من و دختر خواهر بشدت شهوتی

1394/12/06

سلام دوستان
اولین بار دوسال پیش با شهوانی آشنا شدم و تصمیم گرفتم داستان خودمو که کاملا واقعی هستش رو براتون بنویسم . البته بخاطر بعضی مسايل مجبورم اسامی و بعضی مشخصه های خاص رو عوض کنم اما سعی میکنم خاطره تغییر نکنه .
اسم من رضاس حدود سی سالمه قدم 185 قیافم متوسطه و سبزه ولی معمولا خوش پوشم . یه خواهر دارم که بیس سال ازم بزرگتره واسه همین سن بعضی بچه هاش از من بیشتره . تو بچه هاش دوتا دختر داره به اسم زهره که یه سال از من بزرگتره پوستش خیلی سفید و روشنه قیا فش متوسط رو به بالا بدنی صاف و بدون حتی ی لکه وبه شدت شهوتیه و یکیشون سمانه که یه سال از من کوچیکتره اونم تقریبا قیافش متوسط رو به بالا هیکلی بی نهایت سکسی پوستی روشن و البته الان هر دو ازواج کردن و بچه دارن .
چن تا داداش و خواهر دارن که تو این خاطره باشون کاری نداریم . من تو یه خونواده بشدت مذهبی بزرگ شدم بر عکس خواهرزاده هام که زیاد قید و بندی ندارن . البته اون روزا خیلی باشون صمیمی بودم و تقریبا مث دوس پسردوس دختر با هم رفتار میکردیم . با هم پارک سینما و لب آب میرفتیم به هم کادو ولنتاین میدادیم .
کلا نیاز های روحیه همو کاملا تامین می کردیم . البه زهره عادت داشت پیشم لباسای راحت بپوشه معمولا خط سینش بیرون بود ولی همیشه سعی میکردم به سینش نگاه نکنم یا بش تذکر بدم ولی راستش بدم هم نمیومد که بعضی وقتا دیدش بزنم تا اینکه دیگه برام عادی شد و به قول معروف حریم ها شکسته شد و از دید زدن سینه های صاف و بدون لک و سفیدش لذت می بردم .
تا اینکه یه روز آجیم زنگ زد و گفت قرداد خونمون تموم شده و باید اسباب کشی کنیم و ازم کمک خواست منم فوری رفتم خونشون اسباباشونو بار زدیم و بردیم خونه جدید و فوری پیادشون کردیم چیدمشون .راستش خیلی خسته شده بودم که آجیم گفت دیر وقته شب بمون اینجا فردا برو منم قبول کردمو تو حال نشستم پای تلویزیون . ساعت یک شده بود که زهره از تو اتاق خواب که اتفاقا سمانه هم توش بود صدام کرد گفت بیا کارت دارم منم تلویزیونو خاموش کردمو رفتم بینم چی می خواد کنارش طبق عادت همیشه دراز کشیدم که یهو گوشیش زنگ خورد و گفت چند دیقه دیگه بت میگم منم راستش بم برخورد و رفتم پیش سمانه نیم
ساعتی کس شعر گفتیم که سمانه خوابش برد منم خواستم بخوابم که زهره که بعدا فهمیدم داشته با دوس پسرش تلفنی سکس می کرده و ناجور شهوتیه صدلم زد گفت بیا اینجا پیشم بخواب منم کنارش دراز کشیدم .
از هر دری حرف زدیم کمکم کم حرفاش بوی شهوت پیدا کرد و حرفای تحریک کننده و ارتباطش با دوس پسرش و … که یهو دستشو گذاشت تو دستم راستش معمولا این کارو نمی کرد البته منم زیاد توجه نکردم و کلا تو یه فاز دیگه بودم . همینجوری داشت با انگشتام ور می رفت و حرف میزد که یهو دیدم داره انگشتامو لیس میزنه حتی یکی یکی میکردشون تو دهن انگار داش بستنی می خورد البته داستان به همینجا خطم نشد احساس کردم داره دستمو سمت سینش می بره .
راستش خیلی جا خوردم برام عجیب بود و واقعا دست زدن به سینه های دختر خواهرم که محرمم بود برام سخت بود واسه همین دستمو کشید و تو دلم محکم گفتم ن . اونم کوتا اومد ده دیقه دیگه دوباره این کارو کرد که باز مانع شدم سه باره و چند باره که بالاخره رضایت دادم . با خودم گفتم فقط سینه اونم از رو لباس ن بیشتر . خلاصه دستمو شل کردم اونم از خدا خواسته دستمو گذاشت رو سینش راستش به محض اینکه سینشو لمس کردم کیرم مث فنر راست شد .
راستش کیرم زیاد بزرگ نیس میشه گفت زیر سایز استاندارد شاید 15 سانت البته به زحمت .احساس کردم داره دستمو با دستش رو سینش میماله منم هیچ حرکتی نشون ندادم و کلا از ته دل ازین کارش عذاب وجدان داشتم و دوس نداشتم ادامه بده ولی بالاخره شهوت کار خودشو کرد و منو تسلیم خودش کرد .
ازم خواست سینشو بمالم منم براش انجام دادم که یهو پیرهنشو درآورد سوتیینشم همینطور منم شروع کردم به مالیدنش .
البته اونم بیکار نبود و کیرمو بادستش می مالید . یهو دستمو گرفت برد سمت کوسش خواستم دستمو بکشم که لباشو گذاشت رو لبم وبا چشاش التماسم کرد که انگشتمو بکنم تو کوسش که البته نتونستم دووم بیارم و اینکارو کردم .
که دیدم ای داد دختر خواهرم بازه و دوس پسرش که بعدا با هم ازدواج کردن پردشو زده . خلاصه انگشت درازمو تا جایی که میشد فرو کردم تو کوسش و تند تند جلو عقب می کردم . حسلبی تو حال بود چشاش چپه شده بود کمرشو تکون میداد و آروم التماس میکرد که تند تر .
تا اینکه بعد ده دیقه ارضا شد ومنم خودمو مرتب کردم و رفتم اونور که بخوابم . اما چه خوابی کیرم بلند روحم شهوتی انگشتم خبس آب کس و البته ارضا نشده .
پسرا میدونن که تو اون شرایط خواب غیر ممکنه وسوسه شدم که برم پیشش بالاخره منطق رو کنار گذاشتم و به حرف نفسم گوش کردم رفتم پشتش که به چهلو دراز کشیده بوددراز کشیدم. اونم که حسابی با این حرکتم خوشحال شده بود پتو رو انداخت روم که اگه سمانه بلند شد و اتفاقی کسی دیدمون نفهمه داریم چیکار می کنیم .
آروم شلوارشو درآورد و منم همینطور و کییییییرررررررمو چسبونم به کونش وااااااااای چه حالی میداد باورم نمیشد اینقد لذت بخش باشه یه کم جلو عقب کردم که خودش دستشو آورد و کیرمو گرفت وگذشت دم کوسش و ازم خواست فشار بدم منم آررررررروم فشار دادم واااااای بدنم سبک شد انگار رو هوا بودم انگار دنیا برام کشک بود و جز سکس هیچی نمی فهمیدم . کیرمو تا ته کردم تو کوسش . حالا کیرم تو کوس زهره بود . چه لذتی رو از دست داده بودم بیس سال به فنا رفته بود . کم کم آهش در اومد. رضا بکن واااااااای رضا تننننننند تر مردم و التماس پشت التماس منم تلمبه زدمو تند کردم آب کوسش بدنمو خیس کرد
ه بود تو فضا بودم که آبم اومد فوری سر کیرمو گرفتم ودویدم سمت توالت آبمو ریختم و رفتم تو حال خوابیدم .
حالا دیگه روم باز شده بود حریم ها شکسته شده بودن و کیرم مزه کوس رو چشیده بود . تصمیم گرفتم این کارو با سمانه هم انجام بدم . اما چطور…
بقیشواگه دوس داشتین تو خاطره بعدی می گم

نوشته: رضا


👍 3
👎 1
147746 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

531882
2016-02-25 21:32:38 +0330 +0330

کسگش دروغگوی جفی

1 ❤️

531894
2016-02-26 02:49:51 +0330 +0330

2خط خوندم نگارشت تخمی بود بیخیال شدم سرم درد گرفت

0 ❤️

531901
2016-02-26 06:51:56 +0330 +0330

بقیه رو ننویس چون دوست نداریم!! حالا چند تا سوال رو جواب بده، چطور شب اول اسباب کشی، تلویزیون و آنتن ردیف شد؟؟ معمولاً تو اسباب کشی آخرین چیزی که ردیف میشه تلویزیون هست. چطور بدون رد و بدل کردن هیچ حرفی فهمیدی که دختره اپن هست؟؟ نکنه با هری پاتر نسبتی داری؟؟ همه میدونند وقتی آب میخواد بیاد، به آدم امون نمیده! چطور تونستی موقع خروج آبت تا دستشویی بری؟؟ من برعکس خیلی ها میدونم که رایجترین سکس محارم سکس عمو و دایی هست البته متأسفانه!! اما داستانت پر از ایراده… کم بزن همیشه بزن…

0 ❤️

531911
2016-02-26 14:41:53 +0330 +0330

ننویس برادر من.برو همون رایتو بده .سرنوشت کشورتو عوض کن.

0 ❤️

531952
2016-02-27 04:50:34 +0330 +0330
NA

اون آجیت وشوهرش وسمانه کجاداشتن کس وکون میدادن اونوقت که توانقدراحت کس کردی وبعدشم سرکیرتوگرفتی وتوخونه میدوییدی!کس ندیده ی جغی

0 ❤️

531960
2016-02-27 07:20:13 +0330 +0330

دینامیت تو کس اول تا اخرت بچه کونی کون نشسته این چه اراجیفی بود سر هم کردی مجلوق (dash)

0 ❤️

532014
2016-02-27 22:25:12 +0330 +0330

مزخرفات به تمام معنا

0 ❤️

532243
2016-03-01 15:57:13 +0330 +0330

خوندن داستانهای سکس با محارم اصلا قشنگ نیست ، چندش آور و غیر واقعیه ،،، شما که تخیل سکسیت خوبه در مورد سکس رمانتیک و عشقولانه بنویس ، هرچند غیر واقعی، ولی شیرین و خوندنیه ،،، من اگه تخیل خوبی داشتم حتمن مینوشتم

0 ❤️

533120
2016-03-11 22:45:06 +0330 +0330

مسخره اش در اومده دیگه…آقا جان محارم ننویسین،خانوم جان محارم ننویسین،خب این صاحاب مرده رو تو یه راه دیگه بکار بندازین،جای دوری نمیره به والله،قحطی سکس اومده؟یا بدتر از اون قحطی ورژن سکس اومده؟میگم از در اتاقت که میری بیرون،از دم ترتیب همه رو بده و کسیو جا ننداز،تازه دم در خونه هم که رسیدی،اول از سمت چپ همینجور برو تو خونه ها و همه رو از دم تیغ بگذرون،تا…ته کوچه تون،و تازه این اولشه،اینبار از سمت راست شروع کن و …الی الابد الآباد …میری میری تا برسی به همونجا که نادر رفت!..آقا جان محارم ننویسین،خانوم جان محارم ننویسین (من نمیدونم چرا هربار میگم خانومها محارم ننویسن!طفلک خانمها،تا الآن یه داستان محارمم از نویسندهٔ خانم ندیدم،امیدوارم هیچوقتم نبینم)…ننویسین،محارم تحریمه…این داستانم نخوندم،ولی میام این زیر مینویسم،حتی اگه یک نفرم با نوشتنای من از محارم منصرف بشه من کار خودمو کردم

1 ❤️

533231
2016-03-13 07:57:31 +0330 +0330

خخخخخخ، خوب باشه خواهرت با بچه هاش همه ج…ده قبول دیگه چرا اینجوری آخه
اول میگی ازدواج کرده بعد میگی انگشت کردم تو کسش دیدم ای داد بچه خواهرم پردش دوست پسرش زده

0 ❤️

669155
2018-01-12 03:03:01 +0330 +0330

بنویس بقیشو

0 ❤️