من و دو تا از زن داداشام (۱)

1394/10/17

با سلام خدمت دوستان شهوانی قبل از هرچیز میخوام بگم کسایی که با سکس با اینطور نسبت ها مخالفن لطفا نخونن اگه هم میخونن فوش ندن و خیلی منطقی نظربدن بریم سراصل مطلب واینو بگم این داستان عین واقعیته وبخاطر اینکه اسم ها و خودمون لو نریم ازاسم های مستعار استفاده میکنم و از خیلی جزئیات کوچیک میزنم بریم سرداستان …
من اسمم رضاست و24سالمه واین داستان از یک سال قبل سکسش شروع شده وهنوزم ادامه داره …بذار اول مشخصات خودمو بگم پسری با قد 185 و 90 کیلو وزن تقریبا خوش هیکل هستم و خوش قیافه …اینم بگم من سه تا داداش از خودم بزرگتر دارم که هرسه ازدواج کردن و سه تا زن داداش دارم به اسم سحر ستاره نیلوفر…داستان من از اونجا شروع شد که توی سایت داستان هایی از این قبیل خوندم و یه جورایی فکر کردن یکی از زن داداشام به سرم زد خب این جور موقع ها ادم میره سمت کسی که معمولا ازبقیه بدلباس تره و خوش ارایش واون کسی نبود جز سحرخانم زن داداش خوش تیپ و کوتاه پوش ما که اون نگاه شهوت امیزش اون اداها و اون ناز واشوه هاش منو همیشه دیوونه میکرد ولی خب زن مغروری بود واین کار منو سخت میکرد و کارمو از حدود 3یا 4سال پیش شروع کردم و اینم بگم اون دوسال از من بزرگتر بود از شوهر سحرخانم که داداشم باشه بگم که مغازه داره و اکثرا صبح تا شب مغازه هس دیگه کارم شد کارکردن رو مخ این خانم مغرور…
بذار مشخصاتشو بگم تا بیشتر باهاش آشناشید یه خانم باقد 165ووزنی حدود 60 و سفید پوست وسینه ای باسایز 75که اصن به قدش نمیخوردوهمیشه دیوونم میکرد واون چشایی که قدرت جاذبه فوق العاده ای داشت و هر مردی رو به سمت خودش میکشوند و یک قوسی کمر فوق العاده ورزشکاری ویه کون تراشیده وخوشگل وسفید که فقط آرزوم بود از پشت بغلش کنم فکرشو نمیکردم یه روزی باهاش سکس کنم واین قضیه واسم عادی شه بگذریم طولانیش نکنم حوصلتون سرنره …ماه ها بهش اس میدادم وقصد نزدیکی باهاش داشتم واون خیلی سردباهام برخورد میکردتا حدودا یک سال طول کشید تا با اس هام و حرفایی که موقع دیدن حضوری بهش میزدم و ابراز علاقه ای که بهش میکردم تونستم رابطه خودمو باهاش صمیمی کنم بعدش شروع کرد تو اس دادن ها به دردو دل کردن و منم باهاش ابراز همدردی میکردم اینقد این موضوع ادامه پیدا کرد تا من تونستم موقعی که داداشم خونه نیس بتونم برم پیشش وباهم حضوری حرف بزنیم و باهم فیلم ببینیم و همیشه تو خونش بایه شلوار و تاب بود و منم همیشه ازدیدن این صحنه حشری میشدم ولی جلوی خودمو نگه میداشتم تا اینکه تو پی ام دادن های شبانه بحثمون کم کم به سکس کشیده شد و من همیشه با یه دستم کیرمو می می مالوندم وبایه دستم پی ام می نوشتم اهان راستی از کیرم واستون بگم که حدودا 18سانته ونمیخوام توش اغراق کنم وبگم بیشتر ازاینه …بگذریم بعداز ماه ها تلاش راضیش کردم ازهم لب بگیریم باورتون نمیشه دل تو دلم نبود بعد از حدودیک ونیم سال من تونسته بودم که به خواستم برسم وبتونم ازش لب بگیرم فرداییش کلی به خودم رسیدم و رفتم سمت خونش زنگ درو زدم قلبم داشت می اومد تو دهنم …درو باز کرد ورفتم بالا امون ندادم ورفتم وخودمو چسبوندم لبو گذاشتم رو لباش دستم دور گردنش حلقه کردم ولبامو فشار میدادم رولباش وفقط میخوردم چقد گرم و خیس بودن وتازه …سیر نمی شدم ازلباش …خوردن لبای اون زن مغرور واسم اوج هیجان ولذت بود بعد از چنددقیقه منو از خودش جدا کرد و گفت بسه از هوش دارم میرم قرار شد یه لب باشه اینجوری من حشری میشم و نمیتونم جلوی خودمو بگیرم وبیشتر از این میخوام منم با اینکه حشرم اون لحظه خدا بود ولی نمیخواستم به خواست من و به زور باشه میخواستم اونم پا پیش بذاره …همیشه ازسکس میترسید چون زن مغروری بود نمیخواست غرورش پیش من بشکنه و به سکس با من تن بده درحالی که از خداش بود وهمیشه دوست داشت سکس بامنو اینو از تو حرفاش فهمیده بودم این دفعه گذشت ومن برگشتم خونه همیشه تواین فکر بودم که چطوری میشه این زنو راضی کرد واسه سکس الان دیگه جدا از سکس واسم شده بود یه هدف واسه اینکه خودمو به خودم ثابت کنم که میتونم راضیش کنم اونم مغرور وسرسخت …دفعه بعدی که خونشون رفتم تصمیم در حین لب گرفتن دستامو رو بدنش بکبمبالونم شم وبا دستام اون سینه خوش فرمشو بمالونم …رفتم خونشون یبار که لب گرفته بودیم اینبار خیلی راحت تر بودم وشروع کردم باهاش لب گرفتن بعد از چنددقیقه خوردن خواست خودشو جدا کنه که نذاشتم و لباشو با ولع تمام می مکیدم وقتی مطمئن شدم حشرش زده بالا قشنگ دستمو بردم رو بدن خوش تراشش می کشیدم وبعد دستامو گذاشتم روسینه هاش واااای چه لذتی داشتم دیوونه میشدم چه سینه های سفت ودرشتی …می مالوندم واونم چشماشو بسته بود بعدش بردم رو تخت درازش کردم و خوابیدم روش وهمزمان کیرمو ازرو شلوار میکشیدم رو کس نازنینش بعد سینه هاشو می مالوندم …شهوتم دیگه زده بود بالا دیگه دست خودم نبود وبازور تابشو دراوردم یه سوتین مشکی تنش بود اونم از پشت باز کردم و سینه هاشو گرفتم تودستم واااای یعنی الانم اون صحنه یادم می افته قلبم تند تند میزنه سینه هاشو می مالوندم و کسشو همزمان از رو شلوار …بعدش شروع کردم به خوردن سینه هاش هنوزم لذت اولین بار خوردن سینه هاش زیر زبونمه بعد از چند دقیقه خوردن نوک سینه هاش سفت شده بود و خوردنش ولذتش دوبرابر شده بود واونم همزمان سرمو گرفته بود وهمش موهامو می کشید بعدش خواستم شلوارشو بکنم که یه لحظه به خودش اومد گفت نه من نمیتونم درسته خیلی بیشتر ازاین میخوام ولی نمیتونم چون بعدش عذاب وجدان و شکست پیش تو وسکس باتو منو افسرده میکنه اون لحظه حالم گرفته شد ولی باز نخواستم بازور باشه جمع کردم خودمو اومدم خونه …چندروز فقط به اون روز فکر میکردم و با خودم میگفتم که حتما باید بکنمش یه چند ماهی به همین منوال لب و دست مالی کردن گذشت تا اوایل تابستان 94 که الان دیگه رابطه ما خیلی به سکس نزدیکه شده بود ولی هنوز انجام نشده بود یه روز که راضیش کردم و رفتم خونشون …تصمیم گرفتم اینبار دیگه کارمو یه سره کنم بخاطر همین قبلش دوتا قرص ترامادول 100زدم و دوتا قرص سیدنافیل واسه تحریک که حال گیری نشه آبم زود نیاد رفتم و خونشون و بعد مث همیشه سریع بغل کردمشو لبامو گذاشتم رو لباش همیشه بهم میگف لب خوب میدی ولب خوری هاتو دوست دارم لباشو میخوردم وهمیشه لب بالایی رو گازمیگرفتم و اونم پایینی منو…زبونمو بردم داخل می چرخوندم وبازبونش گره میزدم چقد گرم وداغ بود لباش با اون چشای خوشگلش که تو چشام گره میخورد منو دیوونه میکرد اروم لباسشو دراوردم وشروع کردم به خوردن سینه هاش مث همیشه سفت وبرجسته و خوشگل وسفید ادم به اوج هیجان می رسید وقتی میخورد یکم که خوردم دوباره سرمو کشیدم بالا لبمو گذاشتم رو لباش و لباشو خوردم تصمیمو گرفته بودم که امروز با صبر وحوصله قشنگ حشریش کنم و امادش کنم واسه سکس خیلی سرسخت بود لامصب …حدودا نیم ساعت شد که به خوردن سینه و لب ها گذشت وتواین مدت هم کسشو می مالوندم وهم کیرمو ازروشلواری که پاش بود رو کسش می مالوندم اینقد صبر به خرج دادم وخوردم که خودش طاقت نیاورد سگک کمربندمو گرفت و کمربندمو باز کرد و دکمه شلوارمو بازکرد و زیپمو کشید پایین و کیرمو از توشرت دراورد انگار که کیرم به ارزوش رسیده بود بعد از دوسه سال چه قدی کشیده بود هیچ وقت کیرمو اونقد شق کرده ندیده بودم رگاش داشت پاره میشد گفت اخ جووون چه کیری منو هل داد افتادم روتخت اومد بالا سرم کیرمو گرفت دستش یه بوش از کلاهکش کرد واروم لباشو بازکرد و کشید رو کیرم و اروم تا پایین اورد بعد دوباره کشید بالا چه لذتی من دیگه تو آسمونا سیر میکردم زبونشو از پشت کیرم ازبالای تخمام میکشید بالا و بعد لباشو می کشید رو کیرم تا پایین بعد رفت پایین سمت تخمام اونایی که تجربشو داشتن میدونن تخمامو میگرفت تو دهنش هی می کشید وقتی تخمامو میخورد انگار روح از بدنم جدا میشد فقط میخورد واه و اوخ میکرد ومیگف جوووووون چه کیر خوشمزه ای فقط میخورد ومیخورد منم لذت میبردم ول کن کیرم نبود منم راضی که بعد این دوسال به هدفم رسیدم بعد ازیه ربع تقریبا خوردن خودش اومد که بشینه روش یه پاشو انداخت اونور پاهام واروم دستشو گذاشت روسینه هام ویه تف زد رو کسش و اروم کسشو گذاشت رو کیرم واروم اروم فرو کرد تا تهش اخ که قلبم که داشت از حرکت وای میساد داغ داغ بود تنگ تنگ همون که فکرشو میکردم این زن اینقد مغرور بود که حتی به شوهرشم بازور میداد همینطور اروم اروم می اومد بالا کیرو درمیاورد از کس دوباره می کشید رو کیرم کسشو وشروع میکرد وبه بالا پایین کردن بعد سرعتشو بیشتر کرد و بالا پایین میکرد وهی اخ واوخ میکرد وناله و میگف کیر میخوام دلم کیر میخواد کیر تورو میخواد رضا منم همزمان سینه های خوش تراششو چنگ میزدم ولذت می بردم بعد چنددقیقه بلندش کردم و به پشت خوابوندم وااااای چه صحنه ای یه کون سفید خوشگل که جلوم غنچه کرده بود اروم خودمو نزدیک کردم کیرمو اروم گذاشتم ازپشت رو لبه کسش دستامو گذاشتم رو دولبه باسنش و اروم اروم کیرمو فرو کردم چه داغ بود وچه خیس به گفته خودش که بعد ها گف بهم که بیش از 10 بار اون شب ارضا شبیشتروده بود کیرمو داخل کردم و سرعتمو بیشتر وبیشتر کردم و همزمان دولبه کونشو گرفته بودم وچنگ میزدم ودستامو از زیر میبردمو سینه هاشو تو دستم میگرفتم و تلمبه میزدم واینقد از پشت داخل کوسش زدم که داشت ابم می اومد گفتم سحر کجا بریزم گف بریز داخل من قرص خوردم تموم ابمو با فشار تو کسش خالی کردم وقتی خالی شد گف سوختم ابت چقد داغه بعد هردومون تو بغل هم ولو شدیم بعدش اون پاشد رفت حموم منم لباسامو پوشیدم اومدم خونه و خیلی خوشحال بودم که بالا خره موفق شدم و تونستم زن داداش مغرورمو بکنم وبعدش حموم کردم و ولو شدم روتختم و یه دوساعتی تقریبا خوابیدم که گوشیم زنگ خورد که دیدم سحره گوشی رو ور داشتم و با خوشحالی گفتم جانم دیدم گریه میکنه و گفتم چرا گریه میکنی داد زد خفه شو اشغال کثافت خیانت کردم به شوهرم پیش تو باختم غرورم شکست من نمیتونم تحمل کنم خودمو میکشم بهم گفت باید یکی دیگه از زن داداشتو هم باید بکنی و صداشو یا فیلمشو ضبط کنی تا دلم خنک شه و بفهمم فقط من نیستم که به داداشت خیانت کردم وگرنه همه چیزو به داداشت میگم وخودمو میکشم وبعدشم قطع کرد ومنم تو شوک و درفکر حل کردن این مشکل…انگار دنیا رو سرم خراب شده بوددوتا زن داداش دیگه هم داشتم ستاره و نیلوفر …ستاره که فوق العاده مذهبی بود ونمیشه کاریش کرد فقط می موند نیلوفر و راهی نداشتم جز کردنش چون اگه نمیکردمش ابروم شرفم زندگیم برباد میرفت و زندگیمو میباختم تهدید شده بودم خیلی بدهم تهدید شده بودم ازطرف سحرمغرور غرورشکسته… ادامه دارد…ادامشو در قسمت بعد واستون تعریف میکنم …عذرمیخوام طولانی شد با اینکه سعی کردم از تمام حواشی بگذرم …
نوشته: رضا


👍 13
👎 7
312258 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

527790
2016-01-07 21:42:48 +0330 +0330

به نظر همچنان تحت تاثیر ترامادول و… و یک دست در شورتی!!!

1 ❤️

527791
2016-01-07 21:44:03 +0330 +0330

اصن گیریم داستانت حقیقت داشته باشه که نداره ولی خدایی دیگه حالم از این جمله بهم میخوره که هی همه میگن آبمو ریختم توش و گفت وای چقد داغه سوختم!!!
شما فکر کن ما اصن تا حالا کس نکردیم ولی جلق که زدیم و آب خودمون رو دستمون ریخته میدونم دیگه داغ که نیست.
پس دیگه چه اصراریه که این جمله ی مزخرفو بنویسین حتما؟؟؟؟

1 ❤️

527794
2016-01-07 22:15:11 +0330 +0330

عالی بود.امیدوارم بقیشو بنویسی.

1 ❤️

527802
2016-01-07 23:34:29 +0330 +0330

بفرما،نگفتم؟ چند ماهه دارم مینویسم « آقا،خانوم،برادر،خواهر محارم ننویسین » کسایی که داستان میخونن،همین دیدن یه داستان محارم به فکر میبرتشون،که إ؟ پس میشه؟؟؟! و میبینیم که دوستمون اول داستانش نوشت که داستانای محارمو خونده و … باقی قضایا…اما دو کلمه حرف دارم با بچه هایی که مدام میگن - محارم دوست ندارین،خب نخونین- آقا جان ننویسین،تبلیغ میشه،این فکر مزخرف میره تو ذهن بعضیا و داغم که باشن براشون میشه « هدف! »…که میبینین شد!

4 ❤️

527816
2016-01-08 03:28:17 +0330 +0330

من با فحش و ناسزا و توهین به نویسنده داستانا مخالفم…
فقط میخام بهت یادآوری کنم که با اینهمه وقت و انرژی میتونستی هزارتا دختر غریبه رو راضی کنی … اینجوری بیشتر میتونستی به توانایی هات افتخار کنی…

1 ❤️

527817
2016-01-08 03:38:50 +0330 +0330

اون دوستانی که به این نوع روابط و سکس علاقه دارن خوب گوش کنن…
هر آدمی وقتی بزرگ میشه کارای دوران کودکی و نوجوونیش واسش مضحک میشه
مثلا یادش میاد دوران راهنمایی و دبیرستان چه حسرتایی واسه عشق اون دختر مورد علاقش که نخورده و چه گریه ها که نکرده …اما الان خجالت میکشه از اون کاراش
حواستون باشه بعدا خجالت و خودخوری عذابتون نده…

1 ❤️

527818
2016-01-08 03:40:47 +0330 +0330

کیر تو کونت برم یعنی عالی نوشتی
قسمت بعدی هارو بزار
فکر کنم یک سال و نیم هم رو اون یکی خواهره باید کار کنی
تا اون موقع کمر ما خشک شده ? ?

0 ❤️

527833
2016-01-08 07:50:06 +0330 +0330

چون خواهش کردی فحش ندم فحش نمیدم اشغال دیوث عوضی لاشی کثافت

0 ❤️

527844
2016-01-08 11:01:54 +0330 +0330

از نظر نوشتاری باید بگم خوب بود اما کاری که انجام دادی کار خوبی نبود سعی کن سراغ کسی بری که صاحب نداشته باشه باور کن لذت اون به مراتب از رابطه هایی که عذاب وجدان به دنبال خودش داره، بیشتر و دلچسب تره، وقتی اینهمه کیس مناسب بیرون از خانواده دم دستت هست چرا میری دنبال رابطه ای که انواع دردسر و خطر به دنبال خودش داره و میتونه به جاهای باریکی کشیده بشه، از من میشنوی همینجا تمومش کن و برای همیشه فراموشش کن

0 ❤️

527847
2016-01-08 12:07:03 +0330 +0330

خوب خوب خوب
درسته که زن داداش جزو محارم محسوب نمیشه اما رابطه با یه خانوم متاهل واقعا نادرستو خجالت اوره حالا اگه اون شخص زن داداش باشه که بدتر …
من به شخصه نمیتونم ببینم که خار تو پای خواهرم یا برادرم بره چه برسه به اینکه خودم موجب ناراحتیشون بشم از هر چیو هر کسیم که بهشون اسیب میرسه همه تلاشمو واسه بهتر شدن حالشون میکنم حتی اگه مجبور باشم از خواسته هاو وقت خودم بزنم صد در صد همه اینجور هستن فرقی نمیکنه که خانواده ادم بد باشن یا خوب به هر حال خانواده ادمن و هر جور باشن عزیزن …
دوستان اینجور داستانا رو پیشنهاد میکنم نخونین نمیگم به همه مسایل با عینک بد بینی نگاه کنین اما واقع بین باشین تکرار هر چیز باعث عادی شدن واسه شخص میشه حالا میتونه بد دهنی باشه میتونه یه اخلاق بد باشه یا حتی داستان وقتی هی تکرار بشه نا خوداگاه اون امر عادی واسه انسان تلقی میشه و این خیلی بده اسیبای جبران ناپذیر ب زندگیو روحو روان شخص میزنه و هدف نویسنده اینجور داستانا دقیقا همینه پس با چشم باز داستانارو واسه خوندن انتخاب کنین …
من نخوندم این نظرم از روی پستای شماو اسم داستان گذاشتم … ?

2 ❤️

527852
2016-01-08 12:27:27 +0330 +0330

بی ناموس کسکش زن برادرتو میکنی کیر برادرت تو کونت

0 ❤️

527860
2016-01-08 13:51:53 +0330 +0330

حالا همه چیز کنار دوتا قرص ترمادول به نظرتون هرکی بخوره چند روز خوابه البته اگر معتاد نباشه اگرم معتاد باشه که ای هیکلو نداره دروع نگو اگرم دوست داری داستان بنویسی برو کم تحقیق کن ادم معتادم در طول روز یک چهارم قرص می خوره انم از نوع 40 میلی نه 100 میلی

0 ❤️

527862
2016-01-08 14:12:33 +0330 +0330

آره به نظر تخمی تخیلی میاد
در ضمن گاییدیمون داداش. هی مغرور بود، غرورش کج شد، غرورش ترک ورداشت، غرورش شکست

1 ❤️

527864
2016-01-08 14:17:06 +0330 +0330

بله در ضمن دوتا ترامادول 100 سگ جون ترین آدما رو سقط میکنه، مگر اینکه طرف معتاد سنگینی چیزی باشه
سیدنافیل هم ک همون ویاگراست برا شق کردنه رو زودانزالی تاثیری نداره اصن

0 ❤️

527869
2016-01-08 15:37:22 +0330 +0330

همش داستانها از جایی شروع میشه که
شبا موقع اس دادن حرف سکس شروع میشه

آیییی کیر تو اس ام اس و شب
یه بار هم روز حرف سکسی بزنید

1 ❤️

527877
2016-01-08 18:50:58 +0330 +0330

نه اقا ترامادولش واقعی بود داداشمون مصرف دارن ولی کم چون خودم پنج تا ترامادول 200 رو خوردم اون 40 میل هم که شما گفتی واس متادون نه ترا، خواب اور هم نیس نعشه میشی چرت میزنی رو ابرایی بقیشم شک ندارم کس گفتی و کس گفتی میخواستی طبیعی جلوه بدی میگی مغرور در حالی که جندس دست بکش از جق زدن به یادش تا گوه نخوری

1 ❤️

527884
2016-01-08 20:09:15 +0330 +0330

من نمیدونم چرا همه وقتی داستان می نویسن میشن تام کروز قد 185 با 90 کیلو وزن!!!
همیشه هم شوهر یا باباهه یا ننه ه یه گوری هست و شمام می پرید تو بغل هم
حاجی بیا برو تو فرودگاه جده به جای این که یه دستت تو شورتت باشه یکی پای کیبورد
بیا برو کم استمناء کن
گناه کبیره است

0 ❤️

527923
2016-01-09 05:51:11 +0330 +0330
NA

منم با زن داداشم همين كارو كردم خيلي حال داد كسي كه ميده بايد كرد

0 ❤️

527930
2016-01-09 06:49:06 +0330 +0330

از اینکه توش از ترامادول تبلیغ کردی و ازش نوشتی اصلا خوشم نیومد … کسی که بخواد قوای جنسیش رو تقویت کنه به هیچ داروویی نیاز نداره …

0 ❤️

527933
2016-01-09 08:05:34 +0330 +0330
NA

بنظرتون کص نمیگه؟

0 ❤️

527939
2016-01-09 10:50:48 +0330 +0330

متوهم . احمق . کون نشور

0 ❤️

527978
2016-01-09 20:15:26 +0330 +0330

آخه تو که میگی آبرو شرفم میرفت…مگه شرفت همینجوری نرفته…شرف که مثل آبرو پیش دیگران نیست…شرف پیش خودته…آدمی که حتی به داداش خودشم رحمش نمیاد مگه شرف داره؟
آقا سکس با محارم ننویسین…به اندازه کافی گه کاری تو مملکت هست این کار بیشترشم میکنه…بابا زن داداشتو کردی به داداشت خیانت کردی واسه چی دیگه با افتخار تعریف میکنی؟بعد ادعای شرف و آبرو و غرورتم میشه؟؟؟

0 ❤️

527980
2016-01-09 20:30:15 +0330 +0330

سلام اولین باره در مورد یه داستان نظر میدم دیگه ببین به کجا کشیده بود که اولین بار نظر میدم و میگم کثافت حرومزاده گیرم درست باشه اما اروپایی ها همچین کثافت کاری با زن داداشش نمیکنه که توه کثافت میکنی

0 ❤️

528044
2016-01-10 12:47:52 +0330 +0330

حسش نبود داستانو بخونم
اما دلم میخاد الکی فحش بدم شاید کسشره نوشته باشی در نتیجه کوووس ننت

0 ❤️

528059
2016-01-10 18:44:30 +0330 +0330

به نظرم سکس با زن متاهل اونم از خانواده درجه یک خودمان گناه بزرگی است کا عامل ان اگر وجدان داشته باشد باید از عذاب وجدان خودش را نابود کند بجای ادامه توبه کنید تا از شدت پشیمانی پوست به استخوان بچسبد و روزه بگیرید و هرگز ادامه ندهید خودت هم برو زن بگیر ولی بدان زنت به تو هم خیانت میکن زیرا خداوند میفرماید ما زنان بدکا را نصیب مردان ناپاک و زنان پاک را نصیب مردان پاک میکنیم. با اینکه قدرت نویسندگی خویی دارید ولی صدبار اگر توبه شکستی باز آ نظرات arasyar و … را آویزه گوشت قرار بده

0 ❤️

528060
2016-01-10 18:48:52 +0330 +0330

زنا با محارم در جوامعی که آزادی جنسی نیست بسیار شایع تر است چون شما رفتی و مغز زن داداشت را فاسد کردی هرچه سریعتر خودت را تنبیه کن

0 ❤️

528065
2016-01-10 20:04:21 +0330 +0330

بی شرففففففففف

0 ❤️

528074
2016-01-10 21:23:36 +0330 +0330

واقعا ناراحت شدم ک زورکی باس یکیو بکنی!!!
اصن گریم گرفته بخاطره ابروت باس تا دسته توش جا کنی
اینقد ک تو با ابرویی
خو خار کسه تو ادم بودی نمیومدی داستان بنویسی برا جق زدن بغیه

0 ❤️

528123
2016-01-11 05:50:47 +0330 +0330
NA

و بار دیگر یک ملجوق کونی
آخه مادر سگ لاشی
این چی بود نوشتی . سکس با محارم شهرت داره

0 ❤️

566428
2016-11-29 12:22:05 +0330 +0330

خودمو چسبوندم لبو گذاشتم رو لباش دستم دور گردنش حلقه کردم ولبامو فشار میدادم رولباش وفقط میخوردم چقد گرم و خیس بودن وتازرهه …سیر نمی شدم ازلباش …خوردن لبای اون زن مغرور واسم اوج هیجان ولذت بود بعد از چنددقیقه منو از خودش جدا کرد و گفت بسه از هوش دارم میرم قرار شد یه لب باشه اینجوری من حشری میشم و نمیتونم جلوی خودمو بگیرم وبیشتر از این میخوام منم … مرد حسابی این کجاش مغروره؟ این که میگه بیا بکن

0 ❤️

681539
2018-04-12 18:19:28 +0430 +0430
NA

درسته دروغ محض بود ولی عالی بود. بازم بنویس

0 ❤️

681549
2018-04-12 20:41:36 +0430 +0430

بکبمبالونم؟؟؟این کارو نمیکردی بکبمبالونم کردی از زنا با محارم هم بدتره خاک باغچه تو سرت جقی بلندپرواز

0 ❤️

721858
2018-10-04 14:24:17 +0330 +0330

(dash) (clap)

0 ❤️

819350
2021-07-09 23:18:40 +0430 +0430

کیرم تو نافت…تو یک سال و نیم رفت و آمد داشتی تو خونه داداشت یه الدنگی ندید تو رو که زود زود انزالی اونجا.داداشتم خره مثل خودت اگه نفهمیده که زنش جاکشه تو شده…تخیلت بدک نیست تخم سگ

0 ❤️

952798
2023-10-15 12:43:44 +0330 +0330

🤔🤔🤔

0 ❤️