من و زن آخوند همسایه

1390/06/07

سلام اسم من احمد ویه پسری با چشمای رنگی وپوستی سفید که بغیر خودم دوتا داداش دارم که یکی از اونها دکتره ویکی دیگه برای قضاوت توی تهران درس میخونه از بابام براتون بگم بابای من خیلی ثروتمنده .بعد از اینکه مامانم فوت شد حدود یکسالی بعد بابابم با یه زن که شوهرش تصادف کرده بودوفوت شده بود ازدواج کرد که ناهید خانمو یکی از دوستای بابام به اون معرفی کرده بود این مادر جدیده ما خیلی تیکه بود وخیلی هم لفظ قلم حرف میزد وقتی این زنه وارد زندگی ما شد روزگار منم سیاه شد اخه دادش بزرگم زن داشت واون دومی هم با دختر یکی از فامیلامون که اونها هم پولدارن توی تهران زندگی میکنن با هم نامزد کردن مونده بودم من بدبخت فلک زده هروقت میرفتم خونه میدیم که زن بابام خیلی موذبه به خاطر همین خیلی خونه نمیرفتم و اگه میخواستم خونه دادشم هم برم فکر کردم زن دادشم راضی نباشه خونه ما بالا شهر شیرازه ومن ب دخترای همسایمون خیلی گرمم خلاصه بعد از صحبت کردن با بابام رفتم قسمتهای متوسط شهر یه خونه رهن کردمو هرچی لازم داشتم خریدم من دانشجوی مهندسی برق هستم و به خاطر پول بابام از هیچی در مضیقه نیستم اون دادشم که دانشجو هست توی تهران یه ماشین بی ام و 150میلیونی داره که وقتی نیست زیر پای منه
من دیگه توی خونه خودم زندگی میکردمو بابامو با زنش تنها گذاشتم تا با هم خوش باشن
من توی طبقه دومه یه خونه زندگی میکردم که همسایه پایینم یه اخوند بود که هر وقت زنشو میدیدم فقط دوتا چشم هاش پیدا بود ومن از ترس اونها دوست دختر هامو با ترسو لرز میاوردم خونه غصه از اینجا شروع شد که من با حاج اقا صحبت کردمو خواستم اگه بشه ماشینو توی حیاط پارک کنم اخه طبقه دوم پارکینگ نداشت خلاصه اونم قبول کرد.

یه روز ظهر که از دانشگاه میومدم خواستم زنگ بزنم تا دروباز کنن ماشین بزنم داخل دیدم در باز شد و رن حاج اقا با حالتی نگران گفت زود بیاد پیکنیک نشتی داشته و اتیش گرفته من هم ماشینو ول کردم دویدم داخل ویه پتو روی اون انداختم وبا اب پتو روخیص کردم برگشتم یه چیز عجیببی دیدم زن حاج اقا که فقط روتا چشماشو دیده بودم با یه تاپ ویه شلوار تنگ جلوم وایساده ورنگشم از بس ترسیده بود شده بود مثل گچ بعد که دید من دارم نگاهش میکنم برای اینکه جهنمی نشه دوید یه چادر سر کرد وبا تشکر کردن منو از خونه بیرون کرد منم چون چندتایی دوست دختر داشتم وهم خوب براشون خرج میکردم کف نبودم بعد از اون زن حاج اقا رو هر بار میدیدم با هم احوال پرسی میکریم
یه روز که داشتم می رفتم بیرون میخواستم ماشینو بیاروم بیرون دیدم زن حاج اقا هم با اون چادرش که فقط چشاش پیدا بود داره میره بیرون یه تعارف زدم که نگه بی معرفته از خدامم بود که قبول نکنه اخه با دوست دخترم قرار داشتم خلاصه کفت مزاحم نمیشم منم گفتم این حرفها چی میرونمتون میگن تعارف امد نیومد داره با این حرفم قبول کردو درو بستو سوار شد توی راه ازم درمود خانوادم پرسید ومن جریان بهش گفتم که گوشیم زنگ خود دوست دخترم بود که دادش در امده بود من از ترس پلیس که جلومو بگیره به خاطر صحبت با موبایل بدون توجه به زهره خانم زن حاجی رومیگم گوشیو گذاشتم روی ایفون و نگین با عصبانیت گفت اگه میخواستی بزاری کونم که دو سوته میومدی خلاطه فوری تلفونو قطع کرد میخواستم از هوش برم از خجالت سرمو به طرف زهره نمیکرم که شروع کرد به درس اخلاق وچرا اینکارو میکنم گفتم که من من من زن ندارم و فعلا هم نمتونم ازدواج کنم خلاصه دیدم داره از این حرفهای اخوندا میزنه که بی اختیار بهش گفتم خر مرادتون را سواری ونمیدونید ما جوان ها چی میکشیم خلاصه با کلی نصیحت و ایه وبند تبصره زهره خانمو پیاده کردیمو رفتیم سراغ نیگن وبعد از یه درگیری لفظی جریانو براش گفتم.

بعد که برگشتم خونه ایفون رو زدم که زهره خانم وقتی فهمید منم در باز کر منم ماشینو پارک کردمو زود رفتم بالا داشتم انتن میدیم که زنگ در به صدا در امده که نم توی کونم خشک شد که این حاج اقاسو میخوات به من اخطار بده خواستم در و باز نکنم فکر کردم اینجوری خیلی خزه رفتم درو باز کردم دیدم زهره خانمه گفتم سلام گفت چرا درو باز نمیکنی گفتم فکر کردم حاجی امده بهم اخطار بده. یه خنده ای کرد که من تا اون موقع خندشو ندیده بودم گفتم بفرمایید داخل که با کمال پرویی امد داخل وروی مبل نشست منم رفتم یه سن ایچ یه لیتری توی یخچال برداشتم وریختم توی لیوان اوردم تعارف کردم بهم گفت این شبکه ها چیه لابد این از اینه که خر مرادتو سوار نیستی منم گفتم یکی روبگید که توی خونش انتن نباشه خلاصه اونروز زهره خانم با یه چادر رنگی امده بود میشد اندازه سینه هاشو دید بعد بهم گفت که الان شوهرش میاد وباید بره وبعد برای شام صدام میزنه فهمیدم که دوباره شب حاجی باید بره منبر برام تشکر کردمو گقتم نمیرم با کلی چکو چونه رقتم. شب حاجی گفت که کاری پیش امده دیر میاد منم توی کونم عروسی بود زهره خانم شامو کشید بعد از شامم من به خنده گفتم شما هم انگار خر مرادتون رو سوار نیستن زهره خانمم نمیدونم جو گیر شد یا از تو دهنش در رفت گفتم ما اصلا خر مرادو هم ندیدیم منم گفتم اخی انشالله توی بهشت میبینی رفتم بالا بعد از مکالمه با دوست دخترم خوابیدم فردا هم رفتم دانشگاه وقتی برگشتم خونه ماشسنو بزنم زهره خانم بهم گفت نهار برم خونشو ومن هم قبول نکردم گفتم زنگ زدم برام قضا از بیرون بیارن رفتم بالا زهره فهمیده بود دروغ میگم بهد از یه نیم ساعتی با یه بشقاب برنج و خرشت امد در زد و اونها رو بهم داد خلا صه من ساعت چهار ظرفها رو بردم که بدم و اون روز موندم خونه خیر سرم درس بخونم وقتی رفتم در زدم زهره خانم امد دم در گفتم ظرفها رو اوردم زهره خانم از در بالایی میومد سراغ من منم باید از توی کوچه میرفتم چون کلید دست اونها بود بعد تعارف کرد که برم داخل منم قبول نکردمو گفتم دوباره میخوات کس شهر تحولم بده اسرار کردو منم رفتم وقتی نشستم با کمال پرویی ازم پرسید که نصیحت هاشو گوش کردو ودوست دخترم رها کردم یا نه منم کفتم نه ازم درمود رابطمون پرسید منم که جوش اوده بودم ومی خواستم یکه حرفهایی بزنم که این سیریش درست از سر من برداره برای همیشه گفتم ما با هم سکس داریم ومن اگه سکس نکنم مخم تعطیل میشه زهره خانم به من گفت که به اون دنیا فکر کردی منم گفتم اون راضی منم راضی گور بابای ناراضی بعد گفتم شما هم شورش و در اوردینا با اجازتون من باید برم درس دارم که اومد جلو دستمو گرفت گفت پسرم من برای خودت میگم ناراحت نشو گفتم من میخوام برم جهنم باید کی رو ببینم اگه همه برن بهشت جا برای شما تنگ میشه ما به همون جهنم قانع هستیم. رفتم خونه.

فردای اون روز هم خبری نشد تا دو روز دیگه دیدم درمیزنن در باز کردم نگین بود بی خبر امده بود بعد اون روز سکس نکردیم اخه نگین پریود بود بعد که نگین رفت فضول خانم امد از خواست برم تلویزونو براسون تنظیم کنم وطبق معمول نمیدونم حاجی کدوم کس رو میکرد یا کدوم بدبختو موعضه میکرد که هیچ وقت خونه نبود رفتم دیدم که تلویزیون هیچ مرگی نداره فهمیدم فضول خانم زاق سیای نگینو زده خلاصه تا تیپشو دیدم فهمیدم کسش بلند شده وجز کیر هیچی نمیخوات یه دامن که چیزی زیرش هیچی نبود یه تاپ صورتی امد جلوم بشینه روی زمین که قشنگ میشد سینه هاشو دیده ازم پرسید چرا زود رفت گفتم پریود بود همینو که گفتم گفته اخی حالا مغزت از کار افتاده گفتم اره مثل شبکه تلویزونو شما شده بدون اینکه چیزی بگم سینشو گرفتم بیچاره مثل فنر خوابید شروع کردم به مالوندن سینه هاش که مثل سنگ سفت بود بعد تابشو زدم بالا وسوتینشو باز کرم یک جفت سینه درشت سفت افتاد بیرون من که خیلی هوس باز بودمو خیلی هم کس میکرم سینه ای به این سفتی ندیده بودم خلاصه چنان میلیسیدمو دندون میزدم که هی میگفت درد میکنه یواش یواش تاپشو در اوردمو نافشو میلسیدمو بایه دستم کسشو میمالیدم بعد دامنشو دادم بالا یه شرط سفید پاش بود شدوع کردم از روی شرط کسشو خوردن افتاده بود به ناله مثل اینکه این حاجی کس کش تا حالا دستم به این بیچاره نزده بود بعد بهش گفتم که یکم یاسنشو بلند کنه تا بتونم شرتشو بکشم پایین شرتو در اوردمو به خوردن ادامه دادم کسش خیس خیس بود با انگشتم میکردم توش میلسیسدم که دیدم داره میلرزه و اخ واوخ میکنه تا از کسش اب امد بلن شده شلوارمو در اوردم ازش خواستم کیرمو بخوره که قبول نکرد وگفت بدش میاد منم پاهاشو باز کردم کیرمو که راست شده بود با عصبانیت تمام فشار دادم که جیغ بلند کشیدو گفت وحشی چکار میکنی جر خوردم بهش گفتم مگه حاجی کاری نمیکنه باهات گفت سکس مون ماهی یکباره گفتم اخ توی سرش که از کس مثل تو میگزه یه میخوات بره هوری بهشتی بکنه شروع کردم به تلمبه زدن زهره خانم صداش باز شده بود هی میگفتم قربون خر مرادت بکن توی کسم جرم بده پارم کن همچین بکن که تا ده روز نتونم بشاشم بکن بکن داره میره توجیگرم این حرفهاش کیر ادمو راست تر میکرد سرعتمو بیشتر کردم تنش به لزه افتاده بود جیغ میزد تاکه ازضا شده به پشت خوابوندمش تا بکنم توی کونش که تاحالا کیر ندیده بود که منعم شد وگفت نمیتونه از عقب بده وتا حالا نداده منم گفتن نمیخوام بزارم توی اون سوراخ خشکلش وقتی خوابید تا بیاد به خودش بیاد کیرمو خشک خشک کردم توی کونش تقلا میکرد بلند شه که موها شو کرفتم گفتم یه لحظه وایسا اروم میشه اشک توی چشماش جمع شده بود التماس میکره گفتم چند دقیقه پیش توی بهشت بودی حالا اینم جهنم فقط فحش میداد اروم اروم شروع کرم به تلمبه زدن که یواش یواش خوشش امد وکسشو میمالید چند دقیقه عقب جلو کردمو تمام ابمو خالی کردم توی کونش ووقتی کیرمو ازش کشیدم بلند نشد وگفت کونش خیلی درد میکنه وکمکش کنم تا بره توی حموام بهد از یه دوش حسابی چند روزی بعد که دردش بر طرف شده ازم خواست برم بازم بکنمش وببرمش توی بهشت وزن حاجی شده زن ما هم کس میده وهم اشپزی میکنه منم دوتا حال بهش میدم یکی سوار بی ام ویه خودم مینکمش وهم سوار بی ام ویه دادشم اونم خیلی راضیه و قید بهشتو زده.

نوشته: احمد


👍 18
👎 9
354361 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

295997
2011-08-29 06:34:01 +0430 +0430
NA

3
اصلا دروغگوی خوبی نیستی،همش دروغ بود

1 ❤️

295998
2011-08-29 06:35:52 +0430 +0430
NA

واي واي واي واي واي حالم از هر چي داستان گي ه بهم ميخوره =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =))

0 ❤️

295999
2011-08-29 06:39:35 +0430 +0430
NA

خیلی قشنگ بود بهت تبریک میگویم داستان نویس خوبی هستی بازم داستان بگذار لذت بردیم

0 ❤️

296000
2011-08-29 06:54:12 +0430 +0430
NA

داداش می خوای آخوندا رو جر بدی این راهش نیست
من که با ور نمی کنم
.
.
راستی مگه جا قحطی بود که رفتی پیشه آخوند جماعت؟؟؟
شایدم بابات از قصد اونجا برات خونه گرفته!!!

0 ❤️

296001
2011-08-29 09:02:49 +0430 +0430
NA

اه حالم به هم خورد
كسي كه داره نيازي نداره كه اثبات كنه دارم اما كسي كه نداره:من اينم ،بابام فلانه ،داداشم بهمانه…
خدايي حتي اگه توهم وخيال هم بودخيانتش بخوره توسرت ،اما حالت به هم نخوردزن جويده وگاز زده ي يه نفرديگه حالا مثلا آخوند رو رفتي ليسيدي ، حتي فكرشم چندشه! يه كم فكركني متوجه ميشي ؛ وغلط هاي املاييت كه جولان مي دادن رو اعصابم ،واي اين ديگه چه داستاني بود اول صبحي :-(

0 ❤️

296002
2011-08-29 09:18:24 +0430 +0430
NA

خر مرادو خوب اومدی :d
چندشت نشد زن آخوندو کردی؟

0 ❤️

296003
2011-08-29 09:28:45 +0430 +0430
NA

ریدم توی این داستانتو ،سوادتو،ماشین داداشتو،…

0 ❤️

296004
2011-08-29 09:50:04 +0430 +0430
NA

8} 8} 8} 8} 8} 8} 8} 8} 8} 8} 8} 8} 8} 8} 8} 8} 8} 8} 8} 8} 8}

0 ❤️

296005
2011-08-29 10:01:02 +0430 +0430
NA

فكر كن اگه حاجي بفهمه كون تو و زنشو با هم ميگاد!!!
داستان اونم بزار!

0 ❤️

296006
2011-08-29 10:25:59 +0430 +0430
NA

احمد ببين اولين كاري كه ميكني اينه كه بري يكم درس بخوني چون سواد تو يكم كه چه عرض كنم يه عالمه نم كشيده رفتي بنويسي كه قصه از اونجا شروع شد نوشتي غصه از اونجا شروع شد و كلي غلط املائي ديگه از اينها كه بگذريم اين زن آخونده چقدر ساده و بدون تعجب تو اينقدر راحت كنار تو نشست اين هموني بود كه فقط چشمهاشو ميديدي خيلي جالب بود كه تو هم بي مقدمه كرديش يعني اصلا حرف تو حرف نشدين در مورد سكس يهو دست گذاشتي رو سينه اش بعد طرف خوابيد و ادامه ماجرا ببين من فكر كنم داستانت خيلي آبكي بود سعي كن يكم به داستانت فكر كني بعد بنويسي وگرنه بچه هاي اينجا زياد اهل چونه زدن نيستن يه وقت يه فحش جانانه نثارت ميكنن از من گفتن نگو نگفتي

1 ❤️

296007
2011-08-29 10:39:38 +0430 +0430
NA

خاك تو سرت با اين داستانت

0 ❤️

296008
2011-08-29 11:42:21 +0430 +0430
NA

دادا بیخیال داستان
یه جمله دیدم کفم بریده:
بدون اینکه چیزی بگم سینشو گرفتم بیچاره مثل فنر خوابید
مثل فنر خوابید یکی از اون شاهکارهای ادبیات مدرن با رگه هائی از سوررئال واقعا چشم نوازه
وقتی حاج آقا اخوند ما کم شهوت باشه!!!
وقتی حاجیه خانم ما به این قشنگی و راحتی کس بده
فنر هم میخوابه
آب هم سربالا میره
غورباقه هم ممکنه داستان سکسی بنویسه!!

1 ❤️

296009
2011-08-29 11:46:54 +0430 +0430

فکر کنم نتیجه ای که میخواستی از داستان بگیریم این بود که خیلییییییییی پولدارین چون همش همینو گفتی
داستانت اصلا خوب نبود یه زنی که فقط چشماشو میدیدی اینجوری یهو پرید توی بغلت؟
بیشتر به فکر درست باش دیکته کار کن تا انقدر غلط ننویسی چون غلطات واقعا رو مخه

0 ❤️

296010
2011-08-29 11:51:39 +0430 +0430

فری باحال اومدی دمت گرم

0 ❤️

296011
2011-08-29 11:53:50 +0430 +0430
NA

متاسفم واست با این همه غلت املایی تابلو دانشجوی مهندسی برق شیراز!!!باشه تو پولدار هم نباشی ما میگیم هستی تا عقده ای نشی

0 ❤️

296012
2011-08-29 12:02:02 +0430 +0430
NA

اه اه کس خول جای کیر آخوندو لیسیدی
تو که وضعیتت توپه خب یه خونه 40.50 متری میخریدی هر کاری هم که دوستداشتی میکردی.

0 ❤️

296013
2011-08-29 13:08:59 +0430 +0430
NA

جر خوردم از خنده! بچه مایه دار. خر مایه. …
لاغر توتخیلاتت یه داف درست حسابی با BMW اتو میزدی، شما که عالم آدم زیر خوابتن به یه ناهار و شام و سکس با یه چادری راضی ای! عقده ای

0 ❤️

296014
2011-08-29 13:56:30 +0430 +0430
NA

موذبه
دادشم
غصه (داستان)
خیص
و اعداد بسیار زیادی غلط دیگه
دوستان به غلط های املایی بالا دقت کنید و بگید سطح سواد نویسنده چه قدره؟
الف:کاملا بی سواد
ب:اکابر
ج:کلاس اول ابتدایی
د: دانشجوی مهندسی برق=)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) :)) :))
کاملا هم واضحه که از نظر اقتصادی شدیدا تحت فشاری
کس شعرهات هم جز توهمات ذهن بیمارت چیز دیگه ای نبود

0 ❤️

296015
2011-08-29 14:38:08 +0430 +0430
NA

کون کش این چه داستانی خجالت بکش بلد نیستین ننویسین

0 ❤️

296016
2011-08-29 15:06:28 +0430 +0430
NA

من داستان زیاد خوندم ولی این یکی دیگه نوبر والا طنز نوشتی عمو

0 ❤️

296017
2011-08-29 15:33:43 +0430 +0430
NA

یا خودت کس خلی یا مارو کس خل فرض کردی =))

0 ❤️

296018
2011-08-29 16:57:20 +0430 +0430

یکی به من بگه چرا ؟؟؟؟؟؟؟

0 ❤️

296019
2011-08-29 18:08:51 +0430 +0430
NA

:H :B اولش خوب شروع شده بود اما از اونجا که احتمال میدم در حین گائیدن زن آخونده به صورت بخش مستقیم هم میکردی و هم داستان رو همزمان تایب میکردی برای بچه های شهوانی تا داغه بخونن دیگه غلطهای املائیت هم زیاد شد که میزاریم بای حول شدنت ولی چندتا غلطهای تابلو داشتی
روهم نرفته بدک نبود اگردوست داری ماهم1 همسایه اخوند داریم بیا بزن تو رگ

0 ❤️

296020
2011-08-29 19:27:52 +0430 +0430
NA

همون اولش كه كفتي جشام رنكيه فهميدم كس شعره! ميمردي بكي جه رنكيه؟؟

0 ❤️

296021
2011-08-29 20:25:20 +0430 +0430

باید اسم داستانتو میذاشتی آرزوهای بزرگ

0 ❤️

296022
2011-08-29 22:52:36 +0430 +0430
NA

خیلی خیلی کس شعر بود دیگه ننویس خیلی هم تخیلی بود

0 ❤️

296023
2011-08-29 22:55:50 +0430 +0430
NA

والا ما دیگه ازبس داستان کسشرخوندیم عادت کردی پس بیخیال نقدونظروفوش.،فقط تونظرها یکی با اسم( ترانه بهاری)نوشته بود خوب بود وادامه بده و…
ترانه بهاری حتم دارم با این احمد کسخله یه سروسری داری،حالایادوستشی وکناردستش نشستی یا یکی ازشخصیتهای داستانشی،حالایا زن آخوندی یا نامادریشی یا اون دوست دخترش اسمش چی بود؟همون که پریوده.یاشایدم این خرمراد،خرمراد که احمد هی پشت سرهم میگه تویی،اگه تویی خوش رکاب حال بده بچه های سایت رو یه دور سوارکن قول میدیم زیاد تخته گاز یا همون چهارنعل نریم که موتور بسوزونی، تا احمد وزن آخوند بتونن راه به راه سوارت بشن.

0 ❤️

296024
2011-08-30 00:34:58 +0430 +0430
NA

سلام:دوستان چرا هرکی هرچی مینویسه بهش گیرمیدید؟داستان وبخونیدبعد ازش بگذرید.دیگه چرا فحش میدید؟چندلحظه میاییم تواین سایتها چرخی بزنیم اعصابمون راحت شه بدتر این کارا را میبینم؟؟؟؟؟باهم مهربون باشید.ممنون

0 ❤️

296025
2011-08-30 00:43:21 +0430 +0430
NA

خاک تو سرت مگه میشه آخوند زنشو نکنه؟گوه خوردی

0 ❤️

296026
2011-08-30 01:23:14 +0430 +0430
NA

کون کش اخه اخوند زنشو تو کف میذاره که اونم بیاد به تو بده؟ اخوندا همون شب اول جر واجر میکنن. بعدشم ریدم تو سوادت. کس شهر؟ منظورت از این چی بود؟ اخه افغانی ، روستایی ، زاغه نشین ، بافت فرسوده ، تراکتور تبریز عقده پولداری داری؟ بچه پولدارا کونت گذاشتن پولتو ندادن دیوسگ(تلفیقی از دیوس و سگ)

0 ❤️

296027
2011-08-30 01:44:02 +0430 +0430
NA

:^o دروغ محض بود توسط یه بیسواد همین!دی :D

0 ❤️

296028
2011-08-30 01:51:17 +0430 +0430
NA

والله با این نوناشون؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

0 ❤️

296029
2011-08-30 04:35:08 +0430 +0430
NA

تو اگه 20 هزار تومن داشتی میرفتی یه کس میکردی که انقدر نری تو کف که درباره زن اخوند همسایه خیال پردازی کونی بی ام و تو کونت پارک دوبل بگیره

0 ❤️

296030
2011-08-30 08:46:05 +0430 +0430
NA

فقط میتونم بگم مامان کسده ریدی برو مامانت بشورت !

0 ❤️

296031
2011-08-30 10:28:53 +0430 +0430
NA

کیر تو اون مغز مهندسیت با این داستانت

0 ❤️

296033
2011-08-31 03:38:45 +0430 +0430
NA

بابا اينقدر مسخرش نكنيد گناه داره.
حالا يه شكري خورده ديگه

0 ❤️

296034
2011-08-31 13:07:01 +0430 +0430
NA

آبرو هرچی شیرازی بود بردی با این نوشتن و داستان کیریت

0 ❤️

296035
2011-09-05 02:11:46 +0430 +0430
NA

نگفتم اينها زياد اهل چونه زدن نيستن ديدي بستنت به فحش

0 ❤️

296036
2011-09-07 20:42:53 +0430 +0430

آخه کس کش این چیه…؟

غصه” از اینجا شروع شد که….
زنگ زدم برام” قضا” از بیرون بیارن……
بعد دامنشو دادم بالا یه “شرط” سفید پاش بود…
گفتم” اخ توی سرش” که از “کس مثل تو “میگزه “یه “میخوات “بره “هوری” بهشتی بکنه….

من ریدم تو دهن معلم کلاس اولت؛که دیکته بهت گفت…
کیرم تو بینت

0 ❤️

296037
2011-09-11 19:03:36 +0430 +0430
NA

داستانت که مضخرف بود
اما چون زن آخوندو کردی درود بر تو… خدا اجرت دهد!!!

0 ❤️

296038
2011-10-30 05:40:15 +0330 +0330
NA

ببین پسرم تو به درد جمع کردن عمامه آخوند میخوری نه نوشتن داستان که آبروی هرچی داستان نویسه بردی

0 ❤️

296039
2014-04-27 09:11:10 +0430 +0430

آخه دروغ گو کدوم زن آخوندی رو دیدی که اینقدر بی حیا باشه خود اون آخونده اونقدر ارضاش میکنه که نوبت به کیر تو هم نمی رسه بعد اون ها این کار رو زنا میدونن که کار بدی هم هست و انجام نمی دن . خیلی دورغ بود خاک تو سرت

0 ❤️

296040
2014-06-25 04:35:35 +0430 +0430
NA

دو مطلب.
۱-این لاور عزیز اصلا داستان رو گی اعلام کرد.بنده خدا تو هپروته.
۲-این یکی عزیز مون هم hess رو میگم شدیدا از داشتن غلط املایی این بنده خدا ناراحته ولی خود عزیزش …
غلت نه غلط.
اما داستان…
حتما از این اخوندا به واسطه عرق خوری شلاق خوردی .
البته تو که بچه بالا شهر شیرازی و بچه پولدار.
بابات نتونست بخره که شلاق نخوری؟
بکن بکن تا در اونجایی که میخوای به روت باز بشه.

لت وپار

0 ❤️

296041
2015-03-16 17:19:25 +0330 +0330
NA

تو کسلیس برقم نیسی چه برسه مهندس برق با این غلط هات …ماشین داداشتم کیر ام و بوده نه بی ام و که 150 بوده…عقده پولم که هسی وگرنه تو ازونایی که اگه کاندوم بکونی پات از بغلش هوا میاد…چه برسه کوس مردم بزاری…

0 ❤️

531586
2016-02-22 13:20:51 +0330 +0330

bahal booooood !like

0 ❤️

552250
2016-08-12 07:29:46 +0430 +0430

گوه خوردی با اون دروغهای کثیفت. بی ام و

0 ❤️

561199
2016-10-18 21:45:42 +0330 +0330

خواهر اینکارو گاییدم مادر فانتزی رو تو گاییدی جغی کزکژ

0 ❤️

658158
2017-10-15 16:40:49 +0330 +0330

خیص؟؟؟؟
تا خیص خوندم

0 ❤️

662577
2017-11-21 00:02:45 +0330 +0330

به زن حاچی بگو بعد دادن، یه کم فارسی دبستان و دیکته باهات کار کنه… بلکه اینجوری بهشت هم نصیبش بشه!!!

0 ❤️

682594
2018-04-18 06:12:09 +0430 +0430
NA

عزیزم تو بی ام و داری من مازراتی دارم
اگه دوست داری سوارش بشی پیام بده
راستی آبجتم اگه دوست داره میتونه سوارش بشه
این پیشنهادو به مادرتم بده ای بابا اصلا میتونید خانوادگی سوارش بشید تضمینی سرعتش معرکست

0 ❤️

767435
2019-05-14 21:08:11 +0430 +0430

آخه مادر چنده تو دانشجو هستی و هنوز نمیدونی غذا رو با قاف و ضاد نمینویسن کسکش ننه جقی

0 ❤️

851161
2022-01-02 11:36:22 +0330 +0330

جدای از فانتزی
زن آخوندا، فوق العاده کُس و حَشری هستن

0 ❤️