من و سحر 16 ساله

1393/05/29

سلام به همه ی کسانی که دارن داستان منو میخونن. این داستانی که دارم براتون مینویسم کاملا واقعی هست چون دلیلی نمیبینم ذاستان فانتزی بنویسم و به خیال بعضی از دوستان خودمو اینجوری خالی کنم.

خب من اسمم حمید قد 180 وزن 75 ورزشکارم. این داستانی که دارم براتون مینویسم بر میگرده ب سال 90.

خب من تو شهر بوشهر زندگی میکنم و داستان اشنایی من با سحر اینجوری شروع شد ی روزی من با دوستم رفته بودیم بیرون که دوستم دختر عموشو تو خیابون دید که اونم با دوستش بود و رفتیم پیششون و بعد از سلام و احوال پرسی ازشون خداحافظی کردیم.
ولی من همش تو فکر سحر بودم ی دختر توپول خوشکل و ناز. قدش 173 وزن 65 سیزه سینه 80. کمر باریک کون تاقچه ای و 16 ساله.

خب من تا صبح خوابم نبرد تا اینکه دلمو زدم به دریا و رفتم سراغ دختر عموی دوستم و ازش خواستم امار سحرو بهم بده و اونم لطف بزرگی کرد و داد حتی شماره موبایلشم گرفتم.

من همون روز زنگ زدم ب سحر خودمو معرفی کردم و موخشو ب کار گرفتم و باهم دوست شدیم تا اینکه سحر ی شب بهم اس داد و ازم کمک خواست و من ازش خواستم برام توضیح بده. بله سحر خانوم ی پسر عمویی داشت. ب اسم میلاد من بش میگم میلاد اوبی که غذیه دوستی سحر با منو فهمیده بود و سحرو تحدید میکرد که اگه باهاش سکس نکنه به باباش میگه که با من دوسته. اخه بابای سحر خیلی تعصبی بود. و این فرصت خوبی بود بحثای سکسی رو با سحر باز کنم و این اتفاق هم افتاد. من شماره میلادو ازش گرفتم و زنگ زدم تحدیدش کردم و چون بچه سالتر بود و منو میشناخت حلش کردم رفت و فرداش من با سحر قرار گذاشتیم همدیگرو ببینیم. و من قرار گذاشتم ی پارکی که همیشه خلوته جز 5شنبه جمعه ها.
ساعت 1 ظهر بود سحر از مدرسه تعطیل شد من رفتم دنبالش و بردمش پارک شغاب خیلی خلوت بود. رفتیم ی جایی نشستیم که دید نداشت و اگه کسی میومد ما اونو زودتر میدیدیم.
نشستیم رو نیمکت من دستمو انداختم دوره گردنش و باهم ضحبت کردیم چند دقیقه گذشت من صورتم نزدیک صورت سحر بود که یه دفعه لبای نازه گوشتیشو قفل کرد رو لبام. شکه شده بودم ولی دوست نداشتم لباشو از رو لبام ورداره. بعد از چنن دقیقه لب گرفتن لب گرفتنو تموم کردیم و کم کم راه افتادیم بعد اینکه رسوندمش رفتم خونه. تا اینکه شب شد بهش اس دادم و ازش پرسیدم لب امروز بابت چی بود و اونم گفت بابت تشکره کاری که برام کردی و شره میلاد کم کردی ولی میدونستم این بهونشه.
خلاصه بازم برای فردا قرار گذاشتیم . ولی من بش گفتم اگه میخوای مثل امروز کنی پارک اصلا جای مناسبی نیست ها. گفت چیکار کردم مگه منم زوود تو جوابش گفتم اوووووم دیگه )لب)
سحر: خب نمیگیریم امروزم بابات تشکر بود اون. منم خودمو لوس کردم براشو گفتم میخوام من. خلاصه کنم خودمم خستم شده چون تایپ فارسی برام خیلی سخته. خلاصه مخشو زدم که فردا نره مدرسه و بیاد خونم. صبح رفتم جلو مدرسه و اوردمش خونه بردمش تو اتاق و رفتم تو اتاق بغلی که 4 تا از دوستام شب پیشم بود رو بیدار کردمشون و گفتم برید خونتون قراره برام مهمون بیاد . یکی از دوستام که اسمشم هم اسم خودم حمید بود فهمید ناقولا ولی ب روو کسی نیاورد بهم چشمک زدو رفتند. من زوود رفتم تو اتاقی که سحر بوود و زوود بغلش کردم و ازش لب گرفتم. بعد خوابوندمش لباشو خوردم بازم و با دستام سینه هاشو میمالیدم بعد اومدم لباسو در اوردم وایییی چی میدیدم سینه های گردویی سیزه 80 سریع شروع کردم ب خوردنشون و با دستم کوسشو از رو شلوار میمالیدم دیگه طاقت نمیتونستم بیارم داشتم از شق درد میمردم شروع کردم شلواره سحرو در بیارم مگه در میومد چسبده بود ب رونای بزرگو خوش فرمش بعد در اوردن شلوارو شرتش دستمو گذاشتم رو کسش مالیدمش نخورم چون یکم مو داشت. دکمه های شلوارمو باز کردم و بهش اشاره کردم ساک بزنه.یجوری شد فمیدم تا حالا ساک نزده یکم خورد دیدم چندشش میشه گفتم بسه خابوندمش و سوراخ سرخ کونشو خیس کردم و شروع کردم با انگشتم مالیدم بعد ی انگشتمو کردم تو سوراخش و شروع کردم ب عقب جلو کردن بعد از چند دقیقه ی انگشت دیگه ب اون ی انگشت اضافه شد و یکمی بازش کرده بودم و اه اوه های سحر منو حشری تر میکرد
دیگه وقتش بود ب این شق درد پایان بدم. سحر اماده ای ؟ میخوای چیکار کنی حمید؟ هیچی بکنم دیگه مردم از درد. وای حمید میترسم خیلی درد داره. نترس عزیزم قول میدم درد نکشی این همه بازش کردم. سره کیرمو تا گذاشتم رو سوراخش خودشو سفت کرد که با هزاتا خایه مالی و قربون صدقه رفتن شل کرد تا سرشو با ی فشار کردم داخل ی جیغ بلندی زد سریع گوشه پتو رو گذاشتم تو دهنش گفتم اینو گاز بزن. یکمی صبر کردم تا اینکه سره کیرم جا باز کرد و یکم دیگه فشار دادم رفت تو تا نصفه شروع کردم به کوچیک کوچیک تلمبه زدن معلوم بود خیلی درد داره ولی من خیلی حال میکردم ی چیزی که خیلی داغ بود دوره کیرمو گرفته بودو داشت خفش میکرد و این برام خیلی لذت بخش بود تلمبه زدنام یکم که عادیتر شد با ی فشار تا ته کیرمو هدایت کردم داخل. سحر جونم خیلی درد داشت میکشید ولی چاره ای نداشتمشروع کردم ب تلمبه زدن اینبار محکم میزدم دیگه سوراخش باز شده بود و لذت میبرد اینو میشد از اه اووه کردناش و در اوردن پتو از دهنش فهمید. بعد از چند دقیقه ابم اومد و ریختم وسط پاش بعد وسط پاشو تمیز کردم و سوراخشو ی بووس کردم و ازش تشکر کردم و یکمی باهم لب گرفتیم بعد لباسامونو پوشیدیم و رفتیم بیرون. ببخشید اگه داستان بد بود چون اولین بارم بود داستان مینوشتم.

نوشته: حمید


👍 1
👎 1
157509 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

432148
2014-08-20 09:05:19 +0430 +0430
NA

بابا حق دارن بچه ها
خداىىش قد و وزنا رو بخون ***
اول داستانم مىنوىسه داستانم واقعىه
آخه مگه مجبورى…

0 ❤️

432149
2014-08-20 09:27:06 +0430 +0430

غذیه چیه؟ biggrin

0 ❤️

432150
2014-08-20 13:22:02 +0430 +0430
NA

بایه نگاه سایزسینشو فهمیدی؟

0 ❤️

432151
2014-08-20 13:23:23 +0430 +0430

الان دارم تحدیدت میکنم بری گم شی:))))))))

کاری به غذیه ندارم ولی دوست عزیز تحدید یعنی مرزبندی مجید دلبندم اون تهدیده نه تحدید:|

0 ❤️

432152
2014-08-20 13:27:12 +0430 +0430
NA

چه ریکلس مدرسه هم اصلا زنگ نزد به خانوادش-چه زودم راضی شد بهت بده

0 ❤️

432153
2014-08-20 15:34:30 +0430 +0430
NA

من بوشهر امدم و جوش خبر دارم اسم پارکم درسته و به حقیقی بودن داستانت ایمان دارم و تشکر عزیزم

0 ❤️

432154
2014-08-20 15:42:25 +0430 +0430
NA

خب کس کشا بدتون میاد نخونین
محارم مینویسن فوششون میدین
محارم نمینویسن فوششون میدین
اگه بدت میاد کیر منو خوردی که اومدی میخونی
لاشی براچی ب بچه مردم فوش میدی
دوس داره داستانشو هرجوری میخواد بنویسه کیر تو کس عمه جندت فوش نده

0 ❤️

432155
2014-08-20 15:42:26 +0430 +0430
NA

درود،

  1. “ی دختر توپول خوشکل و ناز. قدش 173 وزن 65 سیزه سینه 80. کمر باریک کون تاقچه ای و 16 ساله.” اگه اینا رو بعدا هم فهمیده باشی نباید اول داستان بگی، چون ملت فکر می کنن یا کس خلی یا کس خل گیر اوردی.
  2. "که غذیه دوستی سحر با منو فهمیده بود " وقتی املای یه لغت و نمی دونی چه اجباری به کار ببریش؟! بگو ماجرا، به خدا اگه شهوانیا ناراحت بشن تو به جای قضیه گفتی ماجرا…
  3. “خلاصه کنم خودمم خستم شده چون تایپ فارسی برام خیلی سخته” معلومه اصلا داری له می شی، انقد فینگلیش تایپ کردی با این گوشیت که دو قرون سوادتم به باد دادی. بچه جون کسی اجبارت نکرده داستان بنویسی، وقتی می نویسی اقلا دستت تو شورتت نباشه، یه چیزی بنویس فحشت نده مخاطب.
  4. نمی دونم جدیدا مد شده با یه نگاه می فهمن که طرف سایز سینش چنده، مگه چشمتون سانت می کنه؟!!!
  5. چون ته داستان خودت به بد بودن داستان اعتراف کردی زیاد کاریت ندارم، ولی دفعه بعد خواستی بنویسی مثل بچه آدم بنویس، نه اینکه یه سری کلمه هردمبیل کنی به اسم داستان.
0 ❤️

432156
2014-08-20 15:44:32 +0430 +0430
NA

reza.u.xxxx پسر جان زیاد حرص نخور پریود می شی برادر من. هر چی فحشم دادی دایورت کردم رو امواتت.

1 ❤️

432157
2014-08-20 15:46:32 +0430 +0430
NA

hastiiiiii خیلی نمکی…خخخخخخخخخ… فقط چون اسم پارکه درسته به حقیقی بودن داستان ایمان داری؟!!! lol

0 ❤️

432158
2014-08-20 16:12:17 +0430 +0430
NA

“ی دختر توپول خوشکل و ناز. قدش 173 وزن 65 سیزه سینه 80. کمر باریک کون تاقچه ای و 16 ساله.”>>>چشم بصیرت داری؟ :|
از همین جمله ادامه ندادم :|

0 ❤️

432159
2014-08-21 05:42:36 +0430 +0430
NA

مزخرف بود…والا ما شونزده سالمون بود نمیدونستیم فرق دول با کیر چیه

0 ❤️

432160
2014-08-21 05:44:02 +0430 +0430
NA
  1. استحقاق عذاب الهي
    مهمترين اثر زنا استحقاق عذاب الهي است، زاني در صورتي كه بدون توبه واقعي از دنيا برود در عالم آخرت عذاب شديدي خواهد شد در روايت از پيامبرصل الله عليه و آله و سلم آمده است: شب معراج هنگامي مشغول سير بودم به زناني برخوردم كه به پستانهاي شان آويزان بودند، از جبرئيل سوال كردم آنان چه كساني اند؟ جبرئيل گفت: آنان زناني هستند كه اموال شوهران شان را براي اولاد غير به ارث گذاشتند
0 ❤️

432162
2014-08-21 07:03:57 +0430 +0430
NA

سحر جنیفر البته تو هنوزم نمی دونی چون هیچ فرقی ندارند، تازه دخترا الان 10 سالگی بی اف دارن، و همه چیز و می دونن دیگه به برکت این تکنولوژی و اینترنت.

0 ❤️

432163
2014-08-21 18:27:38 +0430 +0430
NA

آخه تو برنج حمیدی؟؟؟؟؟ کجای دنیا دختر 16 ساله سایز سینش 80 ؟؟؟؟ dash1

0 ❤️

432164
2014-08-21 18:53:58 +0430 +0430

اها انگار یکی کونش میخاره… اولا که رضا جان شما جوش نزن امپر چسبوندی شیرت خشک میشه ناناس فحشت به قول داشمون دایورت رو امواتت دوما توام مباحثه دینیتو واسه خودت نگهدار اینجا جاش نیس به حرمته اونی که اسمشو تو کامنتت اوردی هیچی بارت نمیکنم
اما داستان… همه ی موارده دوستان که دمشون گرم گفتن هیچ به کنار دختر عموی دوستتو چجوری گیر اوردی؟؟؟

0 ❤️

432165
2014-08-21 19:14:20 +0430 +0430
NA

داستانت خوب بودبازم بزار

0 ❤️

432166
2014-09-02 09:51:44 +0430 +0430
NA

ضحبت
غذیه
تحدید
5شنبه
اون لب بابات تشکر بود==O_O
من دیگه حرفی ندارم 0_O

0 ❤️

432168
2015-02-04 14:52:46 +0330 +0330
NA

خسته نباشی میگم توکه اینقدرمهارت داری توکارت اگه گفتی قدو وزن وسایز کیرمن چقدره بعدبیاعموجایزه داره برات خواهشن برویه فکری به حال مخت بکن اخه حیفه.بروفوسور بالتازار dash1

0 ❤️

432169
2015-05-28 08:18:35 +0430 +0430

ماشاالله همهء این بچه ها حرفه ای هستن و زبل… جدای از فحشها,که شخصا نمیپسندم,با بعضی کامنتا حال میکنم که چطور مو رو از ماست میکشن,و این خوبه,و بازم سوای املای غلط که همه گفتن,اینجا قرار نیست به کسی نوبل ادبی داده بشه,داستان متوسط بود و به نظرم واقعی نبود…بهرحال مرسی

0 ❤️

678404
2018-03-21 20:17:41 +0330 +0330

نظر شما چیه؟ جووون عاشق سکس با دختر بچه هام اوووف

0 ❤️