من و سپهر (۴ و پایانی)

1399/11/14

...قسمت قبل

بالاخره کون سپهر رو فتح کرده بودم و از حس اینکه من به سپهر کون داده بودم و اون نداده بود نجات پیدا کرده بودم و حال اساسی برده بودم…
تا چند مدت از سر جفتمون افتاده بود و تنها هم که میشدیم کاری نمیکردیم،،، تا اینکه چند وقت پیش با سپهر قرار گذاشتیم هر روز بریم ورزش، من از باشگاه خوشم نمیاد یعنی حوصلشو ندارم، به سپهر گفتم دوچرخه سواری کنیم، اونم قبول کرد و شروع کردیم، هر روز اون یه مسیری رو با دوچرخه میومد در خونه ما و بعد با هم میرفتیم تا پارک بزرگی که نزدیک خونمون بود و بر میگشتیم…
چند روزی که با هم میرفتیم، وقتی سپهر ازم جلو میزد و جلوم حرکت میکرد، لمبه های کونش که روی زین دوچرخه یکمی پهن میشد خیلی توجهمو به خودش جلب میکرد و حشری میشدم و یاد آخرین باری که سکس کردیم میفتادم،،، چند روزی به همین منوال گذشت تا اینکه یه شب سپهر بهم زنگ زد و گفت که با باباش دعواش شده و اگه اشکال نداره میخواد بیاد خونه ما بخوابه، منم بهش گفتم بیاد.
سپهر 10،11 شب بود اومد و همه شام خوردیم و از اونجایی که من شبا تو سالن میخوابیدم، واسه خودم و سپهر تو سالن جا انداختم و داداشم و بابام رفتن تو اتاقاشون خوابیدن،،، با سپهر شروع کردیم و گپ و گفت و اون از باباش و مشکلاتش میگفت و من سعی میکردم دلداریش بدم و آرومش کنم و مقدمات آشتی کردنشو براش بسازم… نمیدونم چجوری بحث به ورزش و باشگاه رفتن رسید که گوشیشو درآورد و یه پیج تو اینستا باز کرد و داشت راجع به اندام آدما صحبت میکرد، یه چند تا عکس که دیدیم از هیکل رو فرمشون و از اندام لختیشون کم کم حشری شدم و به دید سکسی به عکسا نگاه میکردم،،، سپهر هم دیگه صحبت نمیکرد و فقط داشت یکی یکی عکسا رو رد میکرد،،، یکی از عکسا یه پسر خوشگل خوش هیکل بود که یه شرت هفتی پاش بود و اندامش خیلی سفید و سکسی بود، بی اختیار گفتم اوفففف عجب بچه خوشگلیه!!! سپهر پوزخند زد و گفت آره، لامصب کیر راست کنه!!! بهش گفتم حالا یعنی تو الآن واسه این شق کردی؟! گفت نه اینکه تو نکردی؟!!! گفتم من شق نکردم اما اگه کمکم کنی شق میکنم!!! برگشت نگام کرد و گفت دیگه چی؟! میخوای کونم بهت بدم؟! گفتم نیکی و پرسش؟!،، شروع کردیم خندیدن،،، اما بعدش جفتمون ساکت شدیم و دوباره عکسا رو نگاه میکردیم،، دیدم یهو سپهر از اینستا اومد بیرون و زد رو vpn تا روشن بشه و بعد رفت تو pornhub و سرچ کرد gay و یه فیلم گی نوجوانانه گذاشت،،، منم داشت دستم میرفت رو کیرم و مالشش میدادم، یه پتوی دو نفره رومون بود و در اتاق داداشم و در اتاق بابام بسته بود، جز یه چراغ خواب تو سالن همه چراغا خاموش بودن،،، دستمو بردم سمت شلوار سپهر و گذاشتم رو دستش که رو کیرش بود، دستشو برداشت و من دست گذاشتم رو کیرش، از رو شلوار میمالوندم،،، اونم دستشو گذاشت رو کیرم و از رو شلوار میمالوند، دستمو کردم تو شلوار و شرتش و کیرشو تو دستم گرفتم میمالوندم که اونم همین کار رو کرد و داشتیم مرحله به مرحله و برابر پیش میرفتیم،،، خودمو بهش نزدیک تر کردم و با دست دیگم، صورت و گوششو و گردنشو نوازش میکردم و دست میکشیدم پشت سرش،،، خودش لباشو چسبوند به لبم و شروع کردیم به خوردن لب همدیگه و حسابی داغ شده بودیم با سرعت بیشتری کیر همدیگر و میمالیدیم، دستم و از کیر سپهر بردم زیر تخماش و اونا رو میمالیدم و کم کم انگشت وسطمو رسوندم به سوراخ کونش و داشتم فرو میکردم، دیدم یه آه آروم کشید و دباره لبشو گذاشت رو لبام،،، من انگشتمو بیشتر فرو کردم و بهش گفتم تو هم انگشتم کن،،، دیدم اونم دستشو برد زیر تخمام و انگشتشو گذاشت در سوراخ کونم و فشار داد، اول یکمی دردم گرفت ولی زود یه حس خوشایندی مثل قلقلک و خارش باعث شد لذت ببرم،،، من با ولع بیشتری لب سپهر رو میخوردم و زبونمو تو دهنش میچرخوندمو و انگشتمم تا انتها تو کونش کرده بودم و میچرخوندم و متقابلا اونم همین کار و با من میکرد… تا اینکه بهم گفت برگرد میخوام بکنم تو کونت،،، اینقدر هات شده بودم که با کمال میل برگشتم و کونمو دادم عقب، اونم بلند شد اومد پشتم وپاهاش و گذاشت دو طرفمو، سفتی کیرشو رو سوراخم حس کردم،،، تا اومدم بهش بگم یواش، سپهر کیرشو فشار داد تو کونم و فکر کنم سرش همون موقع رفت توم، برق از کلم پرید و میخواستم از شدت درد فریاد بکشم اما بالشت گذاشتم جلو دهنم و صدامو خفه کردم،،، سپهر فهمید خیلی دردم گرفته، یکمی نگه داشت تا من آروم شم، بعد از چند لحظه ای، دوباره یه هل دیگه داد و بیشتر فرو کرد و فکر کنم تا ته فرو کرد، من خیلی داشتم اذیت میشدم و مدام التماس میکردم دربیاره و نمیتونستم تحمل کنم، ولی سپهر تو همون حالت کامل روم دراز کشید و پشت گردنم و گوشمو بوس میکرد و میلیسید و قربون صدقه ام میرفت،،، یکمی دردم آروم شد و احساس سوزش کمتری میکردم،،، سپهر هم که دید آروم شدم، شروع کرد آروم عقب جلو کردن و تلمبه زدن،،، کونم واسش خیلی تنگ بود و خودش میگفت خیلی داغه، چند تا تلمبه بیشتر نزده بود که گفت دارم میام، دارم میااام، و همه آبشو تو کونم خالی کرد و من نبض زدن کیرش تو کونمو احساس کردم و داغی آبش تو کونم کیرمو سفت تر کرده بود تا حدی که وقتی کیرشو کشید بیرون برم گردوند تا برام جلق بزنه ولی تا دستشو کشید به کیرم، من تمام آبمو پاشیدم رو سینه و شکم خودم…
بعدش مثل جنازه افتادیم کنار هم و حتی حال نداشتیم شرت و شلوارمونو بکشیم بالا و خوابمون برد، البته من زود بیدار شدم و چون میدونستم بابام دم صبح بیدار میشه میاد بالا سرمون گشت میزنه، شلوارمو پوشیدم و رو سپهر هم پتو انداختم تا لو نریم،،،
بهر حال این آخرین سکسمون تا این لحظه بود…

نوشته: پارسا


👍 3
👎 3
6101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

789590
2021-02-02 00:57:04 +0330 +0330

آخیش تموم شد

1 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها