من و عشقم بعد یک ماه

1397/10/07

یه شب که ساعت از 3 گذشته بود،و من با دوست پسرم صحبت میکردم و قرار شد که همدیگه رو ببینیم من تصمیم گرفتم که از خونه خارج شم و به دیدن اون برم،مدتها بود ندیده بودمش و از سکسمون یک ماهی میگذشت دیگه تحمل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نداشتم تا صبح بشه هم اون مشتاق دیدنه من بود هم من حس عجیبی داشتم تمام بدنم گرم شده بود، از اینکه قرار عشقم و ببینم و توی بغل بگیرمش و فکر کردن به سکس باهاش دیونه ام میکرد، و برای خودم رویا پردازی میکردم از خونه بیرون زدم و رفتم سراغش: اونم منتظره من بود و همینطور پر از ذوق و هیجان،همدیگه رو بغل کردیم،اون منو غرقه بوسهای لذت بخشش کرد،لبهام و تند و تند میبوسید،و با آب دهنش گرم میکرد، گرمی تنش رو حس میکردم همیشه همینجوری گرم بود،اون بدنی فوق العاده داشت،قدی بلند و هیکلی ورزیده که هر دختری آرزوی هم خوابی با همچین مردی رو داره، ایندفعه بیشتر از دفعه های دیگه داغ شده بود داغی تنش و بوسهاش رو حس میکردم لبهای داغش،بوسهای آرومی که از لبهام میگرفت،لبهای برجسته اش که من با خوردنشون از کوسم آب راه میفتاد،تمام توی دهنش رو میخوردم،همه ی آب دهنش و قورت میدادم،از این کار خیلی لذت میبردم،زبونم دور تا دوره دهنش میکشیدم،زبونش رو میگرفتم و میمکیدم،اونم لبهای منو میخورد،خیلی شهوتی شده بود،شهوت و توی چشمامش میدیدم،گوشاش داغ و قرمز شده بود،با لبهام همه صورتش و زیره گردنش و لمس میکردم،و کمی هم خیس،از این کار خیلی لذت میبرد و تحریک میشد،گردنش و میلیسیدم،و گاهی هم ممکیدم تا درده مکیدنم رو حس کنه و بیشتر تحریک بشه،صدای ناله هاش منو بیشتر تحریک میکرد برای ادامه دادن،مدام میگفت داری منو میکشی،دیونه ام کردی،و اونم شروع میکرد به خوردنه من،و بهم میگفتی سکسیه منی تو،وحشیه خودمی،تمامه زیره گردنمو میمکید،سیاه و کبودم میکرد،بازوهام و میخورد،گازهای کوچولو از زیره گردنم میگرفت،که با این کارش منو دیونه میکرد،تمام شورتم خیس شده بود،انگار یه سیلاب بینه پاهام جاری شده بود، دستهاش و توی موهام میبرد و نوازشم میکرد،گاهی موهام و با فشار میکشید و سرم بالا و میاورد و لبهام و گاز میگرفت،لطافت و خشونتش رو باهم دوست داشتم،صورتش و به سینه هام نزدیک کرد،زبونش و مکشید نوک سینه هام،با زبونش با نوک سینه های گرمم بازی میکرد،و با اون دستش اونیکی سینه ام رو فشار میداد،فشاری که همراه با درد بود،ولی تحریک کننده،هر دومون حسابی داغ شده بودیم،رطوبت بدنمون رو گرفته بود،من که غرق لذت بودم صدای ناله هام کله خونه رو گرفته بود،زیره سینه هام و میخورد،تا سره نافم و لیس میزد،نزدیک کوسم شده بود،با دستام سرش رو لای پام هدایت میکردم،دیگه تحمل نداشتم،میخواستم تمام آبهای که از کوسم بیرون ریخته رو بخوره،شروع کرد به زبون کشیدنه چوچولام،چنان زبونش رو میکشید لای کوسم که انگار منو برق میگرفت،و هر دفعه به خودم میلرزیدم،آخخخ،داشتم دیونه میشدم،داد میکشیدم،که آره،بخور کوسمو،آبامو بمک،آره،همینجوری و به خودم میپیچیدم،سرمو نزدیک کردم به کیرش،و منم مشغول شدم به خوردنه کیرش،حسابی داغ کرده بود و بزرگ و برجسته شده بود،از زیره تخمهاش زبونم و میکشیدم تا نوک کیرش،و بعد سره کیرش و میزاشتم توی دهنم و میمکیدم،و 2باره همین کار رو تکرار میکردم،و بعد کیرش و کامل توی دهنم جا میدادم و میخوردمش،کیره کلفتی داشت،نمیتونستم همه اش و بخورم،ولی تا اونجایی که میشد توی دهنم جا میدادم،دیونه ی کیرش بودم،حالا دیگه هر دومون آماده ی یه سکس کامل بودیم،منو کشید زیره پای خودش،دستش و برد سمت کوسم،و شروع کرد به مالیدن چوچولهام و آروم لای کوسم و باز میکرد و چوچولهام و بینه تو 2 تا انگشتش میگرفت و آروم میمالید،وای که چقدر این کارش تحریکم میکرد
دیونه میشدم کوسم حسابی تحریک شده بود دیگه چیزی نداشتم تا مرز آب دادن،آه و ناله میکردم،مبگفتم یالا دیگه کیرت و بکن تو کوسم،سره کیرش و نزدیک کوسم آورد و کیرش و لای کوسم میمالید،خیلی چوچلهام تحریک شده بود،یواش یواش سوراخ کوسم و تحریک میکرد،سره کیرش و میکرد داخل و در میاورد،کیره کافتش ساییده میشد بینه دیواره های کوسم،اینقدر لیز و لغزنده شده بود که راحت میتونستم اون کیره کلفت رو بخورم،با دستهام بازوهاش و چنگ مینداختم،خیلی شهوتی شده بودم،و داد مکشیدم،و اونم کیرش و تندتر و با فشاره بیشتری توی کوسم هول میداد،با دستهاش چوچلهام تحریک میکرد،آخخخ دارم تمام میشم،بمال،بمال،کیرت و فسار بده توی کوسم،آه آه،داره آبم میاد،آره آره و کش و قوس میمومدم،همینجوری میلرزیدم،تمام شدم آخخخخخ از دیدنه آب دادنه من خیلی لذت میبرد،حالا نوبت اون بود،پاهام و بلاتر برد و گذشت رو شونه هاش،تا کیره کلفتش رو تا آخر توی کوسم فرو کنه،دیگه فقط جیق میکشیدم،و اونم تند و تند تلمبه میزد،و ناله میکرد،و میگفت تو کوس خودمی،تو جنده ی منی،کیرش بزرگتره و سفت تر شده بود،معلوم بود داره تمام میشه،منم بهش میگفتم بده،آبت رو بهم بده،فقط تو کوسه خودفقط تو کوس خودم بکن،و اسمش و صدا میزدم،این کارهام خیلی تحریکش میکرد،با دستم از زیر تخمهاش و میگرفتم و ماساژشون میدادم،اینجوری صدای ناله هاش بیشتر میشد،داره آبم میاد،یکمی از آبش و ریخت توی کوسم بقیه اش و ریخت توی صورتم و من گذاشتمش توی دهنم و مکیدم کیرش رو اینقدر مکیدم که دیگه آبی توی کیرش نمونه،اونم فریاد میکشید،لعنتی،عوضی،دیونه ام کردی،همه ی آبشو خوردم،خیلی خوب بود اونروز،اینم پایان عشقبازی ما.

نوشته: هستی


👍 0
👎 6
12933 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

738030
2018-12-28 21:14:28 +0330 +0330

حست درست میگه داداش

3 ❤️

738095
2018-12-29 01:17:01 +0330 +0330

داستانو که کلا بیخیال
ملتم دوست دختر دارن منِ بدبختم زید دارم
خانوم بعد ۲ماه یه دست کون با منت داد بما اونم ۷۵ درصدشو میگفت درد داره بزرگه بکش بیرون :/
ماله مردمم تنشون گر میگیره برا دیدن دوس پسرشون
هاله هر کجا هستی کیرم دهنت

1 ❤️

738115
2018-12-29 06:28:15 +0330 +0330

بخور بکن بکن بخور اه اه ای او شما این شد داستان بقول شاهین نجفر برین بدین برین بدین نگو نپرس چند

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها