من و عمه رضوان

1400/01/11

سلام .
من علی ام
۲۶ سالمه و این داستان برمیگرده ب دوران نو جوانی البته ن خود سکس ولی استارتش از اونجا بود .بریم سر داستان کسشر نگم بیشتر از این اها یادم رفت بگم مهمم نیس برام باور کنید یا ن قبلا نوشتم منفی و مثبت نظر زیاد بوده .

.خب عمه رضوان عمه ی من نیس عمه ی بچه های خالم و چون از اول هی ب اون عمه عمه کردن منم رو زبونمه
گفتم نو جوونی واس اینک میرفتم خونه ی خاله و لوس خاله بودم و رضوانو اونجا میدیدم و میرفتم ادامه جق

تا گذشت و گذشت حدودا یک سال پیش بود عید خونه ی مادر بزرگم بودم ک ی دفه رضوان اومد .جدای فامیلی از سمت خاله ما بازم فامیل بودیم و رفت و امد زیاد بود
رضوان با پسر کوچیکش اومده بود نشستن حال و احوال کردیم
گفت چقد تغییر کردی بعد خدمت و از شر و ورا
از رضوان بگم قد متوسط هیکل متوسط ولی خوشگل
خیلی تو کفش بودم اصن دوس داشتم باش رفیق بشم نکردمشم نکردم فقط رفیق بشم ک اگ برو بچ تز اومدن بگم من باش بودم چون تو کف زیاد داشت
خلاصه وایسادم درمورد شوهرش حرفیدن ک نیست و نمیادو گفت سر کار بعدم اون کلاسش ب ما نمیخوره ک تنهایی حال میکنه به خنده گفت
منم سریع انتن و دادم بالا گفتم از خنگولیش
گفت چرا گفتم والا حیف تو من بودم ک همجا میزاشتمت تنگ دسم کیف کنن ک یهو ننجونم با سینی چایی اومد .حرفمو خوردم ولی خیلی عجیب اونم بحث و پیچوند یچیزی تو مغزم گفت اونم دوس داره بشنوه ای حرفو ولی ن جلو همه ینی پا میخاد بده .و من ب حسم هیچ شکی ندارم چون ثابت ش ه برام ک خیلی طولانی میش و نمیگم
هیچ راهی ب ذهنم نمیرسید .ننه جونمم ک نشست پس چ کنم
و خیلی ضایع و کودن وار راه حل ایطور اومد تو ذهنم ک الکی گوشیم زنگ خورد گفتم الو سلام بعد چند لحظه پیج من ؟؟؟؟؟پیج منو واس چیت خو برو اینستا ببین و الکی خو باشه بنویس و بلند بلند ای دی اینستامو بدم تا رضوان بفهمه و فالوم کنه ایقد تک سلولی
ولی بعد قط کردن رضوان گفت گفتی اینستا من اینستام هی ارور میده میگ زبان فارسی نمیش چ‌ کنم
منم خو اینستا خودم بضی وقتا ایطور میشد حالیمم نبود گفتم کو ببینم پیجشو اورد و منم الکی تاب خوردم توش تهش گفتم باید اپدیت کنی ولی قبل اینک بهش بدم گوشیو جلو خودش خودمو سرچ کردم و فالو کردم خندید گرفت یهو گفت چقد از خود راضی پیجتو قفل کردی گفتم مزاحم امان از مزاحم خلاصه رفتم تو پیجشو از قصد همه پستاشو لایک کردم تاشب اون لایک کرد فهمیدم انلاین شده سریع رفتم پیامش دادم چرا ایقد دپی گفت کو از کجا میگی و خلاصه چت شروع و لاسیدن و چن شبو دلو زدم ب دریا گفتم چرا انلاینی اقاتون نمیزاره بخوابی یا دوس پسرت
نوشت اقامون ک رفت سر کار تا۲۳ روز دیگ بعدم کی نگاه ب ما پیرا میندازه تا این همه خوشگل تو خیابون منم سریع رفتم سراغ اصل مطلب گفتم ینی اگ کسی بت بگ با هم باشین بده .
گفت تا کی کی باشه منم گفتم مثلا من استیکر خنده دادو نوشت سر ب سرم نزار برو سراغ همسنو سالاتو دوس دخترات
من:ندارم بخدا سینگل بد بخت
اون: مگ میش .بعدم خب بمنچه مگ من میخام دوستت بشم ک قسم میخوری حالا
من:ینی میشه هخخخخ
اون : برو یکی میفهمه ابرو جفتمون میره
مگ قراره کسی بفهمه جز منو تو
گفت جدی جدی باور کردی میخایم باهم دوس شیم ک داری چونه میزنی
منم گفتم چرا نشه مگ اشکال داره مگ داشتنت جرم مگ دوس داشتن سنو سال داره یا فامیلو غریبه داره اقا اصن میخامت گور بابای همه
و این جمله کار خودشو کرد نمیخوام طولانی بشو برم سر اصل مطلب
منو رضوان باهم دوس شدیم از عکسای قدی رسید ب تماس تصویری های اخر شب و شوهرش اومد ی هفته نبودش بعد ی هفته اومد بش گفتم پیدات شد پیام نمیدی اقاتون بهتون حال داده مارو یادت رفت ک گفت خاک بر سر اقامون ک فقط یکی دوبار سکس کنه و اونم ن سکس فقط خودشو خالی کنه و تمو
گفتم ینی ارضات نمیکنه
نوشت چرا ولی فقط ارضا نیس ادم دلش عشق میخاد
گفتم خودم عاشقتم بیا خودم بهت بفهمونم رابطع چیه خلاصه هر جوری بود راضی شد ک یروز برم خونشون ولی دس بهش نزنم فقط پیش هم باشیم
روز موعود رسید
دوتا پسرش و رد کرده بود خونه ی باباش ک مثلاکاراشو بکنه و شبش بره شب قدر مسجد خونشون دوتا در داشت یکی حیاط یکی پارکیکنگ رفتم تو هر جوری بود خودمو رسوندم ب تنش با اکرا ولی قبول کرد تو بقلم باش و لب و بوسه رو ازش بگیرم .دم دمای تاریکی بود راضیش کرده بودم بیشتر باهم باشیم و حال کنیم گفت باید بره در حیاطو از پشت قفل بزنه و از در پارکینگ بیاد تو چون گوشیشم خاموش کرد ک اگ زنگ زدن صدای بلندگو مسجدو از کجا جور کنیم و اگ اومدن در خونه ببینن نیس
همه کارارو کردو اومد باهم رفتیم اتاق پشتی ک چراغش روشن باش و کسی نبینه
دیگ مطمئن بودم باید بکنمش
با بقل و لب و مالیدن سینه ها رسیدیم ب خوردن سینه هاش البته خودم و جر دادم بس خایه مالی کردم تا راضی شدپیرهنو سوتینو داد بالا گفت یالا زود باش
من ایطوری ک نمیش رضوان تو ک داری بمن لطف میکنی درشون بیار بزار ی حال حسابی بکنم دیگ
گفت وای از دس تو و پیرهنشو دراورد ی سوتین ابی اسمونی
کل بدنم هری ریخت برگشت خودم سوتینشو باز کردم خابوندمش رو زمین افتادم ب جون سینه هاش ۷۰ تا ۷۵ بود جوری خوردم ک نزدیک نوک ممه هاش میشدم دادش در میومد و دردش میگرفت ممه میخوردمو ب کونش ور میرفتم ی لحظه ب خودم اومدم دیدم اون داره مث مار تو بقلم میپیچ یجورای داشت با کیرم از رو شلوار خود ارضایی میکرد و ا هو اوهش بلند شده بود سر منو محکم چسبونده بود رو شونش ک بام چشم تو چش نش
سریع گفتم رضوان چته یهو ساکت شدو هنوز روش نمیشد نگام کنه
دستمو بردم ب سختی از پشت شلوار لیش ب سوراخ کونش رسیدم مقاومت کرد و لی حرف نمیزد گفتم رضوان جونم الان دوتامون نیاز داریم تا اینجاش اومدیم بزار خوب تموم بش .و با یکم زورو مقاومت الکیش شلوار لیشو باز کردم .شرتش پلنگی بود خال خال داشت جفت دستش جلو صورتش بود و منم کار خودمو میکردم .حالا بدنش در اختیارم بود شرتشو خاسم بکشم پایین پاهاشو جم کرد ک مانع بش ولی اونم راضی بود وقتی کسشو دیدم دلم میخاس همشو بکنم تو دهنم خیلی خوب بود تپلی باهمه کسایی ک دیدم فرق داشت کسش پااین نبود بالا و یکم قلمبه سفید تمیزش کرده بود خیس خیس من قبل از اومدن ی ترامادول ۵۰ زده بودم و حالت تهوع داشتم نمیتونستم لیسش بزنم احساس میکردم میزن زیر دلم
رفتم پایین و ی بوس زدم رو لبای کسش موهای مشکیش رو صورتش بود دستاشو ب زور از رو صورتش با موهاش رد کردم خوابیدم روشو در گوشش گفتم رضوان جونم اگر ناراحتی یا میبینی دوس نداری باهم کاری کنیم بگو تا همینجاشم برا من کافیه خانومم دلم نمیخاد اذیت بشی چشماش بسته بودسرمو گرفت برد جلو صورتش چشاشو باز کرد گفت من دیوونتم و شروع کردیم ب لب گرفتن سریع پاشدم لباسامو در اوردم و فقط ی شرت موند رفتم بین پاهاش کیرمو در اوردم گزاشتمش در کوسش خوابیدم روش با ی فشار کردمش تو ی اه کشید تعجب میکردم نسبتا تنگ بود ینی جذب کیرم بود شروع ب تلمبه زدن کردم صداش کل اتاق و گرفته بود علیییییییی علیییییی با صدای خمار
شاید تقریبا دقیقه میشد میکردم .خسته میشدم عرق کرده بودم کیرمو در اوردم گفتم رضوان بیا روش خوابیدم الان نوبت اون بود حدودا ۵ دقیق شد داشت ابم میومد باز برعکس شدیم چنتا تلمبه .تلمبه هامو عمیق کردم میخورد ب تهش دردش میومد گفتم چته گفت اخرش دیگ درد اداره یواش زیر لب یچیز گفت نفهمیدم گفتم چی ج نداد ابم داشت میومد .خالیش کردم تو و خوابیدم روش .احساس میکردم ابم خیلی زیاد شده بیشترین تایمی بود ک ابم داشت میومد ی دقیقه ای خوابیدیم تو بقل همو و لب میگرفتیم کیرم خودش اروم اروم داشت میخابید و از کسش در اومد یکی از بهترین شبهای زندگیم بود .خوابیدیم کنار هم .گفت میدونی چی گفتم او موقع
گفتم ن چی بود خندید مال تو خیلی کلفته .مال شوهرم خیلی دراز
گفتم خوب ک هردو مزایا رو داری خندیدیم باهم اونشب دیگ پا نشد علی کوچولو ب خاطر قرص ولی میگفت بعد از سکس اولی ک دوران عقد با شوهرش داشته بهترینش این بود .ساعت ده و نیم بود لباسامو پوشیده بودم ولی دلمون نمیخاس از هم جدا شیم.بعد اون کلا ستا دیگ سکس داشتیم و هرکدوم کم کیفیت تر از قبلی و کم کم سرد و سرد .و تموم شد چت میکنیم ولی سکس ن البته سالی ماهی ی پیام .love you

نوشته: ای .A.L


👍 5
👎 16
73201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

800675
2021-03-31 00:49:18 +0430 +0430

کلا دقیقه ای کار می‌کنی نه ساعتی😁😁😁

0 ❤️

800681
2021-03-31 00:59:12 +0430 +0430

و باز قصه همیشگی مردانی که زیر آفتاب عسلویه که سنگو ذوب میکنه جون میکنن که زنشون تامین و راحت باشه بعد نه غریبه فامیلای خودشون عوض اینکه حامی ناموسشون باشن میشن گرگ زندگیشون اینقدر اینجا نوشتنش بیشرفی عادی شده…


800699
2021-03-31 01:20:31 +0430 +0430

جان مادرتون قبل ارسال داستان برای یک بار هم شده بخونینش!!
دیس…

2 ❤️

800746
2021-03-31 03:05:56 +0430 +0430

متاسفانه هنوز یه عده حالیشون نشده که اینجا نوشته ها باید بدون لهجه نوشته بشه.یکی این، دومی هم ویرایش قبل انتشاره که بعضی نویسنده ها بطور کامل به اونجاشون گرفتن این موضوع رو.بعد که دیس میشن میان گریه میکنن که چرا اینکارو کردید و فلان و بهمان.

2 ❤️

800809
2021-03-31 09:54:57 +0430 +0430

نمیخوام در مورد ارتباطات و درستی یا غلط بودنشون سخنرانی کنم یا شعاربدم این حرفی که میزنم نظر شخصی منه واقعا چرا یه خانم اینطور حاضر میشه به شوهرش خیانت کنه شاید برخی الان بیان بگن احتیاج داره شوهرش ولش کرده رفته اما کسایی که پروژه ای کار میکنن مثل خودم میدونن امکان بردن خانواده همراه خودت در همه جا نیست بعدم خود این خانمها اکثرا از شهرخودشون دل نمیکنن و در آخر مگه اون موقع که به طرف بله گفتن نمیدونستن کارش جوریه که شاید تو ماه هفت هشت روز شوهرشون را ببینن پس اگه با این شرایط قبول کردن زندگی کنن اوج نامردی و پستیه خیانت از طرف هرکس چه زن چه مرد از نظرم کثیفترین کارهاست

3 ❤️

800811
2021-03-31 10:00:56 +0430 +0430

عه بچه ها علییه😂

2 ❤️

800824
2021-03-31 10:53:07 +0430 +0430

علاوه بر اینکه میاید و از سکس فامیلی مینویسید و چارتا جقی باور میکنن و سعی میکنن با سوژه های فامیلی ارتباط برقرار کنن و در نتیجه بنیان یه خانواده به گا میره،دارید بیشرفی رو هم باب میکنین!همونطور که آقا شاه ایکس گفتن آقایان مردونه کار میکنن و زنشون جنده گری میکنه که البته اینجوری نیست و شما دارید نگاه مردایی که توی بقیه ی شهرا هستن رو نسبت به زناشون بد میکنین

خدا ازتون نگذره که با کصشعراتون میرینید به بنیان خانواده ها

3 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها