من و فرشاد

1401/05/21

اواسط خدمتم تو پادگان بود و شده بودم ارشد خدمتی هم سنم بالا بود و هم درجم اونایی که رفتن خدمت تو ارتش یه اصطلاحی هست که میگن درجه رو میبندن رو آبگرمکن اما این تا وقتی درسته که کادری بهت نیاز نداشته باشه اونموقع شدیدا کمبود افسر وظیفه داشتن بخاطر همین افسر وظیفه ها رو با دادن پست و مقام الکی خر میکردن تا خودشون از زیر کار در برن مثلا استوارنگهبان میذاشتن جای خودشون شب تو بودی و یه گردان تا اون استوار مفت خور پست نده یا تو آجودانی مسئول یه بخشی میکردن تا از زیر کار و مسئولیت دربرن و خر حمالیش برا وظیفه بود و پولشو کادری میگرفت تو عمرم گشادتر از ارتشی ندیدم بگذریم یه آشخوری اومده بود تو یگان که بیشتر میخورد دختر باشه تا پسر همون روز اول دیدم داره پشت آسایشگاه زار میزنه دلم براش سوخت و رفتم پیشش باهاش صحبت کردم و بهش قول دادم مواظبش باشم حتی چند شب پشت سر هم جای بچه ها تو لوحه وایسادم تا نگهبانی هاش با من بیفته اون موقع آمار خودزنی و خودکشی بالا بود و به اصطلاح این پسره هم تو کما بود خلاصه جوری که تابلو نشه هواشو داشتم و اونم روز به روز صمیمی تر میشد براش سیگار میاوردم و روزایی که غذا خوب نبود میبردمش مهمانسرا و براش غذا میگرفتم اسمش فرشاد بود به شوخی وقتی تنها بودیم بهش میگفتم فرناز اونم خوشش میومد و چیزی نمیگفت یا مثلا روزایی که نگهبان بودیم هر جا فرصت میشد انگشتش میکردم اونم انگار از خداش بود یه شب که سرپست بهش سر زدم و باهم شوخی میکردیم البته اینم بگم از روی هوس نبود و بیشتر میخواستم از کما بیاد بیرون دست گذاشت رو کیرم و منم کونشو مالیدم کون خیلی نرمی دشت و کیرم شق شد و کاملا متوجه احساسش شدم اونشب معاونم یه چوس گروهبان صفر بود که سر آشخوریش هم پست میداد و هم معاونم بود پست رو از فرشاد تحویل گرفت و فرشاد اومد پیش من بهش گفتم بره استراحت کنه که گفت خوابم نمیاد فهمیدم قضیه چیه گفتم حالا که خوابت نمیاد یه چایی بیار باهم بخوریم رفت چایی رو آورد منم اعصابم خورد بود نصف شبی افسر جتنشین اومده بود و داشت به همه چی گیر میداد تازه دس به سرش کرده بودم چایی رو آورد و خیلی جدی گفت من دوست دارم و تو خیلی خوشتیپی و مثل بقیه نیستی و از این حرفا منم که خوابم میومد چیزی از حرفاش سر در نمیاوردم که یهو گفت میخوام ترتیب منو بدی اینو که گفت خوابم از سرم پرید سین جیمش کردم که کونی هستی و فلان شروع کرد گریه کردن از اتاق آوردمش بیرون راه افتادیم تو پادگان قدم زدن تو راه دستش تو دستم بود و یکم مالوندمش و آروم شد بعد گفت من تا حالا کون ندادم اما دلم میخواد بدم گفت فکر کن من اصلا پسر نیستم منم قبول کردم تا آروم شد خودمم ناجور شق کرده بودم که یهو یکی از سربازا ایست کشید و کلا خوابید اسم شب رو گفتم و احوالپرسی کردیم و برگشتیم سمت یگان خودمون ساعت 3ونیم دیگه داشتم دیونه میشدم که دیدم از سر پست اومده رفت سمت دستشویی رفتم دنبالش داشت اونجا سیگار میکشید یه سیگارم من روشن کردم و رفتم کنارش همونجا کیرم و در آوردم دادم دستش تمام بدنش شروع کرد به لرزیدن کیر منم از ترس کامل شق نمیشد برا اولین بار دستمو انداختم تو شلوارش و کونشو حسابی فشار دادم خیلی حس خوبی بود به تخما و دودولش هم ست زدم خیلی کوچیک بود بشدت داشت بدنش میلرزید یکم دستمالیش کردم و برگشتیم تو آسایشگاه و خوابم برد چند روز گذشت یه روز بهم گفت که خونوادش فردا میرن مسافرت و خونش تا یه هفته حده اقل خالیه و ازم خواست مرخصی بگیرم براش صبح براش یه تشویقی تو دفتر نوشتم و دادم دست فرمانده فرمانده بیشتر باهام رفیق بود تا فرمانده صدام کرد و از دیشب و پست نگهبانی و اینا گفت بعدش ازم پرسید برا چی واسه فرشاد تشویقی نوشتی گفتم یه سری مشکلات داره دیشب ازم خواست براش درخواست مرخصی بنویسم گفتم که کار من نیست اما برات تشویقی مینویسم گفت برو باهاش حرف بزن ببین جریان چیه اومدم بیرون و فرشاد رو صدا کردم و گفتم میخوام برات مرخصی بگیرم فقط رفتیم پیش فرمانده شعر و ور تحویلش نده فقط بگو مرخصی میخوام بخاطر اینکه مامانم مریضه اونم خندید و گفت اوکیه شب قبلش هم باهاش هماهنگ کرده بودم فرماندهم گفت 20روز کافیه انگار دنیا رو داده بودن بهش لال شده بود منم گفتم عالیه برگش رو نوشت داد دست من از منم تشکر کرد که حواسم به بچه ها هست نمیدونست که میخوام سربازش رو ببرم بگا بدم خلاصه به بومی 3روز بیشتر مرخصی نمیدادن من براش 20روز گرفتم ساعت 11 برگه رو دادم بهش گفتم برو حال کن با اینکه فرمانده گفته بود تا ساعت 2 برگش رو نگه دارم اما دلم نیومد ساعت 4 برگشتم خونه دوش گرفتم و لباس عوض کردم دیدم 40تا میس کال افتاده از فرشاد زنگ زدم بهش پشت تلفن صداش میلرزدید گفتم طوری شده گفت نه ولی تو رو خدا زود بیا آدرس رو داد منم گفتم عجله نکنه فقط مطئن بشه کسی خونه نیست که گفت صبح ساعت 8 پرواز داشتن الانم مشهدن تا 10روزم نمیان راه افتادم سمت خونشون یه نیم ساعت راه بود ترسیدم خودم ماشین ببرم سر راه یه دربستی گرفتم رسیدم در خونشون و زنگ زدم یه حیاط ویلایی 2طبقه شیک و پیک بود تو یه محله نسبتا قدیمی گفت آیفون رو بزن گفتم بیا دم در میترسم اشتباهی اومده باشم یهو در باز شد جا خوردم اولش فک کردم یه زنه درو باز کرده با صدای لرزون گفت زودباش بیا تو که دیدم فرشاد خودشه چادر سرش کرده رفتم تو حیاط و سریع در رو بست قلبم داشت میومد تو حلقم خدا رو شکر حیاطشون سایبون داشت و الا همسایه ها اگه کسی میدید فکر میکرد اومد مادرشو بگام جلو راه افتاد که راهو نشون بده منم پشت سرش رفتم و فرصت حرف زدن پیدا نکردم رسیدیم وسط خونه همونجا چادرشو برداشت یه شورت و سوتین پوشیده بود از اون قرمز گیپورا که فهمیدم مال مامانشه با یه جوراب شلواری مشکی و یه تاب خیلی کوچیک جای پستوناشم با پارچه پرکرده بود و با یه آرایش غلیظ همونجا دوباره ازش پرسیدم که کسی نمیاد مطمئن باشم گفت آره گفتم پس چرا صدات میلرزه گفت دست خودم نیست بغلش کردم یکم آروم شد رفتم نشستم رو مبل و گفت شروع کنیم گفتم تو شروع کردی با این وضعت با اینکه خجالت میکشد ولی شهوتش به همه چی غالب بود ازش خواست برام آب بیاره چادرشم سرش کنه یه ترامادول داشتم با آب رفتم بالا و یه سیگار روشن کردم برام زیر سیگاری آورد و بهش گفتم شوکه شدم اصلا انتظارشو نداشتم و حالا که خودت میخوای باید یه حال اساسی هم به خودت بدی هم به من گفت هرچی بگی قبول میکنم گفتم رقصیدن بلدی گفت آره بعدش گفتم این لباسای مامانته تنت کردی گفت آره گفتم بازم لباس داره خندید گفت آره تا دلت بخواد رفتیم سر کمد مامانش همونجا یه ست زرد رنگ تاب شلوارک بود که چاک کون و سینش کش داشت اونا رو برداشتم دادم بهش گفتم اینا رو بپوش بیا فوری پوشید و اومد تو پذیرایی و گفت برقص تلویزیون رو روشن کرد و شروع کرد به رقصیدن اولش درست حسابی نمی رقصید و لی بعدش عین جنده ها عشوه میومد کنترل تلویزیون رو برداشتم و بهش گفتم هر وقت آهنگ رو قطع میکنم بیاد بشینه رو کیرم قبول کرد اینو یکی از بچه ها یادم داده بود و میگفت خیلی حال میده یه نیم ساعتی همین کارو رو کردم که داشت از هوش میرفت اونقدر رقصیده بود خیس عرق بود همینجور که داشت میرقصید بلند شدم رفتم سمت اتاق مامان باباش کشو رو باز کردم یکی از شرتای مامانش رو برداشتم و لخت شدم اونو پوشیدم و از اتاق اومدم بیرون کیرم بزور توش جا میشد یکم سرپا انگشتش کردم و دیگه داشت از حال میرفت کف زمین دراز کشید منم رفتم روش و شروع کردم به فشار دادن یه زنپوش خوشگل 18 ساله با بدن تمیز بی مو با لباسای مامانش که بوی کوسش ازش میومد و با شرتش مامانش که تو تنم بود شروع کردم به لخت کردنش و موقع رقص از همه جاش بیشتر نافش تحریکم میکردم چون عین ناف یه دختر بود یکم شکمشو لیس زدم و سوتینش رو دادم بالا یا خدا تازه فهمیدم جریان چیه سینه هاش عین سینه های یه دختر بود که تازه می می هاش در اومده برجسته سربالا و نوکشون هم سفت شده بود دیگه تو حال خودم نبودم چنگ میزدم وهر بار که نوک سینه هاشو میخوردم به خودش میلرزید سر شومبول و تخما و لای کونش و هرجاشو که فکر کنین زیر بغلش همه جاش خوشگل بود لامصب و به خودم فوش میدام که چرا زودتر نگاییدمش لختش کردم و فقط شورت مادرش تن من بود کیرمو همراه شورت مامانش میکردم تو دهنشو و درمیاوردم بعدش تخمامو میکردم تو دهنش و سینه هامو که یکم مو داشت هم خورد و براش هیچی مهم نبود عین یه برده هرچی ازش میخواستم قبول میکرد ترامادول اثر کرده بود و کیرم یکم بیحس شده بود یه کاندوم تاخیری هم داشتم میدونستم با کاندوم نمیشه کون گایید ولی کشیدم رو کیرم که یکم اثر کنه با کاندوم یکم دیگه برام خورد و بازی کرد و یه کاندومم رو شوبولش کشیدم که درست حسابی راست نشده بود تا اونم تاخیری بشه کیرش بردمش تو اتاق خواب مامانش و گفتم اینجا میخوام بکنمت کاندوم رو کیش بود و کیرش خوابیده بود ولی مال من انگار داشت منفجر میشد یه شورت دیگه از شورتای مامانش رو از کشو برداشت که پشت فقط یه بند داشت نشونم داد منم گفتم بپوشش پوشید و اومد رو تخت خواب قمبل کرد و حسابی مالوندمش گفت شورت مامانشو دربیاره که کثیف نشه که گفت میشورم نگران نباش هرکاری دلت میخواد بکن لیس زدم سوراخشو و بهش گفتم بره تمیزش کنه تا بکنمش گفت تمیز کردم از صب دارم میشورمش بخاطرت و اینکه با خیارم گشادش کردم که راحت بکنی بلند شد رفت دیدم یه خیار کوچولو که پلاسیده و نرمه با یه وازلین دستش اومد داد دست من و قمبل کرد دوباره یکم با خیار فشار دادم دیدم چشاشو بست و وازلین رو زدم دوباره با همون خیار سوراخشو باز کردم ترامادول و سیگار و کاندوم به حال عجیبی به کیرم داده بدو انگار بی حس بودم و شهوت داشت تمام وجودم رو میگرفت گفتم فرشاد مطمئنی میخای کون بدی پشیمون نشی یه وقت چشاشو باز کرد و دوباره برگشت شروع کرد به خوردن کیرم از ترس اینکه آبم بیاد کاندوم رو درر نیاوردم یکم باهاش بازی کرد تخمامو خورد و سرشو گاز گرفت منم انگشتمو کردم تو کونش و دیدم واقعا دلش میخواد یکی از هم خدمتی ها میگفت اگه با یه چیز شیرین یکی رو بکنی اون تا آخر عمرش کونی میشه مثلا عسل بزنی دم سوراخش یا قند تو دهنت آب کنی و تف کنی تو سوراخش یه شکلات داشتم اونو گذاشتم تو دهنم و با بزاقم یکی شد برش گردوندمو بهش گفتم با دستش سوراخش بازکنه کمرشو تا ته داده پایین و کون نرم و سفیدشو با سیلی سرخ کردم و اون داشت حسابی حال میکردم و سوراخشو شل کرده بود هنی باز و بسته میشد و فقط اندازه یه نخود سوراخش باز بود چند بار آب شیرین دهنمو ریختم توش و انگشتش کردم و وازلین رو زدم رو کاندوم و سوراخش طوریکه دیگه نمیشد بیشتر از اون تف مالی و روغن کاری کرد یکم با دستم جلق زدم و وقتی کامل شق شد گذاشتم دم سوراخش چندباری اینکارو تکرار کردم که فک کنه دارم باهاش بازی میکنم بعد یه فشار دادم که دیدم به این راحتی نمیره مجبورم شدم محکم فشار بدم فکر میکردم فقط سر کیرم میره تو اما یه ذره بیشتر رفت دیدم داره درد میکشه یکم شل کردم اما سرش موند تو گفتم درد داره که گفت آره دیدم چشاش پر اشکه با اینکه دلم سوخت ولی درش نیاوردم خودشم نمیخواست دربیارم تخما و کیرشو مالیدم که آروم شه نوک پستوناش و روی باسنش رو دست کشیدم و گفتم دوست دارم اونم گفت منم دوست دارم و گفتم شورت مامانت خیلی بهت میاد و مامانتم هروقت کون میده اینو میپوشه و دیدم بیشتر بهش حال میده واقعا هم شورت کار خودشو کرده بود و بیشتر تحریک میشدم کیرمو درآوردم و سوراخش بازتر از قبل شده بود و اون بند شورت رو سوراخش که حالا گشادترم شده بود بیشتر حال میداد سوراخشو دوباره تفی کردم و بازم وازلین زدم و دوباره فشار دادم رفت تو اینبار بیشتر رفت تو شروع کردم عقب و جلو کردن ولی تا نصفه بیشتر نمیذاشتم توش بار چهارم یا پنجم بود که کاندوم پاره شد و سر کیرم زد بیرون تو کونش یه حس خنکی عجیبی داشت کیرم انگار تو بهشت بودم شروع کردم مرتب گاییدن اما آروم جوری که تا دسته رفت توش درش آوردم و با دیدن کیرم خودم تعجب کردم تا حالا اینقدر گنده و دراز ندیده بودم یکم بهش استراحت دادم و برگشت و سینه هاشو خوردم و دیگه سوارخش باز باز بود اما حسابی قرمز شده بود دراز کشیدم اومد نشست رو کیرم منم مرتب براش جلق زدم تا کیر اونم سفت شد هوا داشت تاریک میشد کم کم دوباره قمبل کرداما ایندفعه کامل رو زانوهاش بود و سوراخش زده بود بیرون با همون کاندوم پاره دوباره فشار دادم تا نصفه رفت تو ازش پرسیدم بیشتر برم تو که گفت نه اذیت میشم همونجوری تا نصفه تلمبه زدم و دستمو بردم سمت شکمش و دودولش رو مالیدم و مجبورش کردم صاف دراز بکشه و خوابیدم روش و چند تا تلمبه زدم بعدش درش آوردم و آوردمش بغل تخت روی زمین و همونجا چهار دست و پا رو زمین نشست و فوری تا بخواد خودشو جمع کنه کردم توش داشت حسابی حال میداد با فشار بیشتر من رو زمین که موکت بود کامل دراز کشید منم تا میتونستم فشار دادم و جلو عقب کردم و نگه داشتم تا ته و آبم اومد لذت وصف نشدنی کیرم داشت تو کونش نبض میزد و آبم رفت توش سرشو بغل کردم آروم چرخ زدم و اومد بالا کیرشو گرفتم تو دستم کیرم تو کنش بود و دراز کشیده بود روشو و به پشت رو زمین بود و براش با سرعت هرچه تمام جلق زدم که آبش ریخت تو کاندوم و هر دومون از هوش رفتیم کیرم کم کم تو کونش خوابید و با آب کیرم تو کنش غوطه ور شد چند دقیقه تو همون حال خوابیدیم و بعد بلند شدیم و گفت بریم حموم خواستم برم سمت دستشویی که نذاشت و منو کشوند تو حموم و ازم خواست بشاشم رو صورتش منم همینکار رو کردم بعدش دوش گرفتیم و یه حس عجیبی بهم دست مثل اینکه یه بار مسئولیتی رو دوشم اومده باشه هم از گاییدنش خوشحال بودم و هم ناراحت ساعت نزدیک 8 شب بود که لخت اومدیم بیرون یکی از شورتای مامانش رو دوباره تنش کرد و منم یه شلوار استرج برداشتم و بدون شورت پوشیدم طوریکه کیر و خایه هام کاملا معلوم بود توش اومدیم تو پذیرایی برام چای و شیرینی و قلیون آماده کرد و با عشوه زنونه جلوم راه میرفت و لب تابش رو آورد و عکسهای مامانش رو نشونم داد عجب کصی بود نشوندمش رو کیرم و همزمان که داشتیم دوتایی قلیون میکشیدیم عکاسا و فیلمای مامانش رو نشونم میداد تو یکی از فیلما مامانش با همون ست زردی که تنش بود داشت میرقصید با کشی رو لباس دوخته بودن کونش کامل دو قسمت شده و همینطور سینه هاش حسابی زده بود بیرون چند با پشت سرهم فیلم رو دیدم و کیرم دوباره شق شد به فرشاد گفتم برام ساک بزنه یک برام خورد از رو زمین بلند شدم و رفتم رو مبل نشستم و پاهامو باز کردم و اومد مثل گرسنه ها و کیر ندیده ها با ولع کیرمو ساک میزد و من بهش میگفتم مامانت عجب کونی داره و معلومه حسابی داده و از این حرفا و اون کیف میکرد و آخرش گفتم اونقدر بخور تا آبم بیاد اونم همین کارو کرد و اوقدر ساک زد تا آبم ریخت تو دهنشو و همه آبم رو قورت داد و با اینکارش حسابی حال کردم بعدش بغلش کردم و با اینکه دهنش بوی آب کیر میداد ازش لب گرفتم و اینکه چقدر حال داده و ازش تشکر کردم و گفتم بخاطر حرفایی که زدم راجع به مادرش نارحت نشه اما اون گفت دوس داره و مشکلی نیست تا پدر مادرش از سفر بیان هر روز میرفتم خونشون تو این مدت کامل گشاد شده بود براحتی میزدم توش بعد اینکه پدر مادرش برگشتن چندبارم با رشوه مرخصی گرفتم براش و باهم رفتیم مسافرت معمولا شهرای نزدیک میرفتیم هتل میگرفتم و براش شورت و سوتین اندازه خودش خریده بودم خدمتش تموم شد الان ازدواج کرده و زن بچه داره اما ماهی یبار میاد میکنمش رو زنشم بیغیرته و عکسای لختیش رو میاره نشون من میده و از اینکه کونی و بیغیرته خیلی خوشحاله و منم خوشحالم که تو این مدت به من خیانت نکرده و کونی خودم مونده و فکر نکم کس دیگه ای بتونه ما دوتا رو مثل هم ارضا کنه چون هر فانتزی که فکر کنین رو ما امتحان کردیم و هروقت باهم باشیم بساط مشروب و سیگار و گاهی هم تریاک و قلیون و فیلم سوپر و هر کثافتکاری که بخوام فراهمه

نوشته: مهندس


👍 6
👎 7
13601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

889700
2022-08-12 03:21:33 +0430 +0430

موندم این کونی چطور زنش حامله کرده😅
زحمت زنشم میکشیدی 😂😂

1 ❤️

889720
2022-08-12 08:23:34 +0430 +0430

مهندس، کیرم پس کلت، امر بر فرمانده بودی و کونتو گذاشتن، حالا اومدی اینجا واسه ما بکن شدی قُرُّمدَنگ.

0 ❤️

889760
2022-08-12 14:26:06 +0430 +0430

بد لرتشیا کونت گذاشتن که هنوز جاش درد می کنه

0 ❤️