من و مائده زن شریکم

1400/08/02

سلام خدمت همه دوستان من حسین هستم مجرد ،سی ساله و با کوله باری از تجربه سکس با دوست دخترام داستانی که براتون تعریف میکنم کاملا واقعیه و فقط اسامی رو عوض میکنم
خب بریم سر اصل مطلب این داستان در واقع بین من و زن شریکم اتفاق افتاده داستان از اونجایی شروع شد که من توی زمینه فروش محصولات آرایشی و بهداشتی فعالیت میکردم و یه مغازه کوچیک داشتم که کار و کاسبیمون نمیچرخید یه روز پسر عموم که خیلی هم با هم جور بودیم بهم زنگ زد و پیشنهاد شراکت با یکی از دوستانش به اسم سامان رو داد که منم یکی دو باری دیده بودمش و قرار شد با پول سامان و تجربه ی من یه شرکت پخش جمع و جور با سامان راه بندازیم. خلاصه که کار رو شروع کردیم و بعد از حدود پنج ماه متوجه شدیم که حسابدارمون که یه خانم بود تو زرد از آب دراومد و کلی ضرر بهمون زد و باعث ایجاد مشکلات زیادی برامون شد ، با سامان تصمیم گرفتیم که کلا دفتر رو جمع کنیم (من و سامان خودمون جنس ها رو میفروختیم و یه راننده بارها رو میبرد برا مشتری) که با این کار هم یه صرفه جویی توی هزینه ها کرده باشیم و هم پول پیش دفتر رو تزریق کنیم توی کار تا بتونیم یه بخشی از ضرر رو جبران کنیم و در عوضش قرار شد کارهای مربوط به حسابداری رو همسر سامان مائده برامون انجام بده و این شد شروع آشنایی ما و وقتی برای بار اول دیدمش واقعا جذبش شدم یه زن بور با قد حدودا صد و هفتاد با یه آرایش ملایم و هیکل متناسب و تقریبا سی و دو سه ساله، ولی توی دلم همش به خودم میگفتم که نباید بهش فکر کنم چون شوهر داره و همیشه پیش خودم شرمنده بودم و سعی میکردم احساس خودمو سرکوب کنم چند ماهی از این جریان گذشته بود و تقریبا یخ بین من و مائده شکسته شده بود ولی حرمت ها و فاصلمونو با هم حفظ میکردیم چند وقتی به همین منوال گذشت که توی درد و دلای سامان متوجه شدم که با مائده مشکل دارن و همش دعوا میکنن و رابطه سکسیشون به شدت مشکل داره و شاید ماهی یه بار هم سکس ندارن با هم یعنی مائده بهش راه نمیده و این داستان مشکلات سامان و مائده ادامه داشت و سامان به شدت بی حوصله و افسرده شده بود تا این که یه روز تصمیم گرفتم با مائده صحبت کنم و ببینم مشکلشون چیه خلاصه زنگ زدم به مائده و نامحسوس (بدون اینکه سامان بدونه) ازش درباره سامان سوال کردم که اونم یه سری گله و شکایت از رفتارای سامان داشت و قرار شد منم وقتی سامان باهام درد و دل میکنه توی حرفهام نصیحتش کنم خلاصه این شد شروع نزدیک شدن من به مائده و تعداد تماس ها مون با هم بیشتر هم شده بود اما مسئله ای که هنوز به قوت خودش باقی مونده بود مسئله سکس بینشون بود که سامان هنوز از این قضیه مینالید ، یه روز که داشتم با مائده صحبت میکردم بهش گفتم که سامان چطوره بهتر شده اخلاق و رفتارش که اونم با تشکر گفت آره خیلی.
منم بهش گفتم ولی اونم یه مشکل خیلی بزرگ داره که نمی دونم چطوری بهت بگم گفت خب بگو اگه من کاری کردم تا خودمو اصلاح کنم
گفتم والا …
گفت خب بگو
گفتم سامان مشکلش رابطه ی جنسیه میگه تعداد رابطمون توی یک ماه خیلی کمه و بعضا شاید ماهی یک دفعه هم نشه که مائده یهو سکوت کرد و بعدش با صدای آروم که نشون دهنده خجالتش از طرح این موضوع بود گفت نمیدونم چی بگم ولی واقعا اینطوری نیست
و حداقل ده روز یه بار ما باهم رابطه داریم ولی خب وقتی من از دستش ناراحتم طبیعیه که میلی به رابطه باهاش نداشته باشم که منم تاییدش کردم و گفتم بله حرفت درسته ولی شده تا حالا نیاز به رابطه داشته باشی و بهش نگی؟
در جواب سوالم سکوت کرد و جوابی نداد
گفتم ببین مشکلی نداره اگه دوست نداری جواب نده
گفت: راستش آره
گفتم ببین باید سعی کنید مشکلاتتون رو حل کنید و تعداد رابطتون رو هم بیشتر کنید بالاخره زن و شوهرید و جفتتون نیاز دارید و برطرف نشدنش باعث میشه مشکلاتتون بیشتر هم بشه
گفت آره درست میگی
گفتم اگه دوست داشته باشی چند تا راهکار بهت میدم تا هم رابطتتون بهتر بشه هم سکستون (اولین باری بود که از واژه سکس استفاده کردم)
گفت بفرما

گفتم:تا حال چند بار شده تو شروع کننده رابطه باشی ؟
گفت: هیچوقت
گفتم: ببین سامان آدم گرمیه و نیاز زیادی به رابطه داره ولی شاید تو طبعت سرد باشه کمتر نیاز داشته باشی و با مثلا ده روز یه بار هم آتیشت خاموش بشه
ولی مثلا اون ۳ روز یه بار سکس بخواد
گفت دقیقا نمیدونم ولی الان که میگی به نظرم حرفت درسته
گفتم پس قدم اول: این دفعه تو پیشقدم بشو توی سکس گفت آخه روم نمیشه گفتم مگه رو شدن میخواد بالاخره پنج شش ساله ازدواج کردید این همه با هم سکس داشتید یه روز که از سرکار میاد یه لباس سکسی بپوش و خودت برو سراغش و شروع کننده باش ببین چی میشه
گفت دیگه چه راهکاری داری
گفتم حالا اینو انجام بده به بعدی هاش هم میرسیم (می خواستم این باب صحبت درباره سکس بینمون باز بمونه)
خلاصه چند روز بعدش بهش زنگ زدم و گفتم چه خبر روابط بینتون چطوره گفت خوبه به لطف شما گفتم هرکاری کردیم وظیفه بوده و سامان مثل داداش منه و از این کسشعرا
گفتم خب چطور پیش رفت جریان
گفت والا این کاری که گفتی رو انجام دادم و تاثیرش خیلی مثبت بود حتی روز بعدش برای اولین بار سامان بدون مناسبت برام کادو گرفت گفتم خب پس خوب پیش رفتی گفت آره یهو پرسید راهکار دیگه ای هم هست بهش گفتم بله ولی میترسم بهت بگم ناراحت بشی گفت وا برا چی ناراحت بشم تو هم دیگه مثل داداشمی و داری کمک میکنی زندگی من و سامان درست بشه
گفتم پس تعارف رو میزارم کنار تا حالا سامان ازت خواسته که یه مکثی کردم که
گفت چی بگو راحت باش
گفتم رابطه از پشت
گفت اگه راستشو بگم آره ولی من قبول نکردم و نمیکنم چون میگن خیلی درد داره حقیقتش یکی دوبار هم امتحان کردیم نتونستم تحمل کنم
گفتم خب طبیعیه منم نود و نه درصد از دوست دخترام قبول نمیکنن ولی خب مردا عاشقشن
گفت خب من چکار کنم نمیتونم تحمل کنم گفتم اشکال نداره یه کاری بهت میگم اونکارو بکن هم تو خوشت میاد هم سامان
گفت چی ؟
گفتم حالت داگی رو که بلدی گفت آره گفتم خب قبل از رابطه یه کرم یا وازلین بزار پیشت موقعی که توی اون حالت قرار گرفتید از سامان بخواه که انگشتش رو بکنه داخل سوراخ عقبت‌ هم تو حال میکن هم برای اون تداعی کننده اینه که آلتش داخله
گفت ببینم چی میشه و تشکر کرد و خداحافظی
بازم چند روز بعد من بهش زنگ زدم و ازش پرسیدم که چطور پیش رفت که گفت میشه ازت یه خواهشی بکنم گفتم بگو
گفت میشه دیگه در مورد مسائل جنسی باهام حرف نزنی
گفتم چی شده مگه گفت راستش راهنمایی هات خیلی موثر بوده ولی من حس خوبی نسبت به این صحبت ها ندارم و میترسم بعدش سو تفاهم پیش بیاد من تا حدود زیادی فهمیدم مشکل من و سامان چی بوده(منظورش کمبود و یکنواختی در سکس بود) الانم با کمک چندتا سایت و پیج سعی میکنم مشکلمون کاملا حل بشه
بهش گفتم از نظر من که سو تفاهمی پیش نمیاد و تو هم مثل خواهرمی (مثل سگ دروغ میگفتم) و من هیچ نگاه منفی بهت ندارم و …
خلاصه که بدجور گذاشت توی کاسه مون و همه برنامه هامون رو ریخت ب هم دیگه در این مورد بهش زنگ نزدم یعنی جراتش رو نداشتم و فقط صحبت های مربوط به کار داشتیم و خداروشکر کارمون هم تقریبا افتاده بود روی غلتک چند ماهی گذشته بود تا اینکه قرار بود برای انبارگردانی و حساب کتابهامون دو سه روز کار رو تعطیل کنیم حدودا از دو هفته قبلش برنامه ریزی کرده بودیم که دقیقا شب از اینکه این کار انبارگردانی شروع بشه سامان زنگ زد و گفت حسین تو میدونستی تهران نمایشگاه محصولات آرایشی و بهداشتیه گفتم آره ولی کلا فراموش کرده بودم.
گفتم خب چکار کنیم
گفت خب تو برو من و مائده حساب ها رو جمع و جور میکنیم انبار هم که بچه ها هستن فقط من میرم بالا سرشون
گفتم آخه تو که از فاکتور خریدها سر در نمیاری همشونو من انجام دادم مائده هم ثبت کرده میخوای تو برو منو بچه ها کارهای انبار رو اول انجام میدیم بعدش حساب ها بمونه هروقت تو اومدی
گفت نه دیگه همچین وقتی جور نمیشه حسابها رو هم خودت برو خونه با مائده کاراشو بکنید
گفتم اوکی از یه طرف توی کونم عروسی بود از یه طرف بعید میدونستم مائده پا بده و نمیشد زوری هم کاری کرد چون کار و زندگی و همه آبرو میرفت رو هوا
خلاصه روز موعود فرا رسید و بنده هم حسابی به خودم رسیدم یه عطر تحریک کننده ۲۱۲ اصل هم داشتم از اونم زدم و وارد خونشون شدم برخلاف داستان های دیگه که طرف با یه لباس سکسی میاد جلوشون مائده خانم با یه پیراهن گشاد آستین بلند و یه شلوار گشاد پارچه ای اما بدون روسری (چون اعتقادی به این قضیه نداشت) با موهایی که دم اسبی بسته بود اومد استقبالم و بعد از صرف چای و شیرینی مشغول کار شدیم (دوتا صندلی به فاصله نیم متر از هم روبروی کامپیوتر)دونه دونه داشتیم ابهامات رو برطرف میکردیم که گوشی من زنگ خورد و یکی از مشتری ها بود که اتفاقا خیلی رفیق بودیم با هم ولی سواد درست و حسابی نداشت بهم گفت حسین آقا داداش قرار بود این کاندوم ها که برامون میفرستی هشتاد درصدش تاخیری باشه ولی بیشتر غیر تاخیرین بهش گفتم یه عکس استندت بفرست ببینم چیه خلاصه فرستاد و عکس رو باز کردم و زنگش زدم و شروع کردم براش توضیح دادن که ببین این ردیف بالا سمت راست تاخیره کناریش تاخیری و خاردار بعدیش تاخیری و شیار دار که جدید اومده برامون بعدیش تاخیری و تحریک کننده بانوان و … که زیر چشمی به مائده نگاه کردم دیدم نیشش بازه خلاصه تلفن رو قطع کردم و مشغول شدم به کار که مائده گفت یه لحظه صبر کن من الان میام خلاصه رفت دیدم با یه سینی میوه و بیسکوییت اومد ولی نکته جالبترش این بود که بلیزش رو عوض کرده بود و یه تیشرت آستین کوتاه که اون هم گشاد بود پوشیده بود و بدون این که من چیزی بگم خودش گفت حسین جان حقیقتش گرم بود لباسمو عوض کردم یه وقت …حرفشو قطع کردم و گفتم مائده چرا فکر میکنی من به تو نظر دارم و دنبال سکس باهاتم گفت نمیدونم فقط نمیخوام سو تفاهم بشه و اتفاقی بینمون بیوفته گفتم ببین من این همه به تو راهکار دادم که مشکلت با سامان حل بشه اگه دنبال اون قضیه بودم که کمک نمی کردم مشکلتون حل بشه به نفع من بود که مشکلتون پابرجا بمونه
گفت چی بگم والا آره درست میگی
گفتم حالا یه سوال ازت دارم گفت بگو گفتم رابطتتون چطوره ؟ سامان که توی حرفاش راضیه گفت آره خدارو شکر خیلی بهتره و تقریبا مشکلاتمون حل شده گفتم روم نشد از سامان بپرسم الان سکستون چند وقت یه باره ادامه دادم میدونم برات سخته بگی من میپرسم تو با آره و نه جواب بده
گفت باشه
گفتم هفته ای یه بار؟
گفت نه
گفتم دوبار
گفت نه
گفتم یه شب در میون
گفت نه
یهو چشمهامو گشاد کردم و با تعجب گفتم هر شب ؟
سرشو انداخت پایین و با لبخند گفت اگه وضعیت قرمز نباشه تقریبا آره
گفتم مارو باش یه سکس تراپیست بودیم و خبر نداشتیم تمام این مدت اون داشت میخندید
بهش گفتم پس الان این دو سه روز سامان چی کشیده گفت : چی کشیده؟! هرچی اون کشیده منم کشیدم گفتم آهان شما همون آدمی هستی که میگفتی ده روز یه بار هم کافیه خندید و گفت بالاخره شرایط زندگی ها تغییر میکنه
گفتم بله بله کاملا درست میگی
گفت خب این مشتری که زنگ زده بود چی می خواست
گفتم بابا اینا سواد درست و حسابی ندارن زنگ زده میگه چرا کاندوم ها تاخیری نیست منم براش توضیح دادم
گفت راستی کاندوم شیاردار چیه؟( اینجا بود که حس کردم تنش میخواره )
گفتم ببین کاندوم خاردار تا حالا استفاده کردید
گفت خب آره
گفتم حالا این خارهاش خیلی درشته و ژل تاخیری هم داخلش هست
گفت چه خوب
به شوخی گفتم آره دیگه منم اگه هشتاد درصد لذت رو‌ میبردم تازه برام کاندوم شیار دار هم میساختن میگفتم چه خوب سرشو انداخت پایین و گونه هاش یکم سرخ شد با لبخند گفت بیشعور
خلاصه دوباره مشغول به کار شدیم تا وقت ناهار شد غذا رو زنگ زدیم از بیرون آوردن و سفره رو روی زمین انداختیم و روبروی هم نشستیم و مشغول خوردن شدیم و غذا رو زدیم بر بدن و ظرف ها رو جمع کردیم و دیدم مائده دوباره اومد و اینبار شلوارشم عوض کرده و یه شلوار معمولی نه گشاد نه تنگ پوشیده به شوخی بهش گفتم مائده فکر بد نمیکنم نمیخواد توضیح بدی چرا شلوارتو عوض کردی خندید و گفت از دست تو حسین و دوباره مشغول به کار شدیم ساعت تقریبا سه بعد از ظهر بود که مائده بهم گفت حسین من ساعت پنج جایی قرار دارم به نظرت میرسم برم گفتم نه والا تا هشت و نه شب کارمون طول میکشه گفت پس کنسلش میکنم یه دور همی بود با دوستای دبیرستان ماهی یه بار دور هم جمع میشیم
خلاصه کنسل کرد و اومد نشست پیشم و داشتیم ادامه میدادیم وتقریبا ساعت هفت بود و هوا تاریک شده بود و کارمون هم چیزیش نمونده که یهو گفت راستی حسین یه موضوعی رو میخواستم بهت بگم ولی نمیدونم چطوری بگم گفتم نترس بگو سو تفاهم نمیشه فکر بد هم نمیکنم نظری هم بهت ندارم خندش گرفت و گفت از دست تو و ادامه داد از سامان شنیدم تو دوره ی ماساژ گذروندی میتونی از رو لباس ماساژم بدی خنده ی بلندی کردم و گفتم نه آخه مگه میشه ماساژ از رو لباس (شرایط داشت برای سکس فراهم میشد اونم به خواست مائده )
گفتم برو یه پتو بیار؛ پتو رو که آورد گفتم روغن زیتون هم بیار به شوخی گفت یه ماساژ میخوای به من بدی ببین چقدر دردسر برام درست میکنی خلاصه اومد و خوابید روی پتو و لباس هاش رو در نیاورد
گفتم ببین اینطوری نمیشه جدی بهت گفتم که گفت پس چاره ای نیست میشه چراغها رو خاموش کنی تا کمتر ببینی منو خلاصه شروع کردم و تیشرتش رو در آوردم ولی سوتینش هنوز سرجاش بود همینطور که ماساژ میدادم بهش حواسم بهش بود که نفس هاش تند تر شده و چشماشو بسته و داره حال میکنه بدون اینکه بهش بگم بند سوتینش رو باز کردم و کل کمر از بالای باسن تا گردنشو ماساژ میدام بهش گفتم میخوای پاهاتم ماساژ بدم گفت نه دیگه اونموقع باید شلوارمم در بیارم گفتم باشه مگه چیه نکنه بازم فکر میکنی ممکنه سو تفاهم بشه و از این حرفها گفت باشه هر کاری میخوای بکن آروم شلوارشو کشیدم پایین و در کمال ناباوری دیدم شرت پاش نیست بهش گفتم پاهات رو یکم باز کن توی این حالت قشنگ کس خوشکلشو میدیدم و شروع کردم به ماساژ دادن از نوک انگشت ها تا روی باسن نزدیک های کسش هم میرفتم ولی بهش دست نمیزدم و سوراخ کونشم حسابی ماساژ دادم حدود ۲۰ دقیقه ای گذشته بود
بهش گفتم خب الان برگرد اونم توی حال خودش نبود و همون کار رو ایندفعه از روی سینه هاش شروع کردم و اومدم تا بالا کسش و کناره هاش ولی به کسش دست نمیزدم چند بار این مسیر رو طی کردم تا یهویی دستمو گرفت و گذاشت روی کسش گفت اینم به ماساژ نیاز داره دستشو گذاشتم روی کیرم و گفتم این چی گفت من که همه جوره پایه ام خلاصه من ضربتی لخت شدم و به حالت ۶۹ روش قرار گرفتیم و کیرمو گذاشتم توی دهنش و شروع کردم به خوردن چوچولش و کسش که حسابی خیس شده بود بعد از سه چهار دقیقه دیدم داره کمرشو حرکت میده از رو زمین به سمت بالا و نفس هاش حسابی تند شده که خوردن کسش رو متوقف کردم و فهمیدم نزدیک ارضا شدنه برا همین اومدم بالا یکم ازش لب گرفتم و توی همین حین به آرومی با انگشتم کسش رو میمالیدم تا حالا کس به این خیسی ندیده بودم ترشحات کسش وحشتناک زیاد بود در حین مالیدن کسش بودم که دستمو گرفت و گفت بسه دیگه کیر میخوام دیوونم کردی منم همونطور که به کمر خوابیده بود کیرمو گذاشتم دم سوراخش و با یه فشار کم بخاطر شدت ترشحات رفت داخل و شروع کردم تلمبه زدن بعد از شاید ۱۵ تا ۲۰ تلمبه بهش گفتم داگی‌ شو دوباره توی اون حالت کردم توی کسش ۴-۵ تا تلمبه که زدم یهو با صدای لرزون گفت نصیحت هات فقط برا رفیقت بود (منظورش این بود که انگشت بکنم توی سوراخ کونش)دو تا از انگشتهامو با روغن زیتون چرب کردم و کردم داخل کونش و در حالی که توی کسش تلمبه میزدم دیدم پاهاشو یکم جمع کرد سرشو گذاشت رو زمین و درحالی که هر لحظه صداش میرفت بالاتر میگفت
هههه
ههههههه
ههههههههه
هههههههههههه
تنننننننندتتتتتتتر
داااااااااااررررررررم ممیاااااام
واااااااااااااای
آخخخخخخخخخخخخ
و با یه لرزش شدید دوتامون همزمان ارضا شدیم
چند دقیقه ای توی همون حالت موند و منم داشتم کمر و گردنش رو نوازش میکردم که بلند شد و خودمون رو جمع و جور کردیم اون رفت دستشویی منم لباسهامو پوشیدم موقعی که اومد بیرون مستقیم رفت توی اتاق خوابشون و لباس هاشو پوشید و اومد پیشم ولی انگار حالش خیلی خوب نبود بهش گفتم مائده چی شده؟ گفت نمیدونی ؟! من به سامان خیانت کردم الانم عذاب وجدان گرفتم یکم انداختم توی شوخی و سر به سرش گذاشتم تا حال و هواش عوض شد و یکم آروم شد و این شد شروع روابط سینوسی من و مائده که اگه بازخوردها مثبت بود بعدی هاش که اتفاقا یکیشون فوق العاده پر استرس و هیجان بود رو براتون مینویسم

ادامه...

نوشته: حسین


👍 69
👎 43
213801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

838957
2021-10-24 00:45:36 +0330 +0330

و اما پسرک جقی که هرشب در خیال خود زن صاحب‌کارش سامان را میکند :)
بچه کونی اونا شیش سال زنو شوهر بودن از هم خجالت میکشیدن ولی جلوی توی ازگل از رابطه‌شون حرف میزدن و گله و راهنمایی میکردن؟!
فکر کردی اینجا همه مثل خودت خرن؟
این کسشرا رو ول کن داستان اصلی رو بنویس، منظورم همون داستان روزی که صاحب‌کارم سامان، کونم گذاشت هست ؛)


838960
2021-10-24 00:59:02 +0330 +0330

چی بگم‌بهت اون شوهرش به‌ تو حرومزاده اعتماد کرد .مطمئن باش یکی هم زن خودتو میکنه

4 ❤️

838965
2021-10-24 01:08:55 +0330 +0330

خیلی جالبه زنی که تا دیروز نمیداد و شدیدا خجالتی بود یهو خودش میگه بیا کسمو بمال!!!

5 ❤️

838966
2021-10-24 01:09:55 +0330 +0330

کس کش کپی کردی

1 ❤️

838968
2021-10-24 01:23:52 +0330 +0330

خوب بود ادامه بده👍👍👍

0 ❤️

838972
2021-10-24 01:47:44 +0330 +0330

عالی ادامه بده

0 ❤️

838973
2021-10-24 01:47:54 +0330 +0330

حال ندارم فحش بدم. حال ندارم توضیح بدم چرا. اما معلومه داستانه. خودتم گفتی. اونقد خوندم و دیدم که ۱۰ خط اولو بخونم بفهمم راسته یا دروغ. واسه تو دو خط طول کشید بفهمم داستانت الکیه. اینم گفتم که بدونی چقدر خزعبل سر هم کردی

5 ❤️

838977
2021-10-24 02:15:13 +0330 +0330

یکم کسشر بود . 😶 جاهای سکس و ایناش بد نبود ولی ریتم داستانت و اینکه چی شد به اینجا رسید نه .

1 ❤️

838987
2021-10-24 03:08:27 +0330 +0330

ماشالله دلاور شیر مادر نون پدر حلالت ک با دروغ و کلک زن شریکت رو کردی،افتخار کن داداش در اینده نزدیک یکی میاد اینجا داستان کردن زن تو رو برامون تعریف میکنه حسین باتجربه.

2 ❤️

838988
2021-10-24 03:12:43 +0330 +0330

قشنگ بود مرسی

0 ❤️

838993
2021-10-24 03:33:40 +0330 +0330

حسین جون نویسنده خوبی هستی ولی اینجا همه بکن و داده و جقی های قهاری هستند حاجی تو سی سالگی فروشنده بودی انواع سکس ها رو هم انجام داده بودی دو رو برت پر کوس هم بوده خدایی یکی از اونها که از همه لاشی تر هستش شده تا بحال از سکسش با کس دیگه به تو چیزی بگه عزیزم ی راه ممکنه که سامی وقتی پیش تو از سکس زنش حرف میزده بخاطر کون تو بوده که کمبود کون را با تو برطرف کنه که مشخصه موفق هم شده ایول به تو جوان با اخلاق و شریک خوب زندگی و کار زنش هر شب دعا گوی تو هستش چون دیفرانسیلش را فقط برا ریدن نگه داشتع و از کوس دادن لذت مییره مثل تو که وقتی در حال دادن هستی با فکر زن شوهرت ارضا میشی

4 ❤️

839010
2021-10-24 05:48:35 +0330 +0330

الان زنگ زده بودم به مامانت.داشتم از رابطه اش با بکن جدیدش حرف میزدم.میگفت نمیدونی بابای تو کیه.گفتم فکر کن.خندید و مکث کرد.
گفت حالا چیکار کنم،گفتم تا حالا به هفتا کچل دادی همزمان؟گفت بگو هشتا …
کصشعر ادامه دارد…

2 ❤️

839017
2021-10-24 08:48:54 +0330 +0330

“این شد شروع روابط سینوسی من و مائده که اگه بازخوردها مثبت بود بعدی هاش که اتفاقا یکیشون فوق العاده پر استرس و هیجان بود رو براتون مینویسم”
ببین روابط سینوسیت که چنگی به دل نزد و مثبت در منفی بود و منفی شد، از روابط کتانژانتیت بگو شاید منفی در منفی، مثبت شد!
حالا نمیشد اون یکی رابطه تانژانتیت رو که پراز استرس و هیجان بود و نمودار ایکس بالای محور اعداد و در زاویهء قائم بود رو همین بار می گفتی؟

2 ❤️

839023
2021-10-24 10:42:19 +0330 +0330

بهههه بههههه

0 ❤️

839030
2021-10-24 12:07:42 +0330 +0330

اینجاس که شاعر میفرماید
دیدید داد دید داد
اونی که یه روز نمیداد
دیدید داد دید داد

0 ❤️

839048
2021-10-24 14:58:35 +0330 +0330

چرا من از این دوستان ندارم

0 ❤️

839061
2021-10-24 16:33:47 +0330 +0330

تخیلات قشنگی داری

تلاش کن شاید تو واقعیت اتفاق بیفته

1 ❤️

839083
2021-10-24 19:55:40 +0330 +0330

❤️

0 ❤️

839096
2021-10-24 23:42:46 +0330 +0330

شایدم بخاطر گندی که به وضع مالی سامان زدس اون اومده هم ترتیب خودتو هم زنتو داده😂😂 مطمئنی اینطور نیست؟

0 ❤️

839141
2021-10-25 02:37:43 +0330 +0330

به نظر میاد واقعی باشه . کوسی که میخواره را باید کرد

0 ❤️

839157
2021-10-25 04:32:06 +0330 +0330

خانم ها،آقایان،دخترها و پسرها بشتابید،من و زنه شریکم مائده،زنی که با این همه سال زندگی و انجام دادن بارها سکس با شوهرش،رویه پیشنهاد سکس به شوهرش رو نداشت🤔ولی همون شب اول در منزلش به من گفت که ماساژش بدم😲آقایان، خانم ها،(اینجا استرالیاست و ما هم کانگورو ایم و در بعضی از مناطق هم پیش امده که گوزن هم هستیم)،ولی آقایان،خانم ها،از اونجایی که من خودم یه آدم (خوارکسه)نخیر، یه آدم (سوپر خوارکسه) بازم نه برو بالا،یه آدم (xxx سوپر خوارکسه ام) و اون کلاسی که این سیخ کس میخ توش درس خونده من کونه معلمش گذاشتم،باید خدمتتون عرض کنم که ایشون هنوز بابت رویای ماساژ دادن هنوز دستش رو موفق نشده از تو شرتش در بیاره،ولی قول داده به محض در آوردن دستش از تو شرت،شروع به ادامه رویا پردازی بکنه و پیش بینی هم کرده که یه جایی از جقش خیلی هیجان و استرس داره،احتمالا دستش تو شرت جایی قرار گرفته که سامان یا پشت دره شرتش هست،یا احتمال زیاد،اتاق بقلی شرتش باشه سامان،آقایان،خانم ها،شما دیگه الان باید متوجه استرس بالای داش هوشنگ ویرگول سره خط کس مشنگ شده باشید،آقایان،خانم ها من برم تا مَنو نکرده.

0 ❤️

839158
2021-10-25 04:45:27 +0330 +0330

کم بزن همیشه بزن برادر 😂

0 ❤️

839192
2021-10-25 11:06:20 +0330 +0330

قبلا استارت سکس با آبمیوه و قلیون بود، الان با ماساژ شروع میشه

0 ❤️

839219
2021-10-26 00:05:36 +0330 +0330

کپی

0 ❤️

839335
2021-10-26 21:33:20 +0330 +0330

عالی بود ممنون
ادامه بده

0 ❤️

839696
2021-10-29 10:01:31 +0330 +0330

بازم تکراری
مشکل جنسی داشتن ماهی یکبار تو تمام داستانهای که حرف از خیانت باشه همینه
لاشی

0 ❤️

840949
2021-11-05 12:09:29 +0330 +0330

نگارش روان و خوبی داشت. مرسی 😍😍

1 ❤️

840972
2021-11-05 15:14:24 +0330 +0330

خیلی سکسی بود

0 ❤️

866283
2022-03-30 16:27:34 +0430 +0430

به شوهرش نمیداد بعد به تو به همین راحتی داد؟ اونم ب پیشنهاد خودش؟

0 ❤️

866289
2022-03-30 17:27:33 +0430 +0430

آخه کصخل، کدوم زن متاهلی یه همچین حرفی میزنه؟

0 ❤️

919688
2023-03-21 11:16:58 +0330 +0330

کوس ننه دروغگو

0 ❤️