مهران و پرستار حشری

1397/11/02

سلام من مهرانم 34 سالمه و خاطرم مال 26 سالگیمه.
هنوز دوماه از ازدواجم نگذشته بود که رابطه من و همسرم رفته رفته سرد و سردتر شد. کم کم جدا از هم میخوابیدیم و من هم بینهایت حشری بودم ولی نمیخواستم خیانت کنم. اومدن بچه هم به زندگیمون گرما نداد و کم کم همه متوجه اختلاف ما شده بودند. خانمم کارمند بود و بعد از مرخصی زایمانش تصمیم گرفتیم برای بچه پرستار بگیریم. هرروز چند نفر بهم برای اگهی که داده بودیم زنگ میزدن . چند نفری اومدن ولی هرکدوم به دلیلی نموندند و رفتند. تا یک روز یه دختری با قدی بلند و پوستی سفید و اندام پر و سکسی وارد خونه شد. به محض دیدنش همه وجودم پر شهوت شد. تا عصر که قرار بود ازمایشی کار کنه فقط اندامشو دید میزدم و اونم فهمیده بود. اونهم مدام با اوردن چایی و میوه برام و نمایش سینه های 80 و سفیدش نشون میداد که بدش نمیاد. تصمیم گرفتم هرطور هست راضیش کنم بمونه و به وقتش ترتیبشو بدم. اما در کمال تعجب فرداش نیومد. بهش زنگ زدم و کلی اصرار کردم که بیاد ولی بهونه های مختلف اورد. گفتم خودم جداگونه بهت هرماه پول میدم و … ولی راضی نشد. گذشت و چند هفته ای بود که پرستار گرفته بودیم. یک روز موبایلم زنگ خورد و دیدم همون دخترس. گفت پرستار گرفتین؟؟ گفتم بله گرفتیم. یه کم صحبت کرد و گفت صد تومن پول لازم داره قرض و بهش بدم جبران میکنه. گفتم من صد تومن رو میدم ولی الان باید جبران کنی. پنجشنبه ها چون سرکار نمیرفتم پرستار نمیومد و از دختره خواستم صبح پنجشنبه بیاد خونه تا پولو بهش بدم. خیالشو راحت کردم که خانمم هم تا ساعت 3 سر کاره و تنهام. ساعت 9 اومد. قبل اومدنش هم قرص تاخیری و هم ژل و هم هر کوفت و زهرماری که داشتم استفاده کردم تا حسابی دلی از عزا دربیارم.
وارد که شد سینه های رو فرم و باسن برجستش توی مانتوی زرشکی تنگی که پوشیده بود داشتن خفه میشدن. روی مبل نشست. چون از شب قبلش با پیام دادن بهش فهمونده بودم میخوام همه جوره حال بده بهم دیگه نیاز به مخ زنی نداشتم. بی معطلی روبروش ایستادم و سینه هاشو گرفتم. ازش خواستم با لباس شروع به ساک زدن کنه. دستمو پس زد. از تو کیفش پایپ و فندکشو دراورد و چندتا دود شیشه گرفت. من کپ کردم. گفت میخواد داغتر بشه و بیشتر بهم حال بده. منم چیزی نگفتم. مانتوشو دراورد. تاپ مشکی با سوتین نارنجی، و ساپورت مشکی که پوست سفیدش از زیرش پیدا بود. واسم این سکس یه جور انتقام از رفتارای سرد زنم بود. انگار نه فقط جسمی بلکه روحی هم میخواستم ارضا بشم. کیرمو که به خاطر مواد تاخیری نیمه سیخ بود دراوردم و گفتم سیخش کن. نمیدونم خودش داغ بود یا معجزه شیشه بود!!! و یا هردو! مثل ندیده ها میخورد کیرمو. کم کم تلمبه زدم تو دهنش و دیدم هرچی بیشتر دهنشو میگام بیشتر حشری میشه. اصلن شکایت نمیکرد و با تمام وجود حال میداد. بعد از چند دقیقه شروع کردم به لخت کردنش و خوردن لب و گردنش. بردمش روی تخت. نوک سینه های صورتیشو توی دهنم گذاشتم و بی اندازه داغ و حشری شده بود. نزاشت خیلی سینه هاشو بخورم و دوباره رفت لای پاهام و کیرمو که دیگه حسابی سفت و سیخ شده بود با ولع میخورد. منم چون دیدم یه کم خشن دوست داره سرشو فشار میدادم روی کیرم یا سرشو میگرفتم و محکم تلمبه میزدم تو دهنش. ازش خواستم بیاد بالا و بشینه رو کیرم. گفت اب کیرتو میخوام با دهنم بیارم. قبول نکردم و گفتم بیا دوباره میخوریش. جوری حال میداد که تو دلم گفتم صدتومن که هیچ یک ملیونم بخواد بهش میدم!! نشست رو کیرم کسش خیلی داغ و کمی خیس بود. سینه هاشو گذاشتم توی دهنم و رو کیرم بالا پایینش میکردم. کسش معمولی بود نه خیلی تنگ و نه گشاد ولی کیرم حال میکرد باهاش زیاد. بعد از کیر سواری دوباره واسم ساک زد و مدام میگفت ابشو میخوام بپاش تو دهنم، تو صورتم، و… اما هنوز باهاش کار داشتم و خبری هم از اومدن ابم نبود. تو حالت سگی قرارش دادم. کمی باسن نرمشو خوردم و کردم تو کسش. بیشترین لذتو همیشه تو این حالت میبرم و اونموقع هم حسابی حال میکردم. با انگشتم که چربش کرده بودم با سوراخ کونش بازی میکردم و همزمان کسشو میکردم. کم کم داشتم ارضا میشدم. گفتم بپاشم تو کست؟؟ گفت نه بریز رو صورتم. منم بعد از یه ربع سگی گاییدن کسش کیرمو در اوردم و اونم زانو زد و چند ثانیه ای خوردش تا بالاخره ابمو با فشار رو لباش پاشیدم.احساس سبکی خاصی میکردم. هردو خودمونو شستیم و یه نیم ساعتی با حرف و خوردن تنقلات مشغول بودیم. خواست بره که گفتم نه! هنوز از پشت نکردمت. دوباره چندتا دود شیشه گرفت و داغ شد. از عقب هم سیر کردمش و ابمو تو کونش خالی کردم. خلاصه اونروز تنها باری بود که دختری با این شهوت و انرژی تو سکس میدیدم و بهترین و بیشترین لذتی بود که تا الان تو سکس داشتم. موقع رفتن هم خواستم صد تومن رو بهش بدم ولی نگرفت و گفت مشکلش حل شده و رفت. بعد ازون حدود یکسالی هر ماه یکی دو بار باهم سکس داشتیم تا اینکه از طریق خواهرش فهمیدم اون هم شوهر داره و شوهرش که به.جرم مواد زندان بوده ازاد شده. بعد ازون دیگه کیرو غلاف کردم و رابطمون تموم شد.

نوشته: مهران


👍 11
👎 6
76502 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

743055
2019-01-22 21:05:31 +0330 +0330

خوب بود به نظرم واقعی میومد

0 ❤️

743094
2019-01-22 22:45:09 +0330 +0330

عالی دمت گرم زنی که سرد باشه رو باید فقط کرد

0 ❤️

743108
2019-01-22 23:33:43 +0330 +0330

خوبه حالا نخواستی خیانت کنی وگرنه فک کنم عارف قزوینی رو هم میکردی! :D

1 ❤️

743125
2019-01-23 01:13:17 +0330 +0330

داستان نسبتا خوبی بود،با نوشتنت حال نکردم اما انگار واقعی بود

0 ❤️

743126
2019-01-23 01:14:58 +0330 +0330

نمیدونم شیشه توش چی داره ولی واقعا طرفو داغ میکنه… یکی بود شیشه میزد سه نفر تا خوده صبح کردنش ولی بازم سیر نمیشد

0 ❤️

743152
2019-01-23 06:25:58 +0330 +0330
NA

شوهرش نیومد بعد زندان ترتیبت رو بده؟

0 ❤️

743163
2019-01-23 07:44:11 +0330 +0330
NA

داداش مطمعنی پرستاربوده؟؟؟
اینی که تو گفتی بیشتر شبیه جنده محتاد بود خاک برسرت

1 ❤️

743176
2019-01-23 09:19:10 +0330 +0330

داستانت سرد و بی روح بود

0 ❤️

743180
2019-01-23 10:06:18 +0330 +0330

یعنی اگه خانومه مطلقه بود ،نفس عمل خیانت به همسر محسوب نمیشد؟!

0 ❤️

743181
2019-01-23 10:08:23 +0330 +0330

عه ببخشید این کامنتو اشتباه فرستادم .
مال قصه آقای یاسان بود.از بس همه قصه هاشون شبیه به همه
و همه هم خیانت به همسره ادم قاطی میکنه.معذرت میخوام

0 ❤️

743280
2019-01-23 21:35:35 +0330 +0330

غلاف رو خوب اومدی

0 ❤️

743359
2019-01-24 06:05:53 +0330 +0330

کلا گاییدن مفتی خیلی حال میده

0 ❤️

743420
2019-01-24 12:59:11 +0330 +0330

حاجي پايپ رو دربيار يه دود بگير بقيه كصشعرتو تايپ كن (dash)

0 ❤️