مهسا دختر همسایه

1393/07/18

سلام به همه برو بچه های شهوانی
من اسمم محمده الان 20 سالمه این خاطره بر میگرده به دوران کی من تو اوج شهوت و حشری بودن بودم یعنی 17 سالگی ما تو یه کوچه بن بست زندگی میکردیم خیلی هم خلوت بود من اون زمان باشگاه فوتبال می رفتم خونه ما 3 طبقه بود که طبقه اول صاحب خونه بود و طبقه 2 خالی بود و سه که ما بودیم اکثر موقع ها خونه ما خالی هست چون مامان بابام جفدشون تو یه شرکت کار میکردن و من تک فرزند بودم بیشتر موقع ها تو خونه تنها بودم و باشگاه میرفتم .

بعد یه مدت دیدم که برای طبقه پایین مشتری اومده برای دیدن من از پنجره یه نگا به پایین انداختم چون اول اشتباهی زنگ مارو زده بودن و من گفتم زنگ طبقه 1 رو بزنید تا نگاه کردم دیدم یه زنو مرد میانسال با یه دختر 18 19 ساله من از عمد برای این که این دختررو ببینم از خونه زدم بیرون و از پله ها اومدم پایین که اینا داشتن میومدن بالا با صاحب خونه یه نگا به دختره کردم و به همه گفتم سلام و رفتم پایین یه دختر سفید و اندام عالی خیلی خوب بود لامصب رفتم سوار موتور شدم زدم بیرون از خونه رفتم یه دوری زدم و برگشتم خونه صاحب خونه رو دیدم تو حیاط پرسیدم برا خونه اومده بودن گفت اره فردا میریم برا قولنامه منم از کون کیف بودم رفتم بالا .

دیدم بعد 3 روز از ماجرا اینا رسیدن و وسایل و اسباب خونرو اوردن از رو خودشیرینی پیش اینا رفتم تو حیاط به بابای دختره گفتم کمک نمیخواید گفتش نه مرسی زحمت میشه گفتم نه بابا چه زحمتی زدم زیر یه کارتون دیدم خیلی سنگین بود ولی ترسیدم ابروم بره جلو دختره هرجوری شده بود بردمش بالا دختره هم لامصب پشت من اومد تو خونه من کارتون رو گزاشتم زمین با یه لحن پر عشوه گفت مرسی گفتم خواهش میکنم بالخره همسایه در قبال همسایه یه وضیفه ایی داره دیگه کاری که از دستم بر میادو انجام میدم خلاصه رفتیم کمکو بقیه وسایلم با کمک باباش اوردم بالا بعدش باید میرفتم باشگاه از اینا خداحافظی کردم و اومدم بالا یه تیریپ مشتی زدم چون میدونستم در خونشون بازه و منو میبینه سرمو بردم تو و گفتم اقای شاکری با اجازه من برم کاری ندارید یهو یه نگا کردم به دختره دیدم ان در کف مونده تیریپ ورزشی یه ست کامل نایک تنم بود گفت نه پسرم برو منم رفتم اینا گذشت حدود 7 یا 8 ماه ما با اینا حسابی گرم گرفته بودیمو بابام با بابش رفیق شده بودنو مامانش با مامانم میرفتن بیرونو این دختره هم کلاس زبان میرفت از مامانم شنیده بودم ما تو نخ این بودیم اینم فهمیده بود یه روز که داشتم بر میگشتم از باشگاه با موتور بودم یه نگا اینور اونور مینداختم پشت موتور عادت دارم دیدم این دختره همسایه سر خیابونه رفتم سمتش گفتم میخواین برسونمتون گفت من سوار موتور نمیشم اقا بد کونم سوخت دیدم نمیشه اینطوری من باید یه جوری با این اشنا شم اقا رفتم پیش رفیقم ماشین رفیقمو گرفتم یه پرشیا مشکی اسپرت مشتی بود ماشین اون روز باشگاهو بیخیال شدم همون تیریپ ورزشیمو زدم میدونستم کجا میره کلاس رفتم سمت کلاسش تا تموم شد من گاز دادم رفتم جلوش یهو رفیقاش کشیدن کنار خودش یه نگا کرد تو ماشین اومد فوش بده دید منم گفت ا وا اقا محمد شمایید حالتون خوبه گفتم مرسی ببخشید اینطوری اومدم گفت اینجا چی کار میکنی گفتم باید باحاتون صحبت کنم اونم بدش نمیومد نشست تو ماشین اقا بردمش یه کافه گفت من اسپرسو میخورم منم که اصلا قهوه دوس نداشتمو نمیدونستم قهوه چیه منم گفتم چه جالب منم همیشه اسپرسو میخورم یه لب خند قشنگ زد گفتم من یه مدته میخوام یه چیزی بهتون بگم ولی تا الان نشده ولی همیشه میگن حرفی که از دل میاد به دل میشینه منم الان شمارو اوردم اینجا تا حرف دلمو بزنم دیگه مطمعا بودم فهمیده میخوام چی بگم که دیدم گارسون قهوه هارو اورد گفتم میخواستم بگم من به شما علاقه مندم و میخوام با شما یه رابطه ایی رو شروع کنم که هیچ وقت قطع نشه و همیشه پا برجا بمونه یهو دیدم سرخ شد گفت محمد اقا والا چی بگم اگه خوانواده هامون بو ببرن میدوین چه شری میشه گفتم قرار نیست کسی چیزی بفهمه اقا ما بله رو از خوانوم گرفتیم میخواست تافل بگیره خلاصه روزایی که زبان نداشت منم باشگاه نداشتم من نیازی نبود به کسی توضیح بدم کجا میرم ولی اون میگفت میرم کتاب خونه برا زبان خوندن میرفتیم میگشتیم خوش میگذروندیم یکی از روز ها من از باشگاه اومدم دیدم نشسته رو پله ها نرفته تو گفتم چرا اینجا نشستی گفت حال مامان بزرگم بد شده مامان بابام رفتن شمال من کلاس بودم عجله داشتن رفتن گفتم میخوای ببرمت اونجا گفت بزار به بابام بگم گفتشو باباش گفت بده گوشی رو به محمد اقا منم صحبت کردم گفت حواست باشه به دخترم بیارش اینجا منم دیدم وهووووو موقیت از این بهتر خونه ما خالی بود بهش گفتم بیا بالا من یه چیزی بخورم لباس عوض کنم راه بیافتیم گفت باشه اقا رفتیم بالا نشست رو مبل تلویزیون رو روشن کردم رفتم ابمیوه اوردم براش خودمم نشستم پیشیش دستمو انداختم پشت گردنش گفتم مهسا میدونستی خیلی دوست دارم عزیزم دیدم داره رام میشه یکم شل شده بود یهو بی هوا لب گرفتم ازش دیدم دستشو انداخت دور گردنمو شروع کریدم لب گرفتن و رفتیم تو اتاق افتادم روش و لباسشو در اوردم گردن گوش هر جایی از صورتشو بگی خوردم اومدم پایین اروم اروم شلوارشو کشیدم پایین یه دست رو کسش کشیدم دیدم بدنش یهو سرد شد شرتشو کشیدم پایین و کسشو لیس زدم خوردم دیگه صداش در اومده بود اه اوه میکرد پاشدم دیدیم دست انداخت به شلوارم و شلوار باشگاه منم کشی بود کشید پایین و کیرمو گرفت تو دستش و خوابوند منو رو تخت و برام ساک میزد منم ابم اومد نمیخواستم تو کس و کونش کنم هیچ پسری بدش نمیاد تو کون و کس کنه ولی من واقعا دیگه عاشقش شده بودم نمیتونستم به خودم اجازه بدم این کارو کنم یه لب گرفتیم و لباس هارو پوشیدیم و رفتیم بیرون رفتیم یه ساندویچی یه پیتزا زدیم 2 تایی راه افتادیم به سمت جاده شمال اول های راه بودم که مامانم زنگ زد گفت کجایی گفتم دختر اقا شاکری رو میبرم شمال پشت تلفون فوش میداد خدا بکشتت عوضی گفتم بابا صبر کن خوب من حرف بزنم گفت زرتو بزن منم گفتم مامان بزرگه مهسا خوانوم حالش بد بوده مامان باباشم پا میشن میرن شمال مهسا خوانومم به باباش میگه میشه اقا محمد منو بیاره اونجا باباشم با من صحبت کرد گفت بیارش فقط حواست باشه بهش مامانم یکم اروم گرفت گفت پسر گلم حواست باشه ها خوب رانندگی کنی ها قربون چشات برم من اروم گفت فکر ناجورم به کلت نزنه منم پشت تلفون بلند خندیدم گفتم نه خیالت تخت هواسم هست رفتیم اونجا رسوندمش باباش گفت مرسی اقا محمد دیر وقته نمیخواد برگردی وایسا فردا با مهسا برگرد چون اونم باید بره به کلاس هاش برسه نمیشه اینجا بمونه منم رفتم تو مهسا از خوب بودن مامان بزرگش خیالش راحت شد و صبح برگشتیم تهران و الان من با مهسا نامزدم سال دیگه هم قراره ازدواج کنیم مرسی از این که خوندید داستان عشق و عاشقی منو ♥♥♥

نوشته: محمد


👍 0
👎 0
56435 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

439926
2014-10-10 15:26:14 +0330 +0330
NA

شماها هیچ غیرت ندارین میایید اینجا تمام اندام دوس دخترتونو به تصویر میکشید.
بدش میگید نامزدیم و ازواج…
زرت

0 ❤️

439927
2014-10-10 15:36:28 +0330 +0330

تخمی بود شدید
به همین مناسبت کیر کره بز تو کونت
[quote]یه دست رو کسش کشیدم دیدم بدنش یهو سرد شد
خوابوند منو رو تخت و برام ساک میزد
نمیخواستم تو کس و کونش کنم
من واقعا دیگه عاشقش شده بودم نمیتونستم به خودم اجازه بدم این کارو کنم [/quote]
ننویس کونی
کیر همه ی گارسون های رستوران های مک دونالد تو کونت بره
کیر کارگرهای قهوه چین برزیل تو دهنت
عن و شاش همه ی صاحبان کافی شاپ های کشور رو سرت
اسپرسو به همراه شاش بوفالو بخور تلخ نباشه
دیوووووووووووووووووووووووث

1 ❤️

439928
2014-10-10 15:44:43 +0330 +0330
NA

طرف نمیدونسته. قهوه چیه

0 ❤️

439929
2014-10-10 15:50:46 +0330 +0330
NA

ریدم تو کونت برادر…ننویس کیرم ب حاب زمستونی رفت دیوث

1 ❤️

439930
2014-10-10 15:54:31 +0330 +0330
NA

جمشید خان این کجاش بد بود فحش دادی الان؟
بنویس عمو جالب بود…

0 ❤️

439931
2014-10-10 15:57:26 +0330 +0330

مسخره
من نفهمیدم چرا همه پسرا تو سن17.18سالگی اینجا سکس داشتن

2 ❤️

439932
2014-10-10 15:58:26 +0330 +0330
NA

خوانوم؟!!! جون مهسا خوانوم بهش بگو معلمای مدرست که تورو ریدن ، بگو شبا بات دیکته کار کنه اگه نمرت بیس شد یه دس ک… جایزته یا اینکه معلم خصوصی بگیر

(رفتیم یه ساندویچی یه پیتزا زدیم) منظورت فست فود بود دیگه عقب افتاده

برسیم به داستان واقعی:
(به بابای دختره گفتم کمک نمیخواید گفتش نه مرسی زحمت میشه گفتم نه بابا چه زحمتی زدم زیر یه کارتون ) اونم که بهش برخورده بود این صحنه رو که دید کشید تو کونم گفت بچه کونی مگه توپ که میزنی زیرش گمشو تا نپوکوندمت

رفتم پیش دوستم واسه ماشین یه دس بهش دادمو ماشینو گرفتمو رفتم با سرعت چسی بیام جلو دخترا که گازو ترمزو قاطی کردمو زدم زیر لنگه مهسا و دو سه تا از دوستای دیگش

مهسا تو پله ها نشسته بود گفتم چی شده گفت ننم حالش بده پریدم ننشو کول کردم انداختم رو موتور 3 ترکه روندیم بیمارستان که تو راه خواستم چسی بیام یه تک چرخ زدم که دیدم مهسا و ننش رفتم زیر تریلی و دیدیم که ریدم

با تشکر از off boy و alpha king

1 ❤️

439933
2014-10-10 16:02:04 +0330 +0330
NA

ای کاش یبار ابراد منطقی میگرفتی ، بله خیلیا دارن عجیبه؟!!

0 ❤️

439934
2014-10-10 16:11:26 +0330 +0330
NA

روزی چند بار کون میدی که به این روز افتادی عمو جون biggrin

0 ❤️

439935
2014-10-10 16:12:41 +0330 +0330

barsam…
نظرای من بشما ربطی نداره بهتر از فحش های مسخره شماست
درضمن چرا نمیگیه26سالم بود یا23سالم بود سکس داشتم
انگار تو جوونی سکس داشتن فتخار داره

0 ❤️

439936
2014-10-10 17:13:59 +0330 +0330

تو 17 سالت بود ماشین کدوم خر پدری رو برداشتی زدی به جاده؟
بدبخت تو که ماشین نداشتی.حتما دوستت بت ماشین داده بجاش هر روز کونت میذاره :|
بابای دختره گفت وردار بیارش :O
بابا شوهر عمه ی من نمیذاره با دختر عمه ام بیرون برم البته عمه ام کونش میذاره خفه میشه بعد همسایه دخترشو سپرد دست تو!!!
آخه تا کی جق،تا کی توهم بخونیم.

1 ❤️

439937
2014-10-10 17:36:43 +0330 +0330
NA

کسخل…

0 ❤️

439938
2014-10-10 18:09:21 +0330 +0330
NA

اولا من فحش نمیدم دوما بنده خودم از 16 سالگی سکس داشتم
اون دوره هم جوونی نیست نوجوونیه bye
(درضمن چرا نمیگیه26سالم بود یا23سالم بود سکس داشتم) نمیگیه یعنی اون نمیگه یا من نمیگم؟!! scratch_one-s_head
به هر حال بله الان تو 25 سالگیم مث ماس سکس میکنم اما اون موقع هم بوده مگه شما مشکلی با سکس تو این سنو سال دارین

0 ❤️

439939
2014-10-11 18:51:55 +0330 +0330

جلق الجالق !چقدر جلاقیت بخرج دادی ! احسنت ! داستان یه پا جلاقیته تمام عیاره ! معلومه از نظر دیاثت کاملا حرفه ای هستی

1 ❤️

439940
2014-10-13 10:09:10 +0330 +0330
NA

از مرامت خوشم اومد. خوبه ک باهاش نامزد کردی.

0 ❤️