مهسا و مسعود (۱)

1399/11/12

سلام دوستان عزیز این سری داستان توسط یک ذهن مریض نوشته شده و واقعیت ندارد.(ولی می تونم بکم خیلی خفن هستن یدونم تا حد امکان از امکان واقعی در داستان استفاده شده و همه چیز طبیعی بوده و به صورت فوق تخیلی نیست) خوب دارم زیاد کص و شعر میگم بریم سراغ داستان.

سلام اسم من مهسا هستش این داستانی براتون می خوام تعریف کنم مال ۱ سال پیش هستش… ساعت حدود ده صبح بود حموم داشتم حاضر میشدم که برم خونه ساناز چون شب تولد دوستم بهارک بود یدونه تالار خارج از شهر اجاره کرده بودن واسه تولد قرار بود مختلط باشه به دوست پسرم (مسعود) زنگ زدم بودم بیاد منو ببره خونه ساناز. داشتم وسایلم رو جمع میکردم که یهو گوشیم زنگ خورد مسعود بود گفت:: من رسیدم حاضر شو بیا پایین بریم منم گفتم هنوز حاضر نیستم یه ۱۰ دقیقه صبر کن بیام و قطع کردم.
وسایل رو اوکیش کردم و همین خواستم لباس هامو پوشیدم و رفتم پایین و سوار ماشین شدم. مسعود نمی‌تونست بیاد پارتی ولی منم دلم نمی خواست تنهایی برم و بین اون همه زوج مثل احمق ها یه جا وایسم و رقص و خوشحالی اونارو نگاه کنم واسه همین تو راه هی اصرار می کردم که بیاد پارتی وای اون هر دفعه رد میکرد و می گفت کار دارم و … بعد یه ۱۰ - ۱۲ بار تکرار و رفتن روی اعصاب و دعوا و … بلاخره قانع کردم که بیاد.
رسیدیم خونه ساناز و قرار شد مسعود ساعت ۸ شب بیاد مارو ببره. خلاصه رفتم خونه ساناز و از اونجا مستقیم رفتیم سالن زیبایی و … ساعت ۴ بود که برگشتیم خونه ساناز داشتیم لباس هارو می پوشیدیم که خواستم جوراب شلواری رو بپوشم یه کوچولو پاره شد منم که فقط اونو آورده بودم مجبور شدم یکی از جوراب شلواری های ساناز رو قرض بگیرم اونم که دستش بند بود گفت تو اتاقش توی کمدش هست منم رفتم یکیشو بردارم کمد رو باز کردم و از بین اون همه حوراب شلواری بلاخره یکیشو پیدا کردم که به لباسم بیاد خواستم که در کمد رو ببندم یدونه جکت توجه منو جلب کرد اونو که برداشتم ببینم چطوریه از توی جیبش بسته ی کاندوم افتاد زمین منم که خواستم بردارم بذارم سر جاش ساناز اومد اونم از صدا فکر کرده بود چیزیم شده بسته ی کاندوم رو دستم دید ازم پرسید چیکار میکنی منم گفتم من چیکار میکنم این اینجا چیکار میکنه اونم گفت خوب کاندومه دیگه معلومه واسه چیه منم با لحن شیطنت آمیزی گفتم پس معلوم شد دیگه سعید چرا اون همه کادو بهت میده خفته ای نشده به هر بهونه ای بهت کادو میده ،،، کادو هم هزینه داره ساناز عصبی شد و زود بسته ی کاندومو از دستم گرفت و گذاشت تو کیفش منم بازم با شیطنت بازی بهش گفتم آها پس قراره دو روز دیگه یه کادو ی دیگه بگیری اونم عصبانی شد و گفت بسه دیگه مسخره بازی رو تموم کن منم پرسیدم خوب امروز که تو جشن تولدیم کی تو سعید قراره … چون من و ساناز از بچگی باهم بزرگ شدیم و باهم راحتیم ساناز برگشت و تمامی پلن هاش واسه یه سکس عالی اونم امروز بعد جشن تولد زو برام تعریف کرد همینطوری که داشت می‌گفت و رسید به مرحله سکسش من یکم حشری شدم داشت تعریف میکرد که سعید چه کار هایی بلده و … منم پاشتم حشری میشدم و فکرم میرفت به مسعود تو خیالم به جای ساناز خودمو قرار داده بودم و مسعودم به جای سعید خیلی حشری شده بودم بد جوری خیس شده بودم ساناز که تموم شد دید که من یه طوری شدم و با لحن شیطنت آمیزی گفت آره تو هم دلت خواست من جات بودم الان رو هوا بودم با اون گیری که مسعود داشت مت جا خوردم گفتم تو از کجا میدونی بهم گفت دیگه از هیکلش کاملا معلومه خوب ما حاضر شدیم و ساعت ۸ شد مسعود رسید منو ساناز رفتیم پایین درو یاز کردیم که مسعود یه تیپی زده جووون انگار یدونه کت و شلوار با جلیقه با موهایی که ریخته ی جلوی چشمش با اون گردنش و خالکوبی که روش دارن با بوی عطرش فکر کنم اونجا ارضا شدم مسعود دستمو گرفت و مثل جنتل مانا در ماشینو وا کرد و من سوار شدم سانازم سوار ماشین شد و راه افتادیم (الان یه عده می پرسن پس سعید کو::سعید داداش بهارکه و اون قبل از همه تو تالاره.) تو راه همش به مسعود نگاه میکردم اونجا که رسیدیم و پیاده شدیم همه داشتن به ما نگاه می‌کردن من با یدونه جکت لی با یه تاپ سفید و دامن و شلوار جورابی و در کنارم مسعود همه تو کف ما بودن البته بیشتر تو کف مسعود ساناز دستمو گرفت و یواشکی یه کاندوم انداخت داخل کیفم و در گوشم گفت یا امروز یا هیچ وقت رفتیم داخل و اول از همه سعید ساناز رو دید مستقیم دوید روش و مثل اینکه به خر تیتاب داده باشی از دیدنش خوشحال شد(فکر نکنید ها مثل قویِ نر عاشق باشه میدونست امشب قراره حال کنه) بعدش با ما سلام کرد و رفتیم داخل با بهارک سلام کردمو بهش تبریک گفتم و کادو رو گذاشتم روی میزی که همه کادو هارو میذاشتن اونجا خوب بگذریم یکم گذشت و همه اومدن و سر میزهامون بودیم ،، کیک رو آوردن و بهارک فوتش کرد و همه بازم تبریک گفتن آخرای جشن بود همه یکی یکی داشتن میرفتن که یهو سجاد(یه کنه که از دانشگاه دنبالم هستش و …) اومد و سلام کرد و شروه کرپ به مسخره بازی هایی که تو فکر خودش خوبن و خنده دارن یکم حرف زدیم و دوران دانشگاه رو تعریف میکرد و … فقط مسخره بازی نمیدونم گل زده بود ،،تو حالت طبیعی نبود (مست کرده بود) یکم داشت دیگه شوخی هاش جدی تر میشد و دست زدن به من و … مسعود که اون یکی میز با سعید و دوستاش داشت حرف میزد سجاد رو دید و دید که داره یکم از خط قرمز میگذره با عصبانی شد و اومد یدونه خوابوند توی صورت سجاد و سجاد بیهوش شد و پرت شد زمین (خب فیلم هندی نیستش هم سجاد مست بود یعنی با چند ضربه میشه بیهوشش کرد و یدونم مسعود ورزشکاره) خوب مسعود دست من و گرفت و از اونجا خارج شدیم تو ماشین هیچی نگفت کلا تو راه ساکت بود مارو برد خونه خودش رفتیم بالا و نشستیم من رفتم چای سبز دم کردمو آوردم یکم که نوشید آروم شد رو به من کرد و گفت دیگه اون حیون رو کنارت نبینم (از یه طرفی خوشم اومد که رو من غیرت داره و… و از طرفی هم ترسیدم که اگه نتونه خودشو کنترل کنه و…) بهش گفتم دستت که چیزی نشده می خوایی یه نگاهی بندازم بازم چیزی نگفت دستشو گرفتم که نگاه کنم به دستش رو به من کرد و چشم تو چشم شدیم خیلی لحظه ی خفنی بود با اون یکی دستش موهامو که ریخته بودن روی گوشم جمع کرد و یهو منو بوسید حدود ۱۰ ثانیه بوسید بعد سرشو عقب برد و عذرخواهی کرد و گفت دست خودش نیست و … داشت چرت و پرت میگفت از یه طرفی هم که ساناز با داستان هاش منو حشری کرده بود جلوی حرف زدنشو گرفتم و بوسیدمش داشتیم لب های هم دیگه رو میخوردیم و من رفتم روش همینطور که داشتیم لب میگرفتیم داشت منو نوازش میکرد داشت دنبال نقطه ی حساسم میگشت که من تاپمو در آوردم اونم جلیقشو در آورد و بعد من بلوزش رو در آوردم و اونم داشت سوتین منو در می آورد یعد لب گرفتن رو تموم کردیم منو پرت کرد رو مبل و اومد روم داشت گردنمو می خورد و دامنم رو باز کرد و دستشو برد رو کصم هم داشت گردن و ممه هامو می خورد هم با کصم بازی میکرد(جوووون چه حالی میکنم الان که دارم مینویسم بازم حشریم شد) خیس خیس شده بودم شلوارشو کشیدم پایین شورتشو در آوردم و کیرش اومد بود اونقدر حشری شده بودم که دلم کیر می خواست کیرشو گرفتم و زبونمو از تهش با نوکش کشیدم یالا و یواش یواش زبونمو رو کیرش تکون میدادم و کیرشو کردم دهنم و داشتم می خوردم حدود یه ۱-۲ دقیقه براش ساک زدم و بعدش از توی کیفم کاندوم رو آوردم بیرون و بازش کردم و کشیدم روی کیرش (و مرسی از که ساناز xxl شو داده بود) کامل اندازش شد و بعدش مسعود کیرشو روی کصم تکون میداد می خواست حشری بشم و موفق هم شد تا جایی اینو ادامه داد که داد زدم بکن تو دیگه مردم اینجا و یهو تا ته کرد اگه دستشو نگرفته بود جلوی دهنم صدای جیغ من همه جارو میگرفت اولش یکم درد داشت و با تلمبه هایی که داشت میزد یواش یواش درد جاشو به لذت میداد حدود ۱-۲ دقیقه هم تلمبه میزد هم لی های همو می خوردیم و هم با ممه هام بازی میکرد و یهو چیزی رو احساس کردم که ازک خارج شد و من راحت شدم (بله ارضا شدم) خیلی خوب بود مسعود داشت تلمبه میزد که گفت دارم میام منم که خیلی کیف کرده بودم گفتم در بیار می خوام بخورم کاندوم رو برداشتم افتادم جون کیرش اونقدر خوردم که یهو احساس کردم کیرش کلفت شد و ارضا شد دهنم کلا تموم آبشو ریخت دهنم منم یواش یواش همشو خوردم و بعدش افتادیم رو هم فکر کنم یه ۱۰ دقیقه توی آغوش هم بودیم روی مبل خیلی حال داد بعدش من بلند شدمو رفتم حموم (نه دیگه نه حموم نه حموم چیزی نشد) هیچ بعد شب و اونجا موندم پس فرداش که تو کافی شاپ با سانار و بهارک یودیم و مسعود اومد کادو گرفته بودن و وقتی ساناز و بهارک فهمیدن داستان چیه زدن زیر خنده.

خوب دوستان این زاده ی ذهن کثیف من بود اگه دوست داشتین تو کامنت ها بگین و اگه خواستین قسمت دومش هم میذارم و نه تنها این داستان داستان های بیشتری براتون داریم با عشق و بوس بوس
zeking.

نوشته: zeking


👍 0
👎 1
6901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

789234
2021-01-31 00:43:12 +0330 +0330

خوبه خودتم میدونی زیاد کسشعر میگی…

0 ❤️

789298
2021-01-31 09:14:27 +0330 +0330

اگه خواستی ادامه بده
ولی قبلش حتما چندبار داستانتو با دقت بخون
پر از غلط تایپی بود

0 ❤️

789331
2021-01-31 17:28:00 +0330 +0330

همون اول خودت گفتی زیاد کصشعر میگی…مرسی ک حرف دل مارو زدی ازین ب بعدم تلاش کن کمتر کصشعر بگی

همه ی دخترا تو شهوانی یا همیشه خونشون خالیه یا خونه ی جدا دارن؟همشونم جوونن!!!خب مادرقحبه ها جریان چیه؟بقول سعید سکویی شما از کجا اومدین؟

0 ❤️

789525
2021-02-01 16:23:59 +0330 +0330

سلام ذهن مریض

0 ❤️