موفق شدم کون بدم (۱)

1401/02/13

ی نصف روز بیشتر بود که تو اتاق حبس شده بودم و برای منی که امکان نداشت این وقت روز تو خونه باشم غیرقابل تحمل بود.
تازه فقط یکی دوساعت بود که جو متشنج خونه آروم شده بود و مامان تونسته بود بابا رو آروم کنه
بابا راننده ماشین سنگین بود و بعد بیست روز تازه چشمش به جمال تاتو ها و پیرسینگ تو گوشم خورده بود
با صدای اعلان پیام از تلگرام سریع آن شدم
آراد بود … پسر خاله و صمیمی ترین دوستم
_زنده ای یا مرده؟
تند تند مشغول نوشتن جواب آراد شدم
+فعلا ک زندم… د آخه کیرم تو این شانس پسرای مردم تا دم کونشون پیرسینگ و خالکوبی دارن منم هر گهی میخام بخورم باید کتکشم بخورم
آراد تو جواب چند تا ایموجی خنده فرستاد و دوباره ایزتایپینگ شد
_عوضش امیر پسند شدی
نتونستم خندمو کنترل کنم، آراد تنها کسی بود که به حسم نسبت به امیر مربیمون خبر داشت
با یادآوری اینکه دوساعت بعد تمرین داشتم و خشکم زد
+آراد نکنه بابا نزاره برم؟
_دیگه طالبان که نیست…تو برو دست و روشو ماچ کن تموم شه بره
دستی تو موهام کشیدم و بعد دادن جواب آراد اف شدم
مثل همیشه زودتر از موعد مشغول آماده شدن شدم…،
برای باشگاه یه تاپ کراپ مشکی و شلوارک کوتاه مشکی میپوشیدم که بدن سفیدم رو بهتر نشون بده… تو این پنج ماهی ک میرفتم باشگاه با ورزش و تغذیه ای که داشتم عضلانی شده بودم اما نه اونقدرا… بدن لاغرم یکم جون گرفته بود
برای تحریک کردن امیر لباسام همیشه لختی بود و حتی گاهی تاپمم درمی آوردم اما انگار ک روش هیچ اثری نداشت
یاد روزی افتادم ک با التماس ب بابا بخاطر ست شدن کفشام با امیر ی کتونی نیوبالانس اصل خریدم و از اون روز دیگه اون کفشو نپوشید
اینکه گی نبود و گرایشی نداشت کاملا تابلو بود اما ی امید کیری ای باعث میشد این موضوع تو کتم نره
امروز هم اولین روز دوره خصوصی باهاش رو داشتم و دیگه حسابی یجام عروسی بود
بعد ی دوش کوتاهی که گرفتم مشغول پوشیدن لباسام شدم
با عطرم ک دوش گرفتم ساک باشگاهمم برداشتم و به سمت در رفتم
هرچقدر سعی میکردم آروم قفل در رو باز کنم بیشتر صدا میداد
در و باز کردم و از اتاق بیرون رفتم
بابا روی مبل خوابیده بود و پتو مسافرتی روش کشیده شده بود
با خیال راحت از خونه بیرون زدم و پیاده به سمت باشگاه راه افتادم
راهش نزدیک بود و فاصله ی چندانی نداشت
به باشگاه ک رسیدم هنوز سانس بدنسازی تموم نشده بود و بچه ها مشغول بودن
مثل همیشه نگاهم اول به امیر ثابت موند
دفترچه برنامه ی یکی از بچه ها دستش بود و داشت بهش توضیح می‌داد
رکابی جذب مشکی رنگی تنش بود که همه ی عضلات بزرگ و خوشتراشش رو بیرون ریخته بود…،
با صدای سعید منشی باشگاه نگاه ازش گرفتم
_کیان جان جلسه ای حساب میکنی یا یجا میدی؟
وقتی بزور نگاه از امیر گرفتم با خنده گفت: تو هپروتیا…کجایی؟
آروم خندیدم و گفتم: نه یجا میدم
کارتمو سمتش گرفتم و بعد اینکه مبلغ رو کشید وارد رخت کن شدم
اینکه تا این حد ضایع بودم اذیتم میکرد اما دست خودم ک نبود
طولی نکشید تا سانس تموم شد و نوبت من رسید
هنوز چند تا از بچه ها دورش بودن و باهاش حرف میزدن
با سلامی که دادم جوابمو داد و گفت؛ گرم کن تا بیام
اون لحظه فقط آرزو داشتم سعید هم با بقیه بچه ها بره…وگرنه هیچ گهی نمیتونستم بخورم
گرم کردنم داشت تموم میشد که همه از باشگاه بیرون رفتن الا سعید
از حرص و عصبانیتی که گیرم اومده بود تمرکزم از دست رفت
امیر حرکات رو بهم میگفت و نگاهم میکرد که اشتباه نزنم
گه گاهی هم به پیامی جواب میداد ک به حس عصبانیتم کنجکاوی هم اضافه میکرد
مشغول دویدن روی تردمیل بودم و امیر و سعید باهم حرف میزدن
تا ۱۰ دقیقه تایم دویدنم تموم شد و امیر به سمتم اومد سعید مشغول پوشیدن لباسش شد
انگار ک از رفتنش انرژی مضاعف به وجودم ریخته شده بود با اشتیاق حرکت ها رو میزدم
امیر تای ابروش رو بالا داد و گفت: خیلی خوبه… چه با انرژی
با خنده نگاهش کردم و گفتم" ببینم چی ازم میسازی استاد
نگاه دقیقش به هیکلم دیونم میکرد
_نه خوبه تا همینجاشم عالی داری پیش میری
تا خواستم حرفی بزنم گفت: تمرکزت رو بزار روی حرکت
یک ساعت و نیمی که ورزش کردنم طول کشید هیچ حرفی جز نحوه درست زدن حرکت ها بینمون رد و بدل نشد
دیگه مغزم قد نمیداد ، زده بود به سرم همینجا شورت پایین بدم و التماسش کنم که منو بکنه
بعد از اینکه سرد کردم به سمتش که جلوی میز وایساده بود رفتم و گفتم: سایزامو اندازه میگیری؟
سرشو تکون داد و گفت: دفترچتو اوردی ؟
سریع دفترچه رو از توی ساکم دراوردم و گرفتم سمتش
صفحه ی اول که قسمت سایز ها بود رو اورد و گفت: لباستو دربیار
با خوشهالی لباس و از تنم دراوردم و نزدیک بهش وایسادم
خودش رو ازم فاصله داد و متر رو دور شکمم پیچید
+استاد ی سوال داشتم…، ورزش برا بزرگ کردن دیک وجود داره؟
با گنگی نگاهم کرد و گفت: چی؟
+دیک دیگه…همون کیر
_نه وجود نداره
دستشو بالا آورد و متر رو دور سینه ام پیچید
هرچی فکر میکردم هیچی برای زدن مخش ب فکرم نمیرسید و این عصبی ترم میکرد
دوست داشتم بزنم سیم آخر و کیرشو بگیرم تو دستم و بگم بده بخوریم
دور بازومو اندازه میگرفت که دستمو ناخودآگاه جلو بردم و روی سینش گذاشتم
چقدر سفت بود
نگاه متعجبش رو که دیدم گفتم: استاد ورزشای سینه به منم زیاد بده اینطور سفت بشه
انگار قصد نداشت مقاوتی بکنه این بیشتر تحریکم مبکرد
حالا ک حرفی نزده بود یه فشار آروم هم به سینش دادم
دستم رو به عقب پرت کرد و با اخمای درهم شده گفت: مثل اینکه زیادی میخاری
هیجی نگفتم…اینم شانس کیری من بود…، چطور بقیه میتونستن راحت برای سکس نخ بزنن اما من ختی ی اپیلسون هم موفق نشده بودم؟
+ببخشید استاد
بدون اینکه نگاهم کنه گفت: سریع جمع شو برو میخام ببندم
تند تند و با اعصاب داغون لباسام رو پوشیدم و به سمت خونه راه افتادم

فردای اون روز رسید، خودم رو تو اتاق حبس کرده بودم و فقط به فشای بابا گوش میدادم
از ترک تحصیل کردنم تا رفیق بازی و تاتو زدنم تک به تک همه رو تو صورتم می‌کوبید
اگه میدونست گی ام چی میکرد؟؟ احتمالا کیرمو قطع میکرد میداد به خورد سگ
نه شایدم چاقو مینداخت سوراخمو جر میداد
خودم بیشتر از هرکسی از این گرایش متنفر بودم
از اینکه تنها لذتم شده بود سکس چت با کسایی ‌ ک حتی گی نبودن و بخاطر کس ندیده بازی اومده بودن بقول خودشون کون پسر بگان
حتی قصد باشگاه رفتن هم نداشتم
دوباری از تلفن باشگاه به گوشیم زنگ زده شد که جواب ندادم
بار سومی که گوشیم زنگ خورد یه شماره ی ناشناس بود
از شماره هایی ک برای باشگاه بود نبود
بی حوصله وصل کردم و جواب دادم
+بلههههه؟
بعد مکثی با صدایی ک تو گوشم پیچید خشکم زد
_ساعت ۵ تا ۷ تمرین نداشتی مگه؟
آب دهنم و قورت دادم و گفتم؛ سلام استاد
_تا یه ربع بعد باشگاهی
تا بخام جوابی بدم قطع کرد
لعنتی…حالا باید چیکار میکردم؟ چطور میتونستم ببینمش و خودم و بزنم به اون راه
با سرعت برق آماده شدم و بی توجه به صدا زدن های مامان دوان دوان از خونه زدم بیرون
در باشگاه باز بود
سریع وارد شدم و در رو پشت سرم بستم
سعید پشت میز نبود و یعنی امروزم تنها بودیم
برخلاف دیروز دوست داشتم اینجا باشه اما انکار خدا با خواسته های من سر لج داشت
_سریع بیا اینجا ببینم دیرمون شد
+سلام استاد
سرشو تکون داد و گفت: بجنب
لباسامو عوض کردم و رفتم داخل
مشغول گرم کردن شدم
امیر اینبار بهم زل زده بود و نگاه ازم برنمی‌داشت
سعی میکردم بی تفاوت به زل زدن هاش کار خودمو انجام بدم اما شدنی نبود
اسم حرکات و زمان استراحت رو برام میگفت و این موضوع متمرکزم کرده بود
_پلانک
سریع از حالت اسکوات دراومدم و پلانک وایسادم
آروم پا رو باسنم گذاشت و به پایین فشار داد
_باسن و پشت در یه راستا باید باشه
پاشو از روی باسنم برنداشت
انقدر تو فکر و حال پاش روی باسنم فرو رفته بودم که صدای استراحت گفتنش رو نشنیده بودم
_انقدر کیف میده؟
سریع از جا بلند شدم و ببخشیدی زمزمه کردم
عمیق و اخمو بهم زل زده بود‌‌…‌… مثل کسی که میخاد حرفاتو از چشمات بخونه
تا سرمو پایین انداختم گفت: کون میدی؟
سرمو یه ضرب آوردم بالا
آدم ضعیفی نبودم عشق دست و بالم رو بسته بود
صددرصد اگه جای امیر کس دیگه ای بود سوراخشو با چوب می‌گاییدم
+کونی نیستم
_خب حالا از من چی میخای؟ چشمت پای کون منه؟
+نه
انگار از جواب هام عصبی شده بود
_درست حرفتو بزن دیگه کونی مگه نمیخای بگامت؟
باورم نمیشد این شخص رو به روم امیر باشع…حرفاش بهم برنخورده بود اتفاقا تمام وجودم رو از یه لذتی پر کرده بود
همیشه عاشق خشونت و رئیس بودن فاعل بودم و انگار دست رو آدم درستی گذاشته بودم
امیر همچنان منتظر جوابم بود
+آره
_آره چی؟
+منو بکن…کونمو جر بده
پوزخندی زد و دستی به صورتش کشید
_پسره ی احمق…زانو بزن
سریع به رو به روش که اشاره زده بود زانو زدم
شلوار و شورتش رو همزمان باهم پایین کشید
فکم افتاد… کیر نیمه شقش هم بزرگ و کلفت بود حتی…پوست خودش گندمی بود اما کیرش بکم تیره تر بود و رگ های برجسته ای داشت
چیزی نمونده بود آب دهنم بیرون بریزه که دست پشت سرم گذاشت و کیرش رو به لبای بستم مالید
_دندونت بخوره ننتو گاییدم
با آرامش نوک کیرش رو وارد دهنم کردم و مکی زدم… طولی نکشید که کیرش سفت و سفت تر شد و فشار دستش پشت سرم بیشتر
محکم و بی رحمانه تو دهنم تلمبه میزد
اشک از چشمام و آب دهنم از گوشه های دهنم بیرون ریخته بود
صدای آه و ناله های امیر و عق زدن های من همه جا رو برداشته بود
کیرش رو که بیرون کشید تازه تونستم نفسی تازه کنم و سریع لباسامو از تنم دربیارم
شورتم رو کامل درنیاورده بودم که پرتم کرد رو نیمکت بدنسازی و خیمه زد روم
با کشیده شدن پوست گردنم داخل دهنش آه عمیقی از گلوم خارج شد
گردنم رو عملا داشت قورت میداد
انقدر با لب و دندونش گردن و نوک سینه هام رو خورد که دیگه جون ناله تو تنم نمونده بود
شورتم رو از بین پاهام بیرون کشید
چقدر دلم میخاست برام ساک بزنه اما خوب آرزوی محالی بنظر میرسید
شورتم رو که درآورد دوباره بالا اومد و کیرشو با دهنم تنظیم کرد
تو این حالت اگه قرار بود کیرشو دوباره تا ته بکنه داخل دهنم فاتحم خونده بود اما دقیقا همین کارو کرد
کیرشو تو دهنم فشار میداد و اگه دندونم می‌خورد یه سیلی نصیبم میکرد
کیرش که تفی تفی شد از دهنم بیرون کشید و برعکس رو نیمکت خوابوندم
تمام تنم از تصور اینکه اون کیر گنده کونم رو بگاد به لرزه افتاد
امیر پاهامو از هم باز کرد تفی دم سوراخم انداخت
تقریبا روم دراز کش شد وحینی که کیرش رو به سوراخم می‌مالید مشغول خوردن گردن و سرشونه ام از پشت سر شد
_تر تمیزی یا شستن میخای؟
+تمیزم‌…قبل اومدن رفتم
نذاشت حرفمو کامل کنم و گفت؛ دوطرفشو بکش
دستمو بلند کردم و لای کونم رو ازهم باز کردم
سرش رو با قدرت و به طور تف واردم کرد
اون از شدت تنگی و داغی سوراخم ناله میکرد و منم از شدت درد گریه های بلند
انگار گریه هام رو مخش بود که دست جلو دهنم گذاشت و بزور مشغول جا کردن کیرش تو کونم شد
انقدری درد داشتم ک مطمئن بودم تا چند روز نمیتونم درست راه برم
امیر هم واکنشش فقط به گریه هام این بود که
_خارش از خودت بود
یکم که وایساد و کیرش تو کونم جا باز کرد مشغول تلمبه زدن شد
کوچکترین لذتی نمیبردم فقط و فقط ی درد غیرقابل تحمل
امیر لعنتی تو پوزیشن های مختلف تو کونم تلمبه میزد و ناله های بلندش باشگاه رو برداشته بود
_اوم جون…عجب کونی‌…‌اوووف چرا زودتر کشفت نکردم
حرفاش درد هام رو می‌شست و می‌برد
وقتی متوجه شد دیکه دارم خیلی درد میکشم دستشو جلو آورد و مشغول جق زدن برام شد
با چند تا ضربه ی محکمی که به کونم زد حجم زیادی از آب داغی تو کونم جاری شد
ناله ی بلند ی کرد و بدون اینکه کیرشو از کونم دربیاره کیرمو جق زد
خیلی طول نکشید که تو دستش ارضا شدم و یکم از آبم به زمین ریخت
با اینکه اروم ازم بیرون کشید اما درد شدیدی ب سراغم اومد و دوباره گریه و آخ و اوخم بلند شد
امیر کیرشو با چند تا برگ دستمال کاغذی تمیز کرد و جعبه رو به سمتم گرفت
یکی ازش برداشتم و مشغول تمیز کردن کونم شدم
یکی کم بود، دوتا دیگه که برداشتم امیر هم خم شد و مشغول تمیز کردن زمین شد
حتی راه رفتن و وایسادن هم برام مشکل شده بود
همونجا خشکم زده بود که گونمو بوسید و گفت: مرسی عروسک خوب حال دادی
ناخواسته لبخندی رو لبم نشست
به آرزوم رسیده بودم اما نه اونطوری ک دلم میخاست…خشن بود همونطوری ک دوست داشتم اما این وسط انگار من و لذت من بی ارزش بودیم و این آزارم میداد

نوشته: ایکس


👍 47
👎 5
30301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

871826
2022-05-03 01:18:21 +0430 +0430

وقتی خودتو بی ارزش نشون میدی همین میشه دیگه حالا هی خودتو گول یزن

5 ❤️

871830
2022-05-03 01:21:21 +0430 +0430

دوسش داشتم

1 ❤️

871865
2022-05-03 01:52:16 +0430 +0430

گود :)

1 ❤️

871875
2022-05-03 02:04:42 +0430 +0430

یکی درس میخونه و موفق به اختراع دستگاه مهمی میشه.
شما هم موفق به کون دادن شدی.
خسته نباسی دلاور،خداقوت پهلوان

3 ❤️

871902
2022-05-03 03:16:56 +0430 +0430

دوستان تشویق کنین عاقا موفق به کون دادن شده. یه کاروانم همین الان حرکت کنه با گل و شیرینی برای تبریک به این قهرمان ملی و اعطای مدال کونی کبیر خاور میانه به دوست خوبمون.

3 ❤️

872007
2022-05-03 22:27:02 +0430 +0430

عجب آدم لاشی بود استادت اعصابم خورد شد مرد حسابی یکم محبت کن یکم لطیف برخورد کن یکم احساس بده به طرفت نوازش کن براش بخور لیسش بزن آمادش کن ناسلامتی آدمی گاو و خر که نیستی اینقد خشن برخورد میکنی

3 ❤️

872076
2022-05-04 04:13:36 +0430 +0430

منم چن باری خشن کون دادم ولی تو باشگاه نبود حالتو میفهمم،ولی چیزی ک بیشتراز تو منو ازار داد این بود ک من نمیخواستم ب اونا کون بدم بزور میبردن و کارمو میساختن و منم هم درد میکشیدم هم بیشترازشون بدم میومد منتها چون میترسیدم بعدا برن ب همه اطلاع بدن هربار ک میگفتن مجبور میشدم دوباره بهشون کون بدم،

1 ❤️

872080
2022-05-04 04:26:52 +0430 +0430

نوش. جونت

1 ❤️

872090
2022-05-04 05:59:07 +0430 +0430

جون

2 ❤️

872176
2022-05-04 18:08:42 +0430 +0430

Pm bde bhm karet drm

1 ❤️

872183
2022-05-04 19:37:51 +0430 +0430

یکی از هم بیاد به ما کون بده

1 ❤️

873626
2022-05-12 13:34:47 +0430 +0430

عالی بود پسر

1 ❤️

874382
2022-05-16 17:43:08 +0430 +0430

بدک نبود فقط تعجبم چرا امیر اولش اینقد سرد برخورد میکرد و پس میزد بعد یهو بی هوا کشیدت زیر کیر و تازه با اونهمه نخ تابلویی که بهش میدادی تازه برگشت گفت چرا زودتر کشفت نکردم!

1 ❤️