موی تای با طعم لز و فوت فتیش

1400/09/06

کلیه ی اسم ها و مکان ها و دیالوگ ها تغییر داده شده اما کلیات داستان کاملا بر اساس واقعیت بیان شده، اگر به سبک داستان های لزبین و فوت فتیش علاقه ندارین یا از داستان های طولانی با مقدمه زیاد بدتون میاد لطفا داستان رو نخونید، درضمن پیشا پیش بابت کم و کاستی های داستان ازتون عذر میخوام امیدوارم اگر اشکالیم در بیان داستانم وجود داره با نقد های سازندتون بهم کمک کنید، باتشکر.
با سلام اسم من مبیناست و 21 سال سن دارم و دانشجوی رشته ی تربیت بدنی هستم و به ورزشهای رزمی علاقه دارم و تقریبا از 12 سالگی تکواندو و از 17 سالگی موی تای رو در کنار درسم شروع کردم، قیافه معمولی دارم اما به دلیل ورزشی که به صورت حرفه ای انجام میدم کامل بدن ورزشکاری و رو فرمی دارم، با وجود انجام ورزش های خشن  همیشه سعی کردم به ظرافت های دخترونم برسم و قیافه و ظاهر خشنی نداشته باشم، خاطره ای که میخوام براتون تعریف کنم برمیگرده به دوساله پیش زمانی که دو سال بود موی تای رو شروع کرده بودم که دختری به اسم زهره به باشگاه ما اومد، هم سن من بود و تقریبا  با من این ورزش رو شروع کرده بود، از همون روز اول صورتش خیلی به دلم نشست و علاوه بر ظاهر زیباش خیلیم خوش اخلاق بود و خیلی زود با هم صمیمی شدیم، با توجه به اینکه تقریبا تو یه وزن و لول بودیم با هم تمرین میکردیم و یه جورایی حریف تمرینی هم بودیم، نکته ای که راجب زهره برام جذابیت داشت این بود که اونم مث من سعی میکرد به خودش برسه و صورت خیلی معصوم و دخترونه ای داشت، رفته رفته به جزیات زهره بیشتر دقت میکردم و با وجود اینکه تا اون روز به همجنس خودم حس خاصی نداشتم اما رفته رفته حس میکردم که زهره برام متفاوته، از لمس بدنش حس خوبی بهم دس میداد و خیلی وقتا عمدا دوس داشتم بدنشو لمس کنم، بعد از تمرین تو سالن دوش میگرفتیم و تو حموم حسابی زهره رو دید میزدم اما همه این چیزا و رفتارا یک طرفه نبود، همشون از طرف زهره هم وجود داشت یا لااقل من این حس رو داشتم که اونم مث من از عمد یه حرکتایی انجام میده، نکته مهم داستان پاهای زهره بود، من از سن نوجونی زمانی که یکی از دوس پسرام منو با فوت فتیش آشنا کرد حس متفاوتی به پا پیدا کردم و میتونم بگم پا برام جذاب شد، به همین خاطر خودم همیشه سعی میکردم به پاهام برسم مخصوصا اینکه چون ورزش رزمی میکردم تموم تلاشمو میکردم تا انگشتای پام از اون فرم زیبا و صاف خودشون نیفتن و بیشترین مراقبتو ازشون میکردم، سعی میکردم همیشه ناخنامم لاک زده و صاف و زیبا باشه و دقیقا پاهای زهره هم این ویژگی ها رو داشت، با وجود ورزش سخت و سنگین پاهای سفیدش خیلی خوش فرم و قشنگ بود و معمولا یه لاک مشکی براق هم بهش میزد…
یه روز زمانی که میخواستیم تمرینای کششی انجام بدیم تا بدنمون گرم بشه زهره نشست رو زمین و بهم گفت که رو به روش بشینم و پاهامونو دراز کنیم و کف پامونو بچسبونیم به هم و دستمونو به هم برسونیم و خیلی اروم نوبتی دست همو بکشیم تا بدنمون کش بیاد، از این حرکت و از اینکه کف پاهام چسبیده بود به پاهاش و کامل همو لمس میکردن داشتم لذت میبردم، این حرکت تبدیل شد به بخشی از تمرین هر روزمون برای گرم شدن و لذت بردن من با گذشت زمان از هر فرصتی برای مالیدن پاهام به کف پاهاش استفاده میکردم مثلا زمانی که میشستیم استراحت کنیم یا هر وقت دیگه همه این حرکتا و  رفتارا باعث میشد بیشتر شکم به یقین تبدیل بشه که زهره هم فوت فتیشه اما یک رفتار از زهره باعث شد شکم به یقین تبدیل شه، یک روز حین انجام حرکات کششی ایستاده رو به روی هم بودیم و هرکدوممون یکی از پاهامونو بلند کرده بودیم و گذاشته بودیم رو شونه اون یکی جوری که پامون کامل کنار صورت اون یکی بود، زهره به شوخی روی پاشو زد به صورتم، منم ابرومو بالا انداختم و همین حرکتو رو اون انجام دادم، مث یه کل کل، که زهره صورتشو برگردوند و یه نگاهی به پام کرد که با لاک مشکی منم حسابی قشنگش کرده بودم و یه گاز از انگشتم گرفت و هم زمان یه جیغ کوچیک زدم و پامو عقب کشیدم، انتظار همچین حرکتی ازشو نداشتم، تعادل جفتمون به هم خورد و نزدیک بود بیفتیم…
من:وحشی چی میکنی؟
زهره:حقته تا توباشی لگد نزنی…
من:مث که تو اول زدیا…
زهره :من آروم زدما
من:منم محکم نزدم که، بعدشم پام عرق کرده، کثیفه گاز میزنی
زهره:این پاهای ناز کجاش کثیفه آخه…
من:(با خنده و شوخی) خب کثیف نیس میخوای همشو بکنم تو دهنت؟
زهره:بکن، من که چندشم نمیشه اتفاقا به نظرم جذابم هس
از طرز حرف زدن و بی باکی زهره کامل تعجب کرده بودم و تو دلم حس خوبی نسبت به این حرفا و حسش داشتم ولی میخواستم خودمو کاملا عادی نشون بدم.
من:خب بیا انگشتامم بکنم دهنت
زهره:الان تو سالن که نمیشه بعدا
من:(با خنده) بعدا کی؟ نکنه میخوای از زیرش در بری
زهره:من پای حرفمم، بعد تمرین اگه رختکن خلوت بود…
.
از جدیت زهره تعجب میکردم و تو دلمم خدا خدا میکردم زودتر تمرین تموم شه، دل تو دلم نبود و حواسم اصلا پیش تمرین نبود،هیچوقت انتظار نداشتم زهره انقد بی پرده و مستقیم راجب این موضوع حرف بزنه، به این فک میکردم که من چطوری میتونم به پاهای اون برسم…
تمرین اون روز تموم شد و بچه ها یکی یکی لباساشونو عوض میکردن و خدافظی میکردن و میرفتن بجز چنتا از ارشدا که همونجا دوش میگرفتن، من و زهره اخر از همه به سمت رختکن رفتیم کسی اونجا نمونده بود، میدونستیم که فرصت کمی داریم چون خیلی زود دوش چن دقیقه ای اون چن نفرم تموم میشد و میومدن بیرون، بخاطر همین خیلی سریع قضیه رو مطرح کردم…
من:خب ببینم کی بود میگفت پاتو میکنم دهنم کثیفم نیس؟
زهره:معلومه من، فک کردی شوخی میکنم
و به طرفم اومد و جلو پام نشست.
من:لاقل بزا دوش بگیرم دیوونه تمیز شه بعد
زهره:لازم نکرده فقط میخوام روی تو رو کم کنم…
.
صورتشو به پام نزدیک کرد و منم یکم پامو بلند کردم و تو یه حرکت هر پنجتا انگشتمو تو دهنش که داش جر میخورد جا داد و کاملا انگشتامو خیس کرد و یه مک محکم زد و شروع کرد به چرخوندن زبونش دور انگشتای پامو بعدش اونو از دهنش درآورد و یه چشمک بهم زد و ریز خندید و همزمان با اون منم زدم زیر خنده…
من:دیوث روانی، بخدا که تو دیوونه ای
زهره:دیدی رو حرفمم…
منم میخواستم این کارو بکنم ولی روم نمیشد و خجالت میکشیدم اما با دیدن پررویی زهره منم خجالتو کنار گذاشتمو
گفتم:تو میخوری من نخورم؟
زهره:عه خانومم دلش خواس؟ تو که میگفتی کثیفه، حالا چطو شد؟
من:خب اگه بشوری و تمیز باشه که بهتره ولی حس میکنم حالا که تو خوردی بد نباشه منم تجربه کنم
.
باورم نمیشد این حرفارو ما داریم میزنیم جفتمون میدونستیم که اینکار فوت فتیشه و یه عمل جنسیه اما انگار نه انگار اصلا به روی خودمون نمیاوردیم…
دیدم زهره حین عوض کردن لباساش پاشو بالا آورد جلو صورتم و گفت:خب امتحانش کن.
به در ورودی رختکن نگاه کردم تا مطمن شم کسی نیس، در رختکن شیشه مات بود جوری که اگه کسی میخواست بیاد تو قبلش سایش میفتاد تو شیشه برا همین متوجه میشدیم، صورتمو نزدیک کردم و انگشت شستشو کردم دهنم و محکم اونو مکیدم و زبونمو دورش چرخوندم و باحالت ساک زدن اونو تو دهنم عقب جلو میکردم و  بعدش یه زبون کشیدم به کف پاش، یکم شور بود برا همین یه ذره حالمو بد کرد پاشو از دهنم کشید بیرون، بچه هایی که رفته بودن دوش بگیرن پیداشون شد و فرصت نشد که با زهره حرف بزنیم، بدون اینکه دوش بگیریم لباس پوشیدیم و خداحافظی کردیم و هرکس مسیر خودشو رفت، تو کل مسیر داشتم به کاری که امروز کردیم فکر میکردم، هضمش یکم برام مشکل بود، احساس خجالت میکردم و نمیدونستم قرار دفعه بعد چجوری با هم حرف بزنیم بدون اینکه این موضوعو به روی خودمون بیاریم اما ته ته دلم راضی بودم که بالاخره به پاهاش رسیده بودم، شب، بعد شام نتمو روشن کردم که دیدم زهره پیام داده ضربان قلبم بالا رفت میدونستم که قراره راجب کار امروزمون حرف بزنه باورم نمیشد چرا رفتار زهره اینجوری شده انقد عادی راجب این کار میخواد حرف بزنه اصلا امروز چطور تونست انقد عادی ای کارو جلوه بده، حدسم درست بود و زهره شروع کرد راجب کارمون حرف زدن، راجب حسش و راجب فوت فتیش حرف زد و اینکه به نظرش پاهام خوشگل بوده و برا همین اینکارو باهام کرده، منم با شنیدن این حرفا خجالتو کنار گذاشتم و همه چیو بش گفتم راجب اینکه این حسو منم نسبت به پاهای اون داشتم اینکه از لمس پاش لذت میبردم و پامو از این حدم فراتر گذاشتمو گفتم کلا یه حس خاصی نسبت به لمس کردنت دارم همه اینا با واکنش مثبت زهره هم همراه بود از اون روز به بعد رابطه ما تغییر کرد، یه چیزایی مثل یک رابطه عاشقانه شد و هر ازگاهی شیطونیای کوچیکی با هم در حد دستمالی کردن هم انجام میدادیم اما فرصت خاصی برای اینکه لز کاملی باهاش داشته باشم به وجود نیومد تا اینکه برای مسابقات استانی هم من و هم زهره انتخاب شدیم و قرار شد ما رو به شهر دیگه ای بفرستن سه شب برامون خوابگاه گرفته بودن.
وقتی به اونجا رسیدیم به هر 4 نفر یه اتاق داده میشد، من و زهره و دو نفر دیگه که سنشون از ما کمتر بود تو یه اتاق بودیم،خیلی دوس داشتم که با هم تنها شیم تا شیطونی کنیم چون هیچوقت همچین فرصتی برامون پیش نیومده بود اما تا زمانی که اون دو نفر بودن نمیشد همچین کاری بکنیم،  صبح به محل برگزاری مسابقه رفتیم و روز اول مسابقه تو وزن ما و چند وزن دیگه برگزار شد و تو اون مسابقات تونستم مدال طلا بگیرم و زهره هم برنز گرفت، فردا هم مسابقات تو چند وزن دیگه ادامه داشت و روز بعد اونم قرار بود برگردیم شهرمون، عصر برگشتیم به خوابگاه و دوش گرفتیم وخیلی خسته بودیم و حسابی لت و پار ، با این وجود مربیامون تصمیم داشتن شب ما رو به یه قسمت دیگه از مجموعه ببرن که قرار بود برامون برنامه برگزار بشه و زود برگردیم و بخوابیم  تا فردا بقیه بچه ها به مسابقشون برسن، دو تا هم اتاقی ما خودشونو اماده کردن تا باهاشون برن، این تنها فرصتی بود که من و زهره میتونستیم تنها بمونیم، خستگی ناشی از مسابقه رو بهونه کردیم و با اصرار گفتیم که نمیتونیم بیایم و ما موندیم تو اتاق و اونا به قسمت دیگه مجموعه رفتن تا ساعتی رو اونجا بگذرونن…
همین که از رفتن بچه ها مطمن شدیم زهره پا شد و در اتاق رو قفل کرد و اومد کنار من نشست و خیلی بهم نزدیک شد و صورتش کامل نزدیک صورتم بود و لبش کنار گوشم
زهره:امروز حسابی خسته شدیم نظرت چیه یکم به خودمون حال بدیم؟
لبخندی که رو لبم نشست منظورمو کامل به زهره فهموند، لبشو برد کنار گردنم و خیلی اروم شروع کرد به کشیدن لبش روی گردنم، دستمو دور کمرش حلقه کردم و خودمو اونو خوابوندم رو تخت، با ظرافت خاصی داشت لبشو رو گردنم حرکت میداد و گاهی خیلی اروم زبونشو میکشید روش، سرشو بلند کرد و تو چشام نگاه کرد و لبمونو به هم نزدیک کردیم و شروع کردیم به مکیدن لب همدیگه خیلی زود حرکتای اروممون جای خودشو به مکیدن با حرص و ولع داد و صدای ملچ و ملوچ خوردن لب هم دیگه کل فضای اتاقو پر کرده بود، آب از دهنمون سرازیر شده بود و کل صورت و دور لب و چونمون خیس آب دهن بود، زبونمونو تو دهن هم حرکت میدادیم و زبونمون مث دوتا مار سرکش تو هم دیگه وول میخوردن و قفل هم میشدن داغ کرده بودیم، عین قحطی زده ها لباسامونو دراوردیم و افتادیم به جون بدن همدیگه این لحظه ای بود که برا رسیدنش یک سال رو تحمل کرده بودیم سینه هامون دهن همدیگه بود و با ولع خاصی برا همدیگه میخوردیم طاقت نیاوردم هلش دادم عقب و رفتم بین پاش و دهنمو گذاشتم روی کصش زبونمو به اطراف چوچولش میکشیدم و با دست براش میمالیدم اونم سرمو به کصش فشار میداد با تموم وجود داشتم کصشو میخوردم زبونمو توش میچرخوندنم و اونو مک میزدم، از این کارم نهایت لذتو میبردم و کامل حس میکردم زهره هم داره دیونه میشه سرمو محکم تر به خودش فشار میداد و برای اینکه صداش بیرون نره از اتاق به زور جلو خودشو میگرفت و بالشو گاز میزد، سرمو بلند کردم و چشمای خمارشو نگاه کردم هلم داد عقب رو کصم خیمه زد و کمرمو بالا گرفت یه بالش گذاشت زیر کمرم و دهنشو چسبوند به کصم، همزمان زبونشو روی کصو و سوراخ کونم حرکت میداد تف میکرد روش و برام لیس میزد و توی کونم به ارومی انگشت میکرد، قبلا هیچوقت این حسو تجربه نکرده بودم نهایت لذت بود کامل ترشحاتم صورت و دهنشو خیس کرده بود، بلند شد کصمونو به هم چفت کردیم و دراز کشیدیم، پاهامون کنار صورت همدیگه بود و طبق معمول لاک مشکی زده بودیم، کف پاها و لای انگشتای همو زبون میکشیدیم زبونمو کامل بین همه انگشتاش میکشیدم و انحنای پنجه ی پاشو زبون میزدم و میمکیدمش و کف و روی پاشو با تفم کامل خیس کرده بودم… کوصمونو رو هم میمالیدیم انقد این کارو ادامه دادیم که حس خوشایندی بهم دس داد و ارضا شدم و بعد از چن دقیقه زهره هم ارضا شد، حس خوبی نسبت بهش داشتم کمی تو بغل هم موندیم و بعدش لباسامونو پوشیدیمو همه چیو به حالت عادی برگردوندیم، از ته دلم حس میکردم عاشق زهره هستم…

نوشته: hastilezly


👍 45
👎 4
70301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

844743
2021-11-27 02:00:15 +0330 +0330

جالب بود 👌🏻

0 ❤️

844763
2021-11-27 03:40:35 +0330 +0330

خوشم اومد

0 ❤️

844785
2021-11-27 07:28:35 +0330 +0330

خیلی جالبه که ما مردا حس مثبتی نسبت به لز دو تا دختر داریم… ولی هنوز واسم سواله این موضوع!


844788
2021-11-27 07:45:11 +0330 +0330

عالی بود
عالی

3 ❤️

844802
2021-11-27 09:36:44 +0330 +0330

حالا اگه اینو یه پسر نوشته بود فحش بود که نثارش میکردن این لیسندگان 😀 😀

6 ❤️

844855
2021-11-27 18:37:49 +0330 +0330

عرضم ب درزت ک مویتای نیس و موآی تای هست
حاضرم قسم بخورم تو تابحال رینگ از نزدیک ندیدی
موآی تای لامصب خیلی ورزش سافتیه بخاطر همین رااااحت میتونی ظرافت دخترونتو حفظ کنی
اصلا تو این ورزش ممکن نیست ک هر لحظه با یه کیک یا پانچ صورتت بگا بره
بعد 6 سال موآی تای کار کردن میدونم کی داره راست میگه و کی کصشر
و در ضمن ما زحمت کشیدیم پای این ورزش . لطفا نرین توش مرسی

3 ❤️

844870
2021-11-27 22:27:34 +0330 +0330

قشنگ بود

0 ❤️

844872
2021-11-27 23:13:16 +0330 +0330

راجب هرچیزی که بنویسیم ماشالا یه کارشناس هستش بیاد چرت و پرت بگه، عزیز دلی که برام از تلفظ این رشته میگی باس بت بگم چیزی که بین مردم و حتی ورزشکارای این رشته رواج داره همین تلفظه اولا، دوما اگه میخوای بگی تلفظی که نوشتی اصلشه باید بت بگم که ریدی، درضمن اینکه دارم راجب ظرافت دخترانه و تداخلش با رشته های ورزشی مخصوقا رشته های رزمی حرف میزنم و میای میگی موی تای سافته باس بگم یا نمیفهمی چی میگم یا خودتو زدی به نفهمی که فقط از خاطره ایراد بگیری، نمیدونم به یه سریا جایزه میدن اگه نظر مخالف بنویسن یا فحش بدن چی، واقعا مجبور نیستین بخونین، همچنین اینکه ورزشکاری یا نه، موی تای کار کردی یا نه به من ربطی نداره فقط میدونم سندشو نزدن به نامت که داری جوش الکی میزنی، نمیدونم دقیقا از کجای خاطرم سوختی؟ اینکه بعد ده سال به جایی نرسیدی یا چیز دیگه، ولی بعضی وقتا بهتره ساکت باشیم و چیزی نگیم یا حداقل جای دیگه ای رو برای بیرون ریختن عقده ها و حقارتامون انتخاب کنیم…

4 ❤️

845306
2021-11-30 06:00:52 +0330 +0330

عه خوب بود که؛ افرین

0 ❤️

845351
2021-11-30 12:41:59 +0330 +0330

جایزه نمیدن نظر مخالف بدیم ولی بعضی چیزا انقد کصشر هست ک کاملا متوجه شی ساختگی و فیکه
بعدم شما تلفظشو یاد بگیر بعد بیا کصشر بباف
بعد یچی دیگه اینکه
بعد هر مسابقه موایتای بخاطر اون حجم ضربات انقد کوفته ای ک حال نداری تا دسشویی بری چ برسه ب سکس
حالا شایدم موایتای واقعا برا تو سافت باشه و ظرافت دخترونه رو حفظ کنه 😂
بعدم سند این ورزش بنامم نیس
ولی وقتی چارتا پلشت مث تو میان کصشر مینویسن ازش حقمه ک ازش دفاع کنم
و داستانت داستان هم نبود . کصتان بود کصتان

0 ❤️

845398
2021-11-30 20:47:16 +0330 +0330

حرص نخور تو تعیین نمیکنی که خوب بود یا بد، سند خوب بودن خاطرم همین که رفت بین برگزیده ها

1 ❤️

845494
2021-12-01 10:04:49 +0330 +0330

من لزبینم فک میکنم مبتدی بودین ولی بازم خوب بود.

0 ❤️

846101
2021-12-04 10:32:01 +0330 +0330

سلام
من که سالهاست رشته های مختلف رزمی رو کار کردم باید بگم که کلا مقدار تمرین وفاکتورهایی که توی کلاس دخترها انجام میشه با پسرها متفاوته.ولی به عنوان یه فوق لیسانس ادبیات انگلیسی که سالها با رمان وادبیات سر وکار دارم باید به این قلم ایشون افرین بگم که اینقدر اتفاقات رو با تمام جزئیات بیان کرده.ممکنه از این دست داستانها برای خیلیا پیش بیاد ولی اینکه بتونی اون حس ها رو اینقدر دقیق توی متن منتقل کنی این یه هنره.یعنی به جرات میتونم بگم که بیشتر فاکتورهای یه فیلمنامه درام رو داره وراحت یه کارگردان میتونه برای فیلمش از متن الهام بگیره.
افرین به تو با قدرت ادامه بده

0 ❤️

847565
2021-12-11 19:33:17 +0330 +0330

منم عاشق لیسیدن کفپا عرق کرده دخترام اما نمیدونم چرا خوششون نمیاد

0 ❤️

932737
2023-06-12 16:21:53 +0330 +0330

همش چون یه دختر نوشته نظرا مثبته

0 ❤️

944082
2023-08-25 01:30:55 +0330 +0330

اها، رختکن هم دوربین نداره؟ 😂😂😂کیرم تو مغزت

0 ❤️