مژگان: نون زیر کباب (۱)

1401/02/21

سلام
همه اول کار مینویسن که این یه داستان نیست و واقعیه منم همینا مینویسم با این تفاوت که مهم نیست شما چی فکر میکنید
و بگید که این تصورات یه جقیه
مهم اینه که این جریان برا من اتفاق افتاده و هنوز ادامه داره و خواستم بنویسمش چون واقعا نون زیر کباب خوشمزه س امیدوارم که خوشتون بیاد
نظرتونا بنویسید که ادامه رابطه مونا تعریف بکنم یا نه

قضیه از جایی شروع شد که خانمم بعد چند ماه اموزش رانندگی توسط خودم با دومین امتحان تونست گواهینامه خودشا بگیره و اونقدر از مزایای گواهینامه گفت و گفت تا خواهر زنم مژگان به فکر افتاد گواهینامه بگیره مخصوصا که آموزشش هم توسط من رایگان بود و این اولین دلیل موافقط مادر زنم و باجناق اصفهانیم بود مژگان اینا ساکن اصفهانن و ما ساکن شهرستان شغلم آزاده و حدود ۱۰ سالی هست سوپری دارم ولی قبلش تویه شرکت حسابدار بودم حدود ۱۰۰ وزنمه و ۱۸۵ قد شعر میگم و موهاما از پشت میبندم یه نمه شکم دارم که به قول خانم جون میده واسه پر کردن گودی کمر 😉😉 مژگان حدود ۶۰ وزن و ۱۶۰ هم قدشه با اندامی تو دل برو و باسن و سینه های متناسب چیزی که تو مژگان جلب توجه میکنه چشمای درشت و رنگیشه و همینطور لبهاش انگار همش داره لبخند میزنه و مربی هند بال هم هست . این جریان برا ۵.۶ سال پیشه اونموقع من ۴۰ سالم بود و مژگان ۲۳ ساله که ۴ ۵ سال بود ازدواج کرده بود و دوتا بچه ۴و۲ ساله داشت زمان ازدواج من مژگان یه دختر بچه ۷ ۶ ساله بود با چشمای عسلی و موهای طلایی که تو خوشگلی و رقص و جنب و جوش حرف اولا میزد تو فامیل تا موقع ازدواج مژگان اصلا فکری در موردش نیومده بود تو ذهنم ولی روز ازدواجش که اونا با اون چشمای قشنگ و اون اندام دیدم کنار امیر ۱۰۰ کیلویی و قد ۱۶۰ نه من که همه میگفتن راسته که هر چی میوه خوبه را شغال میخوره البته مژگان یکی را میخواسته که چند سال باهاش دوست بوده ولی چون سیگار میکشیده بهش نمیدن . تفکر خانوادشون یه جوریه فکر میکردن چون تو شهرستان همه میدونن مژگان با کسی بوده پس باید زودتر اونا شوهر بدن تو غربت واسه همین دادنش به امیر که به جای صورت و شعور و عشق و … فقط پول داره و عشقش فقط پوله و اینم که امیر قبول کرد مژگان یه مدت بمونه شهرستان و من آموزشش بدم هم واسه مفتی بودن آموزش بود که همه همین فکرا میکردن ولی یه دلیل دیگه هم داشت و اون این بود که این اقا امیر ما اهل دود هستش و یه مدت خونه خالی با رفقا براش عالی بود . مژگانا ندادن به کسی که میخواستش چون سیگاری بود ولی الان اقا امیر …😂😂😂😂😂😂 ببخشید دوستان ولی کون لق امیر بریم سر داستانمون 😆😆😆
سر ظهر که مشتری کم میشد مغازه را میبستم و یه لقمه غدا میخوردیم و میرفتیم برا اموزش جلسه اول خانمم اومد نه به این خاطر که شک داشته باشه واسه کلاس گذاشتن اومد که مثلا به خواهرش یاد بده ولی هم حوصله ش حسابی سر رفت و هم از بس بچه ها مژگان و دختر خودمون مادر بزرگشونا اذیت کرده بودن از فرداش نیومد . از همون روز اول این کرم افتاد به جونم که چقدر این دختر نازه خوش به حال کسی که میره تو بغلش و مثل همیشه قیافه امیر کله ک… ی که مثل صفر انگلیسی میمونه میومد تو ذهنم . تو چند جلسه اول به هر بهونه ای سعی میکردم دستم بخوره به یه جاییش مثلا برا بستن کمربند یا دیدن اینکه اینه را خوب تنظیم کرده یا نه . جلسه ۴م ۵ م یه روز که چند بار دستما مالیده بودم به بدنش شانسم کمربند گیر کرد چند بار گرفتم که بکشمش پشت دستم می خورد به سینه ش به بهونه نگاه کردن به جمع کننده کمربند خم شدم رو پاهاش و صورتم مالیدم به نوک سینه هاش سر چند لحظه سفت شده بود سینه ش. سرما که بلند کردم زیر چشمی نگاش کردم دیدم چشماشا بسته بود و لب پایینشا گاز میگرفت به رو خودمون نیووردیم و راه افتادیم اکثرا میرفتیم جاده های اطراف شهرستان که میرفت برا روستاها هم اسفالت بود و هم خلوت. دلمو زدم به دریا و دستما از پشت صندلیش اوردم گذاشتم رو شونه ش چیزی نمیگفت و من پررو تر میشدم با انگشتام با شالش که دیگه افتاده بود پشت گوشاش ور میرفتم گوشواره هاشا گرفتم و گفتم چقدر قشنگن چیزی نگفت و به بهونه گوشواره ها لاله گوششا میمالیدم دستما بردم پشت گردنشا ناز کردمو گوشواره اونطرفی را گرفتم با دنده ۲ میرفت هیچی نمیگفت فقط کمی داغ شده بود دستما باز اوردم اینطرف و کمکم انگشتاما کشیدم سمت سینه ش دکمه پیرهنش نمیذاشت دستم جلوتر بره فقط نوک انگشتام رسیده بود به نرمی سینه ش حدس میزدم نوک سینه ش ۳ ۴ سانت پایینتره ولی دگمه لامصب باز نمیشد جرات باز کردنشم نداشتم بیخیال شدم دوباره رفتم سر لاله گوشش از شق دردی داشتم میمردم و کیرم هم دولا شده بود یهو بی هوا جابجا شدم و با هر دو دستم شلوارما گرفتم و واسه کیرم جا باز کردم یه لحظه دیدم یه نگاه کرد و یه خنده ریزی زد ولی زود جمع کرد خودشا و شال روی سرشا مرتب کرد مثلا ولی فرق زیادی نکرد یه لحظه صبر کردم گفتم بیخیال بشم ولی مگه میشد دوباره دستما گذاشتم رو شونش و تو دلم گفتم ایندفه یا دگمه را باز میکنم یا اینقدر فشار میدم تا کنده بشه کمکم انگشتاما لغزوندم رو بدنش منتظر بودم که دستم گیر کنه و پایینتر نره ولی دیدم انگشتام رسید به نوک سینه ش تا انگشتم خورد به نوک سینه ش یه لحظه انگار برق بگیردش یه تکونی خورد ولی اروم راهشا داشت میرفت و مثلا تو اینه ها هم نگاه میکرد یه نگا کردم دیدم دکمه پیرهنشا باز کرده خودش احتمالا موقع درست کردن شالش اینا که دیدم دستما بیشتر بردم پایین و کل پستونشا گرفتم تو مشتم هم نرم بود هم سفت نوکشا میمالوندم چشاش خمار خمار شده بود نزدیک روستا بودیم گرفت بغل و نگه داشت دستما ور داشتم گفت خسته شدم خودت بشین پشتش پیش خودم گفتم ناراحت شد احمق این چه کاری بود نشستم پشت فرمون و دور زدم اونم هیچی نمیگفت ادم بشو که نبودم تو اون موقعیت اب که از سر گذشت چه یه وجب چه صد وجب اینبار دستما گذاشتم رو رونش چند لحظه بعد شروع کردم فشار دادن نگاش کردم دیدم سرشا تکیه داده به صندلی و چشماشا بسته انگشتاما بردم وسط پاهاش و اون پا را فشار دادم یعنی بازش کن یه لحظه مکث کرد و بعد مثلا جابجا شد هم خودشا کشید پایینتر و هم پاهاشا باز کرد چند دقیقه مالیدم لا پاهاشا ولی با شلوار لی که نمیشد کسشا لمس کنم سعی کردم زیپ شلوارا باز کنم دید نمیشه بیشتر خودشا کشید پایینتر دسته زیپا پیدا کردمو اروم اروم کشیدم پایین تا آخر.
انگشتاما بردم تو شلوار و از رو شورت بالا کسشو میمالیدم فقط چشاشا بسته بود و لب پایینشا گاز میگرفت و با اینکه سعی داشت کنترلش کنه ولی سینه ش بالا پایین میرفت صدای نفسهاش میومد با ۳ تا انگشتام لبه شورتشا کشیدم بالا و دستما بردم زیر شورتش و نگاش کردم نفسش حبس بود منتظر بود انگشتم بخوره به کسش تا انگشتم خورد به کسش صدای ناله ش از دهن بستش اومد بیرون کسش داغ داغ داغ و خیس خیس بود داشتم با انگشتام لبه ها کسشا باز میکردم که دیدم کمرش میاد بالا و میره پایین یه دفه با دو تا دستاش دستما گرفت و فشار داد رو کسش و کمرشا رو به بالا فشار میداد به دستم نمیذاشت من کاری بکنم خودش دستشا کرده بود تو شورتش دستم و انگشتاما بازی میداد رو کسش صداش شبیه فیلمها نبود سعی میکرد صداش در نیاد ولی نمیشد یه دفه انگشت وسطیما فشار داد رو کسش که کمی هم رفت توش و کمرشا اونقدر بالا اورد که بدنش کلا صاف شد فقط سرش رو صندلی بود با دستاش دستما فشار میداد رو کسش و با کمرش با ریتم تند فشار میداد به بالا . چشاش بسته لبها باز و یه صدای ااااااااه و واااااااای قاطی با هم و ایندفعه بلند از لباش اومد بیرون شاید ۱۰ ۱۵ ثانیه همونطور موند طوری که چند بار اینه را چک کردم یه وقت ماشینی چیزی از عقب یا جلو نیاد . بعد اروم کمرشا اورد پایین دوباره یه اه کشید با انگشتاش انگشتاما میکشید به دور کسش بعد چند لحظه دستشا در اورد و صندلی را خوابوند دست من هنوز رو کسش بود یه کم نازش کردم و اب کسشا مالیدم به دور و برش و یه نیشگون کوچولو از کسش گرفتم و دستما کشیدم بیرون
باورم نمیشد ندیده بودم زنی اینطور ارگاسم بشه حتی تو فیلمها
حدود ۵ دقیقه گذشت زیپ شلوارشا بست و گفت چند لحظه میزنی کنار و صندلیشا اورد بالا زدم کنار صورتشا با دوتا دستاش پوشونده بود تو دلم گفتم طفلکا ببین چکار کردی حالا هر وقت میبینمش باید خجالت بکشیم از هم تا اومدم بگم مژگان ببخشید نباید اینطور میشد همه ش تقصیر منه با دو دستش دو طرف صورتما گرفت و زل زد تو چشمام با بغض و قطره اشک گوشه چشماش گفت واقعا ممنونم ازت خیلی عالی بود بعد ۷ ۸ ماه خیلی چسبید هنگ کرده بودم دورو برا یه نگاه انداخت و یه لب چند ثانیه ای ازم گرفتو بازم گفت دمت گرم خیلی باحالی . سر فرصت ازخجالت این خوشکله هم درمیام و دستشا گذاشت رو کیرم و فشار داد از شق دردی خودما جمع کردم گفت آخی بمیرم براش چکارت کنم گفتم ولش کن دیر شده نزدیک ۴ بعد از ظهره برا یه وقت دیگه بازم صورتما گرفت پیشونیشا گذاشت رو پیشونیم و گفت جبران میکنم واست قول میدم یه چشمکی زد و بازم یه لب گرفت و گفت بریم پس .تا راه افتادیم گفتم مژگان جریان ۷ ۸ ماه چیه ؟؟؟؟؟!!! یه سری تکون داد و گفت سر فرصت میگم برات …

ادامه...

نوشته: محمود


👍 46
👎 12
77601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

873343
2022-05-11 01:32:13 +0430 +0430

غلط املایی + با لهجه نوشتن = مغلطه ای این چنینی

4 ❤️

873353
2022-05-11 01:45:19 +0430 +0430

معلومه باجناقه بد هشته درت اینقدرازش کینه داری اصل داستان اینه با باجناق قول کون کونک گذاشتین اون کرده ولی نداده به تو وکلک زده وتو با خودش نتونستی میخوای دق دلشو از زنش دربیاری نکن بالام جان مردونه بجنگ

3 ❤️

873368
2022-05-11 02:05:34 +0430 +0430

خوب بود خره

0 ❤️

873422
2022-05-11 09:31:31 +0430 +0430

همون یک خط اول نشون میداد که چقدر جفنگه

1 ❤️

873477
2022-05-11 15:35:59 +0430 +0430

بابا سر جدتون با لهجه ننویسید ادم حالش بهم میخوره…
صورتشااااا پیشونیمااا…کسشااا
کیر خر و آآآآا

3 ❤️

873512
2022-05-11 20:39:02 +0430 +0430

تو خیلی گوووه خوردی که اولش میگی نظر مخاطب برات مهم نیست
بعدش میگی بگیم بنویسی یا نه
پلشت

1 ❤️

873633
2022-05-12 13:55:50 +0430 +0430

قشنگ بود

0 ❤️

875195
2022-05-21 05:23:20 +0430 +0430

تو راست میگی وای کوس ننه دروغگو

0 ❤️

875291
2022-05-21 20:00:40 +0430 +0430

تا موافقط خوندم

0 ❤️

876532
2022-05-28 20:31:58 +0430 +0430

آفرین به شما داماد خوب که هوای خواهرزن وکوس خواهرزن شو داره.بیگ لایک

0 ❤️