میلاد و دختر همسایه

1398/01/27

سلام
میلاد هستم 21ساله
این داستان بای یک سال پیش
همسایه ما یه خانواده چهار نفره هستند
یه پسر 20ساله یه دختر 17ساله به اسم سحر.
خانواده خیلی مذهبی دارن برای همین سحر زیاد به خودش نمی‌رسه بیرون نمیره با دوستاش ولی چون ما باش راحتیم با آرایش لباس آستین کوتاه دیده بودم چندبار خواستم باش رفیق بشم که از اون راه بکنم ولی زود ناراحت می شد
قرار شد مثل داداشش بشم هی بهم پیام میداد داداش این کار کن داداش این کار کردم. بعضی وقت ها که از دوستاش تعریف می کرد می‌گفت خشگل هستن می گفتم او به این نازی خوشگلی چند بار این جوری بهش گفتم.تا این که یک بار دیگه گفت بدن این دوستم ببین چه خوب بهش گفتم خودت داخل اینه ندیدی گفت چی می خواهی بگی بدم گفتم نه بابا عالی بدن سکسی رون ها درشت عالی سینه ها خوردنی عالی چند دقیقه چیزی نگفت چنتا پیام پشت هم دادم که نمی خواستم ناراحت بشی و…
که بعد فرداش دیدمش گفتم ناراحت شدی گفت نه فقط تعجب کردم
گذشت یک هفته بعد مامانش امد خونه ما گفت این کتاب داره پسرت مامانم گفت میلاد این کتاب داری کتاب درسی بود برای سال های گذشته بهش گفتم چی شده گفت کتابش گم کرده گفتم من ندارم ولی براش پیدا می کنم . گفت باش فرداش همون کتاب پیدا کردم ولی چون برای چند سال پیش بود فرق کرده بود جلوی در حیاط بود با مامانش گفت این بدرد من نمی خوره سه روز دیگه هم امتحان دارم کسی بهم کتاب نمی‌دهد با مامانش دعوا کرد رفت داخل خانه به مامانش گفتم من یه جای می شناسم که همه جور کتاب داره ولی باید بگرده گفت آدرس بده گفتم این آدرسش گفت باباش آمد میگم باهم برن به چند دقیقه که مامانش رفت داخل
خونه مامانش باز آمد دره خونه ما گفت بیکار هستی با هم بریم این کتاب بگیریم این میگه دیر میشه گفتم آره بزار ماشین بیارم همین که آمدم ماشین بیارم بیرون مامانش زنگ زد که مهمان آمده خونمون گفتم باش که سحر گفت باید حالا بگیرم گفتم باهم میریم می گیریم دیگه گفت باش زود بیاید پس . رفتیم
توی ماشین دل زدم به دریا بهش گفتم چرا ناراحت شدی گفت آخه یک دفعه گفتی گفتم خوب کم کم بگم چه نازی
گفت نه
به دروغ
گفتم آخه چند بار لخت دیدمت سینه بدن عالیی داری لبات خوردنی
گفت گمشو بسته حالا وقتش
ساکت شدم بعد چند دقیقه گفت که چی با خودم گفتم آخ جون پا داد
زدم بقل جاده گفتم چشم هات ببند بد بوسش کردم اول ترسید من زد کنار گفت. برو دیر میشه راه افتادم یه دفعه دست گزاشت روی دنده که دستم روش بود گفت میلاد دوست های من همه میگن بدنم بده زشتم گفتم کی گفته سینه هات ببین که ناز گنده هست سینه هاشو گرفتم دستم هیچی نگفت بعد باهم حرف زدیم منم رونش سینه هاشو دست می زدم که رسیدیم کتاب گرفتیم برگشتیم با هم خوب شدیم بهش گفتم بیا پشتبون کارت دارم گفت مهمون داریم بعد
اول فکر کردم پشیمان شده
بعد فردا ظهر بهم پیام داد بیا بالا پشتبان رفتم بالای پشتبان پشت در پشتبان کمی لب بازی کردیم داغ داغ بود که از شانس بد ما یکی آمد بالا کولر درست کنه سری رفتیم
دیگه می ترسید بیاد پشتبان چند روز با هم سکس چت کردیم تا عروسی یکی از همسایه ها شد
رفتیم عروسی به خودش رسیده بود شب عروسی کلی باش سکسی حرف زدم فردا ظهر شد مامانم گفت دارم میرم پاتختی گفتم برو خونه خالی شد زنگ زدم به سحر.گفت مامان منم رفته بیرون گفت بیا خونه ما منم سری ژل بخیه رو زدم به کیرم بعد چند دقیقه ابگرفتم روش که سر بشه رفتم خونه سحر این ها دیدم در باز پیش که صدای در نیاد کسی بفهمه یک ساعت وقت داشتیم .
اول لب های هم خوردیم انداختم روی تخت سینه هاشو چنگ می زدم خودش دامنش در آورد کسش تمیز بود بدون مو چنتا لیس زدم دیدم خوب شسته شده هست ولی انگشت نکردم چون ترسیدم به پردش بخوره گفتم برگرد روی شکم خوابید آمدم انگشت کنم گفتم خودت تمیز کردی گفت چه جوری گفتم بیا بریم دست شوی گفتم دستشویی که نداری گفت نه تازه رفتم گفت شلنگ بزار دم سوراخ کونت بزار آب بره داخلش بد بردار بزار خالی بشه چند بار این کار کرد خالی خالی شد کمی باز هم میشه
بد خوابید روی کمر پاش داد بالا هفتی بد با انگشت کردم داخل کونش می درد داشت گفتم این انگشت چه برسه به کیر به فکرم رسید رفتم ژل بخیه رو آوردم مالیدم در سوراخ کمی هم داخل سوراخ تا اون سر بشه شروع کرد برام کیرم خردن کیر من هم سر تا بلند بشه طول می کشید (یه راهنمایی اون های که ژل بخیه میزنن بعد چند دقیقه اب بگیرن روش که کمی از سری بره )بعد گفتم بهش حال بدم منم خوابیدم روش روی تخت کیرم دادم دهنش خودم رفتم روی کسش هی کسش مک زدم لیس زدم چند دقیقه بعد این با انگشت کردم داخل کونش دیدم درد نداره
بهش گفتم بسه کیرم راست شده پاش دادم بالا کرم برداشتم با انگشت دور سوراخ مالیدم کیر گذاشتم دم سوراخ آروم دادم داخل سر کیرم که رفت حال داد بهم تا ته کردم داخل دیدم درد نداره هی تند تند تلمبه زدم بادست سینه هاشو فشار میدادم چنگ می زدم بعد ۳۰دقیقه ابم داشت می آمد گفتم چیکار کنم گفت در بیار در آوردم گفتم می خوری گفت آره کردم داخل دهنش ساک زد این که آمد بدش آمد تف کرد بیرون بعد گفت ای این چی منم چون بدش نیاد. کمی لب گرفتم بدم یک ساعت تمام شد سری رفتم لباس پوشیدم رفتم خونه این داستان یک بار دیگه هم پیش آمد تا براش خواسته گار آمد از اونجا رفتن‌.
ولی به دختر ها پسر ها پیشنهاد کنم حرف دل بزنن نه ناز کنای کنن.

نوشته: مهندس


👍 2
👎 25
39068 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

761663
2019-04-16 20:35:01 +0430 +0430

مجبوری با لهجه تایپ کنی؟ مجبوری خالی بنندی؟ با یه چی گفتن بهت پا داده جاکش؟ کیرم تو این طرز تایپ و تفکرت کصکش جقی، یه دایتان بدرد بخور ندیدیم تو این سایت :|


761675
2019-04-16 20:49:59 +0430 +0430

داداش ناموسا کیرم تو داستانت
اولا ک جق رو ترک کن تا هم یه لطفی به ما و خونوادتو خودت کرده باشی
دوما نتونستم به خودم تلقین کنم این داستان واقعیه
سوما با عشق قااااااااارپ

6 ❤️

761681
2019-04-16 20:54:16 +0430 +0430

کیرام تو دهانات با این لاح جات

2 ❤️

761683
2019-04-16 20:55:59 +0430 +0430
NA

آخه بیشعور، کی مجبورت کرده که محتویات مغز پوک شدت براثر جق رو برای بقیه بریزی روی دایره.
چرا وقتی اینقدر بی سواد هستی تایپ میکنی. پشتبان، اون پشت مامانته.

3 ❤️

761689
2019-04-16 21:01:49 +0430 +0430

كي ننه آدم جقي دروغگو

1 ❤️

761690
2019-04-16 21:01:52 +0430 +0430

دااش اون جایی که رفتی پشت بام هست نه پشت بان
حداقل مینوشتی پشت بوم
خلاصه داستانای امشب بیشترش کس شعر بود!

3 ❤️

761707
2019-04-16 21:30:45 +0430 +0430

خانواده ی مذهبی بود ?جلوی تو با ارایش میومد?بهش گفتی خودتو تو اینه دیدی? بعد تعجب کرد?
تو چنبار لخت دیده بود? کی? کجا?

بهت گفت گمشو بسته دیگه?

وارد جزیات قسمت کتاب نمیشم چون میخام این طنز بکر بمونه و موشکافی نشه

ژل بخیه? چی هست این
ننت زیاد پاره میشه ? که ژل بخیه دارین

خیلی کسخلی

4 ❤️

761728
2019-04-16 22:26:22 +0430 +0430

من با خودت کاری ندارم ولی کیر فیل تو اولو اخر تک تک معلمات ک بهت خوندن نوشتن یاد ندادن…تخمیه گوزو

2 ❤️

761756
2019-04-17 04:46:51 +0430 +0430

همون چن خط اول برا اینک بفهمی نویسندش ی جقی کص ندیدس ک اومده فانتزیشو با دختر همسایه ب اسم خاطره قالب کنه تابلو ملجوق کمتر بشین برای تماشای پای لخت مجازی جق ته نداره خودتو بدبخت میکنیا

2 ❤️

761765
2019-04-17 06:18:17 +0430 +0430
NA

پشتبون؟؟پشتبان؟؟؟؟
کیرم تو مغز نداشتت

1 ❤️

761778
2019-04-17 07:37:35 +0430 +0430

کیرم تو مغز جقیت

1 ❤️

761779
2019-04-17 07:38:23 +0430 +0430

خوش بگزرون آفرین
داستانت خیلی بد بود ،
این آفرین برای اینه که حداقل کونی و همجنس باز نشدی جای شکرش باقیست.

4 ❤️

761780
2019-04-17 07:40:20 +0430 +0430

وجدانا تا حالا کس دیدی؟آخه مومن چرا انقدر کس میگی؟؟؟؟

2 ❤️

761800
2019-04-17 10:54:40 +0430 +0430

کلا با -َ-ِ-ُ میونه ی خوبی نداری نه؟

1 ❤️

761805
2019-04-17 11:10:42 +0430 +0430

ازیه عن ۲۱ ساله همچین کصشعراتی میاد بیرون.

0 ❤️

761827
2019-04-17 12:22:44 +0430 +0430

کیرم تو هیکلت کسکش لاشی با این نوشتنت

1 ❤️

761850
2019-04-17 15:00:16 +0430 +0430

پيشنهاد نكن داداش
به جاي پيشنهاد با لهجه ننويس
يعني تو اگه تونستي بگي كس چنتا سوراخ داره من اسممو عوض ميكنم
تا حالا از نزديكم نديدي

دادي خورد واسه اينكه ناراحت نشه لب گرفتي !؟

به خدا مجبور نيستين بنويسين
ما اصلاً از شما توقع نداريم

در ضمن خايمال و سگ بگاد

1 ❤️

761969
2019-04-17 22:40:10 +0430 +0430

ای جانم آقا مهندس ی زحمت بکش اون همه اشتباهات تایپی را تصحیح بنما. و لطفا دیگر برای ما داستان توهماتت را نگارش نکن.

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها