نسرین دختر چادری

1392/10/23

سلام به همگی…من رضا هستم.تازگیا عضو شهوانی شدم…این اولین داستانمه…
ترم سه دانشگاه بودم.فصل امتحانات پایان ترم بهاره بود.خوب کتابخونه شلوغ میشد و معمولن میرفتم تو کلاسای خالی مینشستم تنها درس میخوندم.یه روز نشسته بودم که یهو یه دختر چادری و عینکی اومد تو.بهش توجهی نکردمو درسمو خوندم.روز بعد رفتم تو یه کلاس دیگه ولی باز اون دختر اومد…نزدیک ظهر بلند شدم برم سلف بهش سلام کردم و گفتم میشه مراقب وسایل من باشی تا برگردم…اونم گفت مشکلی نیست و منم شمارم دادم بهش تا اگر خاست بره خبرم کنه…بهم خبری نداد و وقتی اومدم نبود.فرداش تو سایت کامپیوتر بودم که یه اس ام اس اومد برام که “نمیای درس بخونی؟” فهمیدم خودشه.رفتم تو کلاس دیروزی و باهاش یکم حرف زدم اسمشو پرسیدم.گفت نسرینم…دیگه همو ندیدیم و تابستان شد و اونرفت شهرستان… آخر تابستان یهو اتفاقی بهش زنگ زدم که گفت داره میاد کرمان…فرداش بهم زنگ زد که تو خابگاه تنهاست و حوصلش سر رفته…منم کلید خونه یکی دوستام دستم بود بهش گفتم بیا پیش من قبول کرد. تعجب کردم ولی آدرسو خاست و گفت زود میام…اومد…باورم نمیشد…چادر تا رو ابرو مقنعه تا رویه چونش…زنگ زد در باز کردم اومد تو دست داد بهم شاخ در آوردم.رفتم آشپزخونه چای بیارم دیدم با یه تاپ و شلوار نشسته کنار تلویزیون… زیاد خشکل نبود ولی مث برف بود و خوش اندام. نشستم روبروش کمی حرف زدیم.بعد نشستیم فیلم نگاه کردیم.خلاصه شام خوردیم و من همش تعجب بودم که اینقد راحته.شب شد گفت میخاد بمونه…براش رختخاب انداختم گفت کنارش بخابم…خابیدم…یه شلوار راحتی پسرونه بهش دادم…کنارش خابیده بودم دست انداختم رو سینهاش.گفت دست نزن ولی گوش ندادم…گفتم میخامشون…گفت نه من دخترم نمبخام آیندم خراب بشه.گفتم باشه کاری به پایین تنت ندارم.قبول کرد.منو میگی مثل ندیدها چنان با حرص و ولع رفتم سراغ لبو سینهاش که خودن باورم نشد…دو سه بار ازم پرسید خوبی که گفتم عالیم…سینهاش خوشمزه و خوشدست بود و موستش نرم…اینقدر مالیدمشو بوسه زدم که دیدم داغ شده.دستم از رو شلوار مالیدم به کسش خوشس اومد و من محکم کسشو میمالیدم دیدم داره ناله میکنه و تکون میخوره چرخید ولی ولش نکردم باز مالوندم اینقدر مالوندمش که ارضا شد… بهش گفتم میخام.از عقب میزنم.با اصرار قبول کرد… شلوارشو کشیدم پایین که یه کون قلمبه و سفید بکر دیدن…یکم لیسش زدم و اونم همیجور ناله میزد. یه تف انداختم و دسته بیل کیرمو یه دفعه کردم تو کونش که جیغی زد اساسی… محکم گرفتمش تکون نخوره…دستمو گاز میگرفت گفتم یکم تحمل کن دردش تموم میشه…کشیدم بیرون کیرمو و باز تف انداختم…اینبار آروم و بیصدا کردم تو کونش.شروع کردم به رفت و آمد.چه رفت و آمدی خدا قسمتتون کنه…اون سجده کرده بود من داشتم تلمبه میزدم…تا ریختم آبمو تو کونش… وقتی کیرمو در آوردم دیدم در کونش خونیه… جر خورده بود… فردا صبح زودش خودش خاست که باز بکنمش…و من نسرینو بارها و در جاهای مختلف از کون کردم…ببخشید طولانی بود…

نوشته: رضا


👍 2
👎 1
106163 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

410093
2014-01-13 13:57:00 +0330 +0330
NA

نخونید، “حرص و ولع” داره

0 ❤️

410094
2014-01-13 14:12:37 +0330 +0330
NA

خواب دیدی خیر باشه نیازی نیست به شکل داستان بنویسیش
کدوم دختر چادری یه لحظه ادرس میگیره و میاد و لباس در میاره!!!
چرا این کسخل ها به طور ما نمیخورن

0 ❤️

410095
2014-01-13 14:25:06 +0330 +0330
NA

#جابجا خان
حتی اگه این جور دخترا وجود داشته باشن تا هزار سال به “طور” ات نخواهند خورد. شک نکن. البته شاید به “تور” ات بخورن :D

0 ❤️

410096
2014-01-13 14:35:07 +0330 +0330
NA

ای علی رضا دمت گرم . نخوندم دیدم گفتی ولع داره توش .

0 ❤️

410097
2014-01-13 14:51:20 +0330 +0330

ریدم بهت، اون دختره هم جنده بود بابا که انقد راه داد و راحت کوسو کونو وا داد، برای این تیکه از متن هم ((گفت نه من دخترم نمبخام آیندم خراب بشه)) کوس کلاس مثبت بودن داشت میزاشت دختره ی پتیاره

0 ❤️

410108
2014-01-13 15:28:59 +0330 +0330
NA

زلزل

0 ❤️

410098
2014-01-13 19:10:11 +0330 +0330
NA

خخخخخ؛بچه ها دمتون گرم آبش كشيدين

0 ❤️

410100
2014-01-14 00:48:34 +0330 +0330
NA

درباره خیلی از این دختر چادریا یه چیز باحالی تو فیلم ورود آقایان ممنوع مانی حقیقی به دخترش گفت
دختره( پگاه آهنگرانی ) گفت :بابا این خانم معلم ما چادریه به هیچ مردی نخ نمیده
باباش جواب داد " اتفاقا اینای که اینجورین، خیلیم اونجورین !
‏:دی

0 ❤️

410101
2014-01-14 01:28:15 +0330 +0330
NA

شیشه کشیده توهم زده ولشون کنید اینارو اینا یه مشت جقین که تو خیابون به دختر سه ساله هم رحم نمیکنن

0 ❤️

410102
2014-01-14 01:59:30 +0330 +0330
NA

وقتی گفتی بیا پیشم تعجب نکردی بهت دست داد تعجب کردی؟
دروغ بود کسم دهنت

0 ❤️

410103
2014-01-14 02:23:50 +0330 +0330
NA

خخخ خوشم نیاد هیچ داستانی از فحش بی نصیب نمیمونه :-D

0 ❤️

410104
2014-01-14 02:36:05 +0330 +0330

تخمی بود، ننویس . . . . . . . . . . . .
یعنی دانشجو باشی ولی سواد نوشتن نداشته باشی دیگه خیلی ریدمون میشه. کله کیری وقتی سر در خوابگاه دانشجویی خیلی بزرگ می‌نویسن که خوابگاه دانشجویان و تو کُس مشنگ می‌نویسی خابگاه یعنی اینکه نه سواد داری و نه دانشجو هستی، بلکه تشکیل شدی از دنبلان گوسفند بعلاوه کمی پشم و پیله. جلقو خان، جون عمه‌ات دیگه ننویس.

0 ❤️

410105
2014-01-14 02:36:59 +0330 +0330
NA

خخخ به قل ثریا خانوم… کسش تو دهنت :-D

0 ❤️

410106
2014-01-14 03:04:48 +0330 +0330
NA

موستش سفید بود؟ کسکش ننویس
کیر تو تاریخه عضویتت

0 ❤️

410107
2014-02-14 10:13:47 +0330 +0330
NA

آخه چقدر توهم کوس مغزی هم حدی داره مرتیکه جلاق

0 ❤️

684697
2018-04-29 09:44:07 +0430 +0430
NA

کمتر بزن

0 ❤️

706086
2018-07-28 10:02:33 +0430 +0430

کیر امام نقی و امام باقر تو کونت جناب دانش پژوووو

0 ❤️

905405
2022-12-04 21:22:33 +0330 +0330

پیداست شاعر ی

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها