نسلی که سوختیم

1400/09/15

درودبیکران خدمت دوستان و اعضا سایت و همه اون عزیزانی که این داستان رو میخونین
اسم های داستان فیک هستن
من نویسنده نیستم و نویسنده بدی هم هستم داستان فقط سکس نیست اگه دنبال جلقی برو ی داستان دیگه

اونایی هم که فحش میدن از همینجا میگم همون عبارت فحش رو روی ناموس خودشون تصور کنن چون منم همون فحش رو بهش برمیگردونم، هر نظری انتقاد ی دیده منت ولی فحش اصلا تو شخصیت من نیست جواب این ادم ها رو بدم

موضوع داستان زندگی خودم دراماتیکه خشنه و فانتزیه و سکس هم داره که اون قسمتاشو اضافه میکنم اونایی ک دنبال سکسن فقط به بقیه مطالب هم یه نگاهی هرچند گذرا بندازن
و حقیقت و واقعیت این نسل که سوخته ب حساب میاد رو شاید بتونم ب قلم بکشم البته با تمرین زیاد توقع نکنین موضوعش گندس خودش هیچی دارم مینویسم تا بهتربشم
به نظر همه این سایت ها پورن ها فانتزی هایی ک واس ما درس شده بخاطر اینه ک. از زندگی ی نواخت و خسته کننده باانبوهی از مشکلات دورمون کنه ، خودم ک اینجوریم از فامیل هرکسی ک میشناست دورباش و راحت زندگی کن این برای من فرار رو بجلو محسوب میشه شمارو نمیدونم
نوستالوژی های قدیمی رو همه با اندکی فکر کردن یادشون میاد که چقد خوش بودیم با همون اندک اسباب بازی ها یا ارده بازی تیله بازی پاسور بازی فوتبال کف خیابون خاکی یا اسفالت با کفشای میخی پلاستیکی که به کفش گلشهری معروف بودن دوستی ها اون موقع و رفاقت ها و داداشی گفتن ها کتک خوردنا فوتبال بازی کردنا و … یادش بخیر روزهای خوبی بود ک زود گذشت قدر ندونستیم
من ارسلانم اکثر بچه های سایت منو میشناسن حضوری یا چتی اشنا شدیم بعضا دوست شدیم ادامه مطالب این قسمت میخوام بیوگرافی خودم رو به دوستان بگم
ارسلان … 29 سال متولد مشهد،قد185 وزن 80
کارشناس علوم سیاسی و دانشجوی مهندس سازه بتن ، متاهلم بچه نداریم تقریبا 9 سال ازدواج کردیم ازدواج ما ن سنتی بود نه مدرن بین وسطش بود که اتفاق افتاد بهترین اتفاق زندگیم بوده
خداروشکر از همه چی راضیم از پدرمادر همسرم همسرم مادرخانومم
بهترین زندگی با صداقت و رفاقته با دوستی همه چی حله
واقعا با تمام سختی هایی که داشتیم داره ب روزهای خوش میرسه ک از این حالمون خیلی خوش تره ان شاءالله
تو این 29 سال عزیزانی رو از دست دادم که واقعا جزو خاطرات تلخ زندگی ی ادم محصوب میشه و همه داشتن
تو سن سال ما یا بهتر بگم نسل ما دهه 60-70 ها همه دردهای مشترکی داریم همه دنبال یه چیزیم همه ی فکر دارن
زندگی راحت و رفا اقتصادی
میخوام از شروع راهم برای رسیدن به اهدافم بگم و اتفاقای ک تو این مسیر طولانی افتاده رو براتون شرح بدم تا راه اشتباه منو شما نرید بلکه از این توهماتی ک داریم خارج بشیم و وارد دنیایی واقعی بشیم

بگذریم
قبل 18سالگی درس خون بودم معدل 20 تا دبیرستان ولی شرشور تو تیم بسکتبال و فوتبال استان بودم و تا ابومسلم پیش رفتم ک بخاطر پول نتونستم ادامه بدم اکثرا اوقاتم به مدرسه و کار میگذشت چه تو حجره پدربزرگم چ تو کارگاه های اینو اون واس کاریادگرفتن و تمرین کردن گذشت
رفتم خدمت
اونجا بود که فهمیدم همه اونی ک نشون میدن نیستن ی مشت ادم یقه چفت و تسبیح ب دست ب اسم پاسدار دارن لاشی بازی درمیارن و اذیت میکنن و ادا و فقط ریا (فقط سپاه اگه بخواد مشکلات مملت رو حل کنه خودش تنه کافیه انقد قدرت و سرمایه نیرو دارن ک به هیچکس نیازی نیست ولی حرف اینجاست ک اینا نمیخوان واس مردم کاری بکنن همه کاراشون واس فیش حقوقیشونه و ی قدم اونطرف تر واس رضای خدا برنمیدارن پسرای ک خدمت میرن از همه نظامی ها بدشون میادمیگی نه بپرس ازشون چون میدونن چطور ادمای عوضی هستن چه پول های که حق مردمه ولی سر سفره رئیس مردمه هیی بقیش یاشه تایویک بعدی، در حین سربازی درس میخوندم و کارم میکردم اون موقع کارم اشپزی بود و تو هتل های اطراف حرم اشپز نیم تایم بودم
مغازه داری کردم کارگری کردم استاکارم شدم شغلهای مختلفی رو عوض کردم ولی هیچکدوم تو این مملکت خر تو خر همش ضرر شد و هیج سودی نبردیم
یه وقتی شد یه سری مواد غذایی صادرکردم به یکی از کشورهای همسایه که خداروشکر خوب فروش رفت و یکم پول اومد دسمون که امیدوارم شدم تا بتونم دنبال هدفهام تلاش کنم ولی حیف ک ما تو ایرانم هرچی بیشتر تلاش کنیم بیشتر بهمون انگ میچسبونن هرچی بیشتر کارکنی بیشتر مسخرت میکنن هرچی بیشتر وفادار بمونی وبهشون عشق بورزی بدتر ولت میکنن میگن خوله
سری یکی از همین کارا رفیق 20 سالم بخاطر 5 م پول رید تو رفاقتمون راش کشید رفت چی حرفاییهم زد واقعا سخته ادم از داداشیش پا بخوره واس هیچکس نمیخوام این مصیبتو (رفیق واقعی پدرمادر همسر خوب وتمام دیگه هیچکس رفیق نیست ) من هزاراتا رفیق دارم و داشتم از همه قماش هیچکس رفیق نیست همه دنبال منفعت خودشونن تاوقتی پول داری یا خوشگلی یا ماشین داری یا ب هرچیزی ب نفعشون باشه داداشی یک عاامی خدا نکنه مشکل داشته باشی هیچکسو نداری هیچکس
من تو خانواده متوسط تو مشهد بدنیا اومدم
همیشه ارزوهای بزرگی داشتم و دارم
ولی الان به این نتیجه رسیدم
دنیا مال بچه خوشگلاس مال پولداراس
ماکه هستیم اینجا واس اینه که استادیوم خالی نباشه وگرنه نسل ما سهمی از این زندگی و انقلاب - ایران نداره
حداقل ازاده هم نیستیم
امام حسین تو کربلا گف اگر دین ندارین لااقل ازاده باشید
الان تو ایران نه ازادیم و نه ازاده ایم
دربندیم محکومیم به زندگی در لجن زار محکومیم به از صفرشروع کردن مجبوریم تو سری خور پولدار تر از خودمون باشیم
مجبوریم همیشه نگران سر برج باشیم
نگران باشیم حقوقمون تا اخر برج جواب میده که از کسی قرض نگیریم نگرانی قبض برق گاز و اب بکنار نگرانیم جلو زن بچه شرمنده نشیم الهی ک هیچکس شرمنده زنو بچش نشه
چی بخوریم ک 3/5 حقوق سر برج خرج زندگی رو بده بگذریم میدونم ایناهمش درد هم ماست الان همه زیر خط فقریم غیر رئیس رئسا
تاکی میخواد اینجوری ادامه پیدا کنه تو قسمت های بعدی میگم

بریم سر داستان سکسی
سال 93
من ارسلان29 خانومم سارا 27 170/65/85 عکسهاش تو تاپیکاهم هست. میتونین ببینین
مشخصات بگم عروسکی مو فرفری فوقلعاده خوشگل و خوش اندام باسن فوقلعاده طاقچه و لرزون گوشتی کس تنک داغ با اب پاشی بسیار داغ حشری و لذتبخش
اوایل سال88 بود که داستان های سکسی خیلی میخوندم تازه اومده بود و منم ک بچه بودم چش گوش بسته دوستام برام فرستادن ک بخونم منم این داستان ها واقعا خیلی تاثیر گذاریش زیاده( پیشنهاد میکنم شما ب کسی پیشنهاد ندین بخونه این داستان هارو ) و منم تاثیر گرفتم و بعد چندسال ناخودآگاه یهو دیدم تمایلاتم عوض شده و از چیزیای ک قبلا بد میدونستم یا بیغیرتی بود الان واسم لذت داره خیلی با خودم کلنجار رفتم ک ادامه ندم و ترک کنم داستان خوندن رو نشد تا ب امروز که هنوزم دارم ادامه میدم ترک کردنی نیست، خلاصه ب خودم اومدم دیدم دگرخوشگرا شدم و واقعا لذت میبردم هرچند که بعدش پشیمونی چند لحظه رو داره ولی ب لذش میارزه
خیلی وقت بود با سارا سر این موضوعات بحث میگردیم و سارا بخاطر اعتقادات مذهبی ک داشت ب هیچ عنوان قبول نمیکرد ولی من با ممارست طی دو سال تونستم راضیش کنم که یبار امتحان کنیم البته اینم بگم سارا بعدا گف بهم خودشم دوس داشته ولی میترسیده ک زندگیمون خراب بشه ولی خب من این اطمینان رو بهش دادم ک اتفاقی نمیفته، الکی چون ممکنه هزار یک اتفاق بیفته ، از همین سایت شروع کردیم با ایدی قبلیم ک پاک شده بود یه بنده خدایی پیدا کردیم از بین 1000 نفر بنام ارش
ارش بدنش و فیسش خوب بود بچه مودبی هم بود ولی خیلی دروغ میگف و خالی بندی میکرد منم از اینجوری ادما خوشم نمیاد ولی چون سارا فقط همینو پسند کرد منم قبول کردم
ارتباطمون چند وقت تو ی گروه سه نفره داشیم چت میکردیم تا یخ بینمون باز بشه خلاصه که بگم دیدار حضوری رسید تو پارک قرار گذاشتیم تنهاشون گذاشتم یکم باهام حرف بزنن سارا و ارش ک ببینم تایید نهایی رو سارا واس سکس میده یا نه که بلاخره اوکی رو داد روی این مورد خاص دل تو دلم نبود یه حس عجیبی داشتم هم ناراحت بودم هم خوشحال دست پام میلرزید ولی خودم خواستم و میخواستم تجربه کنم که دیگه انقد تو ذهنم اذیتم نکنه یچیزی عادی بشه خلاصه شب رفتیم یه رستوران غذا خوردیم و ارش خوب دلبری میکرد برا سارا کنارش نشسته بود خوشمزه بازی در میاورد سارا هم چون خانواده مذهبی بسته ای داشته خیلی خوشش میومد جلو شوهرش انقد ازاده این برنامه تو ماشینم ادامه داشت تا رسیدیم خونه و شروع کردیم گل کشیدن و مشروب خوردن تا یکم بیخیال این فضا بشم و لذت ببرم
اون دوتا ک لب بازی رو شروع کردن من ازشون فاصله گرفتم
رفتن تو اتاق خواب افتادن ب جون هم دیگه لب میگرفتن و لباسهای همو درمیاوردن انگار چندسال سکس نداشتن و تشنه هم دیگه بودن تا لذت ببرن از هم منم داشتم نگاهشون میکردم ولی هنوز تحریک نشده بودم ترس و اظطراب نمیزاشت تمرکز کنم رفتم ی چندتا پیک خوردم تنهایی تو فضای خودم بودم ک دیدم داد سارا بلند شد خبر امد کس سارا رو فتح کرده و داره وحشیانه بدون اندکی تامل تلمبه میزنه سارا از خوشگلی و اندام هیچی کم نداره با این که نچرال نچرال از اوناای ک تو خیابون ببینی دوس داری بکنی ازاونایی ک اگه بکنی میری بهشت خلاصه رفتم تو اتاق دیدم طاق باز صدای اه اه اه بلند سارا میاد
ارش هم داره تلم میزنه و قربون صدقه خانومم میشه
صورت سارا رو ک دیدم داره لذت میبره اروم شدم ریلکس شدم نشستم رو صندلی و سیگارمو روشن کردم اونا رو نگا کردم
سارا تو پوزیشنهاس مختلف سعی میکرد چش تو چش من باشه تا هم بیشتر لذت ببره از اینکه جلو شوهرش داره به دوس پسرش کس میده و اینکه من خوبم یا نه چون اصلا فک نمیکرد من بتونم همچینکاری بکنم

سارا قربون صدقه کیر ارش میرفت تا ته میکرد تو حلقش و داد بیداد ارش رو در اورد ساکر فوقلعاده ایه ب راحتی با ساک زدن ابتو بیاره تو همین هین ساک زدن ب حالت 69 ابش اومد سارا هم همه ابشو خورد چون خوشش اومده بود از پسره و ی جورایی دوسش داشت ولی نه ب اندازه من مطمئنم ازش البته اون موقع نبود االان پس از گذشت نه سال زندگی مشترک مطمئن شدم
امون ندادن بهم یکم نفس گرفتن ابخوردن دوباره شروع کردن ب سکس داگی میکرد اون کس خوشکل خانوم منو وقتی ورود و خروج کیرشو به کس خانومم میدیم لذت میبردم سایزش از من کوچیکتر بود یکم من خودم 18 کیرم سفت شده بود مث سنگ ولی جرات نداشتم بهش دست بزنم
اونا تقیبا 1 ساعت تو انواع مدهای سکس کردن و دیکه خسته شدن و تموم شد خانومم فک کنم 20 بار ارگاسم شد ارش 3 بار سکسشون رفتن حموم دوش بگیرن یکم اونجا شیطونی کردن صداشون میومد منم غرق در لذت بودم شب خوبی بود تموم ک شد لباس پوشیدم رفتیم خونه خودمون هرچند ک خیلی اصرار کرد پیشش بمونیم ولی نمیشد چون هم خودم سکس نکرده بودم هم حرف نزده بودیم باهم خلاصه اومدیم بیرون سوار ماشین شدیم راه افتادیم ب سمت خونه تو کل مسیر درمورد جریاناتی ک گذشت صحبت کردیم از چیزایی ک من خوشم نمیاد یا میاد یا سارا از چی خوشش میاد یا نمیاد خلاصه تجربه خوبی بود رسیدیم خونه تا خود صب از ساعت5 تا9 داشتیم سکس میکردیم واقعا یکی از لذت بخش ترین سکس های زندگیمون بود
بعد سکس حس عذاب وجدان اومد سراغم ولی خب بهش محل ندادم و خوابیدم صب ک بیدارشدم خوشحال بودیم جفتمون که ی دوست جدید پیدا کردیم ک باهاش راحتیم و میتونیم از این به بعد بیشتر خوش گذرونی کنیم .
نزدیک 60 تا داستان سکسی خودمون هست که اگه فرصت کنم از این به بعد فقط سکسی هاشو میگم البته حرفای دیگرو هم میگم چون این تاپیک فقط واس داستان سکسی نیست و درکنارش از روزگذرونی ها و تجربه هایی ک کسب کردم رو هم میخوام بنویسم
داستان سکسی زیاد خوندم ولی نوشتن خیلی سخت تره تا خوندن

امیدوارم خوشتون اومده باشه اگرم نیومده مجبور به خوندن قسمت های بعدی نیستین تصمیم دارم هر قسمت ی گوشه از خاطراتمو براتون بنویسم حس خوبی بهم میده
امیدوارم همیشه حس خوب داشته باشید دوستان
بدرود

نوشته: ارسلان


👍 9
👎 15
33601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

846533
2021-12-06 01:29:17 +0330 +0330

ننویس جون هرکی دوسداری ریدی

0 ❤️

846534
2021-12-06 01:29:38 +0330 +0330

خیلی قشنگ نوشتی
ادامه بده
منم دوست دارم تجربه کنم اما میترسم واقعا

2 ❤️

846559
2021-12-06 02:34:34 +0330 +0330

ادامه بده. بد نبود

0 ❤️

846570
2021-12-06 03:50:59 +0330 +0330

دووووو ساعتتتتتتتت مقدمه گفتی!!!
من کلا به هیچکس فحش نمیدم. به تو هم نمیدم. اما اگه بقیه فحش دادن شاکی نباش. والا بخدا مقدمه ای که نوشتی قد یه داستانه خودش.
اغلب کسایی که اینجان واسه همین دهه ۶۰ و ۷۰ان. پس این دیگه چیه که میای اوضاع اون موقع هارو تعریف میکنی؟؟؟؟
دیس

1 ❤️

846571
2021-12-06 04:03:26 +0330 +0330

من یه رفیق خوب برای تو…
میخوای بهت ثابت کنم ؟
جون هر کی که دوست داری آب دستته بذار زمین سریعا برو مرکز روان درمانی مشهد خودتو معرفی کن …مخت انگاری گوزیده…!
10 سطر نوشتی که 6 سطرش رجز خوندی واسه کسانی که بهت فحش بدن… خودت گفتی داستانم واقعیه و فحش ندین…
باشه حرفت درست …اما راجع به کیری نوشتن نگارشت طی نکرده بودیم …بعدشم گفتی تا دبیرستان معدل بیست بوده ؟!!! موجودی تمام هویج های تو میدون تره باری های مشهد و حومه تو کون ادم کصمغز خالی بندی مثل تو
2 سطرش نصیحت بازی بود…که بایست بگم کله کیری مگه اومدی کلاس اکابر، کسشعر های صد من یه غاز تفت میدی؟
2 سطرش دیگه اش هم پرت و پلا گویی های متناقض با اونچه که قبلا از زنت نوشتی که مثلا رفیقت بوده و ازش راضی هستی و بعد اومدی اینجا پوسترش رو چسبوندی و عین پرده خوان های دورگرد معرکه گرفتی ؟!!ا کارشناس علوم سیاسی داری بعدش دانشجوی سازه های بتن هستی ؟!!! آی یَره گنجشکِ خودتی و تیر چراغ برق هم گنجاندم به خودت …اُستوروم عاغزوآ …اینقدر شیره و یونجه رو قاطی نکش

1 ❤️

846581
2021-12-06 07:46:55 +0330 +0330

عالی منم تجربه کردم خیلی زیاد

1 ❤️

846640
2021-12-06 17:12:20 +0330 +0330

اور دوز توهم

0 ❤️

846643
2021-12-06 17:46:03 +0330 +0330

همچین از قدیما حرف زدی و گفتی نسل سوخته که انگار ۵۰ سالته فحش بد بهت نمیدم ولی نه بهت دانشجویی میخوره نه نسل سوخته بودن توکه به ارزوت رسیدی دیگه چه نسل سوخته ای؟

0 ❤️

846645
2021-12-06 18:49:45 +0330 +0330

کاش این سایت قابلیت ریپورت و بلاک داشت

1 ❤️

846671
2021-12-06 23:45:19 +0330 +0330

تاپیکت کجاست؟

0 ❤️

846833
2021-12-07 21:48:40 +0330 +0330

کص ننه هر چی محارم و بیغیرت نویسه. ننتونو سگ بگاد. باس از خایه دارتون بزنن.زن کیر قاپ زنا

0 ❤️

846966
2021-12-08 21:14:07 +0330 +0330

فکر کنم واقعی بود خوشحال میشم بیشتر باهات آشنا بشم درضمن چطوری میتونم وارد تایپیک هات بشم همشهری؟؟؟

0 ❤️

847101
2021-12-09 11:33:50 +0330 +0330

خوبه که رئال می‌نویسی دوست داشتم
یه جورایی آینده خودمو تو مانتو دیدم

0 ❤️

847924
2021-12-14 13:07:54 +0330 +0330

ندیده و نشنیده بودیم که به زن‌جنده فحش بدی بهش بر بخوره.

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها