نمیدونم چی شد که این شد (۱)

1400/12/05

سلام اسمم ارمانه و میخوام داستان زندگیمو که توش سکسهای متفاوت و جالب اتفاق افتاده رو براتون تعریف کنم از جمله سکس با هم جنس و جنس مخالف که ایدی سایتم هم yalda_arman هستش و این ایدی هم داستان داره که تو ادامه میگم خلاصه بریم برای داستان
من از روزی که با محتواهای سکسی اشنا شدم خیلی روم تاثیر گذاشت من اینکه تمایل به گی و همجنس داشته باشم برمیگرده به ۹ سالگیم و کلاس سومم که توسط یکی از دوستام با این موضوع اشنا شدم و اون موقع فقط با دولای ریز و کوچیک هم بازی میکردیم و خبری از سکس و این جور حرفا نبود
من با این شور و اشتیاق بزرگ شدم و کم کم این نوع روابط از سرم افتاد و اصلا تو فکرش نبودم تا اینکه رسید به کلاس اول دبیرستان که مهران رو دیدم
یه پسر خیلی خوشگل و سفید و ناز با چشمای رنگی و موهای بور که کل دبیرستان چه پسر چه دبیر روش حشر داشتن و میخواستن بهش نزدیک بشن و دستمالیش کنن
منم جزو همون افراد بودم و توی اتفاقای زیاد و ماجراهای خیلی طولانی که جاش توی داستان نیست باهاش دوست صمیمی شدم
مهران خیلی باهام صمیمی شده بود و راحت تا جایی که شوخی های جنسی با هم میکردیم. یادم میاد اوایل که با هم شوخی میکردیم که من دست به کون خوش فرمش میزدم مانع میشد و نارحت میشد ولی به جایی رسید داستانمون که راحت دیگه میزاشت دستمو ببرم تو شورتشو یا جاهای خلوت از پشت بمالم خودمو بهش
اینکه من باهاش خیلی حال میکردم موضوع داستانم نیست اینکه یه روز که تنها بودیم تو کلاس سره زنگ ورزش داشتم میمالیدمش که دیدم کیرش شق شده
یه کیره نازک و متوسط بود وقتی از رو شلوار دست زدم بهش که یهویی دیدم میگه:
میزاری منم یه بار از پشت از رو شلوار بمالم بهت ؟
گفتم بهش :اره ولی فقط کوتاه باشه ها.
همینجا بود که داستان زندگیمو کلا عوض کرد
من از رو شهوت گفتم اینکارو بکنه که میترسیدم اگه بگم نه از دستش بدم ولی نمیدونستم که اگه کونم به کیر بخوره حتی رو شلوار دیگه کلا خواسته هام عوض میشه
بعد اون که فقط چند ثانیه از پشت کیرشو بهم چسبوند انگار که برق سه فاز بهم وصل کرده باشن شوکه شدم
از اینکه چه قدر اینکه یه کیر اونم نه چندان دراز و کلفت از رو شلوار بماله به کونت میتونه تحریکت کنه
و اینکه کله لذتی که از اون کارش بردم برابری میکردم برام با کله اون دستمالی کردن و از پشت مالوندن بهش
از اون جا بود که علاقه به کیر پیدا کرد کونم
اصلا فکرم درگیرش شده بود زندگیمو بهم زده بود
از یه سمت دوست داشتم اون حسی که از رو شلوار اونجوری دیوونم کرد اگه لخت لای پام بود دیونم میکرد رو حس کنم از یه سمتی از ابروی خودم و اینکه خبرش تو مدرسه بپیچه بیچاره میشم میترسیدم از اینکه همه میگن بهم کونی و کلی دردسر میشه برام با این فکرا یکم از ارمان فاصله گرفتم و رابطم باهاش یکم سرد شد و خودمو کنترل کردم تا سال دوم دبیرستان
توی اون سال با یکی از دوستای قدیمیم که از بچگی باهم بزرگ شدیم توی یه کلاس افتادم و باهم سره یه نیمکت مینشستیم
یه چند باری متوجه نگاهاش به کونم و از قصد دستمالی کردن کونم شدم که هربار خودشو به اون راه میزد. چندبار به بهانه هایی چون من وسط میشستم و اون کنار بود برای اینکه برم پایه تخته و اینا از جاش بلند نمیشد و منو مجبور میکرد که از جولوش رد شم و کیرشو بهم میمالوند راستش خودمم بدم نمیومد و حال میکردم کیرش از مهران بزرگتر بود و کلفت تر .
به همین منوال چند هفته ای از شروع کلاسا میگذشت که من به سرم زد بدنمو کلا با تیغ شیو کنم
نمیدونم این تصمیمو برای چی و از کجا بهم رسید ولی انجامش دادم
یه شب ساعتای ۱۲ بود رفتم تیغو برداشتم و کله بدنو پاهامو و سینه و شکم و خلاصه کلا شیو کردم
ساعت حدودا ۱و نیم نصفه شب بود که کارم تموم شد و بلند شدم و ایینه که تو حموم بخار گرفته بود و با اب داغ شستمو به خودم توش نگاه کردم دیدم به به چه لعبتی شدم اصلا باورم نمیشد که اون ارمان با اون تیپ مردونه و معمولی اگه شیو کنه همچین هلویی میشه
واقعا از لولو شده بودم هلو

(عکس خودم بعد شیو شدنم)
تصمیمو گرفتم و با خودم میگفتم یا فردا به مراد دلت میرسی یا ابروت تو کله مدرسه میره
رفتم مدرسه و اون روز ورزش داشتیم
رفیقم اهله ورزش نبود و منم چون دیدم اون تو کلاس تنهاس وایسادم پیشش.
به خودم میگفتم امروز یا موفق میشی یا ابروت رفتس
دلمو زدم به دریا و رفتم سمتش یکم باهم حرفای معمولی زدیم و بدنم و نشون دادم و گفتم بهش دیشب کم خوابیدم حموم بودم پشمامو زدم و اینا و گذشت چند مین که گفتم پاشو میخوام برم دم در اشغال بندازم و اونم طبق معمول نیم خیز شد و گفت رد شو
منم بلند شدم و خواستم که رد بشم تابه جلوش رسیدم که کونم جلوی کیرش رسید یهو با دستاش منو نگه داشت و کیرشو از پشت چسبوند به کونمو از پشت گردنمو بوس کرد
کیرش کامل شق بود
سفتی و کلفتیشو از رو شلوارم میتونستم کامل حس کنم
گفت: ارمان جون من یه چیزی میخوام ازت نه نگو.
گفتم چته حیوون ولم کن چه گوهی داری میخوری الان یکی میبینتمون بدمیشه بگا میریم
ولم کرد و گفتم چته چی میخوای
گفت خیلی حشریه بدنتم دیدم سره کلاس پاهاتو که رو پاهات گذاشته بودی مچ پهاتو دیدم و دیوونش شدم فقط بزار از پشت لاپایی بمالم بهت یکم حال کنم

(عکس با جوراب مچی که تو مدرسه میپوشیدم و مچ و ساق پام معلوم میشد وقتی میشستم)
منم که اون موقع داشت حرفه دله منو میزد تو دلم میگفتم: حیوون بمالم بهت چیه! بیا بکن جرم بده. من اون کیر کلفتو درازتو تو خودم میخوام.
با یه چند باری اصرار راضی نشدم که تو مدرسه اینکارو بکنه فقط کون شیومو نشونش دادم و قرار شد بعده مدرسه به بهانه درس بیاد خونمون و اونجا بمال بمال کنیم به قول خودش ولی نمیدونست اگه بیاد تا دو سه بار تو کونم ارضا نشه نمیزارم بره
خلاصه اون روز برا من خیلی دیر میگذشت
هر ثانیش برام به اندازه یک سال میگذشت و منتظر اون زنگ مزخرف بودم که بزنه و بریم خونه و باهم حال کنیم

ادامه...

نوشته: yalda_arman


👍 11
👎 0
19501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

860726
2022-02-24 01:41:14 +0330 +0330

عجببب
چرا همه میدن و کسی نیست بکنه

0 ❤️

860748
2022-02-24 02:40:24 +0330 +0330

جووووون این کون تورو فقط باید گایید

1 ❤️

860756
2022-02-24 03:06:49 +0330 +0330

ادامشو بزار نظرمو راجب داستان بگم .ولی تا اینجا عکس پات ۲۰ نمره میگیره

2 ❤️

860771
2022-02-24 05:24:44 +0330 +0330

جووون

2 ❤️

860796
2022-02-24 14:21:18 +0330 +0330

عالی

1 ❤️

860797
2022-02-24 14:53:32 +0330 +0330

تبدیل بکن به کونی 😂😂😂😂😂

0 ❤️

860891
2022-02-25 02:02:21 +0330 +0330

قشنگ بود ادامه بده

0 ❤️

861113
2022-02-26 12:47:41 +0330 +0330

Dr.Avaz🎵.🎶.🎼:
چه جالب درست منم به همین روش کونی شدم. یه بار تو دوره راهنمایی با دوست همسنم رضا داشتیم بازی میکردیم تو کوچه کنار یه باغ. دوتایی حسابی حشری بودیم. رضا قیافه تخمی داشت و هم قد من بود. من چهرم معمولی بود ولی چون پوست سفید داشتم چهرم سکسی بود به قول بچه محلام. بدنم بی مو و لاغر ولی رون کونم خیلی خوش فرم و یه نمه درشت تر از بقیه بدنم بود. دیدیم بچه محلمون حمید که خیلی خوشگل و بور و سفید و تپل بود و دوسالی از ما کوچیکتر بود داشت بازی میکرد. رضا گفت بریم جورش کنیم؟ گفتم چجوری؟ گفت بریم پیشش من الکی بهش میگم امید میذاره باهاش حال کنیم، بریم تو باغ؟ بعد اگه اومد تو باغ دوتایی میکنیمش اگه باور نکرد من جلوش انگشتت میکنم که باور کنه بیاد.
منم اصلا از دادن و… خوشم نمیومد فقط بخاطر اینکه نقشه پیش بره سادگی کردم قبول کردم که انگشتم کنه. وقتی دوتایی رفتیم پیشش رضا به حمید گفت من امیدو جورش کردم بریم تو باغ باهاش حال کنیم. اتفاقا حمید باور کرد و اونجا نیازی به انگشت کردنم نشد خوشحال شدم و سه تایی رفتیم تو باغ. من مونده بودم رضا چطوری میخواست شروع کنه. تارسیدیم تو باغ حمید گفت خب شروع کنین ببینم (یکم هنوز شک داشت به حرفامون و هرلحظه ممکن بود زود بره بیرون از باغ) واسه همین رضا سریع منو انگشت کرد که واقعا چندشم شد ولی منتظر ادامه کار رضا شدم. رضا به حمید گفت دیدی حالا حال میده؟ حمید باور کرد گفت خب حالا نوبت منه و از پشت بهش میچسبم (منم با اعتماد به نقشه رضا واداده بودم علی رغم میل باطنیم به مفعول بودن) واسه همین اجازه دادم حمید از پشت بهم بچسبه. اما وقتی از رو لباس بهم چسبید و کیر کوچیکش از رو لباس تماس پیدا کرد لای باسنام انگار یه انرژی عظیمی از کیرش به کونم منتقل شد و اون حالت چندش تبدیل به لذتی بی بدیل شد بطوریکه تمام حال و حولایی که با بقیه کرده بودم به پای این نمیرسید. …(گر خوشگلکی مرا بگاید، از کردن او مرا خوش آید). فقط چون جلوی رضا بود بدم میومد و بهم برمیخورد.
چند ثانیه بعد جدا شد و رضا بهش گفت تو به امید بمال منم به تو. اونم انگار فهمید نقشه چیه قال کرد و گفت گوه خوردی من میرم. قهر کرد رفت بیرون رضا گفت نه بیا با امید حال کن. حمیدم گفت به شرطی که تو بیرون باغ بمونی. قبول کرد منم انگار هیچ اختیاری از خودم نداشتم و خودمو تسلیم تصمیمات اون دو کرده بودم. منو حمید دوتایی رفتیم تو باغ و رضا بیرون پشت دیوار منتظر. حمید اومد مجدد بچسبه دید رضا داره یواشکی نگاه میکنه و آماده بیاد تو. گفت پس من نیستم یا اینکه رضا دورشه. منم انگار بدم نمیومد باهاش تنها باشم گفتم بریم دور. و با حمید رفتیم ته باغ. رضا کم کم فهمید باید موقتا ما رو ترک کنه و دور شد ماهم انگار به خواسته مون رسیدیم. ته باغ که رسیدیم اومدم پشتم خیلی هیجان داشتم دستشو انداخت دور کمرم و چسبوند بهم. واااای چه حالی داد دلم نمیخواست ازم کنده بشه. کیرش از رو لباس لای کونم چقدر خوب بود یکم مالوند احساس کردیم از ته باغ کسی میاد سریع جدا شدیم باز دنبال جای دنج تو کوچه و خیابون و باغ میگشتیم و هر جا دو دقیقه کسی نبود منو میمالوند. دیگه حسابی از مفعول بودن لذت میبردم طوری که اون اصلا به ذهنش خطور نکرد نقشه بوده و فکر میکرد من واقعا کونی بودم. تا شب دو سه جای دیگه پیدا شد و منو میمالوند. فردا صبحشم مجدد همین برنامه بود ولی محله ی شلوغ ما باعث میشد کم جا پیدا کنیم تا اینکه عصرش مجدد من اصرار کردم اینکارو بکنیم و کردیم ولی بعدش بد و با تحقیر با من صحبت کرد منم بهم برخورد و دیگه کلا اینکارو نکردیم و ماجرا تمام شد. هرچند همش از رو لباس بود اما من کونی شده بودم و نقشه رضا فقط باعث کونی شدن من شد. و نه رضا تونست حمیدو بکنه نه من. هرچند بعدا فهمیدم نقشه رضا این بوده منو طعمه کنه که حمیدو بکنه. رضام اونجا نفهمید من کونی شدم و فقط فکر کرد خودمو طعمه کردم که حمیدو بکنم. اونجام که ما از باغ کلا بیرونش کردیه بودیم رفته بود محله رو پر کرده بود از این ماجرا و آبروی منم رفت و من فردا ظهرش پیش همه ادا تنگا رو درآوردم که رضا گوه خورده هرچی گفته دروغه و ما جفتمون میخواستیم حمیدو بکنیم که نشد. وقتی این خبر به گوش حمید رسید که نقشه داشتیم باعت شد با من همونطور که در بالا گفتم با تحقیر صحبت کنه و بعدم بین هرسه مون شکراب شد و قضیه کلا تموم شد. بماند که حدود سه ماه بعدش طی جریانی که ربطی به این قضیه نداره به رضا کون دادم و شدم کونیش و هر روز منو تو باغ میکرد. جریانشم این بود که یه روز عصر پاییز که حسابی حشری و خمار کون دادن بودم و بعد از کونی شدنم هیچ کونی نداده بودم و هیجان تجربه کردنشو داشتم با رضا داشتیم حرفای سکسی میزدیم. رضام نمیدونست من کونی شدم و هنوز فکر میکرد من تو کف کردنم حالا یا حمید یا هرکی.

این بود که کار من سختتر بود هم نمیخواستم رک بگم و هم روم نمیشد.(کونیا میفهمن چی میگم. کونیا بهترین فانتزیشون اینه که خودشون رو نندازن، طرف مقابلشون اصرار کنه و اولش ادا تنگا و بعدم یواش یواش شل کنن). این بود که ازش پرسیدم دوست داری فقط بکنی یا بده بستونم دوست داری؟ اونم گفت فقط دوست دارم بکنم بعد گفت تو چی منم گفتم: منم دوست دارم بکنم ولی یه ذره بده بستون دوست دارم تجربه کنم. اونجا هیچ عکس العملی انجام نداد اما بی اختیار رسیدیم باغ من گفتم بیا از رو لباس همو بمالیم اولش گفت نه اما بعد قبول کرد ولی به شرطی که اولش اون بماله. خلاصه اول اون مالوند و کیرش لای کونم حس خیلی خوبی داد به من بیشتر حشریم کرد. بعد من مالوندم و از مالوندش اصلا لذتی نبردم چون اصلا براش راست نبودم و کلا هدفم و لذتم دادن بهش بود. بعد راه افتادیم که برگردیم گفتم یه بار دیگه گفت بسه دیگه گفتم اگه یه بار دیگه قبول کنی من لختی بهت میدم تو همونطور از رو لباس. باور نکرد ولی از خداش بود خلاصه اول من از رو لباس مالوندمش و نوبت اون شد، من دستامو گذاشتم رو دیوار اونم پشتم وایساد گفت بکش پایین گفتم بین خودمون بمونه هااا گفته باشه خیالت راحت. با هیجان بی نظیری که الان کون لختمو میبینه کشیدم پایین، خم شد پشت کونم با دوتا دستاش لای کونمو باز کرد چشمش به باسنای خوش فرمو سفید و نرم و بدون موی من افتاد گفت اوووف چه کون سفید و نرمی. چه سوراخ قرمزی. خلاصه کیرشو درآورد یه نگاهی از کنار به کیرش کردم خیلی هیجان داشتم بد نبود. لاشو باز کرد تنظیم کرد سرشو گذاشت رو سوراخم. اوف اوف اوف نمیدونید چه لذتی داشت چه گرمایی و چه انرژی ای. دیگه شروع کرد نرم عقب جلو کردن منتها چون ایستاده بودیم فقط سرش میرفت تو و اصلا درد نداشت که هیچ خیییلی حال میداد. اون زمان چون بلوغ کامل نداشتیم آبمون نمیومد ولی آب پیش منی میمود و حس ارصا شدن ناقص داشتیم. اینقدر همونطور مالوند تا آب پیش منیش اومد و تموم کردیم. از فرداش به مدت یه ماه هر روز عصر بجز جمعه ها که باغ شلوغ بود برناممون همون بود و دیگه کامل کونیش شده بودم و بهم میرسیدیم دیگه من دست بهش نمیزدم و فقط اون منو میکرد تا اینکه از هم سیر شدیم و دیگه منو نکرد. بماند که هنوز دو هفته ای از دادن من به رضا نگذشته بود یه روز جمعه‌ش من به یکی دیگه کون دادم. اونم اونجوری بود که صبح جمعه بچه محلمون که یه سال ازم بزرگتر و درشت تر بود کنار دیوار وایساده بود من با دوچرخه از نزدیکش رد میشدم که مثلا بهش بزنم و نمیزدم رسولم حوصله نداشت میگفت نکن من تکرار کردم گفت میام میکنمتااا منم که طعم کیرو تازه چشیده بودم یهو یه لحظه ته دلم قلقلکم اومد (کونی که خارش میکنه خودش سفارش میکنه) گفتم عرضه نداری باز اذیتش میکردم اونم هی تهدید الکی میکرد میگفت میکنمتا منم هی تحریکش میکردم عرضشو نداری تا اینکه بعد چند بار گفتم اگه عرضشو داری بیا بکن گفت من عرضشو دارم تو میدی؟ گفتم عرضشو داشته باشی آره. گفت وایسا بیام گفتم بریم. گفت کجا گفتم باغ پشت گفت بذار انگشتت بکنم ببینم راست میگی؟ گفتم بکن. انگشتم کرد دید هیچی نمیگم منو سوار دوچرخم کرد رفتیم پشت باغ که خلوت تر بود وقت نداشتیم سریع کنار دیوار دستامو گذاشتم رو دیوار یکم منو مالوند بعد گفت بکش پایین گفتم به کسی نگی گفت نه خیالت راحت. کشیدم پایین خیلی هیجان داشتم کیرشو تنظیم کرد سریع دم سوراخم و فشار داد ولی توش نکرد واااای چه حالی داد دستشو انداخت دور کمرم یه ربعی مالوند آب پیش منیش اومد بعد کشید بیرون خم شد یه نگاهی به کونم کرد ببینه چه کرده. از زیر دستم لحظه ای که داشت به کونم نگاه میکردو دیدم. نگاه وحشیشو دیدم حشری تر شدم گفتم کیرتو ببینم کیرش از کیر رضا بلندتر و کلفت تر بود ولی رضا بهتر منو میکرد. خلاصه سریع کشیدیم بالا و دور شدیم و از فرداش با اینکه هر روز همو میدیدیم و یادش میفتادیم ولی ظاهرا انگار نه انگار تا سالها هیچ حرفی در موردش نزدیم و هیچوقتم هیچکدوم دوباره پیشنهاد بهم ندادیم هرچند که جفتمون از خدامون بود. چون بعدا متوجه شدم اون فکر میکرد من کونی نیستم و اون روز شانسی یهو به خارش افتادم و اتفاقی بهش دادم و الانم پشیمونم. منم چون فهمیدم همچین فکری میکنه روم نمیشد رک بگم کونیم. ولی ته نگاههامون همیشه اون خاطره رو برامون زنده میکرد.

1 ❤️

873229
2022-05-10 08:56:57 +0430 +0430

خوب بود ولی یک دروغ نوشته بودی که خیلی شاخ بود و اونم که با مالیدن پشتت توسط مهران زندگی جنسی تو عوض شده و در ادامه با مهران سرد شده رابطه مشنگ من دکترای دادن از کون دارم و فوق لیسانس دوطرفه واسه ما دیگه خالی نبند

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها