سلام به همه. من مهیار هستم. 32 سالمه . چیزی که در ادامه میخونید یه نوستالوژی بچه های دهه 60 از جمله خودم ، اندر مصیبت های دوست دختر یابی و از اون بدتر سکسه.
اولین باری که برخلاف خیلی از بچه های الان از فرق بین دختر و پسر به معنای واقعی سر درآوردم حدود 15 سالم بود. یعنی دقیقا همون موقع ها که پشت لبم سبز شده بود و کم کم اتفاقات عجیبی تو بدنم تجربه میکردم… خجالت میکشیدم و واقعا رنگم پریده بود وقتی اولین بار ترشحات منی رو از خودم دیده بودم… اینترنت و تلفن هوشمند و این چیزا هم که نبود ( قشنگ یادمه وقتی اولین بار موبایل اومد سیم کارت حدود 1 میلیون تومن قیمتش بود با گوشی الکاتل جمعا 1.5 میلیون هزینه داشت) تا لااقل سرچ تو اینترنت اطلاعات آدمو راجع به اینچیزا ببره بالا. ما بودیم و بچه های کوچه که مهمترین منبع اطلاعاتی هم حساب میشد. که گاهی بعد از فوتبال مینشستیم از دختر و سکس و دخترای محل و اینچیزا صحبت میکردیم هر وقت یکی شون از کوچه رد میشد در حین فوتبال همه میشدن سوباسا…
به هر حال کم کم اینا گذشت و حالا یه پسر 17 ساله دبیرستانی و تشنه دوست دختر بودم همچنان موبایل هم نداشتم. پیشرفتی که حاصل شده بود این بود که تو خونه به صورت dial up به اینترنت وصل میشدیم و تو یا هو مسنجر چت میکردیم. خیلی فراگیر شده بود. طوری که عصرها از راه مدرسه همه کافی نت ها پر بود از دخترها و پسرهایی که در حال چت بودن با پسرها و دخترهایی که تا حالا ندیده بودن و دلمون خوش بود به چهارتا تیکه انداختن. حالا بماند که این وسط ها هم تو راه مدرسه به خونه با دختر دبیرستانی ها گاه گاهی کل کلی میکردیم و تو اتوبوس نگاه بازی و اینچیزا به امید اینکه دوباره فردا یارو دختره رو تو اتوبوس ببینیم…!!
با همین انگولک های کم و شور حال های مختصر ، دبیرستان تموم و من وارد دانشگاه شدم.
حالا دیگه یه نوکیا خریده بودم . اوج تکنولوژی بلوتوث بود. یه اسم قلنبه واسه بلوتوثم درست کردم و تو دانشگاه تو محوطه مینشستیم وقتای بیکاری سرچ میزدیم و به اسمایی که به نظر اسم بلوتوث دختر بود پیام میدادیم. باورتون نمیشه معجزه میکرد… همینطوری با بلوتوث بود که به معنای واقعی کلمه اولین دوست دخترمو پیدا کردم. یادش بخیر. اسمش سمیرا بود. صداش میکردم سمیر…
تمام اولین ها با همین سمیر بود…
اولین دختری که راحت لمس کردم و سکس کردم. اولین دختر که کنارش خوابیدم… با همه شیطونی ها همینطور دختر تحویل شوهرش دادم… :)
دختر اهل هنری بود و بارها با هم به تئاتر شهر رفتیم و امدیم…
حالا اون شوهر کرده و منم از همون راهی که سمیرنشونم داد با رفت امدهای مکرر به تئاتر و … با خیلی ها دوست شدم. حالا در سن 32 سالگی هیچ فانتزی نیست که تحربه نکرده باشم… از سکس ساده و معمولی بگیر تا ارباب و برده و فوت فتیش و…
اما هنوز دلم لک زده واسه همون موقع ها که نه اینترنتی بود نه گوشی هوشمند… همه دخترا و پسرا واقعی بودن با استرس ها و تجربه های واقعی…
نوشته: مهیار
۱. نوستالژیتو با اینکه دهه هفتادیم حس کردم… بعضی از اونها رو تجربه کردم…واقعا حس خوبی داشت…
۲. هرچند به واسطه نوستالژی معروف دهه ۶۰ جذاب بود…اما فقط یک خاطره سطحی بود. میتونی این خاطره رو با یک داستان قوی جذاب کنی.
اینکه داستان نبود… تاریخچه جق و سکس چت تو ایران بود. خیلی هم خوب نوشته شده. میشه به عنوان مستند تو شبکه چهار پخشش کرد که کسی هم نبینه…
سامی مخلصیم داشی
تو نباشی هیشکی نیس حضور غیاب منو ثبت کنه آخر ماه کسر کار واسم رد میشه حقوقمو نمیدن ?
همین کع کسشرت کم بود و طولش نداده بودی, باعث شد که اد من فحش نخوری.
بچه ها یکیتون به جاس منم فحش بده که حسرت فحش به این تو دلم نمونه
بله اقا مهیار همه دهه 60. هایی که سرباز بودن.اگه پارتی نداشتن ی جای دور محل خدمتشون بود.با اون جمعیت اونموقع پادگان ها. داغون و شلوغ.
بعد تو بچه کونی جلقی میای.نوستالژیک مینویسی.
همش تقصیر اون حاج اقاست که پارتی تو شد.برای سربازی.و ما…ما…نت رو از کوس و کون بدون جزئیات کرد.تا تو بیای اینجا ی مشت اراجیف بنویسی.
در ضمن دهه شصتی ها مثل تو بی غیرت نیستن.گمشو اینورا پیدات نشه
مرسی از همه دوستان . چه اونا که خوششون اومد چه اونا که نیومد. این داستان نیس صرفا به قول مازیار خان یه تاریخچه مختصر و تجربه خیلی های ماست. دمتون گرم. انشالا داستان هم که واقعیت باشه مینویسم اما قویتر.
اقا محسن. من که اصلا حرفی از سربازی نزدم که مبگی دهه شصت سربازی جا دور میافتادند… یا بیغیرتم و این حرفا… کلا اصلا نظرت هیچ ربطی به داستان نداشت…
بله.اینجا نزدی.ولی تو داستان بعدیت به اسم مامان و حاج اقا که نوشتی .
عزیرم من کلا همبن یک داستان رو نوشتم. سو تفاهم شده برات.
باید اسم ایدی رو عوض کنم با اون مهیار که هیچ سنخیتی با من نداره و داستان حاج آقا رو نوشته اشتباه نشم. …
مهیار از اونموقع تا الان با صابون گلنار قرارداد ترکمنچای میبستی راحت بودی (dash)
این داستان سکسی بود ؟
باو یه چیزی بزاید حداقل یکم راس کنیم
Salt و ali ممنونم بابت دلگرمی . و به قول fidel اکثرا اونموقع ها همینجوری بودیم. از باقی بچه ها هم که خوندن ولی حال نکردن تشکر میکنم که خوندن و با اینکه لذت نبردن باز بیشتر وقت گذاشتن ونظر نوشتن… ???
هی یادش بخیر پیر شدیم رفت حرفاتو کاملا درک میکنم چه روزگاری بود😔
چجور سکس کردی که سالم تحویل شوهرش دادی؟؟دس خوش تو یک تو نمونه 🤮