نيسان آبى

1400/01/31

سلام به دوستان شهوانى

اين داستان زاييده ذهن نيست يك خاطره است
سال ٨٥ بود و من كنكور قبول نشدم و مجبور بودم دنبال كار باشم
خونه امون دو طبقه بود و پدرم راننده كاميون
قرار شد يه طبقه خونمون رو به مستاجر رهن بديم و با پولش براى من ماشين بخرن و من با اون كار كنم( باربرى)
خونه امون رو سه ميليون رهن داديم و به سه ميليون و سيصد يه نيسان مدل ٥٢ درب و داغون براى كاركردن من خريديم
گواهينامه داشتم وقتى پشت فرمون نشستم و حركت كردم همه جاى ماشين مى لرزيد انگار مى خواست تيكه تيكه بشه پدرم گفت تندتر برو گاز بده ديگه ( از محضر داشتيم مى اومديم خونه)
گفتم بابا اين داره همه چيزش مى ريزه گفت نترس اهنه ديگه ميديم صافكارى درست ميشه
درست يادمه اومديم صد بيست تومن داديم صافكارى هشتاد تومن رنگ
ماشين سرپا شد
گفتم بابا چيكار كنم بدون هيچ راهنمايى گفت برو كنار خيابون ميان دنبالت براى باربرى…
خيلى ناشى بودم و اصلا از قيمت ها هم خبر نداشتم
كنارخيابون چندنفر نيسانى بودن و كرايه هارو بهم گفتن
من حدودى راه افتادم
يه روز از خيابونى وارد يه كوچه شدم كه نزديك بود بزنم به يه دختره
بخير گذشت و من رد شدم و ترمز كردم سرم و از ماشين بيرون اوردم كه چيزى حواله اش كنم بگم كورى و مواظب باش
بهم زبون درازى كرد
دور زدم و رفتم دنباش و پيچيد كوچه بعدى و من رفتم جلوتر ايستادم
اومد درو باز كرد نشست!!!
باورم نشد به همين راحتى!!
حركت كردم و رفتيم گفت اسمش زهرا
من هم خودم رو معرفى كردم و يه دو زديم و محل جايگاهم و گفتم
يه اب هويج بستنى خورديم و يه جا پياده اش كردم و رفت
بهم شماره نداد من هم خط نداشتم اون موقع خط موبايل خيلى گرون بود
اين مى اومد كنار خيابون و از كنارم ميگذشت و ميرفت جلوتر و من ميرفتم سوارش مى كردم اونجا ديگه شناس شده بوديم كسى ميديد خوبيت نداشت
كارمون شده بود با نيسان عشق بازى و مى رفتيم جاده هاى خلوت
توى جاده از هم لب مى گرفتيم و من با لمس بدنش لذت ميبردم
هيج مكانى هم پيدا نمى كرديم
پشت فرمون نيسان چقدر لذت بخش بود لب گرفتن و سينه هاشو ماليدن
يه روز خونه دوستم خالى شد و من با زهرا قرار گذاشتم اومد و رفتيم خونه خالى
دوستم گفته بود فقط يه ساعت وقت داريم…
تو خونه نشستيم و حرف زديم كم كم داغ شديم و رفتيم لب تو لب
چقدر لذت داشت و من لباسش رو دراوردم و سينه هاى قشنگى داشت درست اندازه غالب دستم بودن
استرس ،عجله و ترس از يه طرف لذت از طرف ديگه
سينه هاشو مى خوردم و با با لمس بدنش لذت ميبردم و اون هم سرم رو توى اغوشش گرفته بود و از لذت به خودش ميپيچيد
توى اون سن لذتش قابل توصيف نيست
از شهوت بدنم قُر گرفته بود دستم به به كمرش مى كشيدم مى لرزيد و از تن زيباش منو بيشتر تشنه اتر مى كرد
گفتم زهرا ديگه نميتونم صبر كنم ميخوام امونم بريده بود و من هم ناشى
چون دختر بود گفت چجورى مى خواى گفتم از پشت ( برام جالب بود هيچ وقت در مورد سكس مخالفت نميكرد و حتى حرف ازدواج رو هم نمى زد اون موقع ها راضى كردن يه دختر فقط واسه يه لب پسرارو جون به لب مى رسوندن )
شلوارش رو دراورد و برگشت ديدن كس و كون دختر ١٦ ساله شهوتم رو چندين برابر كرد
باز لب هاشو تو لب گرفتم و سينه هاش رو توى دستم بدنش كوچيكترين نقصى نداشت دست به كونش مى كشيدم و لذت ميبرديم
كم كم اماده ميشد و من هم نميدونستم چجورى بايد اماده اش ميكنم تا از كونش بكنم برش گردوندم و گفتم داگ استايل بشه
كيرمم رو روى سوراخ كونش گذاشتم و يواش يواش مى ماليدم لذت ميبردم هم از ديدن تن لختش هم از حرارات بدنش
خيلى سعى مى كردم كيرم رو بكنم تو كونش تف ميزدم و تلاش مى كردم ولى از اينكه دختره مى ترسيدم سر بخوره بره تو كسش و پرده اش به گا بره …
كيرم مثل سنگ شده بود و من طاقتم تموم
گفتم دراز بكش و تف زدم لاى پاشو به لاپايى قانع شدم و با شدت فراوان ابم رو خالى كردم روى كمرش و پاشيد از پشتش به موهاش
خودمون رو جمع و جور كرديم رو زديم بيرون
ديگه خالى جور نشد
ديگه كارمون شده بود دور دور زدن و تو ماشين لب بازى
يه قسمت شهر داشتن كمربندى مى زدن و تازه شن ريخته بودن و جدولهاى بولوارو كار گذاشته بودن و ارتفا جدول ها هم خيلى بلند بود
توى اون جاده هيچ ماشينى نمى اومد يه روز زهراو بردم توى اون جاده ماشين رو نميشد پارك كنم چون مشكوك ميشدن اروم اروم دنده دو حركت ميكردم و لب تو لب بوديم انقدر حال ميداد كه نمى تونم لذتش رو بيان كنم پشت فرمون نيسان يه چشم به جاده و يه دست به فرمون و يه دست به ممه هاى زهرا و لب تو لب يه لحظه انقدر لذت بخش شد كه نزديك بود ارضاء بشم و اب از كيرم بزنه بيرون تو همين حين چشمام و بستم و لذت ميبردم كه يهو با يه صدا به خودم اومدم و تازه متوجه شدم پشت فرمونم و ديدم ماشين رفته روى جدول ها و دقيقا جدول ها وسط ماشين قرار گرفت و چهارتا چرخ رو هوا انگار با دست ماشين رو بلند كردى رو گذاشتى روى جدول ها به زور اومدم پايين و زهراى بدبخت هم هول كرده بود گفتم پياده شو
هر كارى كردم نتونستم ماشين رو در بيارم چهارتا چرخ ازاد بودن
گفتم مى تونى برى؟؟ گفت اره راه زيادى نيست گفتم پس تو سريع برو شايد اشنايى كسى بياد من و تو رو ببينه گفت اره بهتره من برم سريع دور شد و من چندتا جدول رو با مكافات اوردم جك گذاشتم و زير چرخهارو پر كردم سه ساعت طول كشيد تا ماشينم رو اوردم بيرون
خوشبختانه ماشين طورى نشده بود فقط سپر جلوم خم شده بود
گذشت اون ماجرا و من اومدم خونه
ديگه از زهرا خبرى نشد چون ازش نه ادرسى داشتم نه شماره تلفنى
بعد گذشت چندسال ماشين رو فروختم و مغازه زدم بردارم لباس فروشى داشت
توى مغازه نشسته بودم و يه زنه با يه دختره اومد داخل و گفت يه شلوار مى خواد براى دختره يه شلوار انتخاب كردو رفت پرو زنه گفت اقا مهدى يه لحظه توى صورتش دقيق شدم ديدم زهراست
گفتم عه!!! دختر تو چرا يهو غيبت زد كجا رفتى
اروم صحبت مى كرديم كه دختر داخل اتاق پرو نشنوه
گفتم خواهرته
گفت نه دخترمه
من هنگ كردم گفتم مگه ميشه
اخه دختره سنش ١٢يا ١٣ ميشد
من حدودا ده سال پيش با زهرا عشق بازى ميكرديم
گفتم دروغ نگو
گفت اون موقع من باهات بودم شوهر داشتم و هم بچه
دختره اومد بيرون شلوارو خريدن و رفتن
من توى بهت و تعجب موندم…

نوشته: مهدى


👍 5
👎 11
15901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

804898
2021-04-20 01:02:59 +0430 +0430

همه از عزرائیل میترسن من از راننده نیسان😜😂😂

5 ❤️

804905
2021-04-20 01:16:28 +0430 +0430

نون آور خانواده رو نگاه
خدا هیچکس رو محتاج امثال تو نکنه زندگیشو بفنا میدین

1 ❤️

804911
2021-04-20 01:31:57 +0430 +0430

یه سوال بدنت چجوری قر گرفت،یعنی داغ میشی بدنت مچاله میشه؟😂😂

1 ❤️

804921
2021-04-20 01:51:22 +0430 +0430

با فیلم هندی زیاد جق زدی انگار!!!

1 ❤️

804933
2021-04-20 02:42:11 +0430 +0430

با نیسان مخ زدی

0 ❤️

804945
2021-04-20 04:36:00 +0430 +0430

اولا تخيلات ذهني يه جقي بود اما درمورد نيسان بهتون بگم خيلي راحت تر ميشه مخ زد تا اين شاسي بلندا

0 ❤️

804957
2021-04-20 08:38:35 +0430 +0430

نیسان آبی همه کار میکنه از باربری تا ترور 😂 و البته دختربازی 😕 به شخصه با راننده های نیسان آبی رل نخواهم زد 👎

5 ❤️

804967
2021-04-20 10:51:03 +0430 +0430

فقط کم مونده بود پای نیسان آبی به شهوانی باز بشه 😂😂😂😂

0 ❤️

804968
2021-04-20 10:57:53 +0430 +0430

آخه آب کون چاغال،تف تو مقعد فراخت،سولاخی ازین فیلمهای پورن کلاسیک زیاد میبینی،پیچیدم تو کوچه دختره اومد نشست تو ماشین،شفت چهار نیسان رو بکنم تو کونت تا زوزه بکشی،این دیوث نمیدونم گل رو با گریس نسوز چاقیده و زده یا چی،خیلی شوووته…

0 ❤️

804984
2021-04-20 13:38:46 +0430 +0430

ببین دست دنده همون نیسان تو کون آدم دروغگو تو که راست میگی آخه قرمساق همون اول که گفتی خالیربندی تیست خوب مثل بجه آدم نینوشتی زاییده ذهن یه بچه جقی یا بچه کونیه

0 ❤️

804985
2021-04-20 13:54:59 +0430 +0430

خدایی پشت فرمون حال کردن خیلی جذابه. من اون زمان یه دوس دختر فاب داشتم واسش میمردم . پشت فرمون خیلی با هم حال کردیم. لب و سینه مالی و رو پام میخابید. بدنشو میمالیدم. آخی یادش بخیر. حیف که دست روزگار نزاشت به هم برسیم

0 ❤️

805007
2021-04-20 17:49:04 +0430 +0430

این داستان، راننده نیسان کصتان سرا

1 ❤️

805010
2021-04-20 18:19:05 +0430 +0430

دختره بعد دیدن نیسان لاکچریت تصمیم گرفت باهات باشه؟

0 ❤️

805142
2021-04-21 12:59:08 +0430 +0430

یکی بیاد در ماشینو باز کنه بیاد بگه بهت کص میدم یکم عجیب نیست؟

0 ❤️

805146
2021-04-21 13:27:58 +0430 +0430

شما با سه و سیصد اون زمان میتونستی یه نیسان خیلی بهتر از اینی که گفتی بخری!در ضمن لرزش ماشین از پلوس و گیربکس و موتوره نه از نداشتن رنگ و رو😂

0 ❤️

808723
2021-05-09 23:31:40 +0430 +0430

عجب کسخلی بود نمیزاشت از کس بکنیش😂😂😂

0 ❤️