نیکو خواهر زن

1397/07/27

سلام
اسم من علی یه خواهر زن دارم به اسم نیکو .نیکو خیلی خوشکله اوایل که ازدواج کرده بودم خیلی حواسم بهش نبود واصلا توجه خاصی بهش نداشتم.بعد از چند سال کم کم نگاهای نیکو نسبت به من فرق کرد ومنم نسبت بهش حس شهوانی پیدا کرده بودم.نیکو جلوم راحت لباس میپوشید واین شهوتم را نسبت بهش بیشتر میکرد.تا اینکه تصمیم گرفتم هر طور شده رابطه باهاش داشته باشم. اول بعضی مواقع دستم را به پشتش میزدم تا عکس الاعملش را تست کنم که دیدم ناراحت نمیشه.منم بعضی مواقع دلو میزدم به دریا وبا انگشتام محکم از وسط کونش انگشتش میکردم که فقط خودشو میکشید کنار و چیزه خاصی نمیگفت(البته بارعایت جنبه های احتیاطی ).یه بار که اتفاقی منو اون و پسر کوچکم تنها بودیم پسرم تو اتاق مشغول بازی بود و نیکو تو اتاق دیگه داشت استراحت میکرد ولی بیدار بود رفتم وکمی نگاش کردم اونم نگام کرد وفکر کنم متوجه تغییر حالتم وهیجانی شدم شده بود بعد خندید و چیزی نگفت. رفتم یه نگا به پسرم کردم دیدم مشغول بازیه سریع امدم بسمت نیکو دیدم دمر خابیده فوری خوابیدم روش اون کمی شکه شد وگفت الان پسرت مارا میبینه من توجه نکردم وتا تونستم بوسش کردم اونم چنتا بوسم کرد .بهش گفتم امشب میام پیشت .چیزی نگفت.شب که شد منتظر شدم تا همه بخوابن .نمیدونستم چقدر گذشته .ولی همه خوابیده بودن .به آرامی بلند شدم . ضربان قلبم تند تند میزد.
رفتم تو اتاقی که نیکو خوابیده بود .دیدم اونم بیداره .فکر کنم هیجان داشت. به آرامی گفت کسی نیاد آبرو ریزی بشه گفتم نه همه خوابن. دیگه گوش نکردم ونفهمیدم چی گفت خوابیدم کنارش و تا تونستم بوسیدمش. همزمان به کسش دست میکشیدم .خیس خیس بود معلوم بود خیلی حشری شده.به پشت خوابوندمش و شورت وشلوارشو در آوردم فقط میگفت مواظب باش کسی نیاد.منم چند بار هی میرفتم تا دم اتاق دیگه مون ودوباره بر میگشتم اونم زیر پتو لخت مونده بود تا بیام .منم رفتم زیر پتو و شلوار و شورت خومم را هم در آوردم لخت لخت بودیم .خوابیدم رو پشتش (آخه اون دختر بود ومن نمیخواستم مشکلی براش درس بشه اونم اینو بیشتر دوس داشت)کیرمو گذاشتم لای کونش … چقدر داغ بود کونش. با یه دستم سینه هاشو میمالیدم و با دسته دیگم رون و کونشو میمالیدم کیرمم هم تو چاک کونش بالا وپایین میرفت که خیلی طاقت نیاوردمو آبم ریخت رو کمر و کونش . و همو بوسش میکردیم.اونم خیلی داشت حال میکرد.
این آغاز رابطمون بود و تا چنین سال هرموقع فرصتی پیش میامد نیکو رو میکردم اونم خیلی حال میکرد.اگه فرصت شد بازم مینویسم

نوشته: علی


👍 6
👎 24
89289 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

724865
2018-10-19 21:23:30 +0330 +0330

تو همون نیستی که چند شب پیش پدر زنت خدمتت رسیده یود؟؟ ?

4 ❤️

724883
2018-10-19 21:44:00 +0330 +0330

چطوری خروس
کیر هاچ تو کیونت

1 ❤️

724928
2018-10-20 00:22:59 +0330 +0330

یاد کارتون نیکو افتادم

0 ❤️

724938
2018-10-20 01:52:52 +0330 +0330

شماهارو‌ میبینم حق میدم گیر میدن حجاب رعایت بشه، کسی که لباس راحت میپوشه جنده نیست بهت اعتماد داره

3 ❤️

724969
2018-10-20 06:36:21 +0330 +0330

الان کردی؟!!!
برو جقتو بزن باو
معنی کردن هم فهمیدیم

1 ❤️

724970
2018-10-20 06:39:11 +0330 +0330
NA

مجبور بودی بنویسی

0 ❤️

725005
2018-10-20 11:59:46 +0330 +0330

خیلی تخمی نوشتی . اگه خواستی ادامه بدی بیشتر وقت بذار

0 ❤️

725030
2018-10-20 16:16:03 +0330 +0330
NA

دیگه ننویس

0 ❤️

725049
2018-10-20 18:46:52 +0330 +0330

میمردی اسمشو عوض میکردی تو داستانت آخه نیکو هم شد اسم

0 ❤️

725201
2018-10-21 13:36:52 +0330 +0330

کوس گفتیا

0 ❤️

725266
2018-10-21 19:51:12 +0330 +0330

خائنا رو باید بگیرن از خایه دار بزنن بلکه نسلشون منقرض شه

0 ❤️

735135
2018-12-11 23:51:31 +0330 +0330

چرا همش دروغ ؟؟
چرا یکی دستشو از تو شرتش درنمیاره داستان بنویسه؟

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها