هات داگ یا کیر؟

1390/06/20

الان که دارم اینو می نویسم چند ساعتی ازش گذشته و من آروم شدم
امشب شام قرار بود مامان و بابام که دارن از بیرون می یان سوسیس بگیرن و حاضری یه چیزی بخوریم
مامان و بابام هات داگ گرفتن و من تو اتاقم بودم رفتم تو آشپزخونه که آب بخورم ولی چشمم به چیزی افتاد که تا سر شب دیوونم
8تا هات داگ خوشگل داشتن تو ماهی تابه جلز و ولز می کردن
یهو یاد سکسی که 1ماه پیش داشتم افتادم
وای خیلی به کیر نیاز داشتم
کسم داشت دیوونم می کرد که تند رفتم تو اتاقم و کسمو مالوندم
ترجیع دادم بش فک نکنم و شروع کردم به چت کردن
وقتی بابام واسه شام صدام کرد رفتم بیرون ولی وقتی رو میزو دیم کنترلمو از دست دادم حالا هات داگا سرخ شده بودن و رو هم توی ظرف بودن
وای خدایا بعضی هاشون سیخ بودن و بعضی خمیده
نبض کسم داشت می زد دویدم رفتم تو دستشویی و کسمو اینقدر مالوندم که آروم شد
رفتم سر میز و یکی از اون هات داگ های مامانی رو ورداشتم همینطور که می خوردمش یاد یه ماه پیش و سکس معرکه ای که داشتم می یفتادم احتیاج عجیبی به کیر داشتم و حس می کردم معتاد شدم
وقتی که داشتم می خوردم احساس کردم شورتم خیسه
وقتی رفتم رو تختم که بخوابم اینقدر با کسم ور رفتم که دیوونه شدم
همه که خوابیدن رفتم تو آشپزخونه و یه هات داگه نپخته رو ورداشتم
وقتی رفتم تو اتاقم نفس عمیقی کشیدم و لباسامو سریع داراوردم
بعد از یه ذره بازی با کس خوشگلم
هات داگ و مالندم بهش و تا ته کردمش تو کسم احساس آرامش میکردم
چند بار تلمبه زدم و دراوردم و هات داگ و ساکیدم
بعدم کردمش تو کونم و دوباره کسم
تا الان که آروم ترم بچه ها تروخدا کمکم کنین
من الان باید چی کار کنم
کیر مصنوعی هم ندارم
توووووو رو خدااااااا
کمممممممک

نوشته:‌ I need u


👍 3
👎 2
67658 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

298116
2011-09-11 21:52:40 +0430 +0430
NA

چه کار کنی؟ :?

0 ❤️

298117
2011-09-11 23:08:52 +0430 +0430
NA

khob in ke fekr kardan nadare!!! boro bede

0 ❤️

298118
2011-09-11 23:48:24 +0430 +0430
NA

salam azizam manam khayli dos daram ba chizahaye mokhtalef emtehan konam ye bar bfam ba abnabat chobi ke to kosam mikardo milisidesh abamo avord

0 ❤️

298119
2011-09-12 00:31:55 +0430 +0430
NA

تو که به وصالت رسیدی، یا به زودی می‌رسی؛ فقط من بدبخت تا چند وقت نمی‌تونم هات داگ بخورم. خیلی ظالمی:
ظالم، ظالم، منو می‌آزاری و بس . . .

0 ❤️

298120
2011-09-12 01:11:46 +0430 +0430
NA

کیر من هست چرا هات داگ

0 ❤️

298121
2011-09-12 02:05:46 +0430 +0430
NA

همون باباتو بگو بیاد بک…ت ! به قول بچه ها اونجای ننه دروغگو :ی :ی

0 ❤️

298122
2011-09-12 02:10:30 +0430 +0430
NA

Hot doge man ghabeketo nadare

0 ❤️

298123
2011-09-12 02:13:38 +0430 +0430
NA

سلام. من فرناز هستم 25 ساله اما ماجرای این خاطره بر می گرده به 20 سالگیم که اولین سکس من به حساب میومد.
قبل تعریف این خاطره می خوام یکم حاشیه بگم.من یه دختر سفید کمی تپل(اما نه خیلی)با سینه ها و باسنی به اندازه و خوشفرمم. از بچگی تو خونواده ای پولدار بزرگ شدم.همیشه به خودمو سرو وضعم می رسم خیلیم درسخونم و تو فک و فامیل نمونه.همه پسرای فامیل تو کف منن.همیشه به موهای زائد بدنم میرسم دوس ندارم بدنم یه دونه هم مو داشته باشه.(اگه یه روز گشتین و پیدا کردین تاری 10000تومان بهتون میدم!) ته چهرم به شیلا خداداد میزنه اما بقیه میگن تو کپ شیلا خدادادی!بعضیام که میگن تو خواهر دوقولوش نیستی؟راس بگو؟؟!!! به هر حال یه جورایی راس میگن خودمم قبول دارم شبیشم! شما تو جریان داستانم واسه توصیف بهتر همون شیلا رو در نظر بگیرین!!!از اول دبیرستان بی اف داشتم .آخه همه پسرا جلو مدرسه واسم صف می کشیدن منم خلاصه یکی از خوشگلاشونو انتخاب می کردم و بعد یه مدت عوض میکردم و یکی دیگه!حتی یه نیمچه سکسم با هیچکدوم نداشتم.چون اصلا از هرزگی خوشم نمیومدو دوس داشتم فقط مال شوهرم باشم.اما تقدیر اینو نخواست!
داستان از این قرار بود که:
چند روزی از تولد بیست سالگیم گذشته بود که یکی از بی افام منو دعوت کرد واسه عروسی خواهرش منم واسه اینکه بیشتر خونوادشو بشناسم و باهاشونو شخصیتاشون آشنا شم گفتم باشه میام. عروسی تو یکی از تالارای بیرون شهره شمال بود.درضمن منم تو شمال زندگی می کنم و بچه شمالم.خلاصه کلی خودمو درست کردمو آرایشگاه رفتمو همه کار کردم تا خوشگل تر به نظر بیام.تا چشم همه خونوادشون در اد.واسه همین همه کار کردم.بهترین لباسمو پوشیدم که هم جذاب باشم هم سکسی.می خواستم همه تو تالار چششون به من باشه.زن و مرد کوچیک و بزرگ!از اونجا که بابام اونشب اجازه نداد ماشین و خودمو ببرم و می گفت اومدنی دیر وقت اگه ماشین خراب شه تو با این وضع تو جاده چیکار می کنی.(به بابام گفتم عروسی دوستم میرم!) قرار شد تاکسی تلفنی زنگ بزنیم که امن تر باشه.خلاصه ماشین اومد و من با آرایش زیاد و دامن کوتاه و یه مانتو کوتاه که همه پاهام معلوم بود زودی سوار تاکسی شدم که از اتفاق یه پسر جوون رانندش بود!(من فکر میکردم مثل همیشه عباس آقا میاد دنبالم.آخه واسه خونواده ما اون میومد همیشه)راستش یکم ترسیدم که با این وضع نیمه برهنه که داشتم و این آرایش و این زیبایی با یه پسر جووون دارم میرم جاده!ولی چاره ای نبود.دیرمم شده بود.خلاصه حرکت کردیم گفتم چرا عباس آقا نیومدن؟گفت امروز مریض بودن اصلا نیومدن آژانس.تو راه بودیم چون نشسته بودم مانتومم کوتاه بود پاهای سفیدم معلوم بود.همش خدا خدا میکردم زود برسیم.اون پسره هم زیاد نگام نمیکرد.جولوهم نشسته بودم چون پشتم گل عروسی بودو جا نمی شد.همش میترسیدم واسه همین اخممو کردم تو هم تا حساب ببره و خیال بد نکنه.کمکم یه نیم ساعت که گذشت ترسم ریخت .پسره با شخصیت به نظر میومد.رسیدیم دم تالار و تشکر کردمو پیاده شدم.گفتم ساعت 11 بیاین دنبالم.اونم یه چشمی گفت و خیلی آروم بدون هیچ شیطنت خاصی رفت.خدارو شکر کردم که گیر یه آدم با شخصیت افتادم.عروسی چی شد بماند چون ربطی به شما نداره و میدونم منتظر اصل کاری یعنی برگشتنی هستین!!!ساعت 11 شد اینبار صندلی عقب یه عالمه پلاستیک سیاه که توش خرت و پرت بود که احتمالا عمدا اونجا گذاشت که عقب نشینم باعث شد جلو بشینم.
حالا شما فکر کنین ساعت 11 شب یه دختر جوون 20 ساله در بهترین شرایط ظاهریش و خوش عطرو موهای درست شده تو یه جاده تقریبا خلوت…
اینبار برعکس رفتنی خیلی منو نگاه می کرد.دیگه داشت با این کار عصبیم می کرد.هی پاهامو نگاه می کرد و لبخند می زد.منم باز اخمم تو هم رفت. بهم گفت چند سالته خوشگله؟!با اخم گفتم بیست سال.گفت خیلی خوشگلیا!جواب ندادم اخمم بیشتر شد.جاده خیلی خلوت بود .ترس ورم داشت بهم گفت رانندگی بلدی؟!!!گفتم بله.گفت حیف شد.والا می خواستم بنشونمت رو پام یادت بدم.ساکت شدم و نگاش کردم با حالت تعجب!!! بهم گفت حالا نمی شه رو پام بشینی هدایت فرمونو تو دس بگیری؟!!گفتم خواهشا رانندگیتونو کنین آقا.گفت ای بچشم.اصلا تغییر شخصیت داده بود.کپ کرده بودم.خیلی می ترسیدم.یه چند لحظه بعد که داشت دندرو عوض می کرد وقتی دستشو از رو دنده ورداشت گذاشت رو رون من.دستشو کنار زدم و اخم کردم.گفت چیه خوشگله دستم تمیزه.گفتم آقا میگم رانندگیتو بکن.گفت دارم رانندگی میکنم دیگه.مگه واستادم؟!یه سوال بپرسم؟!
جوابشو ندادم.دوباره گفت بپرسم؟ دیدم سمج شده گفتم چیه؟گفت سایز سینه هات چنده؟ از عصبانیت داغ شدم.با لحن جدی گفتم آقا مودب باش اگه ادامه بدی که پرید تو حرفم گفت اگه ادامه بدم چی؟؟؟ ساکت شدم.خدا خدا می کردم برسیم یه جایشلوغترد بزنم پیاده شم حقشو کف دستش بذارم.یه دفعه مسیرو عوض کرد و رفت تو یه جای نیمه فرعی گفتم چرا از مسیر اصلی نمیری؟گفت اینور زودتر میرسیم شمام از وراجیهای من زودتر خلاص می شی.دیگه راس راسی هیچ ماشینی اون وقت شب که جمعه هم بود پر نمیزد.یه دفعه دیگه دستشو گذاشت رو پام دستشو کنار زدم یه لبخند زد و ایندفعه محکم گرفت سینه ی چپمو فشار داد دردم گرفت.گفتم آشغال عوضی ولم کن.الان با موبایل زنگ میزنم پلیس که دیدم قه قه می خنده.یه دفعه یه صدایی از پشت اومد و پلاستیکا صدایی خورد تا خواستم برگردم یه چاقو زیر گلوم دیدم یه پسر دیگم پشت ماشین بود بهم گفت جیک بزنی گردنتو میبرم.منم ساکت شدم و اشک میریختم.راننده گفت آهان!حالا شدی دختر خوب! حتما باید زور بالا سرت باشه تا حال بدی؟فرشاد جون دمت گرم حسابی طرفو رام کردی!اونم گفت نوکرتم نوید جون این حرفا چیه ما کوچیکتیم. نوید گرفت سینه هامو حسابی میمالید.از ترس داشتم سکته میکردم.هر چقدر خواستن تو ماشین دستمالیم کردن.بعد نوید پیچید تو یه فرعی دیگه که حالت باغ داشت یکم که گذشت ترمز کرد و دستی کشید و گفت بجنب فرشاد جون بساط و پهن کن که امشب می خوایم با این جیگر یه حال بیاد موندنی بکنیم.تازه فهمیدم اون خرت و پرتا که عقب ماشین بود تشک و چادر و پتو و…بودن! یه 10 دقیقه ای طول کشید تا همه چیو پهن و آماده کنن!منم هی التماس می کردم ولم کنن که بیشتر اونارو جریتر میکرد این کارام.بهم گفتن اینجا آزادی هر چی می خوای داد بزنی .هیچکی صداتو نمیشنوه.گریم گرفته بود.فرشاد اومد جلوم گفت واییییییییی وقتی گریه میکنی چه کردنی میشی!!! لبشو گذاشت رو لبام.شروع کرد ازم لب بگیره منم دهنمو میبستم.نوید از فرشاد خیلی خوشگلتر بود و خوشتیپتر و کم سن و سال تر.فرشاد هم شکم گنده و چاق بود هم سن و سالی داشت حدود 35.فرشاد عصبانیتر بود اما نوید به ظاهر آرومتر.
فرشاد گفت لب دادن بلد نیستی ؟خودم یادت میدم زبونتو بزن به زبونم حسابی زبونمو بلیسو باش بازی کن منم ایششششششش کردم و پسش زدم اونم یه گاز از لبم گرفت تا جیغم در اد .گفت اگه ادا در بیاری خیلی بت بد میگذره.اما اگه بهمون حال بدی فقط لذت میبری!!!حالا زبون بده بیاد منم از ترس کلی بهش لب دادم و هر کاری خواست کردم.همونطور که لب میگرفت دکمه های مانتومم یکی یکی کند و بعد مانتومو در آورد و لباس قرمز و براق که واسه عروسی پوشیده بودم و دید و یه سوت کشیدو گفت جووون.چه حالی کنیم امشب!
تو این بین نویدماضافه شد و شروع کردن به لخت کردنم.بهم گفتن دختری؟سرمو با حالت نگرانی تکون دادم گفتن آخیییییی.پس قول میدیم با پردت کار نداشته باشیم.تا بی آبرو نشی.ما که نمیخوایم ازمون خاطره تلخی داشته باشی!!!اما اگه به حرفامون گوش ندی با پردت باید خداحافظی کنی.بعد دوتایی منو خوابوندن رو تشک بهم گفتن زانو بزن.تصمیم گرفتم هرکار میگن واسشون بکنم تا منو از کس نکنن.نوید کیرشو در آورد و بهم گفت بخور عزیزم.کیرش گنده و کلفت بود منم قبلا فقط کیرو تو فیلم ها میدیدم.خجالت کشیدم.گفت نازی تو چقد آخه دختر بعد کیرشو مالید به گونه هام و بازی میکرد گذاشت رو لبام منم دیگه گفتم باداباد امشب بخوام نخوام زیر کیرم.پس بذار از امشب لذت ببرم.از اینجا بود که بی حیا شدموشروع کردم با آبو تاب کیر خوردن.حالا الان نخور کی بخور !!!کیر نوید از اونیم که بود گنده ترو پر آبتر شده بود.و من داشتم از خوردنش لذت میبردم.تو این زمان نویدم بیکار نموند و رفت یه گیلاس مشروب خورد و حالا نوبت اون شد که من واسش کیر بخورم.نوید بهم گفت اسمت چیه گفتم مهناز(دروغ گفتم تا اسم واقعیمو ندونن!)گفت مهناز خانوم گل می خوام واسه اینکه از زمان نهایت استفادرو بکنیم تو بخوابی دمرمن از کون تپلت بخورم و بکنم باشه؟؟ من ترسیدم باز !تاحالا ندادم.گفتن ترس نداره گلم یه کوچولو میکنم جا باز کرد تا ته میندازم حال میده!منم گفتم باشه .حالا نوید از کون می کرد و فرشاد دهنمو.راستش با اون آرایشی که من داشتم بهشون حق میدم که اونقدر وحشیانه بیفتن روم!واقعا زیبا شده بودم.و تو تاریکی شب میدرخشیدم.همینطور با هم جا عوض میکردن. منم کلی حال کردم.4 بار ارضا شدن هر 4 بارم خالی کردن تو دهنم و وادارم کردن آبشونو تا آخر بخورم.از اون به بعد من شدم یه دختر کونی که به همه بی افام حال میدادم.اگه میدونستم سکس انقدره حال داره خیلی زودتر از اینا میومدم تو کار.تاحالا که 25 سالمه 30 بار بیشتر دادم ولی هنوز پردمو دارم و یه دختر نجیبم.همجنسای گلم یه بار امتحان کنین ضرر نداره خوشتون نیومد دیگه ندین.ولی من الان حسرت ی خورم از 20 سال ندادن که به بطالت گذشت.سکس =لذت=زندگی

داستان منو 6 ماهه که دادم نذاشتن گذاشتم اینجا تا ببینین چجوری داستان های مزخرف رو میذارن ولی مال منو که حرفه ای نگارش شده نه!

0 ❤️

298124
2011-09-12 02:19:16 +0430 +0430
NA

دوستان لطفا مشخصات کیرشون رو اعلام کنن تا این بنده خدا هم به وصالش وصل بشه،ثواب داره!به هر حال 250گرم گوشته دیگه اونم متعلق به همست! مااااااااااااا هم فداکاااااااار…از خودم شروع میکنم:
کیر مدل 62،کاملا سرحال و سرعتی…طول 18سانت قطر متغیر،تخم سمت شوفر یه زدگی کوچیک داره ولی بیرنگه…اونم به خاطر یه گاز گرفتگی هنگام ساک زدن بوده زیاد جدی نیست…جلوبندی محکم و بدون کوچکترین انحراف میباشد، با کمترین سابقه خلافی(جلق) تنها چند مورد در اوایل نوجوانی…اونهم به صورت ملایم
یه دوسالی زیر کس یه خانوم دکتر بوده که قبل از رفتن به مطب استفاده میکرده.
بعدشم تو دهن یه خانوم مهندس بوده اونهم موقت و بعد از کار استفاده میکرده… کلا نزدیک به صفره…تو دور پنج هزار تمام قدرتش رو خالی میکنه… سهمیه ابش ماهی سه لیتره…تا چهار نفر هم ظرفیت داره اونهم به صورت تمام وقت… بعد از هر هزار پونصد تقه به یه سرویس کامل نیاز داره…بسیار اسپرت و سکسی میباشد…
لوازم جانبی:توانایی 80دسی بل صدا با باس کشش بالا هنگام سکس… دیر خوابی و حفظ قدرت و سرعت تا دو ساعت بدون استفاده از مکمل…

0 ❤️

298125
2011-09-12 02:19:36 +0430 +0430
NA

هات دگ یا کیر مساله این است?!!

0 ❤️

298128
2011-09-12 02:31:15 +0430 +0430
NA

فرناز داستانت قشنگ بود…امیدوارم دوستان به جای نظر دادن در مورد این داستان کسشر و جلقی از نوع دخترونه درباره داستان یا خاطره فرناز نظر بدن

0 ❤️

298129
2011-09-12 03:49:52 +0430 +0430
NA

جونممممممم؟؟؟؟؟این دیگه چی بود به هات داگ هم رحم نمیکنین؟هات داگه نصف نشد تو کردیش تو کونت…

0 ❤️

298130
2011-09-12 04:43:47 +0430 +0430
NA

این داستان بود یا درد دل یه ادم کس پر؟؟؟؟؟؟؟؟
دیگه کس دادن هم راهنمایی کردن میخواد؟؟؟

0 ❤️

298131
2011-09-12 07:02:39 +0430 +0430
NA

و خدا ما را شاخ افريد…
هات داگ و كير…عجب شبيه هم هستند

0 ❤️

298132
2011-09-12 07:21:38 +0430 +0430
NA

dildo mikhay bego vasat bekharam

0 ❤️

298133
2011-09-12 10:40:52 +0430 +0430
NA

اخه جنده اینجا جای داستانه تخمیه؟؟؟ریدم بهت که انجلینا جولیم انقدر از خودش تعریف نمیکنه.توکه با دیدن خودت اینقدر حشری میشی خودت خودتو بکن عقده ای.حتما مثه کیر خر تشریف داری که اینجور مینویسی.درضمن وسط بیابون گیلاس از تو کس تو اورد؟؟؟بعد نجابت یعنی جنده ای مثه تو؟؟؟؟کرم تو کست بود که با شرت اومدی تو تاکسی؟بعدشم جنده اژانس نمیتونه بکنتچون بابات میکنش !!!تخمی تخیلی جنده! X(

0 ❤️

298134
2011-09-12 10:41:54 +0430 +0430
NA

یادم رفت بگم که نهنگ جنده داستانت کیریه و اینقدر از نوشتن تخمیت تعریف نکن.بیلاااخ تو کونت

0 ❤️

298135
2011-09-12 11:14:12 +0430 +0430
NA

نهنگ جان، ملقب به فرناز:
داستان‌ات واقعاً ضعیف بود. چیزی برای گفتن نداشتی و مثل بسیاری از داستان‌های مزخرفیه که توی این سایت دیده می‌شه. کل داستان‌ات این بود که بهت تجاوز شد، خوش‌ات اومد، حالا هم به بقیه توصیه می‌کنی که دادن رو امتحان کنند. نکتۀ دیگه‌ای هم داشتی؟! برو چند تا از داستان‌های خوب اینجا رو که تعدادشون کمه، بخون، تا یواش یواش اگه هوش به خرج بدی و بلد باشی راز و رمز داستان‌نویسی رو کشف کنی، نویسنده بشی.
ضمناً، به نظر می‌رسه که گرفتار نارسیسیم (خودشیفتگی) هم باشی. اصرار داشتی که با توصیف مستقیم بدن و ظاهرت، خواننده رو تحریک کنی. من که تحریک نشدم. در واقع، این نوع توصیف مستقیم، نه تنها کسی رو جذب نمی‌کنه، باعث دافعه هم می‌شه. نثر و نگارش‌ات هم خوب نیست. چه اصراری داری که بگی «بی اف»؟ مگه به راحتی نمی‌شه گفت «دوست پسر»؟!

0 ❤️

298136
2011-09-12 13:26:52 +0430 +0430
NA

در جواب kouchoul : اگه از یه داستان خوشت نیومد قرار نیس توهین کنی.این سلیقه تو هستش.ازت پول نگرفتیم که فحش میدی! واسه معروفیتم نیومدیم! تموم تلاش ما اینه که داستانی رو درست کنیم تا شما خوانندگان محترم این سایت از خوندنش لذت ببرین.حالا اگه خوشتون نیومد و با سلیقتون جور نبود طبیعیه.هرکسی با یه سبکی حال میکنه. پس این نهایت کم لطفیه که در جواب داستانی که به شما هدیه شده فحش تحویل بدی حتی اگه خوشت نیومد.میتونستی مثل sinaoo فقط نظرتو بگی.
اما ایرادایی که گرفتی منطقی نیستن.گفتی گیلاس از کجا آورد و …( پاسخ: همونطور که تو داستانم ذکر شد اون دوتا با تجهیزات کامل اومدن از جمله پتو و زیر انداز و مشروب و گیلاس و … و اون خرت و پرتا که پشت ماشین بودباعث شد تا طرف پشت قایم بشه همین لوازم بودن.و تو این چند ساعت رفتن تمهیدات لازم رو آماده کردن.و اینکه از بدنم زیاد تعریف کردم واسه این بود که در ذهن شما خوانندگان یه تصویر جذاب باشه وگرنه، نه شما منو میشناسی تا بخوام خودمو واستون بگیرم و نه من شما رو.

0 ❤️

298137
2011-09-12 14:26:38 +0430 +0430
NA

nahang jan dastanet khoob bood,kash hame 2khia me3 to budan o ingadr va3 dadan naz nemikardan!!!

0 ❤️

298138
2011-09-12 16:55:34 +0430 +0430
NA

اونوقت من نمیدونم چرا میگن تجاوز بده وقتی قراره بعدش مثل شما در خدمت ملت شهید پرور باشن
نهنگ خانوم دوست داری بگو ماهم بیایم بوکونیمت که واقعا فیض ببری تا ادامه عمرت رو هم به ک…س دادن به ملت غیور بگذرونی
بدبخت برو کونت رو بده دیگه هم توی سایت نیا که فحش میخوری
جنده خانوم حتما داستانت کیری بوده که ادمین نزاشته روی سایت
خود شیفته بدبخت

0 ❤️

298140
2011-09-12 18:10:49 +0430 +0430
NA

فقط فرناز عشق

0 ❤️

298141
2011-09-13 05:50:25 +0430 +0430
NA

فرناز الــــــــــــــــــــــــاغ

چرا اینقدر از خودت تعربف میکنی؟؟ حالا کی میخواد تورو تصور کنه؟!؟! >:P

همون یه جنده تصور میکنیم

0 ❤️

298142
2011-09-13 06:33:37 +0430 +0430
NA

یه روز میکنمت

0 ❤️

298143
2011-09-15 20:06:36 +0430 +0430
NA

Hal be ham zan:|

0 ❤️

298144
2011-09-17 14:39:21 +0430 +0430
NA

از این به بعد پسرا هم ماجراهای خودشون و دو کیسه فریزر دوقلوی پرآب رو بنویسن. طلب راهنمایی کنن.

0 ❤️

298147
2014-08-23 15:56:27 +0430 +0430

بیا خصوصی
میریم خونه ما
کاری میکنم برای همیشه از کیر بدت بیاد
جوری که هات داگ دیدی بترسی گریت بگیره خخخ

0 ❤️

540422
2016-05-09 23:10:08 +0430 +0430
NA

خاک برسرت اینم پرسیدن داره ؟ هات داگه رو غسل میدادی سرخش میکردی ومی خوردی

0 ❤️