هزاران کیلومتر فاصله (1)

1391/06/01

سلام دوستان…من 2 ساله میام شهوانی ولی عضو نشدم و فقط داستانا رو خوندم و کامنت ها که از همه جالب تره…اگه داستانم بد شد که هر فحشی دلتون خواست بدید کسی که خربوزه میخوره باید پای لرزشم بشینه!این داستان راجع به یه پسر آسیای شرقیه و یه دختره ایرونی…امیدوارم خوشتون بیاد!ببخشید طولانیه
اول معرفی های شخصیت های اصلی
صدف دختر ایرونی داستان-جونگمین هم که آقای سوسک خور و کره ای هستن!
چشمامو میخواستم باز کنم اما نمیشد!انگار چشمای ریز جونگیمین واگیر داشت و داشت رو من هم اثر میکرد،به سختی چشمامو باز کردم اما خودم نخواستم صدای زنگ موبایلم بود که مجبورم کرده بود!
-الو؟
(کره ای ها وقتی میخوان بگن الو میگن یوبوسیو)Yoboseyo-
-اه میدونی از دستت دیگه زندگی برام نمونده!شبا که نمیزاری بخوام حداقل بزار روز بخوابم تو که منو جغد کردی رفت،درضمن فارسی حرف بزن چون الان اصلا حال و حوصله ندارم!
-یعنی من تو رو کشتم که زندگی نداری؟خودم خبر نداشتم خوب کردی بهم خبر دادی حالا کی باید مراسم بگیریم هان؟
-زنگ زدی که همین چرت و پرتارو بگی؟بابا من چه گناهی کردم که شما 5 ساعت ساعتتون از ما جلوتره نکنه پولت اضافی کرده؟یا قطع کن یا حرفتو بزن!
-میخواستم بهت بگم که برای نمایندگی سامسونگ یه مشکلی اومده تلویزیونا قات زدن بابام داره میاد اونجا منم میخوام بیام باهاش با آچار بیوفتیم به جون تلویزیون ها درستشون کنیم نه که نمایندگیش اینجاس این تلویزیون های رنگش میپره یقه مارو میگیرن ایران که میدونی همیشه برای انکار اشتباهش یکی رو داره بندازه گردنش،البته اینو مامانم میگه!
-یعنی چی تلویزیون ها قات زدن؟مسخرم کردی؟بعشدم تو اون کره شمالی رو جمع کنید اسمش میاد آدم حالش بهم میخوره ایش کومونیست!
-عزیز من مگه تو نمیدونی مامانم برای عروسی دختر خواهرش داره میاد ایران؟درضمن کره شمالی به من ربطی نداره من ساکن کره جنوبی هستم!
-خب که چی؟قطع کن الان برشکست میشی!
-خب منم دعوت شدم برای عروسیه دختر خاله ای تا حالا ندیدمش!هه هه!جالبه نه؟
-آخه مامانت مگه از وقتی با بابات ازدواج کرد رابطش با خواهرش بهم نخورد؟پس چجوری میخواد بیاد عروسی؟
-خب…اونا…برای…یه احترامی…
بعد صدای
چند تا بوق اومد و قطع شد!
دیگه از دست خالی بندیای جونگمین خسته شده بودم همش میگفت میخواد بیاد ایران ولی تو ذوقم میخورد چون نمیومد،اون مادرش ایرانی بود و پدرش کره ای،ما تو فیس بوک آشنا شدیم یه چند سالی میشد،شب ها با هم چت میکردیم کره ای ها اغلب گرفتارن و یا درس یا کار و تقریبا آدم بیکار کم توشون پیدا میشه واسه همین بعضی وقتا اصلا ازش خبر نداشتم،خلاصه فارسی بلد بود به خاطر مادرش و خیلی دوست داشت ایرانو ببینه.
یه بار زدم به سیم آخر و بهش گفتم تو افغانی و منو گذاشتی سرکار،انصافا بهش دروغ گفتم چون هیچ وقت یه افغانی ندیده بودم که دندون های سفید و پوست صاف و سفید و داشته باشه و به خوش هیکلی جونگمین باشه،وقتی عکسای جیهو رو میدیدم وقتی وبکمش رو روشن میکرد دوست داشتم دستامو باز کنم و بغلش کنم چون به قدری شیرین بود که بهش نمیخورد آسیای شرقی باشه و همینطور چشمای ریزش وقتی میخندید بهم میخندیدن و مژه هاش با اینکه کوتاه بودن ولی قشنگ بودن به نوع خودش پسر قشنگی بود،ولی اون هر چی بود من یه ایرانی بودم و یه ایرانی زیباتر از یه کره ای چون چشمای درشتی داره و چشمان درشت در زیبایی موثر تره.
فردا بعدظهر بهم زنگ زد و گفت میخواد با مادرش بیاد ایران و 2 روز دیگه که میشد سه شنبه راه میوفته و تقریبا 9 ساعت طول میکشه تا با هواپیما برسه،من خیلی خوشحال بودم خیلی خوشحال!چون بعد چند سال بالاخره میتونستم ببینمش،اون 23 ساله بود و من 22 سالم بود،سعی کردم خیلی خوشگل باشم و برم فرودگاه،یه مانتوی آبی پوشیدم که تا بالای زانوبود و یکم بیشتر،یه شلوار لوله تفنگی که خیلی نازک نبود پوشیدم رنگش یخی بود،و یه شال هم رنگ مانتوم سرم کردم یه شال آبی نفتی،تو آینه خودمو برانداز کردم،یکم رژ کم رنگ زدم آرایش ملایم رو دوست داشتم. یه ریمل و یکم پن کیک برای صورتم کافی بود،دوست نداشتم زیاد آرایش کنم.خلاصه یه نفس عمیق کشیدم به طرف فرودگاه راه افتادم.
رفتم فرودگاه امام خمینی و روی یکی از صندلی ها منتظر نشستم.
یه ساعت منتظر شدم دیگه ساعت داشت 2 ظهر میشد و گشنم شده بود،گفتم لابد پروازش اونجا تاخیر داشته نتونسته سر همین زمان بسه.بلند شدم رفتم یه لیوان آب از آبسرد کن پر کردم و سر کشیدم انگار آب یخ داشت مغزم رو به کار مینداختو خنکم میکرد، یه لحظه حس کردم نکنه سر کار باشم،نکنه داره اذیتم میکنه همینجوری این نکنه ها تو سرم میچرخید که دیدم یه پسر که با موهای مشکی که جلوش روی پیشونیش ریخته شده و روی گوشاشم پوشونده و یکم بلند شده دارهو با یه تیشترت که روش طرح های قشنگ داشت و با یه کت شکلاتی و شلوار جین داره با همراه یه خانوم از دور از قسمت تحویل بار به طرف در خروجی میاد،باور نمیشدیعنی این پارک جونگمین بود!؟!؟
خیلی هیجان زده بودم اطرافش رو نگاه میکرد من داشتم به طرفش میدویدم از دور داد زدم جونگمین! اون روشو به طرف من برگردوند لبخند قشنگی رویه لباش نقش بست،با شتاب به طرفم اومد و بغلم کرد منم داشتم فشارش میدادم بیشتر از اون چیزی که فکر میکردم این پسره کله شق منو به خودش جذب کرده بود،بعد از احوال پرسی با مامانش آشنا شدم اون خیلی خوشحال بود که پسرش با یه دختر ایرانی آشناست و همینطور راجع به ایران درمدتی که نبود سوال کرد،من نزاتشم هتل بگیرن با مامان بابام حرف زدم و اونا هم قبول کردن که تو این یه هفته جونگمین و مادرش خونه ی ما باشن،ما با هم خیلی جاها میرفتیم مخصوصا مکانای تاریخی تهران که جونگیمین خیلی دوست داشت،ما تو این مدت خیلی شده بود که همدیگرو ببوسیم یا عشق بازی معمولی داشته باشیم ولی حرفی از سکس زده نمیشد،جونگمین مسلمون بود چون باباش به خاطر مادرش مسلمون شده بود،پدر و مادرم درباره ازدواج من با جونگین قبلا صحبت کرده بودن ولی این دلیل نمیشد که راضی باشن،یه شب همه رفتن هایپر استار خرید ولی من جونگمین به خاطر راه رفتن و تفریحاتی که روزا انجام میدادیم نایی برای رفتن به فروشگاه نداشتیم،من روی کاناپه دراز کشیدم و مادر جونگمین طبقه بالا خوابیده بود،در حالی که کشتی کج میدیدم داشتم پرتقال هایی که پوست گرفته بودم رو هم میخوردم
-انقد این چیزا رو نبین واسه همینه همیشه تا بهت دو کلمه حرف میزنم میخوای عین جان سینا چپه راستم کنی!
-ای بابا باز این پسره مزاحم اومد د برو دیگه!برو بخواب!پس فردا میخوای برگردی کره باید جون داشته باشی!
-ببینم مگه قراره پیاده برم؟
من به حرفش توجهی نکردم،زیر لب گفتم واقعا که هیکل اینارو هم نداری بگیم 6 تیکس!
-چی 6 تیکس؟
-هیچی!
-چیه فکر کردی من مثل اینا بدن 6 تیکه ندارم؟خب دارم تو ندیدی!داری زیر لب غیبتمو میکنی خودم میدونم!
-اگه داری نشون بده!
-نه انوقت بهم تجاوز میکنی!بی پرده میشم فکرای خوبی دربارم نمیکنن!
-خفه شو!
-باشه خیلی خب باشه!
آروم دستش رو برد دم تی شرتش و دراوردش،اندام ورزشکاریش رو میتونستم ببینم!خیلی توپ بود وقتی بغلش میکردم حس میکردم یه اندام زیبا و ورزشی رو این زیر داشته باشه ولی نه به این شاهکاری!
-چیه؟ مگه روح مادر بزرگ مقدس هونگ کونگو دیدی که اینطوری بهم خیره شدی!!!
-نه ولی جونگمین من…من…خیلی دوستت دارم!
-میدونی برای مردا سخته که این جمله رو بگن چون معمولا تو عملشون اینو ثابت میکنن!ولی چون تویی عااااااااشــــــــقتم!
اومد طرفم و لباش رو به لبام کشید،پیشونیشو به پیشونیم چسبونده بود آروم پیشونیش رو جدا کرد و بعد لب هاش رو رو لب هام گذاشت تو بغل هم بودیم و داشتیم زبون همدیگرو تو دهن هم حس میکردیم گاهی زبونش رو روی لبم میکشید و با دستش سینه ها و گردنم رو نوازش میکرد،آروم صورتش رو از صورتم دور کرد و لب هاشو رو گردنم کشید وقتی اینکارو میکرد تویه دلم قند آب میشد این اولین تجربه ی من با پسر مورد علاقم بود،گردنم رو با زبونش نوازش میداد و من از پشت مالشش میدادم،زبونش رو کم کم از گردنم جدا کرد و همینطور از لب هام شروع به لیسیدن کرد و تا زیر گلو رسید داشت آروم زیر گلومه میمکید و به پایین میمود و آروم با دستش دکمه های پیرهنمو باز میکرد،چون شب بود و من معمولا تو خونه سوتیا نمیبستم سوتین نداشتم پس کارش خیلی راحت تر شده بود،من رو روی کاناپه خوابوند و بعد توی چشمام یه لحظه نگاه کرد،بوسه کوچیکی از لبام زد و رفت سراغ سینه هام،سینه هامو میمالید و با زبونش دور نوکش میکشید،نک سینه هام سیخ شده بودن ونسبتا محکم نک سینه ام رو گاز گرفت و این باعث شد داد بزنم،دیگه اون ملایمت اول رو نداشت،با اشتیاق و اشتها سینه هامو چنگ میزد و زبونش رو روی اونا میمالید،دستش رو گذاشت رویه شلوارم و میخواست درش بیاره،تویه اینکه بزارم اینکارو بکنه تردید داشتم،دستمو گذاشتم رویه دستش ولم نمیخواست به سرنوشت بدی دچار بشم اما به خودم جرات دادم و این اجازه رو بهش دادم…
ادامه دارد…
چون خیلی طولانی شد سکسشو میزارم برای قسمت بعدی.

نوشته: SS501


👍 0
👎 0
34771 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

331255
2012-08-22 02:18:06 +0430 +0430
NA

من که نتونستم بخونم
هیچی .
خوشحال نشدم
نمی نوشتی بهتر بود
اقلا اسمشو میزاشتی جومونگ بهتر بود

0 ❤️

331256
2012-08-22 02:24:12 +0430 +0430
NA

خواهش میکنم ازت که بما رحم کن و
سعی نکن که قسمت بعدش رو ادامه بدی ممنون میشم

0 ❤️

331257
2012-08-22 02:33:19 +0430 +0430
NA

اومدم ببينم نويسندش كيه ديدم نوشتي سكسشو ميذارم واسه قسمت بعد ديگه نخوندم!
شير جوان داداش خصوصيتو چك كن

0 ❤️

331258
2012-08-22 02:43:03 +0430 +0430
NA

ادامه نده تاوسطش نفهمیدم کدومتون دختربودید ننویس

0 ❤️

331259
2012-08-22 02:49:40 +0430 +0430
NA

نتونستم بخونم.نگارشت بد بود
فحش نمیدم Ass ت بسوزه

0 ❤️

331260
2012-08-22 02:54:15 +0430 +0430

خوشم نیومد ادامه شو ننویس . . . . . . . . . . . . . .
نگارشت تخمی بود. محاوره اول داستانت که بطور کل خارج میزد و مفهوم نبود. داستانت رو هم رو قسمت سکسی ولش کردی که دیگه بد تر. خوشم نیومد. من مطمئن هستم که قسمت بعدیشو نخواهم خوند چون از این جور داستانهای کیرماتیک خوشم نمیاد. زیاد فحشت نمیدم ولی کیر جومونگ تو کون جونگمین. چولمنگ دیگه ننویس.

0 ❤️

331261
2012-08-22 04:16:08 +0430 +0430

فارسى وان زياد ميبينى نه؟

0 ❤️

331262
2012-08-22 05:37:31 +0430 +0430

اه اه بدم میاد از این فیلمای کره ای
ورداشته داستان کره ای هم واسمون نوشته

۱-سلام دوستان…من 2 ساله میام شهوانی ولی عضو نشدم و فقط داستانا رو خوندم و کامنت ها که از همه جالب تره…اگه داستانم بد شد که هر فحشی دلتون خواست بدید کسی که خربوزه میخوره باید پای لرزشم بشینه!!

به عشق فحش خوردن نوشتی خربوزه؟

۲-خب که چی؟قطع کن الان برشکست میشی!
ورشکست؟؟؟

۳“-(کره ای ها وقتی میخوان بگن الو میگن یوبوسیو)” "
Yoboseyo

یبوست بگیری با این داستانت

۴-نترسیدی وقتی همه خونه هستن باهاش…؟
اگه نترسیدی پس احمقی!!!

ببین بازم بنویس ولی خواهشا دقت کن چی بلغور میکنی. از این فیلمای کره ای فارسی وان و شبکه سه هم الهام نگیر واسه داستان.

0 ❤️

331263
2012-08-22 05:39:02 +0430 +0430
NA

اين چه مكالمه ي چرتي بود كه باهاش داستانتو شروع كردي??! خودت فهميدي چي گفتي??
داستانت افتضاح بود.جدا ميگم.
اگرم فكر كردي اون سكس مسخره ي نا تموم اخر داستان باعث جذب شدن خواننده به قسمت بعد ميشه سخت در اشتباهي.
بعضي از داستانا از اسمش معلومه كه چه مزخرفي هستو نميري بخونيش. توام مينوشتي سكس ناتمام منو جومونگ. راستي چشاي درشتت و زيباييه ايرونيت تو حلق همون جومونگ.

0 ❤️

331265
2012-08-22 06:51:36 +0430 +0430
NA

کير تو کس نداشته ات

0 ❤️

331266
2012-08-22 07:37:45 +0430 +0430
NA

به قول دوستمون فارسی 1 زیاد میبینی؟
نگارشت افتضاح بود به حدی که نمیشد بفهمی چی نوشتی
بی زحمت ادامه اش رو ننویس چون بلد نیستی بنویسی
حوصله ام سر رفت از دست این ادمین
آخه اینا هم شد داستان؟!

0 ❤️

331267
2012-08-22 07:39:44 +0430 +0430
NA

آخه کیر رستم و اسفتدیار و سهراب و خالقشون فردوسی با شاهنامه تو کونت این خزعبلات چی بود اومدی نوشتی؟
کس مغز
نه آخه کـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــسسسسسسسسسسس مغزززززززززز این داستان بود؟؟؟؟!!!

0 ❤️

331268
2012-08-22 07:58:08 +0430 +0430
NA

خودت داستانتو خوندی؟
خودت فهمیدی چی نوشته بودی؟
میتونم شرط ببندم خودتم نفهمیدی چی بلغور کردی
فقط چون دلت فحش میخواست اومدی اینجا داستان نوشتی

0 ❤️

331269
2012-08-22 08:22:36 +0430 +0430
NA

تا گفتی یارو کره ای نیم ساعت داشتم میخندیدم بقیشم نخوندم

0 ❤️

331270
2012-08-22 09:46:40 +0430 +0430
NA

فهش بهت نمیدم ولی دیگه ننویس من کلا از فیلم کره ای بدم میاد همش چرته اصلا خوب نبود پشیمون شدم خوندم بقول بچه ها فارسی1زیاد نگاه میکنی به جای فارسی 1 برو جم نگاه کن حداقل بهتره این فارسی1هست که تخیلتو اینقدر تخمی کرده جان همون دوست کره ایت دیگه ننویس

0 ❤️

331273
2012-08-22 09:56:58 +0430 +0430

مادرتو جکی چان بگاد انشاا…

0 ❤️

331275
2012-08-22 10:27:52 +0430 +0430
NA

ادامه ندیا!!!(البته اگه فحش دوست داری میتونی این کارو بکنی و ادامه بدی)
نگارشت کیری.موضوعت کیری.اسمای تو داستانت کیری.خودتم کیری!
مادر جنده چرا بچه ها رو الاغ فرض میکنی؟!
آخه خاک تو اون سرت کنن که از اون موقع تا حالا تو کف جومونگ موندیو اینجا تو این سایت داری خودتو خالی میکنی.
کیرم تو اون چشای درشتت!!!
اینقدر بدم میاد از دخترایی که تو این سایت از خودشون تعریف الکی میکنن.
ساکر خانوم!

0 ❤️

331276
2012-08-22 10:58:20 +0430 +0430
NA

Fekr konam ziyadi farsi1 o zemzeme didi elet kire kore e khaste…! Nanevs jojo

0 ❤️

331277
2012-08-22 12:46:44 +0430 +0430

وای کلی خندیدم. خاطراتمو زنده کردی. منم بچگیام کلی فیلم کره ای میدیدم و عاشق بازیگراشون بودم. عجب دورانی بود. معلومه زیادی روت اثر کرده که اومدی توهمات سکسیتو نوشتی. امیدوارم زودتر شفا پیدا کنی

0 ❤️

331278
2012-08-22 13:40:22 +0430 +0430
NA

یعنی ایرانی جماعت اینقد بی غیرته که اجازه بده یه پسر خارجی تخمی بیاد خونشون که با دخترش هم رابطه داره

0 ❤️

331279
2012-08-22 15:33:54 +0430 +0430
NA

Bekhoda kheily zur dare vaghti esme khodetun ro mizarid irani. kirom to dastanet.

0 ❤️

331280
2012-08-22 18:14:46 +0430 +0430
NA

در عجبم
اخه تخماتیک تو که بلد نیستی واسه چی مینویسی
برو یکم از داستانای mr.silver fuckرو بخون بعد بیا بنویس هرچی میخاید فحش بدد

0 ❤️

331281
2012-08-22 18:16:07 +0430 +0430
NA

در عجبم
اخه تخماتیک تو که بلد نیستی واسه چی مینویسی
برو یکم از داستانای mr.silver fuckرو بخون بعد بیا بنویس هرچی میخاید فحش بدد

0 ❤️

331282
2012-08-22 18:31:43 +0430 +0430
NA

هرچی بالایی ها گفتن تو Ass ت

0 ❤️

331283
2012-08-23 12:21:40 +0430 +0430
NA

بسه ديگه
جون مادرت بسه ديگه ادمين خان
اينا رو اسمشو ميذاري داستان و به خورد خلق الله ميدي؟!
نكنه تو معلومات نداشته ات به اين مزخرفات ميگن داستان!
داستاناي عالي ارا كه نزديك ٢ماهه برات فرستاده رو ميفرستي بايگاني كه اين كوس شعرا رو آپ كني؟

0 ❤️

331284
2012-08-23 13:31:56 +0430 +0430
NA

عجب خر تو خری…چرت و بی مزه

0 ❤️

331286
2012-08-23 14:47:43 +0430 +0430
NA

هر کس درباره امام عزیزم امام هادی ع به من پیام بده خواهرش جندست !

0 ❤️

331287
2012-08-23 20:33:10 +0430 +0430
NA

kharboze ba zelzeleye azarbayejan tu halghet
masalan mikhay jazzabtaresh koni
bishour inja dastane sexi minvisan ke ab az koso kire khalgh jari beshe
to yaboo miay ghesmete sexisho hazf mikoni ba in be estelah dastane ridemalismet jende khanum?

0 ❤️

331288
2012-08-27 15:25:36 +0430 +0430
NA

یه پیشنهاد جالب
برید قسمت فهرست
داستانهایی که امتیازشون زیر 40باشه باز کنید
مستقیم برید بخش نظرات …آخر خنده
یه وخ اشتباه نکنید داستانو بخونید
این سایت یعنی نظرات٪

0 ❤️