هشتاد کیلو شهوت خالص (۱)

1401/02/13

واسه کسایی که تا بحال جز جق و دید زدن سابقه ی سکسی انچنانی نداشتن سکس با دوست دختر یا زن متاهل و خیانت و این حرفا کمی عجیب به نظر میاد.ولی خب واقعیت همیشه با ذهن بقیه قرار نیس سازگار باشه
من رضام.زهرا خانم داستان ما هم همسر ی بنده خدایی بود.زهرا از تریپ دخترایی بود ک خودشونو خیلی لوس میکنن ناز میکنن برا همه و از همه دلبری میکنن.از نظر هیکل هم یک کلمه بگم یک کوس تمام عیار.سینه ها نزدیک ۹۰ قد بلند کون گنده رون ها تو پر.همه چی تموم به معنای واقعی.شوهر زهرا پسر بدی نبود خیلی مودب با شخصیت با وقار.اما خب.چه کنیم.سیب سرخ دست چلاق افتاده بود.بعدها شنیدم بخاطر همین لوس بازیا و اداهاش چند بار خواسته بوده طلاقش بده ولی خب قسمت نبوده.
من اولش نظر چندانی روی زهرا نداشتم.اما جرقه همه چی از روزی زده شد ک یکی از همکارهای ما در مورد زهرا باهام حرف زد.یکی از دخترایی که قبلا با زهرا تو دانشگاه هم کلاس بود از گذشته اش برای همکارمون گفته بود که دوران دانشجویی وضعش خیلی خراب بوده و دختر خیلی شیطونی بوده و خلاصه مخلص کلوم از اون کلوچه های خوشمزه روزگاره.همکارم اولاش نمیخواست لو بده بینشون چیزی اتفاق افتاده یا نه اما کم کم که صحبت کردیم سه چهار روز بعد، مشخص شد چندماهی که زهرا همکارمون شده بود کم کم روشون به هم وا شده و زهرا عزیزم مرد من صداش میکنه و گاهی از لباس هایی که میخره براش عکس میده و حسابی رفیق شدن.رفاقت این دو تا جایی پیش رفت ک دگ همکارمون زهرا رو صدا زد اتاقش و دعواش کرد و گفت ک اگر کمی بیشتر جلو بریم باید واسه بچه هامون اسم انتخاب کنیم.دوزاریم افتاد که دوستمون یک مار رو داخل غار بده ولی میترسه.
گذشت و منم جز یه مورد خیلی جزئی هیچ تصویری از بدن این حوری خوشگل نداشتم.اونم صب داشتم با سرعت وارد یکی از اتاق های اداره میشدم نگو زهرا نشسته رو صندل یقه مانتوشو وا کرده داره بند سوتین اش رو درست میکنه.زهرا بعد چند ماه از اداره ما رفت شهر دگ و ما موندیم تو کف.خوشبختانه بعد ۵ ماه منو هم به اداره زهرا خانم تو اون شهر انتقال دادن چون نیرو کم داشتن و منم نیروی مازاد محسوب میشدم تو شهر خودمون.رفتم و جابجا شدم و بالاخره زهرا خانم رو بعد چندماه دیدم و شروع به کار کردیم.روزها پشت سرهم خیلی عادی سپری میشد ولی چون زهرا تو این شهر تنها بود مث همه همکارها ی صمیمیت خیلی عادی شکل گرفته بود بین ما.منم طبق عادت همیشگیم خیلی سر به سر خانما میزاشتم بلکه یکیشون ی نخ بده.تا که یک روز زهرا ایستاده بود وسط اداره جلو ی کمدی کار میکرد من رد شدنی دیدم مقنعه اش کج شده گفتم خانم… مقنعه ات کج شده یهو با لبخند برگشت گف میشه درست کنی.مغزم سوتی رو که باید میکشید کشید.چه میکردم.با خجالت ساختگی نزدیکش شدگ که مثلا ناخواسته دارم انجام میدم این کار رو و مقنعه شو با دستم صاف کردم دستمو از زیر گردنش تا ته مقنعه اش ک وسطای کمرش بود کشیدم چن بار که مثلا دارم مقنعه شو صاف میکنم.این اتفاق خاصی نبود اما خب واسه ی من بهترین سوژه جق بود حداقل برای چند روز.همچنان زهرا خانم میومد و میرفت با بدن توپر و گوشتی اش دل از همه میبرد.گذشت تا یک شب بهترین اتفاق عمر من افتاد.هردو شیفت ‌کاری شب بودیم و کلا ۴ نفر بودیم که تایم خواب ما دونفر از ساعت ۳ شب بود تا ۸ صب.و تایم خواب اون یکی دونفر هم از ۱۲ شب تا ۳ صبح.من داخل سالن اصلی مشغول کار بودم زهرا خانمم داخل اتاق استراحت خانم ها.اون شب از ۴ نفر تنها خانم همین زهرا بود و بقیه اقا بودن.من داشتم همه چیو جمع جور میکردم که برم بخوابم که صدای زهرا اومد که آقای … میشه چند لحظه بیاین.بلند شدم و رفتم سمت اتاق خانم ها.بخاطر بودن دوربین های مدار بسته طبیعتا تو اون محیط نمیشد کاری کرد و خیلی راحت لو میرفتیم.رفتم اتاق خانم دم در وایسادم و در زدم گفت بفرمایید.رفتم داخل و دیدم روی یکی از تخت خواب ها نشسته و یه پت روی سر خودص و بدنش کشیده که مثلا حجاب نداره من راحت برم تو.رفتم تو و دیدم که با ترس گوشه اتاقو نشون میده.دیدم که یک عدد موش خوشکل زحمت کشیدن و دارن پیاده روی میکنن.اروم رفتم بگیرمش که موش فهمید قراره چ بلایی سرش بیاد مث رعد برق در رفت درست سمت تخت زهرا جون و از قفسه کنار تخت رفت بالا.و این جا بود که شد آنچه شد.زهرا پتو رو انداخت و جیغ زنان دوید سمت دیگه ی اتاق.کار ناتمام یک سال ما رو یه موش ناقابل تموم کرد.زهرا خانم ی تاپ تنش بود و ی شلوارک ساده و اماده خوابیدن بود.ولی از دست تقدیر بی خبر بود.موش از قفسه تخت بالا رفت و از رو دیوار درست رفت سمت گوشه ای ک زهرا وایساده بود و خانم باز جیغ زنان دوید سمت من و اون چیزی که میدیدم لرزش یک جفت ممه های ۹۰ و کون گنده و رون های توپر بود.خدا خدا میکردم موشه همچنان قدرت نمایی کنه و من از صحنه ها لذت ببرم.

این داستان ادامه دارد

نوشته: حاج رضا


👍 16
👎 13
29801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

871832
2022-05-03 01:22:36 +0430 +0430

دوتا ایراد داشت
میگن سیب سرخ دست شغال افتاده ( نه چلاق)
همسر یه بنده خدایی بود اما از اون «دخترایی» بود که …؟ شوهر داشته ولی دختر بود؟
احیانا مرکز درمانی بوده جاتون ؟ کارمند خانوم شب بمونه محل کار با جاخواب ؟

2 ❤️

871841
2022-05-03 01:33:46 +0430 +0430

درحال تجزیه و تحلیلم که کدوم شغلی جز کار تو بیمارستان شیفتی زن و مرد کار میکنم😂😂😂

1 ❤️

871892
2022-05-03 02:52:21 +0430 +0430

توهم از اون جغیایی ک دوس دارن کسشعرای تو ذهنشون تصویری ذهنی بسازن

2 ❤️

871909
2022-05-03 04:25:41 +0430 +0430

اون موش هم ی کاری کرد ولی توی بی عرضه هنوز هیچی😁

1 ❤️

871949
2022-05-03 10:36:11 +0430 +0430

تحت هر شرایطی، چه دروغ بگی و چه حقیقت ، ارتباط با زن شوهر دار در هیچ فرهنگی پسندیده نیست

1 ❤️

871950
2022-05-03 10:39:08 +0430 +0430

خیلی تخیلی بود. صحنه هم ک نداشت 😁

1 ❤️

871965
2022-05-03 12:54:35 +0430 +0430

کسشعر وارداتی از زیمباوه

1 ❤️

871968
2022-05-03 14:15:27 +0430 +0430

ننویس کوس کش همون جلق تو بزنی بهتره

1 ❤️

872015
2022-05-04 00:01:36 +0430 +0430

ادامشو زودتر بزار که منتظرمم

0 ❤️

872021
2022-05-04 00:26:45 +0430 +0430

خود کُسکشت از این کُسشعرت خندت نگرفت ؟

0 ❤️