همبازی (۲)

1399/10/25

...قسمت قبل

سعید اونشب تا ساعت یازده موند و رفت. یکساعت بعد پیام فرستاد. سلام عشقم،من رسیدم. ولی از همین الان دلم برات تنگ شده! چند تا استیکر بوس براش فرستادم. از اینکه یکی برام ابراز دلتنگی کنه ، اینکه عشق ، دوباره توی دلم زنده شده بود.از اینکه منم براش بیقراربودم ! یک حس قشنگی داشت توی دلم پا میگرفت !! حسی که با پیداشدن دوباره سعید شکل گرفت و امروز بعد از اولین رابطمون داشت محکمتر میشد. چشمام رو بسته بودم و سکس امروز رو توی ذهنم تجسم میکردم. هرچند کوتاه و بدون برنامه بود ولی واسه شروع خوب بود. انگار سبکتر شده بودم وآرامش خاصی داشتم. توی افکار جورواجور غرق بودم که یکباره ته دلم لرزید نکنه سعید پشیمون بشه؟ نکنه مهر مطلقه بودن ، نذاره من به سعید برسم ؟داشت حالم بد میشد. دلم نمیخواست بهش فکر کنم میخواستم امشب رو با لذت سر کنم. چشمام رو بستم و سعی کردم بخوابم.
فردا ساعت 10 با صدای هشدار پیام واتس آپ از خواب بیدار شدم. پیام از سعید بود سریع بازش کردم: سلام عشقم صبح بخیر!!خوبه گفتم دلتنگتم وعین خیالت نیست!! لبخند اومد روی لبم وتمام افکار منفی دیشب رو فراموش کردم.چند دقیقه ای به چت عاشقانه گذشت. رفتم پایین صبحانه خوردم ورفتم داروخونه قرص گرفتم و از اونروز خوردم که اگر از دستمون در رفت پشیمون نشیم. تا روز دوشنبه از هر فرصتی برای صحبت وچت وتماس تصویری استفاده میکردیم. دوشنبه نزدیک ظهر پیام داد :مریمی، انتظار نداری که من برای لمس تنت تا آخر هفته صبر کنم؟نوشتم خوب عشقم پاشو بیا دیگه ،منم نمیتونم صبر کنم! نوشت روم نمیشه هر روز بیام، خوب منم خونه دارم تو پاشو بیا !اینجا راحت تریم و با استرس سر نمیکنیم
فکر بدی نبود، اونجا بهتر هم بود. خونه سعید یک دو طبقه بود که طبقه پایینش رو کرده بود شرکت تبلیغاتی و دفتر دستکی راه انداخته بود وطبق بالاش هم خودش زندگی میکرد. خوب من که برای رفت وآمد و یا دیر اومدن خونه مشکلی نداشتم. هیچ وقت یادم نمیاد بابا مامان در این موارد گیر داده باشند ولی خودم هم همیشه رعایت میکردم.نوشتم باشه عشقم بعد از ظهرمیبینمت.
بعد از ظهر دوش گرفتم وآرایش ساده ای کردم و راه افتادم. به مامان هم گفتم من بیرون شام میخورم. ساعت 5:30 در خونه سعید بودم.در رو که باز کرد، پریدم توی بغلش یکی دو دقیقه مشغول بوسیدن هم بودیم. سعید راست میگفت ،نمی شد تا آخر هفته صبر کرد. بودی ادوکلن و تنش حالم رو خوب میکرد. خوش اومدی عشقم ! لبش رو بوسیدم. وای سعید نمیدونی چقدر دلم برات تنگ شده بود. سفت بغلم کردم منم خیلی دلم تنگ شده بود. اگر نمیومدی خل میشدم.
مانتوم وشالم رو درآوردم ونشستم. سعید میوه و خوراکی چیده بود روی میز. رفت دوتا لیوان شربت آورد. و نشست کنارم. بلندم کرد وبه بغل گذاشت روی پاش،مریم خانم جای توی اینجاست ! بوسش کردم وسرم رو گذاشتم رو شونه اش و دستش رو گرفتم. سرش رو تکیه داد به سرم ،و بازوم و نوازش میکرد.بیست دقیقه ای توی حس بودیم. شربت و کمی تنقلات خوردیم.
سعید لبش رو گذاشت روی گردنم و بوسه های ریزی میزد. انگار کبریت رو گرفت زیر فیتیله انبار باروت. حس شهوتم بیدار شد. با یک نفس عمیق برگشتم و لبم رو گذاشتم روی لبش و با چند تا بوسه از لباش ،لب پایینش رو کشیدم توی دهنم. چند ثانیه که لباش رو مکیدم وخوردم. چون به بغل نشسته بودم گردنم اذیت میشد. از جام بلند شدم و رو به سعید نشستم روی پاش. دستام رو انداختم دور گردنش ودوباره لبش رو کشیدم توی دهنم. سعید هم در حین خوردن ولب بازی دستش رو کرده بودزیر تیشرتم وپشتم رو نوازش میکرد. تشنه تن سعید بودم . تیشرتش رو کشیدم بالا و درآوردم. خم شدم ونوک سینه اش رو بوسیدم. دوست داشتم ایندفعه منم از بدن سعید لذت ببرم و مثل یک عروسک منتظر حرکات اون نمونم. با بوسه و خوردن سینه و شونه هاش اومد سمت گردنش. اشتیاقم، برای سعید هم شیرین بود و کیرش درزیر من داشت بیدار میشد و بی تابی میکرد. دستاش رو از روی بازو هام برداشت و گذاشت روی باسنم و آروم می مالید شون و گاهی فشار میداد به خودش. سعید چشماش رو بسته بود و از اینکه ابتکار عمل رو بدست گرفته بودم راضی به نظر میرسید. با بوسیدن گردنش چند باری کیرش ضربه زد به زیر کوسم. ولی خیلی دلچسب نبود و شلوار جینم جلوی لذت بیشتر رو گرفته بود. سعید در حال خوردن لبام دستش رو از پشت کرد توی شلوارم و باسنم رو گرفت توی دستاش و نرم فشار میداد. دکمه شلوارم رو باز کردم تا راحت ترباشه.چسبیدم به سینه اش وسرم رو گذاشتم روی شونه اش. آروم گردنش رو میبوسیدم. سعید. بلندم کرد وشلوار وشرتم رو کشید پایین و درآورد خواستم بشینم روی پاش، نذاشت، گفت سر پا بیا روی مبل رفتم بالا. کوسم دقیقا مماس با صورتش بود لباش رو برد جلوو گذاشت بالای کوسم. با برخورد لباش با چو چولم انگار آتیش درونم زبونه کشید. وای ی ی سرش رو گرفتم وفشار دادم به تنم. زبونش رو از پایین کشید تا روی چوچولم. کشی به بدنم دادم وپاهام رو باز تر کردم.نوک زبونش رو کرد توی کوسم و بازی بازی میداد. چند ثانیه ای که زبون زد و لیسید نتونستم سر پا بمونم روی مبل هم که نرم بود ترسیدم تعادلم رو از دست بدم. روی بدنش سر خوردم. قبل از اینکه بشینم از جاش بلند شد ومنو همراهش برد سمت اتاق خواب ،نشستم لبه تخت ، کشیدمش جلو. شلوارکش رو کشیدم پایین و کیر نیم خیز شده اش رو گرفتم توی دستم. سرش رو بوسیدم و با نوک زبون لیسش زدم. چند ثانیه ای لیسیدم بعد کلاهکش رو گذاشتم توی دهنم. سعید آهی کشید و دستش رو کرد لای موهام. در حال میک زدن سر کیرش ،تخماش رو گرفتم توی دستام وآروم نوازش کردم. سعید سرمو محکم گرفت و کیرش رو تا نصفه چپوند توی دهنم. یک دقیقه ای براش ساک زدم. کشید بیرون. تاپ و سوتینم رو درآورد و هلم داد روی تخت. وخوابید روم. کیرش افتاد لای پام. سعید با لب بازی ادامه میداد و منم دستم رو بردم پایین وکیرش رو روی کوسم میمالیدم. کلاهکش رو میکشیدم روی شیارم و این کار بد جوری داشت تحریکم میکرد ونفسام رو تند میکرد. بعد از لحظاتی کلاهکش رو تنظیم کردم و با فشار آروم سعید تا خایه هاش چسبید بهم. سعید در حالی که خیلی نرم سرعتش رو زیاد میکرد ، سرش رو برد سمت گوشم وبا لباش لاله گوشم روبازی میداد. رد حرکت کیرش رو توی بدنم حس میکردم. دستام رو حلقه کردم دور کمرش و آه وناله میکردم. سعید پاهام رو کامل باز کرد وبین پاهام قرار گرفت. پاهام رو گرفتم بالا. دلم میخواست همه کیرش رو توی وجودم لمس کنم و ازش لذت ببرم. یک دقیقه ای تلنبه زد وکشید بیرون وآروم گفت عشقم دمرشو! برگشتم. یک متکا گذاشت زی شکمم و با تنظیم کیرش خوابید روم وتلنبه اش رو ادامه داد. دستاش رو برده بود زیرم و با پستونام بازی میکرد و وپشت گردم رو میبوسید و میخورد. سعید داشت از همه ظرفیتها استفاده میکرد. در حال تلنبه زد ن توی کوسم ، با شکمش به باسنم ضربه میزد.پستونام رو نوازش میکرد وخوردن وحس نفسهای گرمش روی گردنم حسابی آتیش درونم رو شعله ور کرده بود. حس پرواز داشتم و ازش میخواستم بیشتر به بدنم ضربه بزنه. تشک فنری تخت هم به کمکمون اومده بود. با ضربه های سعید تشک نمیذاشت ازش فاصله بگیرم و منو برمیگردوند. سعید سرش رو آورده بود در گوشم و با حرفاش عاشقانه اش وقربون صدقه رفتنم ، انگار بنزین روی آتیش میپاشید. دست رو کشید روی صورتش وفشار میدادم به خودم. در حال آومدن بودم. نفسم به سختی میومد. ولی دلم میخواست زیر سعید جون بدم. بدنم داشت گر میگرفت. بریده بریده گفتم سعید قرص خوردم آگر خواستی بریز توم. ولی جون مریم محکمتر ضربه بزن. سرعتش رو بیشتر کرد و بی رحمانه تر ضربه میزد. با حرص در گوشم گفت چرا قرص خوردی میخواستم یک قفلی بهت بزنم که دیگه هیچ وقت کسی نتونه تور ازم جدا کنه !!حرفش به عمق دلم نشست و کمک کرد سریعتر ارضائ بشم. نای جیغ کشیدن هم نداشتم واحساس میکردم ضرباتش داره بدنم رو متلاشی میکنه با پاشین آب سعید توی کوسم. آتیشم داشت خاموش میشد چند ثانیه با تمام وجود داشت بدنم رو میکوبید و پستونام رو میچلوند وکیرش دل میزد آب میریخت. دستام رو بردم روی دستاهای سعید و محکم گرفتم که ازم جدا نشه.عرقمون باعث شدم بود که پشتم بچسبه به سعید 5دقیقه ای بود که مثل مرد ها افتاده بودم سعید خودش رو از روم کشید کنار و منو کشید رو خودش. نای حرکت نداشتم. نمیدونم چقدر توی اون حال بودیم . سعید بلند شد رفت برام شربت آورد. جیگرم حال اومد خوردم و رفتیم توی حموم دوشی گرفتیم رفتیم بیرون برای شام.

نوشته: مریم


👍 14
👎 3
7601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

786342
2021-01-14 01:03:58 +0330 +0330

شربتو اول میخورن نه بعدش! رفوزه شدی! 😁

4 ❤️

786402
2021-01-14 10:43:25 +0330 +0330

مگه داریم ؟
مگه میشه ؟

0 ❤️

786457
2021-01-14 22:22:38 +0330 +0330

دلمون خواست😊

0 ❤️

914703
2023-02-11 15:42:14 +0330 +0330

قشنگ بود سعید جان ❤️ 😎

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها