همسایه ها (۴)

1399/10/15

...قسمت قبل

رامین موزیک ماشین رو پلی کرد و مشغول سیخ گرفتن گوشت ها شد .((عطر اقاقی ابی )) . چقدر مناسب این فضا بود .دوتا چایی ریختم و کنار رامین نشستم . و بی اختیار سرم رو تکیه دادم به شونه اش، و همراه ابی زمزمه میکردم. رامین گفت مریم جون ؟جونم ؟میشه ببینی چی افتاده تو چشمم؟سرم رو برداشتم ونگاه توی چشماشش کردم. نورآلاچیق کم بود، رفتم نزدیکتر که بهتر بتونم ببینم .لبش رو آورد جلو و لبم بوسید .مریم جونه چه صدای زیبایی داری ؟میشه بشینی روبروم این جا نمیتونم ببینمت !دلم میخواد سیر نگات کنم .!!از حرفاش کیف میکردم .از جام بلند شدم . سرش رو خم کردم به عقب و یک لب ازش گرفتم . رفتم دو تا چایی ریختم و روبروش نشستم . چند دقیقه ای نشستیم تا کارش تموم شد و رفت دستاش رو بشوره .توی این فاصله رفتم کنار منقل دو سه تا تیکه چوب گذاشتم ،و موندم کنار آتیش . اومد از پشت بغلم کرد.موهام رو داد کنار وچندتا بوسه زد رو گردنم .لباش رو برد نزدیک گوشم: عزیزم میخوای بریم تو ؟ گفتم نه خوبه .چند دقیقه ای توی بغلش بودم .گرمی تن رامین و آتیش منقل داشت گرمم میکرد که سرو کله بچه ها پیدا شد . از هم جدا شدیم . رامین گفت تا شما وسایل شام رو بیارید کباب ها هم آماده است .همراه بچه رفتیم . وسایل رو آوردیم .یک ربع بعد کباب ها هم آماده شد و شام رو خوردیم .انصافا هم که عالی بود . جمع کردیم و رفتیم تو.یکساعتی بازی کردیم. پریا خوابش گرفته بود ،رامین به مژده گفت پریا جون خسته است،خوابش میاد. پاشید برید بخوابید . .مژده گفت بابا میشه تو پایین بخوابی من وپریا پیش هم بخوابیم ؟قبل از اینکه من مخالفت کنم رامین گفت اشکال نداره برید بخوابید .
رامین گفت برم بساط چایی رو بیارم تو .گفتم اگر اشکال نداره بریم توی الاچیق ،با وجودی که سردم بود دلم میخواست دوباره بغلم کنه وبا گرمی تن رامین گرم بشم .رامین هم قبول کرد .سویشرتم رو پوشیدم ورفتم بسمت در .رامین پشت سرم اومد بیرون در رو بست .دست انداخت زیر زانو هام و گرفتم توبغل و برد سمت آلاچیق .یک نیم بشکه کنار آلاچیق بود آورد، آتیش رو روشن کرد .یک نیمکت کنار میز رو بردیم کنار آتیش و جوری نشسیم که به ویلا دید داشته باشیم . نشست کنارم و دستش رو اندخت دور گردنم .گفت مریم جون اهل نوشیدنی هستی؟ سری به نشونه تایید تکون دادم و گفتم ولی کم! بلند شد رفت از توی ویلا یک شیشه نصفه ویسکی و دوتا جام آورد .راستش خیلی وقت بود نخورده بودم و دلم میخواست دلی از عزا در بیارم .ولی از طرفی هم نمیخواستم لذت امشب رو به خاطر مستی از دست بدم. دوست داشتم امشب رو با هوشیاری کامل حس کنم .یک پیک هم بیشتر نخوردم .رامین یک پتوی مسافرتی آورد مریم جون اگر سردت شد اینم بنداز روت . دستش که دور گردنم بود رو برد پایین تر و پهلوم رو نوازش میکرد. چسبیدم بهش و سرم رو گذاشتم روی شونه اش .حرفی بین مون رد بدل نمیشد .و بیشتر دستامون کار میکرد .دستم رو گذاشتم رو دستش و تا زیر پستونام کشیدم.یکم روی شکمم رو نوازش کرد . زیپ سویشرتم رو باز کرد واز تنم درآورد و پتو رو انداخت روی دوش هر دومون . دستش رو اینبار از زیر تاپم رسوند روی شکمم. با لمس دستاش بروی پوستم انگار نفس کم آوردم . یک لرز خفیف زدمو نفس عمیقی کشیدم. خودم رو بیشتر بهش چسبوندم . یواش یواش دستاش اومد بالا و رسید به پستونام و از روی سوتین میمالیدشو ن .نفس وضربان قلبم تند شده بود .سرم رو گرفتم بالا و نگاش کردم .لباش رو گذاشت روی لبم و شروع به بوسیدن و خوردن کرد. مدتی خوردیم .با وجودی که یک پیک بیشتر نخوردم ولی باز تاثیرش رو حس میکردم.دستم رو آروم بردم روی کیرش .هنوز سفت نشده بود یکم از روی شلوار مالیدم و دستم رو کردم زیر شلوار و شرتش و دور کیرش حلقه کردم. باورم نمیشد ،قطرش اجازه نمیداد که که انگشتام بهم برسه. هم حس خوبی بود، هم حس ترس . با فشار دستم روی کیرش،رامین نفس عمیقی کشید . کمی با کیرش بازی کردم و دستم رو بردم پایین و تخماش رو گرفتم ونوازششون کردم . بدون اینکه حرفی بزنم دراز کشیدم روی نیمکت وسرم رو گذاشتم روی پاش یکم شلوارش رو دادم پایین و کلاهک کیرش رو چسبوندم به لبم . با دوتا بوسه سرش رو کردم توی دهنم و زبونم رو کشیدم روش وآروم میک زدم . رامین یکم متمایل شد سمت من وپتو رو انداخت روم. چشمش رو بسته بود .و نفس های عمیق میکشید . دستاهای رامین از توی یقه رفت زیر سوتنیم و پستونام رو بدون مزاحم لمس کرد . آروم میمالید و نوازش میکرد.با نوازش های رامین بیشتر تحریک میشدم و سعی میکردم حجم بیشتری از کیرش رو بکنم توی دهنم ،ولی واقعا میسر نبود . دستش رو ازبدنم جدا کرد و سرم رو کشید بالا، مریم جونم اینجا مریض میشی .پاشو تا بریم تو، بچه ها هم دیگه خوابیدن. از جام بلند شدم.سرم گیج رفت. رامین دستم رو گرفت و نشوندم روی نیمکت . عزیزم بشین میخوری زمین تا آتیش رو خاموش کنم و بریم . سریع خاموش کرد و وسایل رو جمع کردروی میز و دوباره بغلم کرد ورفتیم داخل . منتها اینبار لبش رو کرده بودم توی دهنم و میک میزدم . .منو گذاشت روی مبل و رفت بالا به بچه ها سر زد و در اتاقشون رو قفل کرد و اومد . چندتا بوسه زد به لب و صورتم وتاپ وسوتینم رو از سرم بیرون کشید. با گفتن جووون نوک پستونم رو کرد توی دهنش و با نوک زبونش باهاش بازی میکرد .و با دستاش میمالید و هر چند لحظه یکبار جابجا میکرد . درازم کرد روی مبل و خیمه زد روم .تیشرتش رو از تنش در آوردم و خودم پستونم رو گذاشتم توی دهنش با هر میکی که میزد آتیش توی بدنم بیشتر شعله میکشید و رقص بدنم بیشتر میشد . چند دقیقه ای به نوبت پستونام رو خورد و مالید و با بو سیدن شکمم رفت تا زیر نافم . دکمه شلوارم رو باز کرد وهمراه شرتم از پام درآورد .یاد اونروز افتادم که چقدر بخاطر درآوردن شلوارم از دستش عصبانی بودم و این بار چقدر مشتاق . بار اول ناخواسته کوسم رو دید .اما این بار خودم رو کامل در اختیارش گذاشته ام و بیقرار فتح تمام بدنم . رامین نگاهی از سر شوق به کوسم کرد و گفت این وروجک رو ببین چه آبی انداخته !! راست میگفت این بدبخت از غروب که دستمالیم کرد آب افتاده بود. پاهام رو از هم باز کرد و بدون معطلی سرش رو برد در کوسم و با میک زدن پایین کوسم آبم رو خورد تا خواستم بگم نکن این کار رو، قورتش داد . حرص و لعش برای خوردن کوسم بیشتر شهوتیم میکرد . زبونش رو لوله میکرد توی کوسم و میچرخوند و با سر وصدای زیاد میخورد و با گفتن کلمات تحریک آمیز، منم دیوونه میکرد . .چندین بار حین خوردن کوسم نوک زبونش رو میکشید روی سوراخ کونم و دیواره بین کوس و کونم رو لیس میزد پاهام رو جمع کرد روی شکمم و دستام رو زیر زانوهام قفل کردم تا تسلط رامین به کوس و کونم بیشتر باشه . با دستاش باسنم رو میمالید وماساژمیداد و با زبون ولباش کوس وکنم رو نوازش میکرد . با برخورد نوک زبونش به چوچولم دلم میخواست جیغ بکشم . اینقدر تحریک شده بودم ک فقط خدا خدا میکردم زوتر کیرش رو تو بدنم حس کنم شاید کمی آروم شم .در حال خوردن و لیسیدن چوچولم دستاش رو آورده بود بالا و سینه هام رو نوازش میکرد . قلبم بشدت میزد و نفسام مرتب نبود و مجبور بودم ناله هام رو خفه کنم تا صدام در نیاد وباز یکی پیدا بشه وتوی خماری بمونم .دست رامین رو از روی پستونم برداشتم وانگشتاش رو کردم توی دهنم و میک میزدم تا این جوری جلوی سرو صدام رو بگیرم.رامین هم با شستش دور لبم رو نوازش میکرد و کف زبونش رو میکشید بالای کوس و چوچولم. دیگه نمیتونستم تحمل کنم دستش رو درآوردم وبا التماس گفتم :رامین جون مریم بکن تو !!رامین بلندشد، شلوار و شرتش رو درآورد . وآومد روم .آنقدر آب از کوسم سرازیر بود که بعید میدونستم نیاز به آب دهن یا روان کننده باشه .سر کیرش رو خودم گذاشتم در کوسم و آروم فشار داد . با وجودی که حسابی تحریک شده بودم و بشدت نیاز داشتم و لی کلفتی کیرش انگار شکاف کوسم رو داشت بیشتر میکرد .کشید بیرون با آب دهن خیسش کرد و دوبار گذاشت خیلی آروم فشار داد .میلیمتر به میلمتر پیشرویش رو توی بدنم،با تمام وجود حس میکردم وقتی بدنش به بدنم چسبید احساس میکردم . راه نفسم بسته شده بود ونمیتونستم نفس بکشم . یکم از روم بلند شد و نفس عمیقی کشیدم . حدود یک دقیق های حرکت نکرد تا کوسم عادت کرد .خوشبختانه طولش بلند نبود و الا فکر کنم کارم حسابی سخت میشد.خیلی نرم شروع کرد به تلنبه زدن چند دقیقه ای آروم تلنبه زد وکشید بیرون و رفت پایین مبل .باسنم رو کشید بسمت لبه .یک کوسن گذاشت زیر زانوهاش و دو باره آروم کرد تو. پاهام رو کامل باز کردم تا راحت تر بره تو .توقفی کرد و با انگشتش چو چولم رو میمالید . و با دست دیگه اش پستونام رو نوازش میکرد. اینجوری بهتر بود و بیشتر تحریک میشدم. شروع کرد به تلنبه زدن .پر وخالی شدن توی کوسم رو خوب حس میکردم . با چند تلنبه حالم داشت جا میومد و لذت میبردم .دستای خودم رو بردم کمک رامین و با نوازش سینه و پستونام همراهیش میکردم وخیلی آروم ناله میکردم. رامین کم کم سرعت رو زیاد کرد . و از طرفی هم بشدت چوچولم رو میمالید که باعث میشد در آستانه ارضا شدن باشم . ازش خواهش کردم سرعتش رو بیشتر کنه .رامین دستاش رو گذاشت دو طرف پهلوهام و دو سه دقیقه محکم ضربه میزد . انگار هم رگهای بدنم وصل شده بود به کوسم وهمه بدنم داشت لذت میبرد .احساس میکردم دارم فلج میشم رعشه بدی افتاده بود توی بدنم. انگار آب جمع شده چند سال گذشته یکجا ریخت توی کوسم .کیر رامین همه راه خروج کوسم رو پر کرده بود و آبم پشت مانعی جمع شده بود .رامین چند ثانیه ای توقف کرد و پهلو ها وشکمم رو مالید.بعد ریتم تلنبه زدنش رو از سر گرفت و کم کم سرعتش رو بیشتر کرد.با شناور شدن کیر رامین توی آبم ،صدای شلپ شلوپ توی فضای سالن میپیچید . دو-سه دقیقه ای بشدت تلنبه زد و کشید بیرون با صدای اوووووفف و چند حرکت دست ،خودش رو خالی کرد روی شکمم . انگار رامین هم حال و روز منو داشت. کلی آب روی شکمم بود و چند قطره ای هم روی پستونا و صورتم . ولو شد روم .هرچند خیلی سریع ارضاع شدیم و لی برای بار اول خوب بود وحس خوبی داشتم .چند دقیقه ای حسابی لب ولوچه هم رو خوردیم تا حالمون جا اومد . بلند شدیم کلی کثیف کاری کرده بودیم . آب زیادی ریخته بود روی مبل . رامین با یک دستمال بدنم رو پاک کرد. بغلم کرد وبرد روی یک مبل دیگه بایک دستمال خیس روی مبل رو تمیز کرد .


رامین مبل رو تمیز کرد . و اومد کنارم نشست و دست انداخت گردنم و پستونمرو گرفت توی دستش و نوازش میکرد .از جام بلند شدم نشستم روی پاش،لبش رو بوسیدم و چسبیدم به سینه اش . تکیه اش رو داد و مشغول نوازش ولمس پهلو ها و باسنم شد . 10 دقیقه ای توی اون حس موندیم . رامین گفت مریم جون اگر خوابت میاد برو بخواب !بدون اینکه حرکتی یا نگاش کنم گفتم: میخوام پیش تو بخوابم!!راستش بدون فکر حرفی زده بودم ،چون ممکن بود بچه ها بیدار بشن و ببیند واین وجهه خوبی نداشت. رامین بازو هام رو گرفت و از خودش جدا کرد .گونه ام رو بوسید . پس بذار برم تشک و پتو بیارم پایین .نشستم روی مبل و توی فاصله ای که رامین بره و برگرده ،دستم رو گذاشتم روی کوسم و نوازشش میکردم . انگار اونم راضی بود. سبک شده بودم و حس پرواز داشتم .دیگه از اینکه جلوی رامین لخت باشم ویا بهش پیشنهاد هم خوابی و سکس بدم ، ویا حتی براش ناز کنم خجالت نمی کشیدم.رامین یک تشک پهن کرد و برقا رو خاموش کرد اومد بالای سرم . دستش رو دراز کرد بسمتم .ولی من نمیخواستم بخوابم دلم میخواست یکبار دیگه سکس کنیم .چون معلوم نبود دیگه به این زودی ها موقعیتش پیش بیاد .هنوز هم داشت ترشح میکرد .دست انداختم پشت پاش و کشیدمش جلوتر . و زبونم رو گذاشتم زیر کلاهکش ولیس زدم . نگاه بالا کردم و زل زدم تو چشماش .احساس رضایت و خرسندی رو توی چشمای رامین هم میدیدم .دهنم رو باز کردم وسرش رو کردم توی دهنم رامین چشاش رو بست وبا نفسی عمیق تشویقم کرد ادامه بدم. دستاش رو گذاشت روی شونه هام و کمی اومد جلوتر . چند تا میک زدم تا مایعات توی کیرش تخلیه شد توی دهنم .بدون اینکه بهش فکر کنم،قورتش دادم. درحال خوردن و مکیدن ، دستام رو بردم و مشغول نوازش تخماش شدم .کیرش داشت جون میگرفت وهر لحظه سفت تر میشد . نهایتا 15-16 سانت بود ولی عجیب قطور بود .یکی دو دقیقه ای براش ساک زدم وخوردم .از دهنم کشید بیرون .دست انداخت زیر بغلم و بلندم کردم وبا حالتی شهوتناک گفت :این که نمیشه مریم جون، پس من چی ؟لبام رو کرد توی دهنش . در حال خوردن، دستاش رو میکشید روی باسن و ستون فقراتم .با یک دستم کیرش رو میمالیدم و بادست دیگه پشت گردنش رو .رامین از زمین جدام کرد و برد روی بوفه آشپزخونه .تکیه ام رو دادم به ستون گوشه بوفه و سر رامین رو چسبوندم به سینه ام . لباش رو آورد زیر گلوم وبا بوسه های ریز روی گلو و گردنم کارش رو ادامه داد با کف زبونش از بالای سینه تا زیر چونه ام میکشید برخورد نفس هاش با گلو و گردنم، بدنم رو مور مور میکرد و ریتم نفسام رو تغییر میداد .با بوسی از لبام رفت پایین تر و مشغول خوردن وبازی کردن با پستونام شد . نوکشون رو میک میزد و کم کم نصف پستونم رو چپوند توی دهنش با دست زیر پستونا وبالای شکمم رو نوازش میکرد و هر چند ثانیه پستونا رو جابه جا میکرد و زبونش رو میکشید لای پستونام و روی خط دور می چرخوند .سعی میکردم با نوازش بدنش وناله هام بیشتر تحریکش کنم .کم کم با خوردن وبوسیدن شکمم رفت سمت پایین .صندلی ناهار خوری رو گذاشت نشست و با یک لیس رفت سر بخت کوسم .قلبم بشدت خودش رو به در و دیوار میکوبید و بدنم رو با هر تپش به یک طرف پرت میکرد .پشت سرم رو خالی کردم و دراز کشیدم روی سنگ بوفه .بدنم حسابی داغ شده بود و سردی سنگ احساس قشنگی بهم میداد .رامین بدون توقف کارش رو میکرد .گاهی زبونش رو میکرد توی کوسم ودیواره داخلیش رو نوازش میکرد وگاهای لبه هاش رو میکرد دهنش و میک میزد و یا چوچولم رو لیس میزد و میخورد.پاهام رو گرفتم روی شکمم و به این طریق کونم رو هم در دسترسش گذاشتم تا اونجام هم بی نصیب نمونه .با برخورد نوک زبونش به سوراخ کونم ناخواسته جیغ کوچیکی کشیدم. ولی سریع خودم رو کنترل کردم . انگار رامین فهمید که یکی از نقاط حساسم است و علاوه بر زبون ولباش ، وقتی هم که کوسم رو حال میداد ،با انگشتاش کونم رو ماساژ میداد و نوازش میکرد .تن ناله هام داشت بالا میرفت .رامین بلند شد اومد کنارم . دوتا انگشت میانیش رو کرد توی کوسم و با شستش روی چوچولم میمالید و تلنبه میزد . سرش رو آورد در گوشم و نجوا کنان :میدونی مریم جونم ، امشب حس خوشبخترین مرد دنیا رو دارم،چون زیبا ترین وخوش اندامم ترین بدن دنیا داره ارضاِءم میکنه . با حرفاش بیشتر تحریکم میکرد و احساس غرور داشتم . سرم رو برگردوندم و لباش رو کردم توی دهنم . دستش رو از وسط پاهام برد زیر کمرم و دست دیگه زیر شونه هام، سفت بغلم کرد و برد روی تشک. دراز کشید روم سر کیرش رو میمالید روی کوسم و با لبام بازی میکرد .سینه ام به شدت بالا وپایین میشد. نفس زنان و با حالت عصبی گفتم: رامین جون مریم،یک جوری بکن که دیگه هوس کیر نکنم ! در خواستم لبخند قشنگی روی لب رامین آورد .69شد روم .گفت خوب عزیزم یکم حالش رو جابیار و خوب خیس کن .وسرش روکرد توی دهنم .خودش هم خم شد روی کوسم . سه تا انگشتش رو کرد توش و آروم شروع کرد تلنبه زدن و چوچولم رو گرفت بین لباش و میک میزد .داشتم دیوونه میشدم دستام رو گذاشتم روی باسن و کیرش روفشار دادم توی دهنم .دیگه نمیتونستم تحمل کنم .هرچی آب توی دهنم بود رو مالیدم به دور کیرش گفتم :رمین تو روخدا بسه دارم میمیرم! برگشت .تنظیم کرد و با یک حرکت تا خایه کرد تو . نفسم کامل بند رفت .انگار سوراخ کوسم چند برابر بیشتر باز شد . صدای جر خوردن کوسم رو میشنیدم.بی حرکت موند و دوباره سرش رو گذاشت دم گوشم :خوب عزیزم تقصیر خودته، که اینقدر کوست تنگه! بکشم بیرون عشقم ؟ با صدای خفه گفتم نه فقط تلنبه بزن . حس یک درد شیرین پیچید توی بدنم انگار واقعا بهش احتیاج داشتم .با چند حرکت کیرش میخواستم که باز هم این کار رو بکنه !مثل دیوونه گفتم رامین دوباره بکش بیرون و با شدت بیشتر بکن تو !!رامین بدون حرف ،سریع کشید بیرون و بدون تنظیم و مکث با همون خشونت کردش تو.پشت سر هم تکرار میکردم دوباره و لباش رو میبوسیدم .هر ضربه ای که میزد .آتیش درونم بیشتر شعله میکشید . رامین بدون معطلی و دیوانه وار تلنبه میزد و هر چندتا ضربه یکی میکشید بیرون و با ضربه محکمتری میکردش تو. پاهام رو گرفتم بالا .5-6 دقیق تلنبه زد.انگار عزراییل داشت جونم رو میگرفت .نیم تنه ام رو میکوبیدم به سیه رامین و ولو میشدم رو تشک . دوبار دست و پام شروع کردن به لررزیدن و انگار سیل چندین رودخونه از جای جای بدنم،جاری شد توی کوسم . خواستم رامین رو بگیرم که حرکت نکنه ولی کیرش رو کشید بیرون و با نعره ای خفیف آبش رو ریخت روی شکم و سینه ام .افتاد روم وصورتم رو غرق بوسه کرد . راستش دیگه حال بوسیدنش رو هم نداشتم.بی حالتر از اون بد که بخوام حرکتی کنم رامین با یک حوله منم تمیز کرد وگذاشت کنار .ازپشت بغلم کرد .فقط زمزمه رامین زیر گوشم رو شنیدم که گفت مریم جونم،ممنون که اجاره دادی با تو به عرش بیام ! با صدای بچه ها از خواب پریدم .وای بدبخت شدم خواب موندیم بچه ها دیدنمون !با اضطراب از جام بلند شد .!!! نمیدونم کی رامین منو آورده توی اتاق ،لباسام رو گذاشته بود روی تخت. ساعت نزدیک 9 بود .از پنجره نگاه کردم رامین داشت بساط صبحونه رو آماده میکرد و بچه ها هم بازی میکردند سریع رفتم و آب سردی به بدنم زدم . لباسام رو پوشیدم و رفتم پیششون .رامین چند سیخ جیگر اماده کرده بود و منتظر من بود .بچه ها هم طبق معمول با سگ ها سر گرم بودند .سلام کردم رامین اومد جلو.سلام عشقم صبحت بخیر خوب خوابیدی ؟نگاهی به بچه ها کردم و لبش رو بوسیدم .آره عزیزم بهترین خواب چند ماه اخیرم بود گفت خوشحالم و لبم رو بوسید . صبحانه وناهار رو خوردیم و بعد ظهر برگشتیم. از این که قرار بود هر کس بره خونه اش عصبی بودم .

ادامه...

نوشته: مریم


👍 32
👎 2
52901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

784807
2021-01-04 23:49:03 +0330 +0330

دمت گرم اینکه با عشق کس دادی خیلی قشنگ بود 😍 😛 😚

0 ❤️

784819
2021-01-05 00:44:38 +0330 +0330

چه سکس رویایی و قشنگی ، دوسش دارم ، آدم با یکی باشه ولی اینجوری باشه
ادامه هم داره عایا ؟

0 ❤️

784863
2021-01-05 08:41:20 +0330 +0330

سلام ازهرچی داستان فیک و کسشعردیگه داشت حالم بهم میخورد،بسیارقشنگ و زیباتوصیف کردی.😙😙

0 ❤️

784864
2021-01-05 09:24:20 +0330 +0330

غلو بود

0 ❤️

784869
2021-01-05 10:37:44 +0330 +0330

سلام
خیلی زیبا و جذاب می نویسی و معلومه با جون و دله چون خوب به دل میشینه . نمیخوام مثل برخی که فقط منتظر ایراد گرفتن هستن باشم ولی تو چند سطر اول دو بار نوشتی که "چایی ریختم " . چون خودم هم کم و بیش می نویسم میدونم اینجور مسائل پیش میاد فقط خواستم قبل ارسال یه مرور بکنی تا دیگه کسی نتونه به نوشته های زیبات ایرادی بگیره. موفق باشی

0 ❤️

784899
2021-01-05 15:14:10 +0330 +0330

چه خاطره واقعی باشه و چه داستان خیالی فرقی نمیکنه
بسیار زیبا و قابل فهم و درک و قابل باور بود و جز یک غلط نوشتاری که خیلی هم توی ذوق نزد تقریبا درست و بدون ایراد و البته به شدت تحریک کننده بود

1 ❤️

784903
2021-01-05 15:33:05 +0330 +0330

خیلی خوب بود ممنون

0 ❤️

784934
2021-01-05 21:05:49 +0330 +0330

ایووووووووووول بالاخره دادی اخیییییییش 🤣🤣🤣🤣🤣
دمت گرم لایک داری مریم خانم یا آقا مریم یا هرچی ولی بلدی ها شیطون قشنگ بود لایک

1 ❤️

785098
2021-01-06 17:04:41 +0330 +0330

سلام . از هویت واقعی نویسنده اطلاعی ندارم ولی از دید یه خواننده به طور کلی از نگارش و روان نوشتنت خوشم اومد . نسبتا متن خوبی بود ولی میتونست بهتر هم باشه با توجه به پتانسیل ادبی ای که از خودت نشون دادی . ایراد و اشکال هم تقریبا نداشت و بجز یکی دومورد چیزه دیگه ای به چشم نمی اومد . واسه ی نویسنده ی متن ( چه بانو چه اقا ) ارزوی موفقیت و مسرت دارم .

0 ❤️

786087
2021-01-12 11:11:05 +0330 +0330

میخواستی هوشیار باشی ک لذتشو از دست ندی ولی چندتا پیک ویسکی بیشتر نخوردی؟والا تا جایی ک ما میدونیم آدم با دوتا پیک ویسکی کلش داغ میشه

ما ک جقی نیستیم ولی این داستانم ب افتخار رفقای جقی
خوش باشی
لایک

0 ❤️

914700
2023-02-11 15:38:34 +0330 +0330

👍 😎

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها