همسر مذهبی و بیغیرتی من (۲)

1401/03/14

...قسمت قبل

سلام خدمت همه عزیزان

در ادامه قسمت اول من فهمیدم که کون تپل نگین خیلی کردنیه و من از پسش بر نمیام ولی نگینم به مردای دیگه پا نمیده
من یه رفیق دلشتم اسمش سعید بود واقعا میگن خدا بعضیارو نقاشی کرده دروغ نیس انگار خدا سعید نقاشی کرده بود
بعد مدت ها حدود ۵ سال دیدمش رفتیم کلی گشتیم بیاد قدیم و قرار گذاشتیم بریم استخر که سه شنبه رفتیم کلی حرف زدیم تو راه وارد استخر شدیم دیدم شرت سعید چقده باد کرده معلوم کیر خیلی بزرگی داره موقعه شنا که خسته شدیم یه گوشه نشستیم که بحث کشیده شد سمت زنا و سعید میگفت هر زنی رو اراده کنه میکنتش که منم گفتم اینجوری نیس بعضیا پا نمیدن که سعید خندید گفت اونای که پا نمیدن بعدش زیرم اشکشون در میاد گفتم نه همه شون که ذهنم رفت پیش نگین یعنی نگین به سعید پا میده خلاصه چند روز گذشت و همش فکر سعید تو ذهنم بود که چجوری بفهمم نگین به سعید ما میده یا نه
که نشستم یه نقشه کشیدم و واسه خونمون خرید کردم یروز بعدش با سعید همینجور که حرف میزدیم نزدیک تاریکی شد که من از قسط اوردم پارک طرف خودمون و دیدیم که تاریکیه دیگه که مثلا خواستیم خداحافطی کنیم گفتم خونم نزدیکه بیا شامو در خدمت باشیم که گفت ن فلان و من گفتم ما عین برادریم و این حرفا خلاصه به نگین پیام دادم مهمون داریم دوستمه که رسیدیم دم خونه و نگینم چون تا حالا سعید ندیده بود زیاد به خودش نرسیده بود فکر نمیکرد اینقدر خوشتیپ باشه که خلاصه از در که وارد شدیم سلام احوال پرسی فلان دیدم که نگین چشاش چهارتا شد از خوشگلی سعید که سعید کلی باادب حرف زد و نشستیم نگین چای اورد و کلی خوش امدگویی کرد به سعید و حین حرف زدن دیدم نگین میخاد بشینه پیش من با سعید بحرفه ولی روش نمیشه و بعد شام هم سعید کمکون کرد ظرفارو جمع کردیم و کلی حرف زدیم که سعید رفت و بعدش با نگین رفتیم که بخوابیم دیدم نگین همش خودشو میجسبونه بهم میدونستم بخاطر سعیده ولی بع روم نیاوردم و لباشو خوردم که موقعه سکس نگین گفت تا حالا نگفته بودی دوست به این با ادبی داری گفتم یه دوست معمولیه که نگین گفت نه خیلی با ادب و جنتلمنه که فهمیدم چششو گرفته گفتم کجاشو دیدی این سعید زنارو یجور جر میده گریشون میگیره کجاش باادبه که نگین یه اههه سکسی کشید و گفت فشااار بده منم فشار دادم موقعه فشار گفت سعید چیکارشون میکنه که گفتم جرررشون میده که نگینن یه اههههههههه دیگه کشید و گفت بهش نمیاد اخه خیلی باادبه که بعد اون چندبار سعیدم اومد خونمون و کلی باادب و احساس با نگین رفتار میکرد و نکینم خیلی خوشش اومده بود یروز با سعید حرف میزدیم که حین بحث گفت خیلی هوس سکس کردم باید یکی رو مخشو بزنم گفتم شاید پیدا کنی پا نده گفت نه بابا من دلم بخاد همه رو بدست میارم گفتم خیلی مطمئنی به خودت انگار گفت تو شک داری مگه گفتم اره خندید گفت یکی رو بگو من بهت ثابت میکنم میکنمش گفتم همه نمیدن که گفت میدن خلاصه گفتم مخ نگین بزن اگه میتونی گفت دیونه شدی گفتم نه والا میخام امتحانش کنم که گفت زشته بابا ما رفیقیم گفتم فقط میخام بدونم میتونی مخشو بزنی گفت میتونم ولی دوستیم اخه که با کلی بحث قبول کرد
که گفت یه گروه بزن سه تایی تا بتونم اول بحرفم باهاش که شبش با نگین حرف زدم و گفتم میخام یه گروه سه نفری بزنم یکم حوصلمون واشه که نگین گفت سه نفری با کی گفتم سعید دیگه که چشای نگین برق زد و گفت خیلی خووبه منم هستم و گپ زدیم که چند روز اول سعید و نگین زیاد شوخی نمیکردن ولی رفته رفته تو ده روز جوک میفرستادیم گپ و میخندیدیم یروز سعید خونمون دعوت بود بعد ۲۰ روز اومد شام مهمون باشه سعید گفت یه موقعیت جور کن من باهاش چند دیقه تنها باشم بتونم باهاش یکم بحرفم که گفتم باشه نگین شام درست میکرد که گفت شما هم بیاین کمک من دیکه همش تنبلین که منو سعیدم خندیدیم رفتیم کمکش که نگین گفت اون ظرف بزرگه تازه خریدیم کجاس گفتم تو اتاق بالا کمد گذاشتی گفت برو بیارش گفتم من دارم پیاز خورد میکنم خودت برو بیارش گفت من دستم نمیرسه گفتم رو صندلی برو میتونی خب، که میدونستم صندلی یه پایش صب شکسته بود رفت و گفت پدراممم صندلی که شکسته گفتم چیکار کنم من دستم بنده که به سعید چشمک زدم سعید گفت دعوا نکنین من میرم کمکش که سعید رفت تو اتاق و درو اروم نیمه بست و رفتم کنار در گوش بدم بببنم چی میگن
سعید: نگین خانوم یه ظرف نمیتونی بیاری تنبل مایم یا تو
نگین: عه افا سعید من دستم نمیرسه ببین که نگین خودشو بلند کرد دستش برسه و سعیدم پشت سرش بود سعید گفت خب یکم رو انگشت پاتون بلند شین شاید تونستین نگین گفت نمیشهههه ببین خودت ااا بلند شدم که دیدم نگین وقتی رو نوک انگشتاش بلند شد شومیزش رفت بالا و قشنگ تپلی کونش معلوم شد از زیر شلوار کشی سیاهش ک نگین گفت دیدی نمیشه
سعید: صبر کن شاید من تونستم بیارمش که نگین نرفت کنار تا سعید دستشو بلند کنه
سعیدم فهمید باید از پشت نزدیک بشه به نکین و دستشو بلند کنه
که وقتی دستشو بلند کرد یکمی چسبید به نگین
که نگین گفت ورش دارین
سعید: نگین خانوم یکم مونده دستم برسه کمدتون بلنده و یکمی بیشتر چسبوند
نگین: هینننننننن اقا سعیییید چیکار میکنیننننن
سعید: نگین خانوم یکم دیگه بلند شم و بپرم دستم میرسه
نگین: زود باشیییین
که دیدم وقتی سعید این حرف رو شنید از رو شلوار کیرشو گرفت دستش قشنگ گذاشت رو چاک کون نگین و گفت میام جلوتر که رفت جلوتر و همزمان کیرشم فشار داد از رو شلوار نگین رفت توو فک کنم چون نگین گفت هینننننننننن و سعید گفت اهان داره میرسه و ادا پریدن در اورد تا دستش برسه که حین پرید دو سه بار قشنگ شک تلنبه بود که هربارشم نگین میگفت واییی
که دست سعید رسید و ظرف بزرگی که اکثرا واسه سالاد اینا استفاده میکردیم اورد پایین و همونجور که نگین تو بغلش بود ظرف اورد جلو نگین که دیدم نگینم تو بغل سعید تکون نمیخوره و یواش گفت ممنون که سعید از جیبش فندک در اورد نمیدونم از عمدی بود یا نه انداختش جلو نگین رو زمین که گفت نگین خانوم ببخشید میشه اون فندکو بدین من از دستم افتاد
که نگین گفت باشه این ظرف بگیرین از دستم بدمش که نگین قشنگ خم شد فندک ورداره که با اینکار کونش قشنگ دیگه بغل سعید بود که دیدم سعید با یه دستش ظرف نگه داشته دست دیگشو گذاشت رو کون نگین و دو سه تا تلنبه زد که نگین یه دستشو اورد عقب و سعید میخواست هل بده عقب که سعید دستشو گرفت و دوباره دو سه تای دیگه تلنبه زد که نگین یهو خودشو رها کرد و برگشت رو به روی سعید که سعید دست انداخت سر نگین بیاره جلو ازش لب بگیره نکین نزاشت و فندک داد بهش که من رفتم اشپزخونه مشغول انجام کار که نگین اومد و بعدش سعید اومدن که گفتم ۱۰ دیقس واس یه ظرف رفتین از گشنگی مردیم نگین گفت بابا کمدمون بلنده دستمون نمیرسید باید اون صندلی درست کنیم حتما
که شام درست کردیم یه قلیونم بعد شام اماده کردیم که حس کردم نگین دلخوره و زیاد حرف نمیزنه بعد یکم حرف زدن نزدیک ۱۲ بود که سعید گفت من میرم داداش گفت میموندی و فلان گفت کار دارم و رفت منم سعید بدرقه کردم و اومدم یکم قلیون کشیدم و جمش کردم دیدم دیروقته رفتم اتاق پیش نگین که دیدم تو فکره که رفتم بغلش کردم دیدم ناراحته گفتم چیشده گفت هیچی دلم گرفته که منم بوس بغلش کردم که یهو نگین گفت اههههه که خواستم لباساشو در بیارم گفت نه در نیار همونجوری بزار لاش که من تعجب کردم دیدم ناراحته قبول کردم و دو طرف لا کونشو وا کردم و گداشتم تو کونش که ازبس کونش تپل بود کیرم لاش گم شد که نگین باز گفت اههههه تلنبه بزن که منم زدم نگین گفت اوووف محکمترررر که اون شب کردمش زود ابم اومد نگین گفت پدراممم من میخاممم چه زود ابت اومد اخههه و ناراحت شد که با بغل و بوس خوابمون برد که فرداش بعد ظهر مثل همیشه که بعد کار با سعید میرفتیم قدم میزدیم گفتم چیشد دیشب تونستی مخشو بزنی گفت هم اره هم نه گفتم ینی چی گفت دیشب قشنگ گذاشتم لاش اوووف وای پسر عجب کونی داره گفتم خب پس پا داد فکر نمیکردم پا بده گفت هنوز کامل که نه خواستم ازش لب بگیرم نزاشت و منم دلخور شدم اونم شد گفتم دیدی پا نمیده من گفتم که گفت میده تو صبر کن که چند روز گذشت و سعید خونمون نمیومد و تو گپم گفتم کی میای که گفت کار دارم و نمیتونم بعدا میام که دیدم دیگه تو گپ جک هم نمیفرستن که بعد چند روز سعید لف داد از گپ که نگین گفت واا این چش شد گفتم والا نمیدونم که فرداش که حرف میزدیم با سعید گفت نترس میخام مخ زنتو بزنم بیاد پیویم تو فقط رفتی بگو خیلی دلخور بود حوصله هیچیو نداشت که شبش به نگین گفتم سعید اصلا حوصله نداشت و پکر بود فلان گفت چیشده بیچاره حتما اتفاق بدی افتاده که شام خوردیم گفتم نمیای بخوابیم که گفت نه من سریال نگاه میکنم و رو کناپه دراز کشیده بود گوشی تو دستش منم رفتم خوابیدم و فرداش سعید دیدم خوشحاله گفتم چیه کپکت خروس میخونه گفت دیشب زنت اومد پیوی تا صب چت میکردیم گفتم چییی
مگه چی گفتین باهم که گوشی باز کرد و چتاشونو دیدم که اولش سرسنگین حرف میزدن و نگین دلیل ناراحتیشو پرسیده که یعنی اومده فقط حالشو بپرسه بعد سعید گفته ازش دلخوره و نگین پرسیده چرا که سعید گفته بود بوسمو ندادی و کم کم شوخی کرده بودن و نگین گفت من بوس نمیدم و فلان و میخندیدن که سعید گفته لبات کشته منوووو
نگین: عهههه نه بابااا
سعید: اندام لبات خیلی عالیهههه
نگین:تو از کجا میدونیییی هااا
سعید: اون شب تو بغلم تپلی اندامتو دوس داشتم
نگین: اره دیدم مال شماممم خیلی بزرگههه
سعید: از کجا میدونی توووو
نگین: خب گذاشتی بودی لای پام هااا خیلی سفت بووود
سعید: کجاشو دیدی حالاااا
نگین: خیر تا همونجاشم زیاددد بود
سعید: نه بابا با اون لبات یه ساک میردی عالی میشددد
نگین: نخیررررررر من نمیزنم
سعید: قربون لباااات
نگین: اقا سعییید نگین خجالت میکشممم
سعید : اووف فدات بشممم بشین برام بخورررر
نگین: فقط ایندفه هاااا

سعید: اووف بخوور باش
نگین: اوووووم اوووووم
سعید: بخور سرتو فشار میدم رووووش
نگین: اووووم خفم کردیییی
سعید: فشااار بخووورش
نگین: اوووم قربون کیرت
که اون شب سعید تو چت سکس حسابی ترتیب نگین داده بود گفت بزودی میکنمش کوس نازشو گفتم اون چته واقعی پا نمیده
که سعید گفت فردا مهمونم کن میبینیم فقط یه چند دیقه منو باهاش تنها بزار مثل اون روز معلوم میشه که به نگین زنگ زدم گفتم سعید امشب مهمونمونه کلی خوشحال شدم سعیدم بعد قطع کردن گفت دیدی چقد دلش منو میخااد که گفتم شب معلوم میشه و شب شد و سعید اومد
که دیدم این دوتا چقدم به خودشون رسیدن بعد نشستن حرف زدن و چای آوردن که من رفتم شیر اشپزخونه باز کردم از قصد یکاری کردم خراب شه که گفتم ای بابا اینم خراب شد که اچار اینا از نگین خواستم اورد که سعید گفت چیشده گفتم هیجی بابا این خونه هر روز یچیزش خراب میشه یروز شیر اب یروز پایه صندلی یروز دستگیره اتاق که سعید گفت من از دستگیره سر در میارم تا تو اونی درست میکنی منم دستگیره رو درست کنم بعدش بشینیم حرف میزنیم که گفتم زحمت میشه فلان ک سعید گفت این حرفا چیه و گفت نگین خانوم بیاید نشون بدید دستگیره کدوم اتاقه که با سعید رفتن اتاق و سعید با صدای بلند گفت نگین خانوم چند پیچ گوشلی بیار که من بشنوم که نگین اومد چند تا پیج گوشلی ببره اتاق و رفتن که سعید باز با صدای بلند گفت نگین خانوم شما دستگیره رو بگیرین تا منم درستش کنم یعنی اینکه خیال نگین راحت باشه من شنیدم و اگه ناراحت میشدم میگفتم نگین بیا کارت دارم که من اروم اروم رفتم کنار دیوار دیدم دارن یواش حرف میزنن

سعید: بیا بغلممم جووون بخورمت مننن
نگین: نههه اقا سعید پدراممم میاد هاااا

انگار نگین بغل کرده بود چون من نمیدیدمشون ولی صداشون یکم میومد
سعید: نترسس خوشگل من اوووووم لباتو
نگین: اووووم نههه وردار لباتووو

فک کنم سعید لباشو میخورد که حین اینکه لبای نگین گرفته بوده نگین لباشو یکم ازاد میکرده و حرف میزده
سعید: اوووم هوووم بخور نترسسس
نگین: اوووم هوووم وااای نه میاد میبینه
سعید: هممممم نترس اوف سینه هاتو گرفتمم جوون چه تپلن
نگین:هممممممم اوووم وای نه ولشون کن اهههههههه اههههه
سعید: اووف درش اوردم برو ماایین بخورش زوود باش
نگین: واااای چیکار میکنی بزارش تو الان میاد میبینه دوتامونم میکشهههه
سعید: نترس زود باااش بخووور
نگین: نمیتونم خیلی بزرگهههه
سعید: دهنتو وا کننن اووووف
نگین: اوووووم هممممم درش بیاااار
سعید: بخور جون دلممم سرتو فشار
نگین : اوووم همممم امممم کلفته نمیتونمممم
سعید : فشااار اوووف جووون
نگین :اوووم همممم اوع اوووع

صدای سرفه های نگین میومد انگار رفته تو تا ته حلقش

سعید: جووون فشااار
نگین: اووووم اوووم یواشترررر ته حلقمه اووووم
سعید: جووون تند تند بخوورش پسسسس
نگین: اووووم هوووم اووف خوشمزس بزرگهههه
سعید : جووون فشااار
نگین: فشار بدی نمیخورماااا اوووم همممم
سعید: چشممم عزیزمم اوووف

که من رفتم اشپزخونه گفتم نگین سعیددد من کم مونده درستش کنم شما درستش نکردین
نگین: اووم عزیزم ماهم داریم میایم انگار کیر سعید دهنش بوده و درش اورد جوابمو داد چون گفت اووم و بعد حرف زد
سعید: داداش میایم این کارش زیاده درس بشد نیس
منم گفتم باشه زودتر بیاین
که اروم رفتم باز کنار در
سعید: کاش پدرام نبود این کوس نازتم میکردممم
نگین: اووم اوووم نههه تو کلفتی من طاقت تو رو ندارم
سعید: نگران نباش زیاد بزرگ نیس
نگین: اووم خیلی بزرگه کیر پدرام نصف اینم نیس
سعید: اوووف یواشتر بخور ابم داره میاد
نگین: اووووم هووووم
سعید اوووف ابم اومددد بخووور
نگین : اوووم هوووم چه تلخهههه
سعید : اووف جونم در اوند
نگین: من اب شوهرمو تا حالا نخوردممم اینم بخاطر دلخوریت اووووم

که من رفتم مشغول شیر اب شدم یکم دیگه دوتاشم اومدن دیدم سعید بی حاله نگین رفت یجیز شیرین بیاره براش گفتم چیشده گفت اقا سعید خسته بود فشارش افتاده که شبش کلی حرف زدیم و سعید زود رفت
تو تخت بودیم که نگین دستشو کرد کیرمو گرفت بخوره بزور بلندش کرد کردش ت دهنش و میخورد میگفت کاش بزرگتر بود اووف چنان میخورد پنج دیقه ای ابم اومد و گفت پدراممم چقدر زوود احححح یکم خودتو نگه میداشتی اححح و قهر کرد خوابید فرداش با سعید حرف میزدم گفتم چیشد تونستی مخشو بزنی خندید گفت مخشو بزنم چیه خانومت یه یاک مشتی زد برامم اوووف وای چه خوب میخورد لامصب گفت یه روز میام میکنمششش گفتم نه بابا اون به تو نمیده گفت میبینیم چجور گریشو در میارم
دوستان ادامه داستان بمونه واسه قسمت بعد

نوشته: پدرام


👍 57
👎 16
145701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

877527
2022-06-04 01:07:31 +0430 +0430

واقعا دوسش داشتم
خوب بود…!

1 ❤️

877529
2022-06-04 01:21:36 +0430 +0430

سلام اوووم خدافس اوووم کجا بیام؟ اوووم چی؟اوممم کجا؟اومممم
نتیجه:اول بزنید بعد بنویسید

7 ❤️

877546
2022-06-04 02:16:48 +0430 +0430

ب جز یکی دو جاش ک ضعف داشتی
در کل خوب بود

1 ❤️

877548
2022-06-04 02:20:08 +0430 +0430

بنویس

1 ❤️

877553
2022-06-04 02:34:58 +0430 +0430

اول بگم‌من مثل بعقیه نیستم توهین کنم من فقط بخوام به این داستان از1تا10امتیار بدم به قسمت اول4به قسمت دوم6میدم
چرا چون خیلی جاها زدو نقیض هایی داشت که کیفیت داستانو میگرفت که امیدوارم بهش پی ببری و مشکلاتشو درست کنی خواستی بگو بت بگم مشکلاتش چیه

0 ❤️

877557
2022-06-04 03:05:31 +0430 +0430

عااااالی ادامه بده حتما

1 ❤️

877558
2022-06-04 03:06:25 +0430 +0430

فقط و فقط فیلم برازر زیاد میبینی
تو شیر اب تعمیر میکنی اونا پشت در دستگیره ی در؟😂
عمو چی میزنی؟ شعور مخاطب و چی دیدی؟
بعد تو صدا زدی بیاین دیگ در حالیکه کیر تو دهنش بود گف اوم الان میایم؟
و همچنان ساک زد و اب طرف و تا ته خورد!
فقط عین این فیلما ک بغل در وا میستن و طرف کیرش تو کوص جنده هس!
باز جنده هه با اونیکه پشت دره صحبتم میکنه ک اره مثلا الان میایم😂😂

5 ❤️

877559
2022-06-04 03:12:30 +0430 +0430

فانتزی بیغیرتی چه کسشعریه
بعد چه جالب همه هم زنشون اوکین میدن تمومه
عالیه اصلا پشمای ادم میسوزه

2 ❤️

877561
2022-06-04 03:29:43 +0430 +0430

اومممم اوخخخخ
اههه کیرمممم دهنتتتت
قهرم اهههه

2 ❤️

877562
2022-06-04 03:37:36 +0430 +0430

خوب بود

1 ❤️

877570
2022-06-04 04:55:25 +0430 +0430

اوووف عالی بود

1 ❤️

877582
2022-06-04 06:21:16 +0430 +0430

زودتر ادامه اش رو بزارلطفا

1 ❤️

877657
2022-06-04 14:52:16 +0430 +0430

طرف خیلی خوشگل بوده و دست رو هرکی میذاشته مخشو میزده ، اما در ادامه باهات مطرح کرده ک خیلی وقته ک تو کفه
و باید حتما یه بیغیرتی گل خالی رو در اختیارش میذاشته تا از نسخی دربیاد ؟!
این پارادوکس کلی اقا سعیده

2 ❤️

877707
2022-06-04 21:06:53 +0430 +0430

جووووووووون قربون جندگی این خانمها بشم عالیه 😍 🤤 🤤

1 ❤️

877712
2022-06-04 21:45:17 +0430 +0430

فدای هرچی مرد و زن سکسیه بشم من

0 ❤️

877730
2022-06-05 00:47:24 +0430 +0430

خسته نباشید و سعی کن کلاس پنجم رو تموم کنی عزیزم.

2 ❤️

877731
2022-06-05 00:56:00 +0430 +0430

اینکه از جندهها هم زودتر داد

0 ❤️

877837
2022-06-05 16:30:54 +0430 +0430

چقد که که که که کردی
کی رفتم که شب شد که ساک زد که فلان
در کل خوب بود

0 ❤️

877850
2022-06-05 18:00:27 +0430 +0430

اصلا همه اراجیفت بکناررر
اما به خدا اون وسیله اسمش پیچ گوشتی هست نه پیچ گوشلی 💩

2 ❤️

877858
2022-06-05 22:16:50 +0430 +0430

برو کث‌کشیتو بکن
نمیخواد بنویسی

1 ❤️

877873
2022-06-06 01:12:08 +0430 +0430

منم یه دوستی دارم چشمش دنبال خانممه.‌همش بهم میگه بزار فقط یبار زنتو بکنم

1 ❤️

878205
2022-06-07 10:18:13 +0430 +0430

جالبه بجای۳نفر مینویسی .نگین اومممم . سعید .بخورشششش.من .کجاییدتموم نشد.نگین اممم الان میایم🤣🤣🤣🤣خیلی بحالی امممم اه اه اههههههه🤣🤣🤣🤣🤣🤣

0 ❤️

878268
2022-06-07 20:35:35 +0430 +0430

واقعا دلم میخاد باهات بحرفم یعنییی واقعنااا! خیلی حرفا دارم ک باید بهت بزنم…! بات نحرفم تا اخر عمر یچی میمونه اون ته دلم
ایدی تلم : @Daniel6824
لطفا پی بده خواهش میکنم🙏🙏🙏

0 ❤️

879442
2022-06-14 12:36:44 +0430 +0430

خیلی عالی بود

0 ❤️

879498
2022-06-14 18:03:11 +0430 +0430

پدرام وقتی داری کون میدی داستان ننویس چون تحت فشار نمیفهمی چی داری مینویسی

1 ❤️

880102
2022-06-17 19:26:02 +0430 +0430

لامصبا داستان نمی‌تونید بنویسید وکسشعرهای تو مختوم نریزین روی کاغذ حیف وقت داستان کلا تخیل بود

0 ❤️

880440
2022-06-19 15:44:52 +0430 +0430

این دقیقا چه لهجه ای بود ؟
یعنی زوج واقع اینجوری هم داریم؟ خوشبحالشون

0 ❤️

901227
2022-11-02 22:10:22 +0330 +0330

عالی بود

0 ❤️