همه پدوفیلن!!!

1397/12/24

حسن هستم 27 سالمه و داستانم مربوط به دوره 13 تا 22 سالگیم هست، پوست سرخ و سفید مو لخت و براقه خرمایی قدم الان 170 وزن 70.
خیلی تو دوره 13 سالگیم به بعد مورد تعرض قرار گرفتم بطوری که انگار تقاص زیبایی آزار و اذیت و تخریب هست.
از کلاس ژیمناستیک گرفته تا اتوبوس و مدرسه و محله و استخر و … تقریبا همه جا !!! من تا 19 سالگیم اصلا حرف نمیزدم و هنوزم خیلی کم حرفم بطوری که همه کنجکاون در موردم.
ولی فکر نکنید که فقط از مردها ! نه حتی زن هم دخیل بوده، بعد از دوماه از کلاس ژیمناستیک رفتنم وقتی دایی رسوند منو خونه، زندایی و غیره نشسته بودن و تعریف و تمجید هاه مامانم شروع شد که فلان میکنه بیسار میکنه از وقتی رفته کلاس ژیمناستیک و بقیه هم طالب دیدن حرکات نمایشی، من فقط یه پل زدن و پشتک زدن بلد بودم، پل که زدم یکی از زنا که مثلا شوخ طبع بود پرید و دولم و گرفت (تو پل زدن اندام جنسی خیلی تابلو میشه) که بقیه زدن زیر خنده، خب شاید بگین این که باحاله و فلانه و اینا ولی واقعا اینطور نیست !!! این خودش باعث و بانی یکی از مشکلاته روحیه الانه منه. که پنج ماه هم بی
شتر نرفتم …
چون همه پدوفیلن .
همینجا اعلام کنم داستان سکسی نیست و واقعا عقده گشایی هست و تعریف یه سری خاطره! یروز با داییم با موتور خوردیم زمین، هه شیوه کمک کردن چجوری بود ??? به بهونه کمک فردی که بغلم کرد جوری تمام بدنم و لمس میکرد که حالم از خودم بهم میخورد اصلا چیزی نشده بود که نیاز باشه بیای بغل کنی !!! ولی خب همه پدوفیلین …
مجبور بودم هر روز برای رفتن به مدرسه با اتوبوس برم، جلوی اتوبوس چون بزرگ بود و نمایه خیلی بازی داشت همیشه دوست داشتم اونجا وایسم و قلدری راننده واسه بقیه ماشینایه کوچیک و منظره واضح و هیجانی و تماشا کنم … مدرسم مرکز شهر بود و همیشه اتوبوس کیپ تا کیپ پر میشد، چقدر راننده پیرمرده و دوست داشتم که اجازه میداد جلو بغلش رو صندلی گرده بشینم، ولی چرا اجازه میداد ??? چون چندبار بخاطر تعرض و مالونده شدنم و کم حرف بودنم و دیدنه اشکم و پرسشه دلیل و متوجه شدن موضوع اجازه میداد بغلش بشینم ولی خب بقیه واحدیا نه، و مجبور بودم تحمل کنم و تو خودم بریزم.
چه میشه کرد همه پدوفیلین …
ولی خب اگر داستان فقط به اینجاها ختم میشد جای شکرش باقی بود، من تونسته بودم از دست همه غریبه ها تا اینجایه کار فرار کنم، ولی آشنا رو چکار میکردم ??? یازده تا پسرخاله از چهارتا خواهر که همه از مادرم بزرگتر و مادرم از همه کوچیکتر و من از همه پسر خاله ها کوچیکتر، اینجارو که تعریف میکنم من چهارده سال بعد از من کوچکترینشون از 17 بود دیگه تا بیست و سه …
عید فطر بود همه خونه مامان بزرگم بودیم، خخخخخخیلی بودیم و تدارک غذا واقعا سخت بود، شما حساب کنید بچه داییا و بچه خاله ها و خاله ها و دایی و دوماد و …
تو یه خونه چهارصد متری که کلا ساختمونش نود یا صد متر بود، من نشسته بودم پیش خاله هام و زنداییام و با بچه ها کاری نداشتم، چون اونا با من حال نمیکردن و فقط با من حال میکردن، توضیح میدم …
من واسه اونا بهترین فرد واسه ی پیاده کردن افکاره سادیسمی واسه دستمالی و و و و و و هیمنطور که ساکت واسه خودم نشسته بودم و تماشاشون میکردم پسرخالم احمد صدام کرد حسن بیا … رفتم جلو گفت میای بازی کنیم ??? منم قبول کردم و رفتیم حیاط پشتی و دوتا توپ پلاستیکی و میثم آورده بود و نشست با چاقو یکیشون و لایه کرد و شروع به یار کشی کردیم، نیم ساعتی خوش و خندون مشغول به بازی بودیم که همه رفتن من موندم و میثم و علی و احمد و جواد … نشسته بودیم به حرف زدن که میثم که از همه بزرگتر بود گفت تو این زیر زمینه جن هست و از این قبیل حرفا(یه زیر زمین پشت خونه نزدیک دیوار حیاط که توش
پره ترشیه)
نمیدونم چی شد که راهی شدیم و پرو بازی که هرکی نیاد ترسو هست و این حرفا … من اول از همه رفتم پشت سرمم بقیه امدن تا رسیدیم پایین میثم در رو بست گفت حسن سریع شلوارت و در بیار ببینیم دودولتو …
احمد نظاره گر بود ولی جواد و میثم و علی داشتن باهام ور میرفتن، که دستامو گرفتن شلوارمو در آوردن و من شروع کردم به گریه … احمد این وسط امد مونجی گری دربیاره که ریدن بهش و من تا شروع به جیغ خواستم بکنم میثم دولم و گرفت و گفت به خداااا قسم میکنمش. من خفه خون مرگ گرفتم چون واقعا تا جایی که راه داشت کشیده بودش، خلاصه میکنم موضوعو، میثم یه تف زد و بقیه راست کرده شلوارا باد کرده نگاهش میکردن منو وایسونده بود رو به دیوار و کیرش و فرو کرد تو کونم که من فقط نشستم رو زمین و دلم و گرفتم و از درد به خودم پیچیدم …
که البته اینجا ساکت ننشستم و به شوهر خالم گفتم و هنوزم و که هنوزه ندیدم تا حالا کسی اینجوری به کسی بزنه به طوری که همه گفتن میثم و کشت و منم اون وسط شده بودم عزیزدردونه و مراقبت ویژه ازم میشد … که البته این موضوعه جالبی نبود چون همه میدونستن چه اتفاقی برام افتاده …
قبح موضوع شکسته شده بود و همه پسرخاله هام میدونستن که چه اتفاقی افتاده و نگاه های دخترارو اصلا نمیتونستم تحمل کنم و اینم میتونم بگم براشون چراغ سبزی بود که از من استفاده ها بکنن و کردن و کردن و کردن و … که بلاخره بیست و چهار سالگیم تموم شد این جریانشون …
همه پدوفیلن …
یبارش که من شونزده سالم شده بود دیگه به قول معروف گشاد شده بودم بگی نگی علاقه که نه یجور اعتیاد پیدا کرده بودم، حتی مامانم هم دیده بود وقتی بچه آبجیش تو اتاقم سوارم شده بود و از قضا من تو حالت لذت !!!
ولی خدا حفظش کنه چند ثانیه مبهوت شده بود و ما حواسمون نبود اولش، که وقتی دیدیمش سرشو انداخت پایین و درو بست و رفت پسرخالم مثل سگ در رفت … من خودم و جمع و جور کردم رفتم طرف آشپزخونه دلم شکست … دیدم داره گریه میکنه هیچی نگفتم رفتم خودم و نشون بدم عذاب وجدانم کم بشه اشک روی گونش بود بلند شد خوابوند زیر گوشم امدم بغلش کنم گفت گمشو تو پسرم نیستی …
خیلی سخت بود شنیدن این حرف، نه بیشتر واسه مامانم سخت بود ببینه پسره شونزده سالش که باید مردی باشه الان برای خودش زیره یکی داره حال میکنه.
نه خب شاید خیلی سخت بود واسه من که شونزده سالم بود و بخاطره شکی که مامانم بهم داشت دیگه نمیزاشت درا اتاق و ببندم و با پسرخاله یا همکلاسیام تنها باشم … حق و به کی بودم ?

حق و دیگه به هیچکی نمیدم فقط میدونم الان حق انتخاب دارم که بین نود درصد افرادی که باهام دوست میشدن و همشون دوست داشتن ازم لذت ببرن، انتخاب کنم که کدوم این لذت و ببرن.

آره میدونم چی تو فکرتون میگذره خیللللللی دادم خخخخخخخیلللللی و این تقصیر من نیست یه خدا قسم جامعه منو اینجوری سوق داد به این سمت و رفتار نجیب و ساکتم باعث این رخدادها شد …

ببخشید اگر زیاد شد میدونم علاقه ای ندارین به اینکه بگم خییییییللللللللی بیشتر از این داستانا داشتم و فقط تونستم به پنج درصدش شاید اشاره کنم و نمیخواستم داستانم طولانی تر بشه

نوشته: حسن


👍 19
👎 8
28264 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

754556
2019-03-15 22:31:34 +0330 +0330
NA

هعی کصخار این مردم مریض ، به زندگیت برس هممون از این خاطرات تخمی داریم

4 ❤️

754614
2019-03-16 04:57:18 +0330 +0330

پروفیل! به نظر من اصلا اینطوری نیست ! آنکه شیران را کند روبه مزاج ، احتیاج است احتیاج است احتیاج ! فشار های وحشتناک جامعه در تفکیک جنسیتی ! ترس وافر کودکان از اعلام حوادث جنسی! عدم توضیح والدین به کودکان در مقابله با خشونت های جنسی ! همه و همه باعث شده که بگویی همه پدوفیلی هستنند ! با جرات می تونم بگم بیشتر بات ها و تاپ های ایرانی اصلا همجنسگرا نیستنند ! بلکه فقط و فقط به دلیل یک سری حوادث که بیشتر در کودکی و نوجوانی رقم خورده ، همجنس گرایی رو تجربه کرده اند ! ضمنا دست زدن حتی خانم ها به الت کودکان هم باز هم حاصل ناتوانی جامعه در حل موضوع جنسیت ها بوده و بس

2 ❤️

754617
2019-03-16 05:13:46 +0330 +0330

خوب اکثراً اینجوریه. تاوان پستی و رذالت یکعده مریض بیشرم رو باید یکی دیگه بده.
زیبا و باورپذیر نوشتی.متاسفم از اونهمه احساس بد. بقول خودت کاش حداقل حق انتخاب داشتی.چی بگم،آدم دلش میگیره اینارو میخونه.

4 ❤️

754620
2019-03-16 05:47:57 +0330 +0330

گلابی دوس داری کون بدی چرا دیگ کص میبافی برو کونتو بده کون بچه

1 ❤️

754631
2019-03-16 06:54:01 +0330 +0330

حمايت درست يه پدر ومادر آگاه ميتونه خيلي ازين تعرض هاي جسمي و صدمه هاي روحي به بچه هارو كم كنه فقط مشكل اينجاست نسل اين نوع والدين تو ايران ، ميخواستم بگم منقرض شده ولي ديدم اصلا توايران يه همچين موجوداتي خلق نشدن بحمداله،
پس مژده به پدوفيلن ها راحت باشيد كسي نيست جلوتونو بگيره.

3 ❤️

754635
2019-03-16 07:01:05 +0330 +0330

ببین بنظر من فقط همون دفعه اول رو میشه تجاوز دونست… تو که رفتی و به بقیه هم گفتی و به قول خودت از اون به بعد تحت مراقبت بود چه علتی داشت که بازهم بارها و بارها این قضیه تکرار بشه؟
کافی بود نزدیک خونوادت می موندی و خودت رو توی موقعیت خطرناکی قرار نمیدادی نمیگم تقصیر تو بوده ولی میگم تو میتونستی جلوگیری کنی… در حال حاضر وضع همینه که هست و هنوز اقدامی برای رفعش صورت نگرفته… حالا میتونی نقش یه قربانی رو بازی کنی یا نقش یه جنگنده که عوامل بیرونی و درونی نمی تونه روش تاثیری بزاره
زندگی ادامه داره… نزار ازاینجا به بعدش دیگه اینطوری پیش بره

1 ❤️

754636
2019-03-16 07:12:37 +0330 +0330

نمیدونم چرا با اینکه تموم این قضایا رو هزاربار شنیدم و دیدم بازم اینقدر حالمو خراب میکنه. باورش سخته که اینقدر پست و حیوون شدیم…

3 ❤️

754661
2019-03-16 10:33:11 +0330 +0330

رفیق سخت نگیر بدبختی زیاده

1 ❤️

754689
2019-03-16 13:37:18 +0330 +0330

لایک یازدهم تقدیم شما

0 ❤️

754714
2019-03-16 18:35:26 +0330 +0330

درکت می کنم

0 ❤️

754716
2019-03-16 19:04:15 +0330 +0330

حسنننننننننن باسوم السنننن

0 ❤️

754771
2019-03-16 21:56:30 +0330 +0330

این درد بسیار واقعی و عمیق و کاملا جاری جامعه کثیف و عقده ای ماست. متاسفانه چیزی هم هست که هیچ کس نمی خواد به روی خودش بیاره. آزار واذیتی که پسربچه های زیبارو در این مملکت کثافت تحمل می کنند. همه مثل گرگ فقط چشم طمع دارن به این موجودات معصوم و بی گناه و دوست داشتنی. من به شخصه با مشخصات ظاهری شبیه به تو خیلی برام از این ماجراهای آزار و اذیت پیش آمده ولی هیچوقت به تجاوز ختم نشده و اون هم به دلیل مراقبت های خانواده ام بوده که از این که این شرایط برام وجود داره آگاه بودند و همیشه سعی می کردند منو از خطر دور کنند. ولی خب باز هم تاثیر رفتار دیگران روی انتخاب جنسیم مشخصه و در نهایت در سن بالای بیست سالگی خودم انتخاب کردم که امتحان کنم. درد تو خیلی سنگین تر از اینهاست که بخواد از طرف هر کس دیگه جز خودت درک بشه ولی من و خیلی های دیگه هم شبیه به اینها با درصد شاید خیلی کمترو تحمل کردیم. من فقط اینو بگم که دوران مدرسه راهنمایی دیگه هیچ لحظه ای نبود که از مدرسه متنفر نباشم و هر روز صبح حاضر بودم بمیرم ولی به مدرسه نرم و دلیلش هم فقط و فقط آزار و اذیت های بچه های همسن و بزرگتر از خودم بود. به هر حال گذشت. تحمل هم تنها کاریه که میتونی انجام بدی. سعی کن خودت وارد رابطه های عاطفی بشی. با جنس مخالف. با کسی که نمیشناستت. سعی کن فراموش کنی. اصلا به یاد نیاری. عقده نشه برات. با تجربه های شادی آور و لذت بخش و درست و انسانی خودتو آروم کنی و به زندگیت رنگ جدیدی بدی. من اینکارو کردم. تو هم می تونی و باید بتونی. موفق باشی عزیزم.

1 ❤️

754913
2019-03-17 13:35:02 +0330 +0330

نمیدونم چی بگم…
منم بچگی خیلی خوشگل بودم ولی کسی تخم نداشت به من چپ نیگاه کنه

0 ❤️

754943
2019-03-17 18:00:18 +0330 +0330

لعنت به این جامعه ادمای مثل تو و منو پررو نبودیم میخواستم بخورن یا شادیم خوردن
دیگه کسیو ادم حساب نکن
همیشه به هیچ کس کامل اعتماد نکن
هیچ کس
زندگیت برای خودت ارزشمند باشه …

2 ❤️

754957
2019-03-17 19:58:52 +0330 +0330

خیلی تلخ و دردناک بود.
کاش پدر و مادرها مثل کوه پشت و پناه طفل معصوماشون بودن تا گرگای وحشی اینقدر به روح وجسم این بیگناها حمله نکنن.
ازصمیم قلب آرزوی آرامش روح و روان براتون دارم

1 ❤️

754968
2019-03-17 21:08:45 +0330 +0330

صحبت با کسی که درک متقابل داشته باشه خیلی توروحیه تاثیر داره. دوست داشتی پیغام بده تا باهم صحبت کنیم.

0 ❤️

755057
2019-03-17 22:56:23 +0330 +0330

دوست عزیز همه پدوفیلین قبول ولی تو باید از خودت دفاع کنی
خود من بخاطر چهره زیبا تو کل فامیل قصد مالوندن و نزدیک شدن به منو داشتن ولی وقتی یکی از پسر عمه هام(11سالگیم) میخواست تو اتاق وقتی مشغول نوشتن تکالیف مدرسه بودم به بهانه کمک تو نوشتن تکالیف دستمالیم کنه با دوتا داد کشیدن کلی کتک خورد و بعد از اون هیچ احدی تو فامیل خایه نزدیک شدن به منو نداشت
تو مدرسه هم چنتا از کلاس اخریای خلاف میخواستن منو تو دستشویی گیر بندازن که خداروشکر تونستم از دستشون فرار کنم و به مدیر مدرسه اطلاع دادم و از اونا شکایت کردم و چون دوربین مدار بسته تو مدرسه بود تونستم حرفمو ثابت کنم پس مقصر خودتی که سکوت کردی

1 ❤️

756047
2019-03-23 11:07:57 +0430 +0430

دوران بدیه اگر پدرومادرهواسشون نباشه این برای هم دخترمیتونه پیش بیاد هم پسر دوستان زوری باکسی سکس نکنید که یه عمر زندگی طرف وتباه کردین

0 ❤️