همه چیز با ژل آلوئه ورا شروع شد

1401/04/08

سلام دوستان من 23 ساله از مشهد خدمت افراد بگم این داستان سکسی نیست و قرار نیست این رو بگم تا باهاش جق بزنید اگرم حوصله خوندنش رو ندارین نخونین تا در اخر مجبور نشین فوش بدین دوستانی ک میخوان فوش بدن بهتون میگم همین الان نخونین…هرکس هرچیزی بگه بخودش گفته من فقط یک تجربه ی عمیق و دردناک خودم رو میگم و ازتون خواهش میکنم نخونین
من قدم160 وزنم 70 سنم 23 هست من تابحال رابطه جنسی نداشتم اما از بچگی همیشه تنها بودم و تنهایی رو شدیدا تجربه کردم من یک اتاقی تهه خونه داشتم ک درش رو همیشه قفل میکردم اما از اون درهای قدیمی بود و گاهی باد میزد محکم در میخورد به هم و داخلش یک اهنی بود ک وقتی میفتاد در قفل میشد و بعدش بسختی باز میشدو هیچکس نمیتونست واردش بشه و مادر پدرم مسن بودن من کلاس ششم بودم تابحال جق نزده بودم اما از دوستام زیاد میشنیدم ک میگفتن ما میریم حموم میزنیم اولین بار ک سیزده سالم بود یادم هست یک شب دره اتاقم به روم قفل شد و من کمی ژل برداشتم زدم یادمه ژل آلوئه ورا بود خیلیم لیز بود توصیه میکنم یبار امتحان کنین خیلی باهاش حال میده 😂 خلاصه یکم ژل زدم با کیرم ور رفتم خیلی قلقلکم اومد همینجور ادامه دادم منتها اخرش ک میخواست ابم بیاد یهویی شدیدا لرزیدم با زانو نشستم رو زمین زدم ی کوچولو اومد بعدش تو اتاق منتظر نشستم تا یکی بیاد درو برام باز کنه این اول زندگیم
بعدش روزها بطوره اعتیاد اور هرروز بعد از مدرسه فورن میومدم سراغ قوطی ژل و بر میداشتم و میزدم بعضی وقتام ک خانوادم بود و مهمون هم داشتیم اتاق ها پر بودن میرفتم تو دستشویی میزدم یک روزی از روزهای تابستون با فامیل میریم برف بازی با تویوپ اخرش دختر خالم ک از من بزرگتر بود بهم میگه بیا بریم با هم لیز بخوریم خلاصه سوار تیوf میشیم همو بyل میکنیم دستم میره رو سینه های نازش خلاصه خیلی زیاد لیز میخوریم جیغ میزنه و من سرم کامل میره تو سینه هاش وای چ بوی خوبی میداد بعدش کمی جلوتر میریم میفتیم دوتایی باهم کلی میخندیم و کلی هم قر میزنیم اغا کفش دخترخالم در میاد و میفته پایینه پایینه کوه میریم بیاریمش دخترخالم جوراب رنگ پا پوشیده بود کاملا خیس شده بود من اونجا بیشتر چشمم ناخودآگاه میرفت سمت پاهاش یک حس هایی نسبت به پاهاش داشتم خلاصه رفت کفششو اورد پوشید بعدش ک تویوپ سواریمون تموم شد با فامیل رفتیم پایینه کوه جای ماشین دخترخالم جورابشو دراورد چون خیس شده بود من بازم حسم بیشتر میشد خلاصه رفتم خونه همش داشتم ناخودآگاه به پاهاش فکر میکردم یکم با التم خودبخود ور رفتم بعدش شروع کردم به جق زدن اخر ابم اومد اون موقع نمیدونستم این حسم چیه ولی فکر میکردم توی دنیا فقط من این حس رو دارم اینقدر فتیشم زیاد بود ک خیلی حشری شده بودم خلاصه دوتا داداش بزرگتر هم داشتم ک اونا ازدواج کرده بودن یک روز داداشم میاد خونمون میمونه فرداشم میره همون روز توی خونه یک قرصی رو جا میزاره من اینقدر کسخل بودم ک برداشتم خوردم اون قرصم ترامادول 100 بود اقا تا یکساعت مثل کسخلا همش با خودم حرف میزدم بعدش با کامپیوتر رفتم تو اینترنت سوپر ببینم هرچی با کیرم ور میرفتم ابم نمیومد دیدم یکم دیرتر میاد از همون موقع متوجه شدم این قرصا باعث میشه ابم دیر بیاد از همونجا یاد گرفتم برم ازون قرصا بخرم بخورم بعدش جق بزنم یادمه اون زمان قیمتش خیلی پایین بود پونصد تک تومن بود بعدشم هرجایی میرفتم میگفتن تو بچه ای بهت نمیدیم اما یک عطاری پیدا کردم ک بهم میداد و همیشه رفتم ازونجا خریدم اغا شما همتون داستان درمورده فراوانی سکس میگین اما من فقط دارم از کمبودام میگم…
خلاصه روزها گذشت من یبار به خدا گفتم تو یک دخترو بهم نشون بده من عاشقش بشم ببین براش چیکار میکنم و چجوری بدستش میارم خلاصه یک روز ک راهنمایی بودم یدختری رو از پنجره میبینم چشمانی درشت و صورت خوشگل اسمشم نسرین بود اینقدر حسم بهش زیادعمیق بود ک اصن نگو میدیدمش برق از چشمام میفتاد وقتی از مدرسه میومدم هرروز میدیدمش اما تابحال جرعتش رو پیدا نکردم برم جلو و بهش بگم اخر تصمیم گرفتم یکی از دوستام ک همکلاسیم بود به اون نشونش بدم و همکلاسیم مثل داداشم بود خیلی باهم صمیمی بودیم خلاصه بهش میگم و هرروز میریم دنبالش دراخر رفیقم میره بهش شماره بده اول منو میبینه میخنده بعدش ک رفیقم میره جلو شماره رو ازش میگیره پرت میکنه تو صورتش … خلاصه این اولین اتفاقی بود ک افتاد ازونجا به بعد دیگ نه بمن محل میده نه به دوستم من بخاطره دختر هرروز میرفتم تو شبکه های اجتماعی تا مخ بزنم هرکی هم باهام دوست میشد یا ازم شارژ میگرفت یا برای پول یا تیغ زدن دوست میشد بعدشم میرفت خلاصه باز یمدت میرفتم تو خیابون دنبال دختر اینقدر گشتم در اخر موفق نشدم اخه خیلی احساس تنهایی میکردم اخر رفتم با بچه های کوچمون ک خیلی دختربازم بودن دوست شدم منم نشستم با اونها گل (سیگاری)بکشم و یمدت همینجوری کشیدیم و هرروز یکی پول سیگاری رو حساب میکرد بعد از یمدت میریم تو یک بیابون سیگاری بکشیم من نشستم باهاشون کشیدم خلاصه اخرش ک میرسه سیگاری تموم میشه تو بیابون یکیشون با شیشه نوشابه محکم از پشت میزنه تو سرم و میخورم زمین اینقدر از درد به خودم میپیچیدم ک اونا سه نفری میفتن روم میزنن منو منم فقط داشتم ازخودم دفاع میکردم یکم ک کتک میخورم از حال میرم و بعدش نمیدونم باهاش کاری کردن یا نه ولی اگر شما بودین کاری میکردین؟ خلاصه ک اون شب بدجوری بگا رفتم وقتی بیدار شدم چشام تار میدید لباسام همش خاکی بود بزور خودم رو کشوندم و رفتم از بیابون بیرون تا خونه نیم ساعت راه بود اون شب خیلی زیادی سخت گذشت
از فرداش دیگ با اون دوستام صحبتم نکردم بعدش فقط هرروز یک زندگی کسل کننده داشتم و گل میکشیدم اما یک ساقی روبه روی خونمون بود با اون اشنا شدم خونشون روستا بود اما روبه روی خونه ی ما خونه مجردی داشت و متاهل بود بچه هم داشت یکم ک باهاش اشنا شدم صحبت کردم بمن گفت یک پولی جور کن کص برات بیارم اینجا هرروز کص میارم گفتم چقدر؟گفت 50 هزارتومن خلاصه من بابامو خر کردم بهم پول داد بعدش رفتم خونشون نشستم پیشش گفت الان زنگ میزنم بیاد دیدم داره شیشه میکشه منم اینقدر ناراحت و افسرده بودم نشستم باهاش به کشیدن شیشه و سه دود و کیریستال کشیدم اینقدر زیاد کشیده بودم ک نزدیک بود اوردوز کنم اینقدر فازم بالا رفته بود بهش گفتم این دوستام چه بلایی سرم اوردن و منم میخواستم خودمو بکشم و اینا بیچاره دلش سوخت بهش گفتم ک عاشق یدختر شدم تو همین کوچه و اینا خلاصه پنجاه تومنو بهش دادم و منتظر موندم کص بیاره هرروز یک بهونه میاورد چندروز بعدش گفت پسرعموم شیشه اورده از تهران پول داری ازش بخرم؟گفتم چقدر؟گفت سی تومن منم دادم بهش همینجوری هی بهش پول میدادم و بعضی شبا میرفتم میشستم باهاش میکشیدم خلاصه یمدت گذشت یشب ک نشستم باهاش بکشم فکر میکردم این متاهله بچه هم داره دیگ نیازه جنسی نداره اما اونم از من سو استفاده جنسی کرد و دیگ باهاش صحبت نکردم و بهش محل ندادم برای همیشه زندگیم تخمی بود ازینطرف شیشه میکشیدم ازین طرف میرفتم مدرسه خلاصه یمدت با سختی ترک کردم تا نزدیک محرم ک مادرم و خانوادم رفتن کربلا من و پدرم تنها موندیم تو خونه پدرم بهم گفت بیا نشه بکش و اینا منم وسوسه شدم نشستم باهاش به کشیدن میکشیدم و صحبت میکردم اونم پول زیادی داشت جنسشم همیشه زیاد بود خلاصه شبا تا صبح میکشیدم و اجازم رو از مدرسه میگرفت تا مدرسه نرم دوباره معتاد شدم اما اینبار به وسیله ی پدرم خلاصه سالها گذشت وبه سختی ترک کردم و من به کسی اعتماد نکردم دوست بشم نه پسر چه برسه به دختر یمدت بوتیک کار کردم دخترایی بودن ک پا بدن و حتی خیلیا میخواستن باهام دوست بشن و بکسی اعتماد نکردم یک زندگی معمولی رو داشتم نمیدونستم دارم تاوان چه گناهی رو پس میدم برای تخلیه نیازه جنسیم هرروز میرفتم تو اتاق ترامادول میخوردم از دوازده شب شروع میکردم به جق زدن تا شیش صبح ابم میومد اینقدر کمرمو سفت میکرد اما خوبی زندگیم این بود بدون هیچ نگرانی و استرسی به راحتی جق میزدم همه مدل جق زدن رو امتحان کردم حتی خیلی وقتا شده خونه تنها باشم ده دست جق بزنم ک بعدش نتونم حرکت کنم اما باز یمدت شیرموز میخوردم حل میشد گذشت تا اینک سنم اومد بالاتر و منم همینجوری تنها و دریغ از یک نفر ک باهاش رابطه عاطفی داشته باشم زندگی پوچ و خالی اینقدر شهوتم زیاد بود ک هرروز ده شیش بار میزدم اما یکشب تو خیابون میرفتم یک زن اشغال جمع کن یک چهره خوبی داشت بهم میگه پسر سیگار داری منم بهش میدم بعدش باهام صحبت میکنه میگه سیگار نکش الان داداش کوچیکم همسن تویه نمیزارم چیزی بکشه خلاصه باهاش حرف زدم گفت الان یک ماشینی اومد منو سوار کنه لاشی میخواست مجانی ببره منو منم گفتم چقدر میگیری مگه گفت 50 تومن منم خونمون خالی بودبردمش خونه اولش خواستم ازش لب بگیرم لباشو بخورم نزاشت بعدش شروع کردم بدنشو به خوردن و سینه هاشو اینقدر لیس زدم داشت از حال میرفت بعدش بهش گفتم برام بخور کمی خوردو ساک زد اینم بگم کیره من خیلی بزرگو کلفته بعدش خوابید و من کیرمو کردم اروم تو کصش واقعا تنگ بود هرچی فرو میکردم بیشتر اه اه میکرد هرچی صداش بیشتر میشد منم بیشتر تندتر میکردم تا اینکه ابش اومد و من اروم کردم و ادامه دادم و گردنشو میخوردم هنگام سکس و هرچی میکردم ابم نمیومد اخر گفت اگه نمیاد بلند شو گفتم تروخدا بمون صدتومن دیگه میدم گفت بلند شو گفتم صب کن میاد اخر داد زد بلند شو دیگه معلوم نیست نشه کردی گفتم نه قرص خوردم گفت بلند شو ابت نمیاد بلند نشدم اخر جیغ زد بلند کصکش بلند شو وگرنه با این چاقو میزنم دو شقت میکنم منم هم از سرصداش ترسیدم ابروریزی کنه همسایه هام بفهمن همم ترسیدم با چاقو بزنه خلاصه بلند شدم ابمم نیومد بعدش رفت خلاصه روزا گذشت و چندباریم رفتم کصه پولی کردم اما حتی یک بارم ابم روی کص نیومده کیرم کاملا شق میشه اما ابم دیر میاد باید یک شبخواب بگیرم اینقدر شهوتم بالا بود ک خودم اذیت میشدم هیچ دختریم نبود ک باهاش دوست بشم حداقل بتونم کسشو بخورم براش…اخره سر کافور گرفتم خوردم هرروز کافور میخوردم تا یک ماه البته ازینایی ک کوچیکن شبیهه ادامسن از عطاری میخریدم تا شهوتم رو کمتر کنه یمدت گذشت شهوتم نسبت به قبل خیلی کمتر شد اما مسئله ی جنسیم حل نشد الان 23 سالمه کلن همین چندبار تونستم سکس بکنم و با هیچ دختریم نتونستم دوست بشم و سالهاست تنها و افسرده میگذرونم روزهارو تا پایانش برسه اما یک مسئله رو خوب فهمیدم فقط این توصیه رو به شما جوون ها میکنم ک اشتباه من رو هیچوقت تکرار نکنین
وقتی نوجوون بودم محرم ها میرفتم مسجد شیخ ها میگفتن اگه الان با دختره مردم دوست بشین فرداروز یکیم پیدا میشه با خواهره شما دوست بشه اگه ناموس یکی دیگرو بکنین یکی دیگ هم پیدا میشه از ناموس شما سواستفاده جنسی بکنه خلاصه این همیشه توی سرم بود و چون خودم خواهر داشتم تصمیم گرفته بودم حتی به ناموس مردمم نگاه نکنم تا خواهرم در امان باشه…اما یک روزی میفهمم خواهرم ک دانشجو هست گوشیشو چک میکنم میبینم کلی سکس چت داره و پسرایی هست ک باهاش رابطه برقرار کرده و برعکس من ک تابحال زید یا دوست دختر نداشتم اون با خیلیا بوده و با خیلی هاهم تو یک خونه بوده و هم دیگرو مالوندن خلاصه توصیم به شما اینه ک تا میتونین بکنین تا میتونین عشق و حال کنین ک از بقیه عقب نمونین این دنیاخیلی بی رحمه با من خیلی بد بوده خیلی ساله ک من مثل یک جنازه دارم با نفرت زندگی میکنم به رفیقاتونم اعتماد نکنین مخصوصا کسانی ک ناموس دارین شاید اکثره دوستاتون بخاطره ناموستون باهاتون دوست شده باشه اگر به بهانه شما کسی دره خونتون رو میزنه بهش شک کنین. من خیلی دلم ازین دنیا پره ازتون خواهش میکنم اگر ازم ناراحت شدین فقط منو ببخشین و فوش ندین.

نوشته: بینام


👍 1
👎 4
22201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

882084
2022-06-29 01:12:13 +0430 +0430

ب خاطر چند گرم گوشت ناقابل گه زدی ب زندگی و جوونیت
پاشو خودتو جمع کن هنوز اول راهی از فکر سکس هم بکش بیرون فقط پول و سلامتی ب درد میخوره

1 ❤️

882088
2022-06-29 01:19:06 +0430 +0430

غصه نخور 💔

1 ❤️

882150
2022-06-29 05:05:05 +0430 +0430

یکی از روزهای تابستون رفتید برف بازی!!!

0 ❤️

882153
2022-06-29 06:05:45 +0430 +0430

چون خواهش کرده بودی نخوندم، فحش هم نمیدم، اما دیس که میتونم بدم و خدمتت عنایت کردم برو خوش باش…😉

0 ❤️

882165
2022-06-29 08:52:08 +0430 +0430

با داستانت کاری ندارم… ولی کیرم دهن اون آخوند مسجد محلتون

0 ❤️

882189
2022-06-29 11:57:18 +0430 +0430

فکر میکنم نیاز به هم صحبت داری !
هر وقت خواستی به پروفایلش پیام بده

1 ❤️

882190
2022-06-29 11:57:29 +0430 +0430

پروفایلم

0 ❤️

882205
2022-06-29 16:03:05 +0430 +0430

چرا چرت و پرت مینویسی!! ۲۳ سالته بعد کلاس شیشم؟؟؟ اون زمان تا پنجم بیشتر نبود 😐😐😐😐😐😐😐😐

1 ❤️

882365
2022-06-30 15:34:05 +0430 +0430

الان هم فاز شیشه ای کس داری تف میدی

0 ❤️