همکار پررو (۲)

1400/08/16

...قسمت قبل

اصلا انگار نه انگار از ساعت پنج من علاف این زن شدم
خیلی راحت اومد نشست تو ماشین با یک ربع تاخیر

خواستم با دستمال ماشین کفششو تمیز کنم
ولی با پاش زد ب دستم
گفت با پیرهنت تمیز کن
اون دستمال معلوم نیس ب کجاها زدی

باهام سرد صحبت میکرد
انگار عصبیه

با پیرهنم کفششو تمیز کردم (البته تمیز بود کفشش ولی کف کفشش شلوارمو کثیف کرد)

پاشو برداشت
گفت راه بیوفتم من تو راه میخوابم

نیلوفر شالشو از سرش برداشت
راحت میشد گردن و بالای سینه هاشو دید
پوست سفید و مرمریش

چرا انقد این دختر برام خواستنیه

کاش میشد سینه های بزرگشو بگیرم دستم و تا دلم میخواد لیسش بزنم

ولی واقعا میترسیدم ازش ، از ته دل

تو مسیر اصلا حرف نزدیم
حدودا پنج دقه تاخیر داشتیم

ماشین گذاشتم پارکینگ شرکت و خیلی اروم صداش زدم

شالشو انداخت سرش
ارایششو مرتب کرد

همیشه میترسیدم مستقیم نگاهش کنم
اینجور وقت ها خودمو ب یکار مشغول میکردم
مثلا موقع مرنب کردن خودش با کوشیم مشغول بودم
دیر شده بود
میترسیدم بابت تاخیر مواخذه شم ، دلم نمیخواست ماه های اول دیر کنم
ولی نیلو خانم قصد بلند شدن نداشت

کارش ک تموم شد
با یه صدای توام با عصبانیت
گفت
جای اینکه با گوشیت ور بری
درو باز کن کودن

^کودن^

از تعحب داشتم شاخ درمیاوردم
چرا بمن فش‌داد

چرا انقد براش راحت بود ب من توهین کنه

و چرا من حرئت ندارم چیزی بهش بگم

یکم از فشش ناراحت شدم‌

ولی میترسیدم چیزی بگم

از ماشین پیاده شدم
درو باز کردم
پیاده شد و رفت
منتظرم نشد

درو بستم
یکم دندونامو بهم فشار دادم از عصبانیت

وقتی رفتم بالا متوجه شدم ک تاخیرمونو انداخته تقصیر من

تا ظهر طبق معمول هرروز کذشت
کارای نیلو انجام میدادم
و با مهسا بلند بلند میگفت و میخندید

مهسا زیاد با من خرف نمیزد
انگار ک منو ادم حساب نمیکرد

دوسه بار با ذوق ازش سوال پرسیدم یا خواستم باهاش حرف بزنم
ولی هربار بی محلی میکرد

ازینکه نیلوفر باهام سنگین رفتار میکرد
خس بدی بهم دست داد

ظهر بهم دستور داد برم براشون نهار بگیرم

همیشه هردستوری بود برا مهسا هم اجرا میشد

از صب هم یکم عصبی بودم
ب خودم حرئت دادم
باید از زیر این دستورات دربیام

با منو من کردن خیلی اروم کفتم
ولی شرکت نهار میده
یه نگاه تحقیرامیزی بهم انداخت

به مهسا گف چی میگه این
مهسا هم طبق معمول گف لال این نمیدونم
زدن زیر خنده

نیلو دوباره گف
برو خودت نهار بخر از رستوران

پاشدم
حلوش ایستادم
گفتم خانم … خیلی ببخشید لطفا خودتون برید
من نهار شرکت مبخورم

یه نگاه کرد بعد با مهسا زدن زیر خنده

عاخه چجور اینطوری نگاهم میکنه

چرا انقد نفوذ تو حرفاش هست
چرا

ولی از خودم خوشحال بودم ک تونستم مخالفت کنم

ولی این خوشحالی تموم شد وقتی کفت
نوشابه یادت نره کودن

دیگع نمیتونستم مخالفت کنم

مثل حیون دست اموز
دستورات اجرا کردم
وقتی برگشتم غذا سلف هم تموم شده بود
و عملا گشنه موندم

حتی براش مهم نبود نهار نخوردم

حتی غروب برگشتنی گفت
حق نداری شام بخوری
و وقتی گفتم چرا

گفت باید ادب یاد بگیری

رسوندمش به در اشاره کرد
پیاده شدم
درو باز کردم
پیاده شد و رفت

عملا نوکرش شده بودم
و عملا همه کاراش با رضایت خودم انجام میدادم
تازگیا راحت تر هم شده بود
و بهم فحش میداد

چرا اینقد برام دوست داشتنی بود!

رفتم ماشین دوستمو پس دادم
تقریبا ده شب رسیدم خونه
شام حاضر بود
اما توان شام خوردن در من نبود

با اینکه گشنم بود لب نزدم
رفتم تو تختم
شروع کردم ب فکر کردن
و تنها چیزی ک ذهنمو مشغول میکرد
عشقم به نیلو بود
اون اندام سفیدش
قد بلندش
پررو بودنش
دستور دادنش ، همش برام قشنگ بود

تا ب خودم بیام دیدم دارم ب یادش جق میزنم
گوشیو باز کرده بودم و عکسشو میدیدم
کمتر از پنج دقه ابم اومد
و خوابیدم

صب باز ساعت پنج رفتم
دوساعت موندم تا هفت ک اومد کنار ماشین
پیاده شدم درو باز کردم
دوباره طبق روز قبل کفشاش گذاشت رو شلوارم و گف شروع کن

با لباسم پاکش کردم

در خین پاک کردن ازش خواستم ک اجازه بده یچیزی بگم
با اکراه گفت بنال

کفتم میشه ساعت پنج نیام
خیلی زوده عاخه
یکم چشاش گرد شد
خندش گرفت

انقد راحت و بلند میخندید ک حرکت سینه هاش ادم مجذوب میکرد

بدون شال رو سرش راحت سینه هاش دیده میشد
سینه های تپل و سفید

گفت واقن ک خیلی احمقی
فک نمیکردم هرروز پنج بیای

ولی چیز خوبی گفتی
ازین ب بعد راس ساعت پنج جلو درمونی

کفشاشو برداشت و راه افتادیم

با تموم اینا

ولی بازم روزایی ک با نیلو کار میکردمو دوست داشتم

این حس عجیب نوکر بودن
تقریباا برام روشن شده بود ک من نوکرشم

روزها طبق روال میگذشت

ادامه...
نوشته: راهرو


👍 8
👎 21
48201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

841288
2021-11-07 01:49:56 +0330 +0330

خب الان دوستان شهوانی هم میان میرینن بهت تا بیشتر خوشت بیاد انگار دوست داری ملت برینن بهت پس بچه ها حمللللله هرچی بیشتر بهش برینین بیشتر عاشقتون میشه

3 ❤️

841303
2021-11-07 03:32:12 +0330 +0330

واقعا همچین احمق هایی هم داشتیم و خبر نداشتیم

1 ❤️

841320
2021-11-07 06:43:59 +0330 +0330

ببخشید اسمتون کودن هست

1 ❤️

841323
2021-11-07 06:59:17 +0330 +0330

سلام کودن
صبح کیریت بخیر
ریدم تو زندگی که تو داری
والسلام

3 ❤️

841326
2021-11-07 07:18:49 +0330 +0330

فردا ساعت ۵ صبح یه عکستو با دهن باز میزاری تا ۷ صبح توش برینیم یادت نره کودن

2 ❤️

841333
2021-11-07 08:21:57 +0330 +0330

کدوم شرکتی کار میکنی منم میخوام بیام
جالبه خیلی دوست دارم از نزدیک ببینمت

1 ❤️

841341
2021-11-07 09:40:22 +0330 +0330

حیف اسم مرد رو تو کونی

1 ❤️

841342
2021-11-07 09:53:11 +0330 +0330

حتما هم ته داستان میاد بهت میده نه؟😂
تو فقط تو این داستان خودتو در نقش یک کصمشنگ قرار دادی و اونا تورو به کیر نداشته شون هم حساب نمیکنن حالا باز برو با عکسشون جق بزن.الخق که کودنی👌

0 ❤️

841348
2021-11-07 10:17:35 +0330 +0330

سلام داداش ببین با حرف بقیه کاری نداشته باش ولی نزار اون دختره هم اینجوری کنه باهات تو چند بار نرو دنبالش یا برگشتنی نرسونش تو شرکت هم کاراش رو انجام نده تا بفهمه دنیا دست کیه اگه واقعا بخوای میتونی کارایی که گفتم رو انجام بدی

0 ❤️

841358
2021-11-07 11:25:43 +0330 +0330

داداش خیلی ارباب و برده با همکار قشنگه. ولی داستانت هگش حس بد میده به ادم. کسایی که باهم رابطه ندارن اینقدر تو سری خور و بی زبون نیستن
خیلی غیر واقعی شده. من خیلی منتظر بودم ولی حالم بد شد

1 ❤️

841394
2021-11-07 16:15:31 +0330 +0330

حاجی 1 سوال ن قرانن 1 سوال ن وجدانن 1 سوال خوب کیرم بره تو نوشتنت که پرا قلته خوب کس کش خوب … تو مگه مرد نیسی ؟!!! چرا اینجورین بعزیا فازت چیه لابود مسه سگ دوروغ گفتی یا لذت یبری برینن بت کیرم تو اخلاق کیریت ریدی تو اسابمون !!

0 ❤️

841396
2021-11-07 16:28:20 +0330 +0330

الان شما جناب راهرو تا کی باید همین جور باشی ‍‍ٕ‍ٕ ؟
بشما پیشنهاد میکنم پنج و یک ثانیه بیای تا حالش گرفته بشه وقتی هم خواستی با لباست کفشش و پاک کنی عمدی بخشی از کفشش و یکبار بیشتر تمیز نکنی و موقعی هم که به تو گفت کودن نفهم برای اینکه خوب حالش و بگیری بهش بگو من فقط کودن نفهم نیستم بلکه بیشعور هم هستم . این و بگو تا خوب حالش و بگیری در آن صورت تبدیل میشی به سالن پذیرای یا دستشویی و دیگر راهرو حساب نمیشی . مسخره الدنگ نمی‌دونم چرا اصلا زنده هستی وقتی اینطوری هستی . چرا اون خانم نوکر تو نیست احمق هستی دیگه اگه شعورت می‌رسید همین جلق و میزدی شرافت داشت به نوکری کردنت آنهم تا این اندازه بیشعور هستی

1 ❤️

841397
2021-11-07 16:32:22 +0330 +0330

کمی بالا تر یارو آمده میگه یک سوال و دو‌سیوال و گفته که کیرش تو نوشته تو که در از غلط هست نگاه کنید دقیقا این شخص در یک متن کوتاه تا چه اندازه غلط املایی داره آنوقت حرفهاش و براساس همین ملاک خودش باید چی گفت ؟ خدا عقل بده اما ملت باحالی هستیم بخدا

1 ❤️

841406
2021-11-07 17:01:59 +0330 +0330

کصشعر به اوج رسوندی دست

0 ❤️

841411
2021-11-07 17:52:57 +0330 +0330

داستانت تو سبک ارباب بردگیدقشنگه دوسش دارم

لطفا زودتر بزار ادامشو بیشتر بنویس
منتظررر ادامه ش هسممممم

0 ❤️

841680
2021-11-09 01:06:48 +0330 +0330

داره بهتر میشه

0 ❤️

841749
2021-11-09 06:10:58 +0330 +0330

سلام خدایی جقی ها هم مغزشون پیشرفت کرده ها😂

0 ❤️