همکلاسی دانشگاه

1400/01/07

سلام.
من مصطفی هستم ۲۵ ساله.
سال ۹۱ درسمو تو رشته تجربی تموم کردم و دیپلم گرفتم و سال ۹۲ رفتم سربازی و ۹۴ اومدم.بعدش واسه خودم میچرخیدم و تو فاز درس خوندن و ادامه تحصیل نبودم تا اینکه شد ۱۹ سالگیم.
خونوادم گفتن برو دانشگاه درس بخون با خودم گفتم از بیکاری بهتره درس هم میخونم و به جاییم میرسم.
خلاصه رفتم دانشگاه و رشته بیوتکنولوژی رو خوندم بدون کنکور.
همون روز اول با چند نفر آشنا شدم و با پسرا بیشتر آشنا شدم که طبیعی بود.
باهم میرفتیم کافه و اینور و اونور و دخترارو هم زیر نظر داشتیم.
از خودم بگم اینکه من‌ قدم و بدنم خوب بود ولی یکی دیگه از دوستام بود که بدنسازی خیلی خوب کار میکرد.
همون روزای اول یک دختر چشممو گرفت.
اسمش نیلوفر بود و طبیعتا از من کوچیک تر بود چون دیرتر اومدم دانشگاه.
من درسام خوب بود و اکثر مطالبو یادم مونده بود.
همون روز اول آیدی تلگراممو روی وایت برد نوشتم و گفتم که یک گروه زدم برای کلاس و بقیه هم کلاسی ها بهم پیام بدن ادشون کنم.
ولی حواسم بود که همون اول به نیلوفر زیاد پیام ندم.
با خودم گفتم چطوری خودمو به نیلوفر نزدیک کنم اینکه یه فکری به سرم زد،بعد یکی از کلاس ها(ریاضی ۱) به نیلوفر گفتم (خانم فلانی) میتونم جزوتونو بگیرم؟ چون من حین کلاس رفتم بیرون و جزوم ناقص موند‌.(واقعا رفته بودم بیرون)
اونم گفت بله بفرمایین.رفتم جزومو کامل کردم و جزوشو فرداش بهش دادم.
سه روز بعد دوباره همون کلاسو داشتیم ،یک روز قبل از همون کلاس،یکی از دوستام توی تایم بین کلاس ها بهم گفت بیا بهم ریاضی یاد بده و اینا،تو قسمت فلان جاش مشکل دارم.
رفتم بهش یاد بدم دیدم حواس نیلوفر پیش منه وفهمیدم اونم یاد نداره.
با آب و تاب و تسلط کامل و خیلی دقیق به دوستم یاد دادم و نیلوفر هم همونجا متوجه شد و یاد گرفت و ازم تشکر کرد و منم گفتم‌‌ خواهش میکنم.
نیلوفر گفت ببخشید فیزیکم بلدین؟گفتم آره.
گفت اگه میشه بهم یاد بدین گفتم باشه.
بعد کلاس بعدیمون که همون فیزیک ۱ بود گفت میشه بهم فیزیک یاد بدین‌؟گفتم بله حتما بفرمایین.
باهاش مطالب رو کار کردم و گفت مطالب جلسه جدیدم مشکل دارم که ازتون میپرسم اگه اشکالی نداشته باشه گفتم بله خواهش میکنم این چه حرفیه.
بعد شب بهم پیام داد و واسش ویس گرفتم و توضیح دادم و یه ویدئو هم براش گرفتم و کامل یاد گرفت و ازم‌ کلی تشکر کرد.
بعد یکمی بهم پیام دادیم و از اون شب یکم باهم چت کردیم و چتامون یکم بیشتر شد در ادامه تا اینکه بعد یک هفته باهم راحت تر شده بودیم و بهش گفتم این هفته کلاس ظهرمون یکی در میونه و امروز این ساعت کلاس نداریم،حوصلم تو دانشگاه سر میره اونم گفت آره منم.
گفتم بریم بیرون‌؟
گفت با کی؟ کجا؟
گفتم نمیدونم بریم یه دوری بزنیم خودمون دوتا.یه کافه ای جایی
بعدش گفت نمیدونم بریم.
ظهر شد و کلاس ساعت تموم شد وگفتم بریم؟گفت بریم.
رفتیم کافه و قلیون کشیدیم و اومدیم.
یک هفته گذشت و تو این مدت دوبار رفتیم بیرون و بهش گفتم که یه جیزی میخوام بگم بهت.گفت بگو
بهش گفتم ازت خیلی خوشم اومده.
بعد گفت ها؟‌‌؟مثلا اومد بگه منظورمو نمیفهمه.
بعدش یکم باهاش حرف زدم و گفت فکراشو بکنه بعد جواب میده.
شبش پیام دادم بهش گفت اوکیه ولی دوست نداره تو کلاس کسی بفهمه و اینا منم گفتم باشه.
بعد بیشتر باهاش چت میکردم و بیرون دانشگاه باهم میرفیتم بیرون و اینا.بعد اینکه باهم رل زدیم بار اول که بیرون رفتیم دستشو گرفتم و یه جا نشستیم تو پارک و اومد تو حالت لم دادن تکیه کرد بهم و بعد منم گرفتمش تو بغلم.
یکم خجالت میکشید.منم یکم با انگشتاش بازی کردم و یکم نوازشش کردم و چند باری سرشو بوسیدم.متوجه میشدم چشماشو میبنده و خجالت میکشه.
بار دوم که بیرون رفتیم دستشو که گرفتم راحت بود و همونجا نشستیم وقتی بغلش کردم و میبوسیدنش راحت بود.لب گرفتیم و همو بوسیدیم.
چند بار باهم همینجوری میرفتیم بیرون و چتامون راحت تر شده بود و سکس چت میکردیم.واسم عکس سینشو میفرستاد و عکس کسش و کونشو میفرستاد.و تو قرار هامون سینه هاش و کسشو میمالیدم.
یه روز پنج شنبه خونمون خالی بود و خونواده رفته بودن مسافرت برای عروسی منم کلاس داشتم نرفتم.
ظهر ساعتای ۱۲ باهاش قرار گذاشتم رفتیم بیرون گفتم ناهار بخوریم؟گفت آره بریم یه پیتزایی چیزی.
گفتم باشه.میخوای خودمون درست کنیم؟
گفت کجا؟گفتم خونه ما.
گفتش مامانت اینام که بهشون فکر نکردی…!
گفتم نیستن رفتن تهران واسه عروسی پسر عمم.
هیچی نگفت و یکم فکر کرد.گفتم بریم؟گفت بریم اوکیه.
رفتیم خمیر پیتزا و مخلفاتشو گرفتیم و رفتیم خونه ما.
بافت کامواییشو در آورد گذاشت رو مبل گفت چه گرمه عشقم.بخاری رو کم کن‌.
دیدم داره راست میگه داخل خونه خیلی گرم بود.
بخاری رو کم کردم خودمم هودیمو در آوردم و رفتم تو اتاقم یک تی شرت ضخیم زیر هودی داشتم اونم در اوردم و یک تی شرت نازک تر پوشیدم.
نیلوفر اومد بره پنجره رو باز کنه گفتم نه بازش نکن یخ میزنیم بیا بکم بگذره بهتر میشه.
گفت خب میپزم که گفتم و مانتوتو در بیار دیدم خجالت کشید.
گفتم‌ در بیار گرمه گفت نه زشته.
گفتم خب از لباسای خواهرم بهت میدم عزیزم.
گفت شاید دوست نداشته باشه.
گفتم در بیار لباس میارم برات گفت نه در میارم لباس نمیخواد.
گفتم لباسای خودمو میارم بیا ببینم کدومو میخوای خندید و گفت نه عزیزم و دکمه های مانتوشو در آورد.
یه تاپ سرمه ای تنش بود که سینه هاش بیشتر از هر لحظه ای جذاب میشد برام.
قبلا فقط در حد دست زدن از رو بافتش و مانتوش بود.
شالشو از سر براشتم و خوشکل تر به نظر میرسید.اینکه عکسشو ببینی فرق داره تا اینکه از نزدیک ببینی و لمسش کنی.
بعدش رفتیم پیتزارو درست کنیم و بعد آماده کردنش گذاشتیمش تو مایکروفر.
تو این مدتی که داشت آماده میشد رفتیم تو اتاق پذیرایی و لب گرفتیم و این سری حسابی سینه هاشو مالوندم و اومدم تاپشو در بیارم گفت نه نکن دیوونه.
گفتم بذار ببینم.
گفت عه عه پیتزا نسوزه و زود رفت تو آشپز خونه.
باخنده گفتم مایکروفر خودش خاموش میشه تو کجا میری؟
بعد پیتزا آماده شد و اومدیم توی پذیرایی و پیتزا خوردیم و میز ناهارو جمع کردیم.
بعدش رفتیم تو اتاق من و نشستیم.
منم نشستم کنارش و دستمو انداختم دور کمرش.
کشیدنش سمت خودش و شروع کردم به لب گرفتن و مالوندن سینه و خوردن گردنش.
دستمو بردم زیر تاپش.زیرش سوتین داشت.مقاومت میکرد ولی حشری رفتار میکرد.
منم سعی داشتم بیشتر تحریکش کنم تا اینکه متوجه شدم مقاومت هاش اصلا زور نداره و فقط ادا در میاره‌.
تاپشو در اوردم زیرش یه سوتین قرمز بود که گفتم اومممم جون بخورمشون دیدم نیلوفر چشماشو بسته و یه آه ریز کشید.
سوتینشو باز کردم و سینه هاشو دیدم.سایزش ۷۵ به نظر میومد.
شروع کردم به خوردنشون.
کیرم مثل سنگ شده بود.
دست نیلوفرو گرفتم و گذاشتم رو کیرم اونم روی ابرا بود و از رو شلوار میمالید برام.
خوب سینه هاشو خوردم و لیس زدم براش.دستمو گذاشتم رو کسش رو شلوار مالیدم بعد شلوارشو کشیدم پایین.چاک کسش روی شورتش معلوم بود.
شورتش همرنگ سوتینش بود و خیس بود شرتشو در آوردم و افتادم به جونش و حسابی لیس زدم و صدای آهش اتاقو برداشته بود و ناله میکرد.
بلند شدم لباسمو دربیارم که خودش واسم در اورد.
اول تیشرتمو در آورد و بعدش روی تنم ناخناشو آروم میکشید و بازومو محکم گاز گرفت.
بعد کمربندمو باز کرد و روی شورتم کیرمو محکم گرفت و بپیک نگاه بهم کرد و شورتمو در آورد و شروع کرد بالا و پایین کردن دستش رو کیرم و بعدشم کرد تو دهنشو ساک زد برام.
منم بالا بودم و حال میکردم مو هاشو از پشت گرفتم و تو دهنش تلمبه میزدم و تلمبه ها رو تند تر کردم.
داشت عوق میزد که کیرمو در آوردم.سرفش گرفت و گفتم بهش خوبی؟ بهتری عزیزم؟ گفت آره.
کیرمو گرفت دستس و گذاشت لای سین هاش و سینه هاشو جمع کرد و منم بالا پایین کردم.چند دقیقه لای سینه هاش بالا پایین کردم.
بعد دیدم خیلی حشری شده دوباره یکم براش کسشو لیس زدم و دادش بلند شد و میگفت جوووون بخور عشقم آههه…
بعد بهش گفتم پاشو برگرد.گفت چرا؟گفتم میخوام از عقب بکنم.گفت درد داره گفتن نه خیسش میکنم.
داگی شد و منم یه تف انداختم رو سوراخ کونش و کیرمو گذاشتم دم دهنش گفتم یکم خیسش کن اونم چند بار ساک زد و کشیدمش بیرون گفتم یه تفم بنرازه سرش و تف کرد رو کیرم.
منم کیرمو مالوندم به کونش که قشنگ کونش خیس بشه.
بعد آروم آروم فشار میدادم تو.
کیرم کم کم داشت میرفت تو و نیلوفر آه های ریزی میگفت.
سرش تا نصفه رفت تو که نیلوفر یه آه بلند گفت و دردش گرفت گفت درش بیار توروخدا درش بیار آیییییی…
گفتم اولش درد دتره خانومم یکم تحمل کن بعدوباره فشار دادم و باز دردش گرفت و گفتم فشار نمیدم نگه میدترم تو عزیزم.
یکم نگه داشتم حدود ۳۰_۴۰ ثانیه.
بعد یواش یواش عقب و جلو کردم و نیلوفر آه آه میکرد.
یکم شدتو بیشتر کردم و آه آه های نیلوفر بیشتر شد که بعدش یواش تر شد و آه هایی که میکشید از سر لذت بود و منم تلمبه هارو محکم تر میزدم و از صدای آه آه نیلوفر میشد تشخیص داد که درد و لذت باهم قاطی شده بود و بعد یک دقیقه همون آه ها سراسر لذت بودن.
من داشتم تلمبه میزدم و نیلوفر داشت کسشو میمالید.
یکم دیگه گذشت و نیلوفر دلشت میلرزید و ارضا شده بود و بلند میگفت جوووووون آههه جوووون آخ جوووون وایییییی.
منم داشتم ارضا میشدم گفتم برگرد
گفت میخوای چیکار کنی؟
گفتم دترم ارضا میشم میخوام بپاشم روت گفت عزیرم کثیف میشم گفتم میریم حموم بعد کیرمو در آوردم و یه آییی گفت و برگردوندمش و و شروع کردم جق زدن و آبمو با فشار ریختم روی صورتش و سینه هاش.
بلدش پاشدیم رفتیم حموم و اونجا یک بار دیگم سکس کردیم.
بعد از اون روز بارها باهم سکس داشتیم و تا آخر دانشگاه و بعدش باهم بودیم و بعد کات کردیم.
ولی دلمون تنگ میشه برای هم و گاهی پیام به هم میدیم چند باری هم بیرون رفتیم و چند روز دیگه قراره ببینمش.
پایان.

نوشته: 007mosi007


👍 14
👎 11
29001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

799793
2021-03-27 01:25:30 +0430 +0430

لامصب دیپلم گرفتی و رفتی خدمت تازه شد ۱۹ سالن
تو کدوم کشور زندگی می‌کنی ایران که نیستی نه😂😂😂😂

5 ❤️

799794
2021-03-27 01:26:06 +0430 +0430

خیلی خوب بود
نه بزرگنمایی داشت نه خالی بندی
نسبت به داستانا خصوصا داستانای این چند شب بهتر بود(عالی بود)
لایک

2 ❤️

799800
2021-03-27 01:39:19 +0430 +0430

تا به شرفت حداقل میخوای محتویات مغز جقیقت رو بنویسی درست بنویس

0 ❤️

799807
2021-03-27 02:01:35 +0430 +0430

این رل نیس که
این جن ده بازیه
بعد میگن چرا جوونای ایران چرا کسخل و افسرده و مشنگن

0 ❤️

799843
2021-03-27 06:47:15 +0430 +0430

شما هم ریدی عزیز.

0 ❤️

799863
2021-03-27 10:26:58 +0430 +0430

چرا کون دوس دختراتون عن نداره

2 ❤️

799875
2021-03-27 11:23:12 +0430 +0430

اصلا کاری به داستانت ندارم. ولی ناموسا کدوم دانشگاه رشته بیوتکنولوژی رو بدون کنکور خوندی؟؟؟ 😁

1 ❤️

799901
2021-03-27 13:33:03 +0430 +0430

نویسنده اهل خراسان هست. هر کی گفت از کجا معلومه جایزه داره!!

0 ❤️

799929
2021-03-27 16:12:29 +0430 +0430

كير تو مغز خالي بندت بره رشته بيوتكنولوژي از پزشكي هم بالاتره اونوقت تو بدون كنكور برا اينكه بيكار نباشي رفتي؟؟!
بعدشم تو سياره ديگه زندگي ميكني؟؟كه ديپلم گرفتي رفتي خدمت و برگشتي تازه ١٩ سالت بوده
اخر داستان هم كه گفتي پاچيدي تو صورت و سينه هاش تابلوعه فيلم سوپر زياد ميبيني

2 ❤️

799955
2021-03-27 20:13:13 +0430 +0430

داستانت خوب بود ولی به نظرم قسمت سکسیش رو یکم بهتر مینوشتی بهتر میشد.
بازم بنویس.

1 ❤️

799957
2021-03-27 20:19:16 +0430 +0430

خب اینکه دیپلم گرفتی و دو سال رفتی سربازی و بعد اینکه برگشتی ۱۹ سالت شده، ینی اینکه یا مدرسه رو جهشی خوندی یا توی سربازی پشت میزی حساب کردی ک برات جهشی پر کردن 😂😁
ولی ابن الجق جان !!! توی سال ۹۱ ک هنوز دانشگاه ها بدون کنکور دانشجو نمی گرفتن ک 😐
مطمئنا موقع نوشتن داستان دستت توی شرتت بوده
به این چیزها دقت نکردی💔🤢

0 ❤️

800101
2021-03-28 10:22:36 +0430 +0430

مرتیکه پفیوز ینی توی16سالگی دیپلم گرفتی؟از کدوم کصکشخونه ای؟
.این از این

درباره کامنتتم باید بگم مرتیکه قرمساق مگه میشه یه نفر ندونه تو چه سنی دیپلم گرفته؟بجز اینکه همزمان با جق داشتی کصتان مینوشتی؟بچه رو که گول نمیزنی قربون شکلت برم

0 ❤️

800165
2021-03-28 23:45:47 +0430 +0430

چرا کص میگییییی چرا کص میگییی؟
منم رشته ام تجربیه و نیمه اولم هستم
۱۸ سالگی دیپلم میگیرن
تو سال ۹۱ دیپلم گرفتی یعنی ۱۸ سالت بود
سال ۹۲ رفتی سربازی یعنی ۱۹ سالگی
۲۱ ماهم سربازیه
۲۱ سالگی باید تموم میکردی دیوث
چرا کص ؟
بقیش رو نخوندم

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها