همینقدر اتفاقی، همینقدر جذاب (۲)

1400/10/29

...قسمت قبل

حالم داشت از خودم به هم میخورد ، اخه مگه این شهوت چقدر قدرت داره که چشم منو به روی همه چی میبنده ، تمام فکر من شده بود شهوت و سکس و ساختن داستان های خیالی با سارا ، نمیدونم باید گردن کی بندازم ، کی رو باید مقصر بدونم تا یکم ازین حسی که دارم کم شه ، دلم نمیخواد دیگه فکر کنم ، افکارم واقعا دارن اذیتم میکنن و متاسفانه پیروز هم میشن ، نمیدونم پایانشون کجاست و کی قرار دست از سر من بردارن ، فکر میکردم با کردن سارا همه پیز تموم میشه ، اما تموم نشد که هیچ ، با قدرت بیشتری دوباره به سراغم اومدن ، من باید چیکار کنم ، باید دردمو به کی بگم ، اصلا چی میتونم بگم ، خواب از چشمام رفته ، فکر گاییدن سارا ولم نمیکنه ، هرشب با تصور گاییده شدنش توسط یکی دیگه جق میزنم ، نمیتونم جلو خودمو بگیرم نمیتونم جلو افکارمو بگیرم ، یه حسی نشسته کنارم و فقط میگه عملیش کن عملیش کن ، اما من واقعا میترسم نمیدونم بعدش قرار چه اتفاقی بیوفته نمیدونم خوب میشه یا بد نمیدونم تموم میشه یا نه قراره که وارد داستان ها و توهم های تازه بشم ، حس میکردم که باید برم پیش روانشناس!!! اما نمیدونستم که باید بهش چی بگم ، نمیدونم باید بگم مشکلم چیه ؟ قرار بود چی راجبم فکر کنه، اصلا چجوری میخواد درمانم کنه ، اصلا مگه مشکل من بودم ، واقعا مشکل کی بوده که این اتفاقات افتاده …
سارا جلوی چشمم بود ، هر روز بیشتر به خودش میرسید هر روزی که میگذشت بیشتر شبیه جنده ها میشد ، اصلا معلوم نبود داره چیکار میکنه و تا کجا میخواد ادامه بده ، دیگه یه ادم چقدر مگه میخواد و میتونه سکسی باشه ، اعصابم از دستش خورد بود …

من : سارا تو اصلا برای چی ازدواج کردی؟
سارا : چی باز برا خودت داری میگی ؟ چندبار بگم
من : نه میخوام بدونم تو به چند نفر میخوای بدی ؟ تو مگه زن متاهل نیستی، اصلا چطوری تو رو میکنن!
سارا : چی میگی برا خودت ؟ چیزی کشیدی؟
من : نه جدی دارم حرف میزنم ، تو مگه متاهل نیستی؟
سارا: چرا هستم
من : خب این رفتارا برا چیه ؟
سارا : کدوم رفتارا؟
من : چرا سعی میکنی هی اندامتو بندازی بیرون
سارا : بقیه نگاه نکنن خب به من چه من دوست دارم اینطوری لباس بپوشم
من : خب ، نمیشه که ، بقیه نه تنها نگاه میکنن ، حتی سکس هم میکنن
سارا : خب به توچه ، دوست دارم بدم ، اصلا دوست دارم به همه بدم
من : خب چرا ، مشکلت چیه ، مگه تو جنده ای
سارا : اره جندم به توچه
من : خب نباش ، نپوش ، نده ، انقدر کار سختیه یعنی
سارا : تو چی داری میگی به من ، تو تونستی نکنی ، من خواهرت بودم تونستی نکنی ، نمیکردی دیگه ، تو نمیکردی ، بدبخت تو خواهرت رو کردی ، وقتی لختم کردی گفتی بیا تو بغلم به فکر چی بودی ، وقتی کیر و تا دسته کردی توم به چی فکر میکردی؟ که الان اومدی این حرفارو میزنی ؟
من : من اشتباه کردم ، باید جلو خودمو میگرفتم
سارا : میگرفتی دیگه چی شد پس ؟
من : نتونستم
سارا : خب باشه ! یه بار میگیم شیطون گولت زد دفعه های بعد چی ؟ فردا و پس فرداش چی ؟ اونارم شیطون گولت زد ؟ هر دفعه شیطون گولت میزنه یا خودت دوست داری منو بگایی؟ تو خودت نبودی میگفتی وقتی کیرم توته انگار رو ابرام و دیگه چیزی از زندگی نمیخوام؟
من : چیزی ندارم بگم !
سارا : پس دهنت و ببند زر مفت نزن
من : خب تو خیلی کص بودی !خیلی سکسی بودی ! شاید اگه اینجوری نبودی این اتفاق ها نمیوفتاد
سارا : اره تو اگه نگاه نمیکردی برده شهوت نمیشدی این اتفاق نمیوفتاد! بدبخت تو خواهرتو کردی!!!
من : مشکل منم همینه دیگه، کاش نمیکردم!!!
سارا : شما مردا همتون همینید یه مدت تو کف کص میمونید همین که یه دل سیر کردید دیگه دلتونو میزنه یه جدیدشو میخواید
من : نه بخدا مشکل این نیست ، من فقط نگرانم
سارا : نگران چی؟
من : نگران تو ، نمیدونم تهش چی قراره بشه
سارا : نگران من نباش ، نترس اتفاق بدی قرار نیست بیوفته
منم جنده نیستم که به همه بدم ، نگران نباش اگرم بدم به ادم درست و حسابیش میدم ، صداشم در نمیاد و کسی هم نمیفهمه
من : نه نگران خودمم و افکارم
سارا : نگرانی نداره که ، نترس کسی قرار نیست بفهمه ک تو منو کردی
من : من هرشب کابوس میبینم که رسوا شدم ابروم رفته همه مسخرم میکنم کسی دیگه تو صورتم نگاه نمیکنه
ولی از یه طرفی هم نمیتونم از تو دست بکشم نمیتونم نکنمت دلم میخواد هر روز باهات سکس کنم اصلا دلم میخواد سکستو با کسای دیگه ببینم
مریض شدم اصلا نمیدونم دارم چیکار میکنم
سارا : اولا که اونا فقط کابوسن و قرار نیست کسی بفهمه
بعدشم من که هستم تو هر وقت خواستی میتونی باهام سکس کنی
من : ولی من دلم میخواد گاییده شدنتو ببینم نمیدونم چطوری این افکارو از سرم بیرون کنم
سارا : نمیدونم چیکار کنم
من : سر همین میگم تو رو خدا یکم مراعات کن کمتر سعی کن سکسی باشی ، اصلا چادر سر کن نمیدونم یه کاری بکن
سارا : این دیگه مشکل توعه من نمیتونم پوششمو با خاطر تو عوض کنم، تو هوایی شدی یه مدت که بهت ندم درست میشی!!!
من : میشه حالا یه وقتی یه جایی وقتی خواستی سکس کنی منم یه جوری ببینم
سارا : بچه تو مریض شدی واقعا پس فردا زنم بگیری حتما میخوای بدی یکی دیگه بکنتش و تو نگاه کنی!
این داستان سکسی هاای سایت شهوانی رو میخوندما ولی فکر میکردم الکیه
من : به خدا تقصیر من نیست ، نمیدونم چطوری خودمو ارضا کنم ، فکر میکردم با کردنت همه چی تموم میشه ، اما نشد که نشد ، الان دیگه حتی به کردنت هم راضی نیستم
لعنت به همه اون حرفایی که زدیم ، کاش اصلا از روابطت چیزی نمیفهمیدم ، کاش اصلا از امیر چیزی نمیگفتی ، کاش یکم مراعات میکردی
سارا : مریض بودن خودتو الکی گردن بقیه ننداز ، برو خودتو درمان کن
من : چطوری درمان کنم خودمو !!!
سارا : برو پیش روانپزشکی روانشناسی چیزی؟ الانم که مد شده همه میرن تازه کلاسم داره
من : برم چی بگم اخه
سارا : مشکلتو بگو دیگه
من : برم بگم خواهرمو کردم و انقدر جنده و حشریه که دوست دارم سکسشو با بقیه ببینم؟
سارا : خب اره دیگه🤣🤣🤣🤣🤣
من : خب نمیتونم ، نمیتونم اینو بگم
سارا: من به خاطر خودت میگم ، پس فردا زن میگیری به بقیه تعارفش میکنی، این چه مریضی ایه اخه!!!
من : نمیتونم به کسی بگم !!!
سارا : خب داستانش کن بزار سایت شهوانی ، اونجا من زیاد دیدم اینطوری داستان سرایی میکنن ، کصشر مینویسن تازه کلی هم لایک میگیرن ، اما متاسفانه تو داستانت چون راجب سکس با محارم و خواهر هستش ، حتی با اینکه به نظرم چیز خوبی از آب در میاد ولی احتمالا نه تنها لایک نمیگیری تازه کلی هم فحش میخوری😂😂😂😂😂😂
من : خب فحش خوردن که دردی ازم دوا نمیکنه چه کمکی میخواد بهم بکنه؟
سارا : عوضش خالی میکنی خودتو ، شاید این افکارم از ذهنت رفتن ، به نظرم امتحانش کن ، اونجا مردم زیاد چرت و پرت میگن یا شاید اصلا داستانت به درد یکی خورد ، یا چمیدونم هر چیز دیگه ای
من : من میگم دوست دارم گاییده شدنت رو ببینم ، تو میگی داستان بنویس!!!
سارا : اخه نمیتونم درک کنم که چه لذتی بهت دست میده اگه یه نفر دیگه منو بکنه، یه نفر دیگه داره میکنه ، لذت برا یکی دیگست ، تو چی میخوای این وسط ، به تو چی میرسه ؟
من : نمیدونم ، خودمم نمیدونم ، فکر کنم انقدر به یادت جق زدم اینطوری شدم ، هرسری ک تو میرفتی مهمونی بیرونی جایی ، من با عکسات و به یاد کسایی ک کردنت جق میزدم
شاید ریشه این توهم و افکار برمیگرده به اونا
سارا : من نمیدونم میخوای چیکار کنی و چجوری میخوای ذهنتو درست کنی
فقط اینو میدونم که همچین چیزی اتفاق نمیوفته ک من جلوی تو سکس کنم!!!
من : تا ببینیم چی پیش میاد
قرارمون برا شب نشینی با امیر ک یادت نرفته!!
سارا : الان تازه فهمیدم چیشدش !!!اون حرفای سری قبل رو برا چی میزدی، هی میگفتی دوست دارم وقتی راجبت حرف و میزنن و به یادت جق زدیم و شب نشینی با امیر و این حرفا
توی دیوص میخوای امیر منو جلوی تو بکنه!!!
من : نه باو فقط گفتم یکم بخندیم بهش
سارا : به همین خیال باش که من بیام ، ریدی بدم ریدی
من : اذیت نکن دیگه
سارا: اذیت نکن دیگه چیه ، مگه من نگفتم دوست ندارم باهاش سکس کنم، بعد تو میخوای بریم اونجا که امیر منو بکنه تو لذت ببری تو ارضا شی، من ریدم تو غیرت و حس لذت بردنت
من : نه بخدا همچین قصدی نداشتم ، بعدشم تا خودت نخوای ک کسی نمیتونه باهات کاری کنه، راجب من چی فکردی؟
سارا : والا تو خواهر خودتو کردی ، هر کاری از دستت بر میاد
من : دم شما گرم دیگه ، وقتی تو اینطوری میگی بقیه چی میخوان بگن
سارا : مگه دروغ دارم میگم کردی دیگه !!!
من : تو جنده بودی همه میکردنت منم کردم !!!
سارا : تهش همین میشه دیگه به بچه رو بدی تهش همین میشه
من : عجب گیری کردیما ، تو داری به من میگی بی غیرت!!!
سارا : هستی دیگه کسی ک خواهر خودشو میکنه و به این و اون تعارف میزنه و از گاییده شدنش لذت میبره بی غیرته!!!
من : تو نمیدادی، تو نمیزاشتی بکنم ، تو میزدی تو دهنم ، تو جنده بودی و هستی ، ببین چجوری بزارم درت تا دیگه به من نگی بی غیرت
سارا : میرم به همه میگم بهم تجاوز کردی
آبروتو میبرم
تو هنوز نفهمیدی با کی طرفی اسکل !!!

بعداز کلی دعوا کردن که مقصر کیه و مشکل از کی بوده بهش تجاوز کردم !
نمیخواست بهم بده ، ددست نداشت باهام سکس کنه اما من کردمش ، التماس میکرد ، گریه میکرد، میگفت نکن تو روخدا نکن ، اما نمیدونم خیلی حس عجیبی بود ، دلم میخواست بیشتر بکنمش ، از زجر کشیدنش لذت میبردم ، انگار اینطوری بیشتر داشت بهم لذت میداد تا جایی که میتونستم کردمش، از داد و بیداد و التماساش بیشتر لذت میبردم ، از رو حرص داشتم تلمبه میزدم هرچی حرص و عقده داشتم رو سرش خالی کردم ، خیلی حس لذت بخشی بود …

بعد از اون روز سعی کردم ازش فاصله بگیرم ، کمتر همو ببینیم و باهم تنها بشیم ، البته سارا هم دیگه وقتی من تنها بودم نمیومد خونمون و به کل رابطمون خراب شده بود ،
فقط مونده بود که یه اتفاق بیوفته و عملی بشه ، فکرش هنوز از سرم بیرون نرفته بود ، تازه حس بی نظیر آخرین سکسمون هم هنوز زیر زبونم بود
تصمیمم رو گرفتم ، یه سری که قرار بود سارا تو خونمون تنها باشه ، دوربین رو کار گذاشتم و به امیرم گفتم ک باید ازش فیلم بگیری ، کلید خونه رو بهش دادم و اونم …

این داستان ادامه دارد

قدر شناس

نوشته: قدرشناس


👍 8
👎 11
37501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

854348
2022-01-20 02:54:55 +0330 +0330

من اصلا عادت فحش دادن ندارم
ولی کیر تو دهنت
آخه لاشی خاهرت رو‌کردی به جهنم
حتما خودش هم دوست داشته
دیوس این لاشی بازیا چیه در میاری کس کش

1 ❤️

854401
2022-01-20 08:57:16 +0330 +0330

ببین داستانت قسمت اولش هم چنگی به دل نمیزدولی این قسمت واقعا 💩💩💩💩

1 ❤️

854440
2022-01-20 16:30:26 +0330 +0330

کسعشر بود قسمت قبل بهتر بود

0 ❤️