هوسی که عشق شد

1397/10/17

سلام من نفس ۲۱سالمه
جریان از اونجایی شروع شد که من یک ماه بود با کسی که ۴ماه باهاش دوست بودمو بهش علاقه داشتم تموم کرده بودم توی این یک ماه حالم خیلی بد بود همش گریه و ناراحتی و پیامهای پی در پی برای برگشتنش ولی فایده نداشت و اب پاکی رو ریخت روی دستم که دیگه نمیخوامت من تصمیم گرفتم هرجوری که شده فراموشش کنم
توی همین حس ها بودم که با نوید اشنا شدم یه پسر قد بلند و چشم و ابرو مشکی توی گروه دانشگاه باهم اشنا شدیم و کلی بحث و چت کردیم تا اینکه من جریان دوستی قبلیم رو بهش گفتم اونم گفت بهتر فراموشش کنی و برای اینکار با یکی دیگه دوست شده حتی شده برای لذتش کم کم پیشنهاد داد که یه روز باهم باشیم و مشروب بخوریم و منم حالم بهتر بشه و فراموش کنم توی این صحبتا بهم گفت که من دووم هست یعنی رییس سادیسمی و دلم میخواد برده داشته باشم اولش نمیدونستم‌چی میگه و قبول نکردم
کم کم گفت بیاراجب شرایطش صحبت کنیم شاید خوشت بیاد
گفت از کدوم کارا خوشت میاد مشکلی باهاشون نداری
زانو زدن‌و ساک زدن ،اسپنک،بستن چشم،زدن با کمربند منم تقریبا با همشون مشکلی نداشتم غیر از کمربند گفت باشه من مواظب رفتارم هستم هرجا مشکل داشتی قبول نکن
روز موعود رسید من به خودم رسیدم و یه لباس زیرناز پوشیدم و رفتم خونه ای که اجاره کرده بود برای اون روز
اولش باهم صحبت کردیم چنتا پیک زدیم
بعدش گفت بخواب رو پام منم‌خوابیدمو گفت چشماتو ببند و شروع کرد به نوازش صورتم و موهام و دکمه هامو باز کرد
خیلی حس خوبی داشتم نمیدونم چرا ولی از همون لحظه ازش خوشم اومد حس کردم میتونم باهاش نفر قبلی رو فراموش کنم و همینکاروهم کردم و اونو بلاک‌کردم تا بزارمش کنار و گذاشتم ولی ما قرارمون این بود فقط یه روز باهم باشیم
خلاصه رفتیم رو تخت شروع کرد اروم لباسامو دراورد و منو برانداز کردن
بعدش بهم گفت اصلا فکر نمیکردم اینقدر خوب باشی از قبل یه شکلات خریده بود برای اینکار
شروع کرد شورتمو دراورد و چشمامو با شالم بست و گفت فقط بخواب و لذت ببر
از شکلات روی بدنم زد و شروع کرد با زبون شکلاتارو خوردن و من توی ابرا بودم
خیلی حس خوبی داره با چشم بسته حتما تجربه کنید این لذت رو کاملا تمام حواستون روی اون قسمتی جمع میشه که زبونش هست
خیلی خوب بود بعد چشمامو باز کرد و بهم گفت کنار تخت زانو بزن و‌بخورش منم تمام توانمو براش گذاشتم و ارضا شد و شروع کرد برای سری دوم اینبار سکس از عقب داشتیم توی سکس گردنم میگرفت یا موهامو میکشید یا اسپنک میزد و من لذت میبردم از این حس ها
چیز جالب و جدیدی رو تجربه میکردم و واقعا لذتبخش بود و باهاش همراه شدم ولی از حق نگذریم اونم مراعات کرد و اصلا شدید انجامشون نداد
اون روز ما ۷بار رابطه داشتیم از صبح تا۸شب و بهترین روز زندگیم بود
بعد اون روز هفته ای یه بار همین برنامه رو داشتیم و باهم لذت میبردیم
روز اول وقتی برگشتیم بهم گفت میخوام فقط مال من باشی و دیگه نمیخوام باکسی باشی و هرچیزی خواستی به خودم بگو
میخوام این رابطه و دوستی ادامه پیدا کنه
از اون روز ۸ماه میگذره و ما همچنان باهم هستیم و رابطمون خیلی داغ تر از قبل شده و بدون هم نمیتونیم بمونیم با اینکه بحث های زیادی داریم ولی زود اشتی میکنیم
و تازگیا با خانوادش هم اشنا شدم و باهم درارتباطیم
خواستم بگم خیلی خوبه روابط با چیزی که دوطرف از اول میخوان شروع بشه توی
اینجور رابطه ها پسرا بخاطر سکس عشق دروغین ازخودشون نشون نمیدن و همچیز واقعی پیش میره
امیدوارم موفق باشید

نوشته: نفس


👍 3
👎 4
8588 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

740091
2019-01-07 20:38:44 +0330 +0330

همون اولشو خوندم فهمیدم کسخلی

1 ❤️

740108
2019-01-07 21:16:40 +0330 +0330

شربتی خورد شُدُ
عشق آغاز شد

1 ❤️

740115
2019-01-07 21:35:58 +0330 +0330

موفق باشید
پ.ن: توهین نکنیم به هم

0 ❤️

740281
2019-01-08 15:49:47 +0330 +0330

عشق کلمه مقدسیه که از ذات خود خداوند نشأت گرفته،
بیایید به سخره نگریمش.

0 ❤️