هومن و پسردایی

1390/06/09

سلام اسم من هومنه و قبلآ 3 تا خاطره از سکسامو واسطون نوشتم و بازم میگم و تآکید میکنم که همشون انصافآ مو به مو واقعی بودن و اینم که میخوام براون بگم خاطره هست نه داستان پس واقعیه.
در ضمن دوستای عزیز لطف کنین تو نظراتتون به شخصیت خودتون و دیگران توهین نکنید چون کسی که فحش میده اول به خودش اهانت میکنه.
افراد مختلف همونطور که خلقیات متفاوتی دارن عادتهای سکسی گوناگونی هم دارن که براشون با ارزش و شیرینه پس به هم توهین نکنیم.
مثلآ خود من هم دوست دارم بدم هم دوست دارم بکنم چه با همجنسم چه با غیر همجنسم.هر کدومش تو زمان خاص خودش حال میده.البته نه با هر کسی و هر جایی فقط با اونایی که ازشون خوشم بیاد.بگذریم.
صبح جمعه بود دعوت بودیم خونه داییم اینا(تقریبآ 5 یا 6 سال پیش)کارامونو کردیمو رفتیم اونجا یه دو ساعتی که اونجا بودیم بابام داشت واسه داییم از فیلمی که دیشب از کلوپ گرفته بودم تعریف میکرد که اای قشنگ بودو ای بزن بزن بودو از این حرفا داییمم که عشق فیلم گفت:کاش اورده بودین ما هم میدیدیم بابامم گفت :اره خوب میشد منم بدم نمیاد دوباره ببینمش.
من که حقیقتش حوصلمم سر رفته بود گفتم:میخواین برم بیارمش؟
هنوز حرفم تموم نشده بود که هر دوشون گفتن:اره
منم کلید ماشینو ور داشتم که برم تو دلمم خوشحال بودم هم یه چرخی میزدم هم فرصت خوبی بودکه فیلم سوپری که از دوستم گرفته بودم ببینم.اومدم بیام که پسر داییم که دو سه سالی از من کوچیکتره گفت:هومن منم بیام؟
تو دلم گفتم:بر خر مگس معرکه لعنت.گفتم:نه زود میرمو میام اخه من خیلی از این ادم خوشم نمیومد.که مامانش گفت:هومن خب با هم برین و بیاین دیگه سر راهم یه نوشابه بگیرین.داییمم گفت:کامی بابا جون با هومن برو تا تنها نباشه.خلاصه کامی جون و به زور کردن تو پاچه ما.منم از اینکه نمیتونم فیلم سوپرو ببینم حالم گرفته بود تو و تو راه یه کلمه هم با کامی حرف نزدم.
نزدیکای خونه کامی گفت :هومن ناراحتی که من اومدم؟گفتم:نه.گفت:نکنه میخواستی کاری بکنی که من موی دماغت شدم؟گفتم:نه بابا راحت باش ولی تو دلم میگفتم :بببلللللههههه که میخاستم کاری بکنم و دقیقآ تو مزاحم شدی.
درو باز کردیمو رفتیم تو گفتم :بشین تا برم از تو اتاق فیلمو بیارم.گفت:باشه ولی عجله نکن بزار یه نفسی تازه کنیم.گفتم:نه اینکه پیاده اومدی خسته شدی نه؟گفت:نه اخه ادم خونه خالی رو نباید به این راحتی از دست بده.نه هومن؟برگشتم یه نگاهش کردم و اونم یه خنده شیطنت امیز کرد که دلم یه جوری شد.گفت:موافقی؟
نه اینکه تا حالا باهاش همچین حرفایی نزده بودم نمیدونستم چی جوابش بدم.گفتم:خوب اینم یه حرفیه ولی بدون ابزار و … که گفت:هومن نترس من دهنم قرص قرصه.راحت باش هر برنامه ای داشتی انجام بده من پایتم.
دیگه یواش یواش داشت یه جوراییم میشد که گفت:اگه میخواستی کسیو بیاری مشکلی نیست.گفتم: نه
با خنده گفت:خودمونم هستیم.گفتم:یه فیلم سوپر جدید دارم که حرفم تموم نشده گفت:پس معطل چی هستی؟پاشو بیار ببینیم حالشو ببریم.حس کردم یه چیزیش هست ولی به روی خودم نیاوردمو رفتم فیلمو اوردم.
فیلم توپی بود واقعآ هیکلا عالی کس کونا محشر .
یه صحنه که مرده داشت از کون زنه رو میکرد واقعآ عالی بود و دیوونه کننده سرم داغ داغ شده بود .کامی گفت:بزن عقب اینو دوباره ببینیم منم زدم و دیدیم گفتم:عجب کونی داره لامصب؟نه؟همینطور که دستش رو کیرش بود گفت:اره ولی نگاه کن ببین مرده چه کیری داره؟اصلآ ببین چه هیکل بیستی داره؟به نظر من هیکلش مثل خودته یه مکثی کردو گفت:ولی کیرشو نمیدونم.اینو که گفت انگار منو برق گرفت.یه نگاش کردم یه خنده مرموزانه کرد که نفسم کند شد.ایندفه که نگاش کردم یه جوری بود حس کردم ازش خوشم میاد.
با همون لحن گفت:شوخی کردم حالا تو میتونی اینجوری کسیو بکنی که میگی عجب کونیه؟گفتم:اگه همچین کونی باشه چرا که نه؟ از اینم بهتر میکنم.گفت:واقعآ؟گفتم:اره.گفت:اونی که فراوونه کون باحاله .بکنش نیست و کمه.گفتم:گیر ما که هنوز نیومده.گفت :میاد اگه بخوای.منم سریع گفتم :میخوام.
دیگه هر دو مون دستمون اومده بود که قراره چه اتفاقی بینمون بیفته ولی کی شروع کنه مهم بود.
دیدم کامی هی داره اینور و اونور میشه.گفتم:چته؟گفت:این شلوار جین خیلی راحت نیست ادم احساس خفگی میکنه توش.گفتم:خب راحت باش درش بیار که از خدا خواسته سریع درش اورد نگاش کردم .دیگه واقعآ یه جور دیگه میدیدمش واااای این روونای صافو بدون مو و ابدار.
منم سریع شلوارمو در اوردم و نشستم کنارش.گفت:تو هم ناراحت بودی؟گفتم:الان دیگه راحتم.خندیدو گفت:اگه میخوای راحتتر هم باشی مشکلی نیستا.گفتم:تو چی؟گفت:بیا اینم من.تی شرتشو در اورد بعدشم زیر پوششو.
وااااییی چی میدیدم ؟یه بدن صافو بی مو با سینه های تپلی که تفریبآ سایز 60 بود و با زبون بی زبونی میگفت بیا منو بکن.دیگه واقعآ خل شده بودم حس میکردم مغزم اب شده.منم لباسمو در اوردم و هر دو مون لخت بودیم.فقط شرت پامون بود.گفت:دیدی گفتم هیکلت مثل پسره هست؟حالا مونده همون چیزی که شک داشتم.بی وجدان با حرفاشو با لحنش ادمو بد جوری حشری میکرد.گفتم:خودت درش بیار و ببین چجوره؟زود خم شد رو پام و دستشو برد تو شرتمو شروع کرد به مالیدنش منم دستم از پشتش بردو رو کونش جوووون چه نرم بود.
داشتم با کونش ور میرفتم که حس کردم کیرم داغ شد اره کیرمو کرده بود تو دهنش و داشت برام ساک میزد اونم چه ساکی.
از اینکه یه همچین کونی تو فامیل و دم دستم بوده و من ازش بی نصیب مونده بودم حسرت میخوردم.
در عالم هپروت بودم که گفت:این ابزار که میخواستی حالا به گفته هات عمل کن ببینم خالی بندی یا راست میگی؟
از اینجور حرف زدنش حشری میشدم و گفتم ای به چشم.
همون جا رو مبل برش گردوندمو شرتشو کشیدم پایین الحق کونش حرف نداشت.
یه کم کونشو مالیدم که گفت :انقدر ورزش نده از ابزارت استفاده کن منم یه تف انداختم لای پاش و کیرمو گزاشتم لای پاش وااااااااااااای روانی کننده بود پاهاشو جفت کرده بود و کیر من لای پاهاش بود میرفتو میومد سر کیرم به تخماش میخورد و اونم اخو اووخش در امده بود منم که حالم دست خودم نبود.خوب بلد بود لذت ببره و حال هم بده معلوم بود قبلآ هم داده.
گفت :بلند شو بشین منم نشستم کیرم داشت میترکید خودم باورم نمیشد این کیر منه.یه کم تف زد به کونشو اومد نشست تو بغلم رو کیرم وااااااای نمیدونم چحوری براتون توصیفش کنم؟کیر من دم سوراخ کون کامی بود.یواش یواش نشستو فشار میداد پایین .پوست کیرم داشت قلفتی کنده میشد.چند ثانیه بعد کیرم تا لب تخمام تو کونش بود.بلند میشد و مینشست کیرم تا ته میرفت تو کونش .بهش گفتم:کامی من وایسادنی دوست دارم سریع بلند شد و خم شد رو مبل منم کیرمو گذاشتم رو سوراخ کون کامی و تا اومدم فشار بدم خودشو داد عقب و با کونش کیرمو بلعید.خیلی باحال کون میداد .داشتم تلمبه میزدم که گفت:نذاری ابت بیادا هنوز کارت دارم.گفتم :باشه.
انقدر کونش باحال بود و خودشم کارشو بلد بود که پاک کیرش یادم رفته بود. دستمو بردم واسه کیرش ودیدم اوووف
کیرشم محشره بی وجدان .گفت:چی شد یاد ما هم افتادی؟منم لفتش ندادم و در کمال نا باوری کامی کیرمو در اوردم و سرمو بردم لای پا شو اون کیر خوشگاشو کردم تو دهنم تا اومد به خودش بیاد همه کیرش تو دهنم بود کیرش خیس خیس بود ولی میخوردمش مزش شور بود ولی حال میداد.گفت:هومن .میتونم بکنمت؟منم گفتم چرا که نه؟ خودمم دوست داشتم بهش کون بدم.
خوابیدم رو مبل تف زد لای کونم و کیرشو گذاشت لای کونم وای که چه لذتی داشت همه بدنم بی حس بود کیر خوشگلش لای کونم بود و هی لیز میخورد.دلم میخواست بهش بگم کیرتو بکن تو سوراخم ولی چون کارشو خوب بلد بود کذاشتم به عهده خودش.که طولی نکشید سر کیرشو رو سوراخم حس کردم.خوب با سوراخو بازی کرد و خیلی اروم کیرشو فشار داد و جوری کیرش و کرد تو سوراخ کونم که اصلآ دردم نیومد و فقط حال میکردم.بعدشم منو چرخوندو پاهامو گذاشت رو کولشو خوب منو کردو هی کیرمو میمالید جوری که دلم میخواست تا فرداش منو بکنه دلم نمیخواست کیرشو در بیاره اخه خیلی خیلی حال میکردم که منو میکرد.
کیرشو در اورد و گفت:هومن یه خواهشی ازت بکنم نه نمیگی؟منم بدون فکر گفتم :بگو قبول.
اونم منو چهار دستو پا کرد منم منتظر کیرش بودم که تو کونم حسش کنم که دیدم یه چیز کلفت و زبر و خشن داره میره تو سوراخ کونم بر گشتم دیدم کامی داره انگشت شصت پاشو میکنه تو کونم .کردش تو و فشار داد ولی حقیقتش خوشم نیومدو بهش گفتم اونم سریع درش اورد .کونم داشت میسوخت.کیرشو کرد تو کونمو شروع کرد به تلمبه زدن و هی میزد به لمبه هام تو حس بودم که دیدم کیرش سنگ سنگه فهمیدم ابش داره میاد.گفت:بریزم؟گفتم:اره بریز توش اونم همه ابشو خالی کرد تو روده هام وای که چه حالی بود پرتاب ابشو حس میکردم.دمرو افتاد روی مبل و گفت:بیا تو هم ابتو بریز منم سریع کردم تو کونشو بعد از چند ثانیه همه ابم تو کونش بود ابش داشت از تو سوراخم میومد بیرون و از لای پام اومده بود زیر تخماموخلاصه که خیلی باحال بود.
سریع با هم رفتیم حموم و اماده شدیم وراه افتادیم . وسطای ناهار رسیدیم.که کلی هم غر و لند هم شنیدیم اخه نوشابه هم فراموش کرده بودیم.
اقا کامی هم بعد از 3 ماه مشهد دانشگاه قبول شد و رفت ولی قبلش یه بار دیگه هم با هم سکس داشتیم که مثل بار اولی نبود ولی اونم توپ بود.
مرسی از اینکه خاطرات منو وقت میزارینو میخونین.حتمآ برام نظراتتونو بزارین لطفآ فحش هم ندین.
ایمیل منم هست hoomansh64@yahoo.com

نوشته: هومن


👍 2
👎 0
35270 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

296250
2011-08-31 04:26:39 +0430 +0430
NA

اول شدم
برم بخونم

0 ❤️

296251
2011-08-31 04:27:58 +0430 +0430
NA

Vay belakhare manam aval shodam :-D

0 ❤️

296252
2011-08-31 04:39:44 +0430 +0430
NA

;) ;) واسم جالب بود اما کمی اضافی هم داشت
غلط هم نداشت

0 ❤️

296255
2011-08-31 12:03:18 +0430 +0430
NA

داستانت بد نبود،ولی اگه نظر شخصی منو میخوای سعی کن این عادت سکسیت رو عوض کنی،دادن چیز بدی نیست ولی نه واسه جنس مذکر،مردهارو واسه کردن درست کردن زنهارو واسه دادن این طبیعت موجودات زنده ست،یه ضرب المثل هست که میگه(بردله جیگه ی خویا سنگینه)یعنی سنگ سرجای خودش سنگینه،عزیزم بهتره احساسات سکسیت رو با جنس مخالفت شریک بشی،توکه نمیخوای تا آخرعمرت کون بدی وکونی بمونی تو درقبال آینده خودت و نسل بعدیت مسئولیت داری.

0 ❤️

296257
2011-09-01 02:51:44 +0430 +0430
NA

=D>
بی توجه به موضوع وصف داستانت قشنگ بود
سعی کن موضوع سکس دیگه ای جز گی رو بنویسی! :H

0 ❤️

548592
2016-07-12 00:37:37 +0430 +0430

عــــــــــــــــــــالی بود عزیزم

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها