واقعیتهای من و سمیرا زنم (۱)

1397/09/07

سلام دوستان,داستانهایی که من براتون میفرستم شک نکنید واقعی و برای منو زنم سمیرا اتفاق افتاده من اسمم آرش هست و حتی اسمها هم واقعی
این داستان مربوط میشه به یکی از این داستانهایی که دیگه بعد از باز شدن بین ما تو روابط و بیغیرتی من اتفاق افتاده,یروز که من از سرکار اومدم دیدم سمیرا مثل همیشه نیست و ی مطلبی فکرشو درگیر کرده,اینم بگم من قانون گذاشته بودم هیچ وقت شرت نپوشه و لباسشم چندتا حریر و ساتن دو بنده و کوتاه تا رو کونش بیشتر نبود,ضمنن سمیرا لاغر و قدبلند بود که نصبت به قدش که واقعا 180 بود خیلی لاغرتر بود وزنش 60کیلو بود خیلیم بی اندازه حشری بود,بهرحال پرسیدم چی شده که گفت این واحد بقلی که چهارتا مرد مجردم بودن و همونجاهم گلدون مصنوعی منتاژ میکردن,یکیشون اومده در خونه و به سمیرا گفته زنم اینجاست و اگر میشه دوتا نوار بهداشتی بدید بگیرم میدم(توضیح اینکه اونجا فقط خانم یا زیدشون رو میاوردن و زنی اونجا نبود)علت این برخورد اینه که دوشب قبلش خانم اورده بودن و صدای سکسشون قشنگ میومد تو خونمون,شب قبلشم ماهم که خیلی حشری بودیم و از جاییم که برام مهم نبود خیلی با سروصدا سکس کردیم,بگم که من یکی از جنونهای سکسیم داشتن بیننده بود و اونکار اونا منو تشویق کرد اونا بشنون, حالا با این کار ما وقتی دیده بودن من نیستم و فرصت خوبیه یه سنگی بندازن شاید گرفت,زن منم که اصلا فکر نمیکرده اینا پشت در باشن ب هوای دوستش که واحد پایین بود با فقط ی لباس مشکی توری و چین دار لب پایینش که گفتم تا دقیقن زیر خط کونش بود درو باز میکنه ولی زود میره پشت در و اینبار مرده همسایه بهش میگه اگر میتونین تو خونه کار کنید این کار مارو انجام بدید من بهتون دونه ای پنج تومن میدم که البته به بقیه دو تومن میدم,زن منم که ارایشگر حرفه ای بود اصلن نیازی نداشتیم جواب رد میده ولی اون اصرار میکنه که بیایید ببینید اگر نخواستین نکنید,سمیرا زنم که خودشم فهمیده بود و دلشم میخواست اینارم اذیت کنه ی مانتو تا بلای زانو رو همون میپوشه که کنارشم تا گنار باسن چاک داشت و ی شال میندازه روسرشو مانتوشم نمیبنده و عمدا بادست نگه میداره میره اونور ولی محض احتیاط هم در خونه ی خودمونو باز میزاره هم میگه در اینجارم نبندید,خلاصه میره میبینه چهارتا مرد همه بالای چهل و خورده ای نشستن کاریم نمیکنن,زول زدن به پاهای لخت سمیرا و یقه ی بازش,که سمیرا میگه خوب چی میگین,همون اصل کاریه بی مقدمه میگه ببین همین الان اگر بهمون حال بدی سیصد تومن میدم,البته صحبت ما سال 79هست,که خیلی بود,زنم میگه چه فکری کردین این پیشنهاد و جرات کردین داداین من شوهر دارم,که میکن ببین ما بارها تا حالا سکستونو تو تراس و بالا پشت بوم اونم تو روز روشن دیدیم که راست میگفتن,اگر شوهرت غیرت داشت تورو تو این شرایط نمیکرد,خودتم مشکلی نداری که باهاش همکاری میکنی,زنمم میگه ما باهم خیلی راحتیم هرجوری که هر کدوممون هوس کنیم حال میکنیم,که همین موقع یکی دیگشون میاد دست زنمو میگیره میگه بشین حالا که میشونتش رو پای خودش و سمیرام هیچی نمیگه و اجازه میده تا حدی راحت باشه,اونم که فرصتی پیدا کرده بوده دستشو میبره لای پای سمیرا و دستش به کصش که میخوره یهو پای زنمو باز میکنه که سمیرام همون موقع پا میشه میگه,اگر با من کار دارین هروقت شوهرم اومد بااون حرف بزنید چون شوهر من با هیچی مشکل نداره ولی باید با خودش هماهنگ کنین با حضور خودش,وقتی زنم اینارو برام گفت بهش گفتم توکه اگرم چهارتایی خفتتم میکردن مشکلی نداشتی که رفتی حالا چیکار کنم؟ گفت من پایه ام,گفتم چهارتاشون باهم؟ زنم گفت اره تجربه کردنش حال میده,تازه ما که همیشه با دوستامون بودیم یا سکس پارتی رفتیم ولی چون اینا پرروان پونصد باید بدن,منم خندیدمو,گفتم خوب من الان میرم ببینم چی میگن؟زنمم ی دامن کوتاه پوشیده بود با یه تاپ سوراخ سوراخ درشت بدون سوتین,راه میرفت قشنگ همه کص و کونش معلوم بود,
رفتم در واحدشونو زدم که یکی دیگشون که جوونتر از بقیه بود اومد گفتم اون همکارتون که اومده بود در خونم بگو بیاد که دیدم با یه ترس و رنگ پریدگی اومد سلام گرم کرد و منم با ارامش و لبخند بهش گفتم بریم خونه ی من باهم حرف بزنیم,که چون ترسیده بود علتشو خواست منم بازگو کردم که باورش نمیشد,ولی غرورش نذاشت نیادو باهم برگشتیم تو خونم و زنمو که دید با اون تیپ نفس راحت کشید,زنم چایی اورد و از عمد اومد روبروی اون رو مبل نشست و پاهاشو بازو بسته میکرد و کصشم که ی ده روزی تیغ نخورده بود چون من دوست دارم,حواس یارو که اسمشم نادر بود,یهو من سر حرفو باز کردم که داستان چیه؟ اگر واقعا جدی گفتی مشکلی نیست و هر وقت که خواستی من باید باشم و خود زنمم میگه پونصد باید بدین و اولین بارم هست که پول میاد وسط چون کلا سیستم مون فرق داره,
نادر گفت باشه کی میشه منم همون موقع بهش اوکی دادم اگر مایل باشن,که نادر سریع رفت پول و اورد گفت به بچه‌ها بگم یکی یکی بیان گفتم نه برو همرو بیار زن من فوق حشریه,نادر باور نمیکرد,که گفتم تو نمیخاد بری خودم میگم بهشون,بعدم گفتم زنم اماده شه که اینا بیان,
سمیرا رو بردم تو اتاق گفتم واقعا میتونی که یه سیگاری هشیش ازم خواست و منم اماده داشتم باهم رفتیم تو تراس کشیدیم و اومدیم تو که دیدم اونام اومدن,گفتم همه زود برگردنین واحدتتون لخت برگردین,بدون سوال رفتن و سه سوت اومدن,نشستن روکاناپه منم رو بروشون رو مبل دونفره با زنم ور میرفتم و شروع کردم با سینه‌های تازه عمل شدش که سایزش 75شده بود خوردن نادرو رفیقاش کیرا راست کرده که یکشون فکر کنم داود بود اسمش ی کیر ناجوری کلفت و همینطور دراز تا 22سانت حداقل میشد دیدم زنمم چشم ازش بر نمیداره,بهش گفتم ترسیدی که با شهوت گفت نه اتفاقا تو همه ی مهمونیا و دورهمیا دنبال این میگشتم هشیش کار خودشو کرده بود,زنم گفت اول تو بیا ببینم کیر سیاهت چقدر قویه,اونم اومد جلو وایساد ربروی سمیرا که تو بقلم بود اونم گرفت دستش شروع کرد ساک زدن,که منم دامن شو دادم بالا و پاهاشو باز کردم و به نادر گفتم بیا مال تو,نادرم اومد نشست شروع کرد لیس زدن کص زنم منم بعد چند دیقه پاشدم گفتم اون دوتاهم اومدن که ببرنش رو تخت,فقط گفتم وحشی بازی و محکم تلنبه زدن نداریم,اونام چهارتایی بلندش کردن بردن تو اتاق و حسابی کص و کون زنمو یکی کردن زنمم دو ترکه داشت میداد و یک ساعتی طول کشید و تموم شد و رفتن,حسابیم خر کیف شدن,به زنم گفتم در چه حالی که گفت فکر کنم حتی از پشتم ابم اومد,گذشتو ی هفته‌ای,ی شب که داشتم حسابی تلنبه میزدم صدای شالاپ شولوپمون رفته بالا,بعداز سکس دیدم در میزنن ساعت دو شب رفتم درو باز کردم دیدم نادره که گفت بابا کشتین مارو که,گفتم خوب چی میخایی حالا؟
گفت ارش داداش ی دوتا رفیقام از شهرستان اومدن قضیه رم میدونن,گفتم خوب حالا میخان بیان ؟نه امشب زنم دیگه حال نداره,که نادر گفت اینا واسه ی شب کامل میخان خودشون دوتام هستن هرچیم بگی از وقتی صدای خانومتو اخ اوخ شو شنیدن دارن دیوونه میشن گفتم حالا برو بهت خبر میدم,اومدم تو اتاق که سمیرا گفت شنیدم شب تا صبح که داغونم میکنن تازه کجا میخان برن چون نادر گفت اینجا نمیان میگن چون شوهر واقعیشه نمیتونیم,
زنم:چقدر میدن حالا
من:نگفت گفت هرچی بگی
زنم:خوب بپرس کجا چجوری چقدر؟
منم رفتم در واحد نادر پرسیدم
نادر:میگن نفری سیصد تا صبح اونم بیاد اینجا شوهرشم نباشه
گفتم صبر کن الان میام بعدم بگو بیان دم در ببینمشون,
که بعد چند دیقه دیدم دوتا کرد نزدیک دو متر هیکلی سلام کردن و من رفتم به سمیرا گفتم,اونم بعد فکر کردن گفت باشه میرم,منم گفتم اره دیگه اگر اذیت شدی ی جیغ بزنی میشنوم,
خلاصه سمیرا پاشد خودشو شست و تمیز کرد ی لباس خواب حریر سفید کمر بنددار پوشید و رفت اونور که نادر در و باز کرد کف کرد منم که دید پولو داد گفتم تو چی دست نمیزنیا گفت نه این دوتا فقط باهم حال میکنن اخلاقشون اینجوریه,سفارش کردم و رفتم تو اتاق خواب و بعد ی بیست دیقه صدای خنده های زنمو اونا بلند شده بود فهمیدم که دارن مشروب میخورن یک ساعتی که گذشت دیدم از اتاق اونور صدای ناله میاد و یواش یواش صداش رفت بالا,که قشنگ شنیدم که سمیرا گفت وااااای ارش دیگه بدردت نمیخوره این کص و کونم اینا پوز خرو زدن مرررررررردم,منم که خسته بودم خوابیدم صب شد دیدم ساعت نه شده سمیرا نیومده پا شدم رفتم دنبالش که نادر گفت داداش همون دم صبح هوا تاریک گفتن بریم باغ رفیقمون کن سلوقون,زنتم گفت بریم مست بودن من به زنت گفتم بهت بگه حتی لباسم همون بود که تنش بود
من عصبی شدم که نادر گفت اگر بخوایی میتونیم بریم که منم رفتم لباس پوشیدم و برای سمیرا لباس و مانتو برداشتم رفتیم,رسیدیم دم باغ در زدیم باز کردن رفتیم تو پارک کردم پیاده شدم رفتیم تو ساختمون ویلا دیدم سمیرا لخت سه نفر اینورش خوابیدن سه تام اونور همه چپ کردن که از صدای در یکشون پاشد از باغیا,احوال پرسی کردنو,بدون اینکه سوالی بپرسه گفت نادر,این زنه رو از کجا پیدا کردی بابا قبل جواب نادر گفت دیشب پنج تا دیگه بچه هام بودن پسر تا همین دوساعت پیش جواب همه رو داد ما کم اوردیم این بازم داشت تو باغ میرقصید,که من گفتم مگه غیر مشروب کار دیگه ای کرده بود,که گفت اره یکی از بچه‌ها کوکایین داشت بهش فقط چهار پنج تا دم دادا به دیقه نرسید یهو هار شد,اینا میگن شوهرم داره که خبر داره اره؟نادر گفت بله اقا ارش,تازه یارو جمع کرد,رفتم بالا سرش دیدم تمام تنش جای چنگ و گبودیه,به پسره گفتم چرا اینجوریش کردین گفت بابا خودش جیغ میزد میگفت بزنید منو بازم مراعات میکردن همه

ادامه دارد

نوشته: آرش


👍 10
👎 25
84564 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

732684
2018-11-28 21:09:06 +0330 +0330

آورین آورین، بتنهایی رکورد همه کسکشا رو زدی

4 ❤️

732686
2018-11-28 21:10:40 +0330 +0330

ميسپارمت به شاه ايكس و دوستان
عمو كاندومي همشونو بكن
مريض بعدي

4 ❤️

732700
2018-11-28 21:55:11 +0330 +0330

کیر تمام کردها تو دهنت .

3 ❤️

732704
2018-11-28 22:11:13 +0330 +0330
NA

خیلی کوسعشعر اخه سال ۷۹عمل سینه میکردن ۲۰سال ویش

0 ❤️

732705
2018-11-28 22:39:14 +0330 +0330

عالي بود

بقيه اشو بنويس

0 ❤️

732706
2018-11-28 22:43:31 +0330 +0330
NA

گاییدمت با این داستانت که تازه شماره یک زده،کونی شدیدا پارکتو عوض کن،اون شخصی هم که لایک کرده به دکتر مراجعه کنه تا دیر نشده

1 ❤️

732707
2018-11-28 22:49:26 +0330 +0330

جاکش

0 ❤️

732733
2018-11-29 03:55:57 +0330 +0330

اگه تو مقدار مصرف سلول های خاکستریتو ک گذاشتی رو این داستان گذاشته بودی رو ساخت قرص لاغری بدون ضرر الان ب یه جایی رسیده بودی?با او زن خرابت

0 ❤️

732741
2018-11-29 05:08:10 +0330 +0330

خسته نباشی بدنبود

0 ❤️

732761
2018-11-29 07:13:26 +0330 +0330

کیر اون چهار نفر تو کون تو

0 ❤️

732764
2018-11-29 07:29:04 +0330 +0330

عزیزانی که عقده دارن زنشون جلوشون گاییده شه یه پیشنهاد دارم دوسه سال دیگه انتخاباته ببینید کی نامزد میشه برید پیشش بگید این زنتون جندس اوناهم یه شعار انتخاباتی میذارن هر رای یک سکس با این جنده هم نصف ایران زنتون رو میکنن هم ارضا میشید هم زنتون واسه یه عمر گشاد میشه

1 ❤️

732772
2018-11-29 09:30:26 +0330 +0330

عجب کسکشی هستیا من کونیم ۵ دقیقه میدم میپیچم به خودم از زنت چیزی باقی گذاشتی دادی کل قوما کردن حداقل با کاندوم میکردن مادرو بچه هر دو سالم باشن
بهت پیشنهاد میکنم میخوای جق بزنی خودتو انگشت نکنی افکارت خیلی کیری بود بچه اول راهنمایی میدونه چطور انشا بنویسه کسکش صحنه سکسی رو تعریف کن طرف حداقل راست کنه رفتم دادم کردنش فرداش امدن بردنش این کسوشعرات چیه شمارتو بزار به یه فاعل معرفیت کنم

0 ❤️

732779
2018-11-29 10:13:28 +0330 +0330

تنها جانوری که لذت میبره از سکس سایرین با جفتش،خوک میباشد.
برو خوکیتو حسابی جشن بگیر.
شگفتا تحمل دنیا بر بودن خوک صفتان.

1 ❤️

732781
2018-11-29 10:28:51 +0330 +0330

بهرحال زندگی خرج داره و تازه راه درآمد زایی رو یاد گرفتی به این میگن کسگاه زود بازده. خیلی هم خوبه.
کسکشی هم شغل خوبیه فقط اسمش بددررفته تو ادامه کس کشیتو بکن زنتم جندگیشو میکنه و از لحاظ اقتصادی هم پیشرفت میکنید. فقط خونه از خودتون باشه بهتره بیشتر مشتری میاد
کسکش گاییدم خودتو با افکارت خوک کثیف

1 ❤️

732801
2018-11-29 13:21:38 +0330 +0330
NA

حیف وقت ما
درد ز ایمان مادرت
…خودت با فوش پر کن

2 ❤️

732807
2018-11-29 15:51:19 +0330 +0330

ادامه بده خوبه

0 ❤️

732814
2018-11-29 17:49:09 +0330 +0330
NA

کیر مامه تیام و منشأ و الحاجی گرو تو کونت

0 ❤️

732818
2018-11-29 18:22:05 +0330 +0330
NA

کیر خواجه حافظ تو کونت با اون غیرت نداشتت

0 ❤️

734513
2018-12-08 12:28:04 +0330 +0330
NA

دوستان من اسم یک داستان رو می‌خوام کسی میتونه کمکم کنه؟

0 ❤️

735130
2018-12-11 22:31:12 +0330 +0330
NA

نظر شما چیه؟مشهدی ها پی ام بدن 09051346288

0 ❤️

752395
2019-03-06 09:51:12 +0330 +0330

ریدی باو کص کش ملجوق . کوک دم نیس لاین یا خط میگن از چیزی خبر نداری کص نباف ملجوق بدبخت

0 ❤️

924581
2023-04-22 17:55:43 +0330 +0330

درود .اگر واقعیت هم نداشته باشد اما جالب بود

0 ❤️

959229
2023-11-23 15:01:23 +0330 +0330

سلام .ادامه داستان چی شد ؟

0 ❤️