واقعیت رویایی (۲)

1401/02/03

...قسمت قبل

سلام خدمت عزیزان دلم
مستقیم بریم سر بقیه داستان…
از اون شب با این که رامین هیچوقت تا امروز گی نشد اما چیزی که خودم برداشت کردم این بود که حالا که فضا فراهمه و میشه خیلی چیزارو تجربه کرد چرا که نه؟؟؟ چرا یه سری فانتزی جدیدو امتحان نکنیم؟؟؟
بعد از اون اتفاق رامین رفت حموم که یه دوش بگیره و بیاد منم خودمو ارضا کردم و نشستم منتظرش از در حموم که اومد بیرون یه نگاهی با خنده بهم کرد و دوتایی زدیم زیر خنده اومد نشست رو مبل و گفت فیلم ببینیم؟؟ گفتم ببینیم… یه کم گشت تو فیلماشو نهایتا رسید به شاهکار سینما و فیلمی که به نظرم بی رقیبه “مرثیه ای برای یک رویا” فیلمو پلی کرد و پای لب تاپ دوتایی نشسته بودیم و من سرمو وسطای فیلم گذاشتم رو رون رامین به سکانسای صحنه دارش که رسید دستمو بردم رو کیرش و یه فشار دادم اونم دستشو گذاشت رو دستمو و دستمو فشار داد سرمو چرخوندم نگاش کردم گفتم دربیارم شلوارکتو هیچی نگفت فیلمو استپ کرد و شلوارکشو درآورد. من تو وعده قبلی انقدر استرس و هیجان و لذت داشتم که اصلن وقتی برای بررسی کیر رامین نداشتم وقتی شلوارشو درآورد کیرش تو حالت خواب و بیداری بود و من محو تماشای کیرش شدم. انگار یه نفر این کیرو به خواست من تراشیده بود یا نمیدونم شاید چون اولین تجربه خوردن کیر بود واسم تمام زیبایی رو توش میدیدم. دیگه دلم نمیخواست بخورمش دوست داشتم ساعتها نگاش کنم، باهاش بازی کنم، لیسش بزنم و آخر همه این کارا بخورمش. کیرشو گرفتم تو دستم و شروع کردم به بو کردن کیرش چشامو بسته بودم و بو میکشیدم رامین میخندید و فکر کرده بود دیوونه شدم و من واقعا تو اون لحظات دیوونه شده بودم. دیگه کیرش داشت بلند میشد و کیرشو گذاشتم کف دستمو از بالا به پایین و از پایین به بالا میبوسیدمش تو دستم کیرش بزرگ شد و خودش دیگه بالا وایمیساد و من این فرصت و داشتم که حسابی به تخماش برسم تخماشو میلیسیدم یهو آخ و اوووخش رفت هوا منم دیدم داره حال میکنه یه تف رو کیرش انداختم و همزمان با لیسیدن تخماش کیرشو با دستم میمالیدم واسش. دست کرد تو موهاااام و شروع کرد به نوازش کردن دیگه خیلی حشری شده بودم و همزمان با خوردنم آه و ناله هم میکردم. با احتیاط واسه این که یه وقت فک نکنم پررو شده کیرشو میاورد پایین که بماله به صورتم به نشونه این که باید بخورمش الان، کیرشو گرفتم تو دستم نگاش کردم گفتم چیه؟ بخورمش؟؟ گفت بخووووور دیگه با دست سینشو فشار دادم و اون خوابید رو زمین از زیر تخماش شروع کردم به لیسیدن بعد کیرش بعد کناره های کیر و رونش بعد شکمش بعد سینه هاش بعد گردنش و دیگه رامین داشت دست و پا میزد که سرمو گرفت آورد جلو صورتش گفت میخوری یا بدم بخوری؟؟؟ هرچی شیطنت داشتم جمع کردم تو چشام و گفتم بده بخورم…3 ثانیه بعد من مثل رامین خوابیده بودم و اون رو سینه من بود و دستامو گذاشته بود زیر پاش و کیرشو میمالید به لبم…خیلی زود انتقام گرفت، خیلی زود جامون عوض شده بود و حالا من بودم که با دست بی حرکت التماس میکردم که بذار تو دهنم میخوامش اما اون فقط سرشو میذاشت رو لبامو میگفت جووووون جووووون یهو اومد بالاتر جفت تخماشو نزدیک لبام کرد و من بی اختیار شروع کردم به لیسیدن تخماااش و بعد یکی از تخماشو گذاشتم دهنم و شروع کردم میک زدن و انققدددر حشری بودم که از ته گلوم صدای ناله لذت میومد اونم کیرشو میمالید به صورتم انگار که میخواست یادم نره دیگه هر دفعه میام پیشش باید صورتمو شیو کنم…تو همین حال و هوا بودم که از روم پاشد اومد پایین تر و کیرشو نزدیک صورتم کرد نگام کرد و گفت یه شرط دارم واسه خوردنش اگه قبوله بخور اگه نه نمیتونی بخوری فقط تخمامو میخوری و من جق میزنم…شرطش این بود که باید وقتی داره آبش میاد کیرش تو دهنم باشه و میک بزنم واسش…رامین کلیات احساس منو میدونست اما نمیدونست تو اون رویای عجیبی که منو به این روز انداخته بخش اصلیش خوردن آب کیر بوده…من گفتم اوکی بده بخورم آبتم بریز تو دهنم اوکی؟ هنوز جملم تموم نشده بود و آماده نبودم واسه ورود کیرش به دهنم که دیدم داره کیرشو رو لبم فشار میده به این نشونه که دیگه میتونم بخورمش با تماااام حرصی که داشتم تمااام حشری بودنمو و جمع کردم و مثل یه وحشی گرسنه که سالهاااست غذا نخورده و نشوندنش پای یه سفره رنگی شروع کردم به خوردن کیرش از تمام دور دهنم تف میریخت بیرون و کیر رامین خیس خیس شده بود و خودش تو اووج لذت بود و فقط حرفای سکسی میزد دستامو آزاد کرد فهمیدم دیگه فقط میخواد حال کنه و نمیخواد کار دیگه ای بکنه دست راستمو اوردم رو کیرشو شروع کردم به ساک پرتف خفن زدن واسش و با دست چپم رو سینه و شکمش دست میکشیدم اونم انقدر تو حال خودش بود که اصن به من نگاه نمیکرد و فقط آه و اوووه میکرد صداش بلندتر شد و بدنش شروع کرد سفت شدن من واسه این که تمرکز کنم و خراب کاری نشه و بتونم اولین بار از چیزی که همیشه منتظرش بودم سربلند بیام بیرون سرعت ساک زدنمو کم کردم و کنترل کیرش و بیشتر داشتم یهو یه رگ از زیر کیرش سفت شد و قبل این که من تو ذهنم تحلیل کنم چی شده تمام دهنم شد آب کیر رامین و تمام خونه شد صذای آآآآآه گفتنااااش و تمام سلولای بدن من شد غرق لذت از این لحظه باشکوه…اغراق نمیکنم واقعا لحظه باشکوهی بووود همین الانم مدیون رامینم تو اون شرایط اگه اون شرطو نمیذاشت شاید هر دفعه مثل دفعه اول از خوردن آب کیر فرار میکردم…نمیخوام دروغ بگم تو این داستان هیچ جاشو نمیخوام دروغ بگم واسه همین لحظه‌ای که آبش پاشید ته حلقم حس خوبی نداشتم چیزی که لذتش حتی اجازه نمیداد آب کیر رامین تو دهنم حالمو بد کنه صحنه ای بود که اتفاق افتاده بود رامین کامل خم شده بود دستشو دوباره گذاشت رو کیرش و با تمام وجووود فریاد میزد آآآآه آآآآآه آآآآآآه و این خالی شدنش تو دهن من و بوسیله دهن من انقدددر واسم جذاب بود که اصلا مزه آب کیرش واسم موضوعیت نداشت و البته من اونروز ناچارا فقط یه خرده اول آبشو قورت دادم از اون به بعدو تو دهنم نگه داشتم رامین تا قطره آخر آبشو تو دهنم خالی کرد و وقتی کیرشو آورد از دهنم بیرون کیر رامین یک قطره آب هم نداشت و دهن من پر شده بود از آب کیرش حالا وقتش رسیده بود دوباره آموزه هامو رو کنم بازی کردن با آب کیر رامین تو دهنم اونم جلو چشم خودش آبشو تو دهنم میچرخوندم با انگشت تو دهنم بازی میکردم و انگشتی که آغشته به آبش شده بود و بیرون میاوردم دور لبم میمالیدم و دوباره میخوردم…آبشو جمع میکردم جلوی دهنم و بهش نشون میدادم یه چند دیقه ای این کارارو کردم و نهایاتا همشو تو دستمال خالی کردم و در عین پرروویی شلوارکمو درآوردم و شروع کردم به جق زدن رامین معذب شده بود هول شده بود نمیدونست باید چیکار کنه تو این صحنه که با لحن داغوووون حشری گفتم میشه بذاریش دهنم؟؟؟
اومد جلو
گذاشت دهنم
منم شدم اما نه مثل سری پیش منم مثل رامین این دفعه با فریاااااااد…

بعد از ارضا حالم بهم ریخته بود. دوباره فکرای مسخره اومده بود تو سرم، فکر این که چی میشه آخر این حس، کی باید بدونه کی نباید بدونه و هزار تا چیز دیگه…چیزی که ازش مطمئن بودم این بود که نمیخوام این حس اینجا تموم شه اما چیزی که اذیتم میکرد این بود که نمیتونستم با رفتار بقیه در مورد خودم کنار بیام. من پسر بودم باید مرد میشدم باید ازدواج میکردم باید با یه زن وارد رابطه میشدم و تو همه دور و بریام این انتظار ازم میرفت…از رامین خداحافظی کردم و با حالی که خیلی حال خوبی نبود و من سعی میکردم که کنترلش کنم از خونه رامین زدم بیرون مستقیم رفتم لب دریا و چند ساعتی رو خیره به دریا نشستم کنار ساحل تو حال و هوای خودم بودم که یه صدایی نظرمو جلب کرد سرمو که چرخوندم دیدم دوتا پسر و دوتا دختر انگار که مسافر باشن از ماشین پیاده شدن و اومدن شب دریا رو ببینن پسری که از سمت شاگرد پیاده شد شلوارک پاش بود (حالت عادی نداشتن مست بودن و به نظر میرسید همین نزدیکای دریا یه جایی رو داشتن و اومده بودن کلشون یه هوایی بخوره) من مات پسره شدم خوش هیکللللل خوش لباااااس استایل مردونه و یه سرخوشی ناشی از مستی داشت که منو غرق خودش کرد نتونستم چشم ازش بردارم و فکرم کلا رفت تو رویا داشتم تو فکرم لباساشو درمیاوردم و شروع میکردم به خوردن تیکه تیکه بدنش تو خیالات خودم محو کیرش شده بودم و دست به عضلات تنش میکشیدم یهو متوجه نگاه سنگین چهارتاشون رو خودم شدم کیرم راست شده بود و نگاهم کاملا تابلو بود که پر از حشره همون پسره شروع کرد سمت من قدم برداشتن و رسید بالا سرم با یه لحن خاصی
گفت +: آتیش داری؟
گفتم -: بله
فندکو از جیبم در آوردم و دادم بهش سیگارشو روشن کرد و فندکو گرفت جلو صورتم…
+: از بچه ها کسی واست آشناست؟
زبونم بند اومده بود با لکنت
-: ننننه چطور؟؟ چیزی شده؟ (صورتم سرخ سرخ شده بود ترسیده بودم اون اومده بود به یه چیز دیگه گیر بده و من گناهم یه چیز دیگه بود)
+: خیلی نگاه میکنی گفتم شاید چیزی واست جالبه…
-: نه نه اصلا من تو خیاللت خودم بودم ببخشید حق با شماست اما من حواسم نبود که زل زدم به شما…
+: حواستو جمع کن.
-: چشم…ببخشید (انقدر ترسیده بودم که دستام میلرزید و رنگم پریده بود اونقدر که نشست کنارم سیگار بهم تعارف کرد یکی از سیگاراشو برداشتم و روشن کردم)
+: بچه اینجایی؟
-: نه بچه تهرانم، اینجا دانشجوام…
+: چیزی مصرف کردی؟؟
-: نه نه اوکی‌ام گفتم که تو فکر بودم ببخشید…
+: حالت خوب نیست پسر اومدم بهت گیر بدم دلم واست سوخت…
-: نه اوکی‌ام فکرم مشغوله ممنون
(بدون این که چیزی بگه رفت سمت ماشین و یه ۳۳۰ میل عرق آورد)
+: مشروب میخوری؟
-: نه ممنونم
+: بگیر تعارف نکن
-: نه تشکر
+: یه داداش داشتم دانشجوی شیراز شد…(.یهو صداش عوض شد) با دوستش تو جاده تصادف کردن و دیگه برنگشت حواست به خودت باشه به خودتم نیست حواست به خونوادت باشه
-: خدا رحمتشون کنه، چشم ممنون (انگار یکی دیگه تو مغزم جای من حرف زد از این به بعدشو) میتونم شمارتونو داشته باشم؟؟
+: (با پوزخند) بزن ۰۹… کار ماشین میکنم کار داشتی زنگ بزن اسمم وحید ه
-: منم اینجا خونه دارم اگه باز اومدید بیاید پیش من
+: ویلا داریم دمت گرم فعلا
رفتتتتت و من سرمو انداختم پایین و اشک‌تو چشام جمع شده بود. فکرم تو این بود که من امروز دوبار کیر خوردم و بلافاصله بازم دلم کیر میخواست داشتم تبدیل میشدم به یه جنده که هیچی جز کیر تو زندگیش نیست…
رفتم خونه و بهش اس ام اس دادم
-: سلام سهرابم لب ساحل امشب، ببخشید بازم رفتار زشت منو
+: مهم نیست بهتر شدی؟
-: بله، من اونجا داشتم به یه چیز دیگه فک‌میکردم اما نمیتونستم حضوری بهتون بگم
+: به چی؟
-: من گی هستم، با دوستاتون کاری نداشتم نگاهم رو شما بود و دوست داشتم واستون ساک بزنم
(دکمه send رو که زدم باز گریه‌ام گرفت چم‌شده من؟؟ چرا انقدر وقیح شدم؟؟ این فرمونی که پیش گرفتم تهش به کجا میخواد بره؟؟)
صدای زنگ‌ گوشیم درومد…وحید…
+: چی میگی بچه کونی؟
-: منظوری نداشتم فقط خواستم بگم اونجوری که شما فک‌میکنی نبوده
+: الان بهترش کردی؟ خاک بر سرت کنن
بلند زدم زیر گریه
-: (با صدای گریه) ببخشید حق با شماست
+: گمشوووووو
تلفن قطع شد زنگ‌زدم به رامین خواب بود با صدای خواب آلو جواب داد

×: جانم؟
-: خواب بودی؟
×: این ساعت شب با این صدا جواب دادم خواب بودم دیگه؟ چی شده؟
-: هیچی یهو دلم‌تنگ شد…
هیچ صدایی نیومد
-: نباید زنگ میزدم ببخشید
×: باشه شب بخیر و دوباره تلفن قطع شد

من یه چیزی رو اونجا فهمیدم این که قرار نیست کسی حس منو درک کنه اما انگار خوشحالم بودم یه حس واقعی رو شناختم…بله‌ من ابزار ارضا بودن رو دوست داشتم دوست نداشتم رابطه احساسی داشته باشم ولی دوست داشتم ابزار ارضای این و اون باشم و همون شب تصمیم گرفتم تبدیل بشم به همین بدون درگیری احساسات یه دهن واسه ارضای آقایون…

ادامه دارد…

نوشته: سهراب (su)


👍 7
👎 3
7201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید