واقعیت رویایی (۳)

1401/02/09

...قسمت قبل

یه چند وقتی با تجربه‌های باحال و پر آب و تاب با رامین گذشت و خیلی داشت خوش میگذشت تا دیگه اعتماد به نفس رامین زیاد شده بود و جلو من هر از گاهی حرف از دختر و از این خوشم اومده و با اون حال کردم و اینا میزد من کم کم دستگیرم شد که باید هم تو رابطه‌ام با رامین هیجان ایجاد کنم واسه این که از دست نره و هم این که به فکر کیس جدید باشم که اگه رامین پرید حالا که دیگه تجربه خوردن کیرو داشتم بی کیر نمونم…
شده بود تعطیلات بین دو ترم و من و رامین با ماشین من راهی تهران شدیم وسط راه به رامین پیشنهاد دادم که پایه‌ای یه جا بزنم بغل یه زیرانداز بندازیم و تو طبیعت واست بخورم که اون یه خنده از سر شیطنت کرد گفت حالا بزن کنار یه هوایی بخوریم یه جای دنج پیدا کردم و یه زیرانداز انداختیم و من به حالت وداع با کیرش شروع کردم به ساک زدن هی واسش میخوردم و هی بوسش میکردم سرشو میبوسیدم تخماشو میبوسیدم و انقد پرتف و حرفه‌ای واسش میخوردم که کیرش نبض میزد تو دهنم و رامین از انقباض خارج نمیشد خیلی زود آبشو تو دهنم خالی کرد و منم با تمرین دیگه معتاد مزه آب کیر شده بودم هنوز قورت دادنشو یاد نگرفته بودم اما واسه رامین که ساک میزدم آبشو چندین دیقه تو دهنم نگه میداشتم و بعد میریختم بیرون… سوار ماشین شدیم و راهی تهران…
یکی دو روز تهران موندم و کلافه شده بودم راه زندگیم مشخص بود من یه ساکر حشری بودم و همیشه باید یه کیر آماده خوردن میداشتم در غیر اینصورت حالم خوب نبود وقتایی که پیش رامین بودم میشد تو دو روزی که پیش همیم یه بار واسش میخوردم اما همین که بود خیالم و راحت میکرد اما تا که جدا میشدیم از هم استرس میگرفتم و حالم بد بود و…
خلاصه تصمیم جدیدی گرفتم رفتم تو فیس بوک و شروع کردم به گشتن تو گروهای گی تهران و با یکی شروع کردم به چت کردن و شماره دادیم به هم تلفنم زنگ خورد یه صدایی که از پشت تلفن انگار ۳۰ ساله باشه و خیلی مودب با یه لهجه ریز انگلیسی خیلی از حروف مثل “ر” و “ل” اینارو یه جوری تلفظ میکرد. خلاصه بعد از کلی صحبت و در و دیوار زدن رفتیم سر اصل مطلب گفت تجربه‌شو داشتی؟ گفتم آره ساک زدن زیاد ولی بقیشو نه گفت اصلش بقیشه که چجوری تجربه نداشتی گفتم اتفاقا اصلش ساکه بذا من واست ساک بزنم اگه تو دلت خواست اوکی یه فکری هم واسه بقیه‌ش میکنیم‌‌…
صحبت، آدرس، فیکس ساعت و قراااااار
یه خونه مجردی داشت تو شیخ بهایی یه خونه تو یه کوچه باحال رفتم دم در یه شاخه گلم دستم بود و پر از استرس، دوباره شروع شده بود همون حسای اولیه اومد سراغم و زنگ‌ پایینو زدم بدون این که آیفونو جواب بده در و زد وارد ساختمون که شدم دیدم روبروم طبقه همکف یه در باز شد. یه خونه خوشکللللللل یه دیزاین جذاااااااب بود عود پیچیده بود آهنگ‌ملو با تمام وجود آدم دوست داشت بده تو این محیط فقط اما اونا به کنار خود لعنتیش…یه پسر ۳۵ ساله خوشتییییپ موهای مرتب سر و روی مرتب یه شلوارک کوتاه سفید پاش بود و تمام پاهاش عضلانی و یه زیرپوش یقه باز لش تنش بود که باعث میشد عضله های بالاتنه‌اش هم به خوبی دیده بشه…چیزی که در انتظارم بود هرچی بود به نظرم جذاب میومد آرامش محیط منو گرفت انگار اختیارم دست خودم نبود هر سوالی ازم میکرد فقط نگاش میکردم و تاییدش میکردم تو هپروت کامل بودم که گفت اوکیی بریم تو اتاق آب دهنمو قورت دادم گفتم آره اوکیه بریم…
گفت نظرت راجع به ماساژ چیه؟
گفتم بدم نمیاد
شروع کرد درآوردن لباسام و من محو تماشای دیزاین اتاق و هیکل جذابش بودم و اصن نمیدونستم چی میخواد بشه، چی باید بشه و چی در انتظارمه…دیگه فقط شورت پام مونده بود که گفت بخواب رو تخت همین که خوابیدم احساس کردم رو کمرم خیس شد…کلی روغن ریخت رو کمرم و شروع کرد ماساژ دادن کمر، دستام، پاهام، سرم، گردنم، کونم یه جوری دست میکشید یه جوری چرب کرده بود بدنمو که حتی دوست نداشتم چشامو باز کنم خیلی حشری بود اما حال هیچ کاری رو نداشتم حتی نمیتونستم کیرشو بخورم انگار گردش خون رو تو رگام‌ متوقف کرده بود اصلن وصف کردنی نیست حال اون لحظاتم سلول سلول بدنم حشری شده بود اما انگار فلج شده بودم حتی تلاشی برای نگاه کردنشم نمیکردم به این حالت که رسیدم با تمرکز رفت سمت کونم خیلی روغنی و چرب بودم اونقدری که بند اول انگشتش راحت میرفت تو سوراخم و درمیومد و من حتی کوچکترین عکس العملی نداشتم، فقط اونجاهایی که احساس میکردم داره انگشتشو تو سوراخم میکنه یه آاااااه ریز ازم درمیومد و تمااااام تو همین حالتا بود با چشمای بسته که یهو احساس کردم همه چی قطع شد چشممو باز کردم که ببینم داره چیکار میکنه دیدم با کیر راست شده اش وایساده جلو صورتمم بلند گفتم آاااااخ بذار دهنم اینوووو آروم آورد جلو دهنم و من شروع به لیس زدنش کردم و همین که داشتم شروع به خوردن میکردم کیرشو کشید عقب و این کارش باعث شد من حشری بودن و تشنگیم ده برابر بشه انقدری ریلکس شده بودم که حتی حوصله اعتراض نداشتم سرمو انداختم پایین و از گوشه چشمام یه قطره اشک اومد و آروم گفتم میخوااااام میلاااد میخوااااام نفسشو در گوشم حس کردم با صدای آروم گفت
“هیییییس تو فقط به من اعتماد کن زوده الان بذار لذتشو ببری” دوست داشتم بهش اعتماد کنم، فهمیده بودم میخواد بکنه اما هیچ ترسی نداشتم حتی هیجان دادن بهش رو هم داشتم. حرفه‌ای ترین پارتنر تمام زندگیم بود میلاد و واقعا بعد از اون هیچ آدمی نتونست منو به اون حال برسونه. دوباره رفت سروقت کونم و شروع کرد ور رفتن باز روغن ریخت بااااز روغن ریخت انقدر که دیگه تیکه‌ای از بدن منو نمیشد لمس کرد و همش سر میخورد دستاش شروع کرد ور رفتن با سوراااخم خیلی با سوراخم بازی کرد و من متناوب دیگه آه و اووووه میکردم و یه انگشت میلاد کامل تو سوراخم میچرخید باورم نمیشد دردی احساس نمیکردم که هیچ منتظر انگشت دومشم بودم نبض سوراخ کونمو حس میکردم و تمام مغزم و روحم آماده دادن شده بود. یه لحظه همه چی استپ شد و یهو یه دردی پیچید تو بدنم و دلم و سرم و انگار تازه به خودم اومده بودم یه بات پلاگ فلزی کرده بود توم و من یه لحظه درد عجیبی کشیدم و آخخخخ بلندی گفتم همین که اومدم تکون بخورم دوباره درد پیچید تو دلم و دوباره گفتم آااااخ باز میلاد اومد در گوشم و گفت بهت گفتم اعتماد کن باور کن از این خونه راضی میری بیرون دوباره چشامو بستم و خودمو سپردم دستش دیگه جرعت پیدا کرده بودم و کلی تو ذهنم داشتم لحظه جر خودنم با کیر میلادو تصور میکردم که میلاد از اتاق رفت بیرون صدای آهنگ بلند تر شد و میلاد با دوتا لیوان شربت اومد تو اتاق بوسم کرد و آروم دستمو گرفت بلند شدم بات پلاگ هنوز سرجاش بود و دیگه داشت بهم خوش میگذشت میلاد لیوان شربتو داد دستم و من همشو خوردم آروم اومد جلو صورتم و گفت هرچقد دوست داری بخور آب من با خوردن نمیااااد…هر کاری بلد بودم کردم دیگه حتی حس نمیکردم چیزی تو کونمه به هر روشی که قبلا آب رامینو آورده بودم کیر میلاد و میخوردم و اونم یه ثانیه کیرش از حالت نعوذ درنیومد اما خبری از آبم نبود دیگه فکم درد گرفته بود دوست داشتم بکنه ولی نمیدونستم چجوری باید بهش بگم یهو کیرشو ول کردم و خودمو پرت کردم رو تخت و دمر شدم صدای خنده میلاد تو گوشم میپیچید بهم حال میداد…راست میگفت اعتماد بهش خیلی حس خوبی بود…
دوباره بوسه‌شو رو گردنم حس کردم و همزمان بات پلاگو کشید بیرون دوباره دررررد دوباره گفتم آااااخ ازم خواست برم توالت خودمو خالی کنم و همه مراحلشم یادم داد منم این کارو کردم و برگشتم تو اتاق دیگه نایی نداشتم واسه هیچ کاری اما چیزی که انتظارمو میکشید و با تمام وجود دوست داشتم…خوابیدم رو تخت و میلاد یه بالش گذاشت زیر دلم و ازم خواست تا جایی که امکان داره کونمو بدم بالا و تو کل مراحل زور بزنم انگار که تو توالت میخوام خودمو تخلیه کنم و با انگشت چند بار ازم تست گرفت راست میگفت غیر ارادی آدم خودشو منقبض میکنه ولی راز کون دادن اینه که همش زور بزنی به بیرون بعد این که خیالش راحت شد که یاد گرفتم دوباره چرب کرد همه جارو کاندومو کشید و آروووووم شروع کرد فرو کردن جیییییغ میزدم اما درد نداشتم جیییییغ از سر لذت بود از سر رسیدن به چیزی که میخواستم برسم بهش اما ازش میترسیدم و اونم میدونست که من دردی ندارم. ملحفه تخت و چنگ میزدم و سرمو از شدت لذت میکوبیدم به تشک تخت یهو صدای میلاد بلند شد نفساش تند شده بود و صداش کلفت و خش دار…

+نظرت راجع به آبم چیه؟؟
-فقط میخوام بهت اعتماد کنم همییییین…

جمله‌ام تموم نشده بود که کیرشو کشید بیرون منو برگردوند و کاندومو کشید و فریااااد میزد و سریع کیرشو گذاشت دهنم چند قطره از آبش ریخت رو صورتم و بقیش تو دهنم خالی شد و باورم نمیشد انگار تمام تنش منقبض میشد به این میگن ارضااا واقعا که میلاد هم ارضا کردن بلد بود و هم ارضا شدنو همونجور که کیرش دهنم بود دستشو برد پشتش کیرم و گرفت و دو سه بار بالا پاایین کرد و من با کیری که تو دهنم بود و یه دهن پر از آب کیر میلاد تلاش میکردم ناله کنم تمام آبم پاشید رو دست میلاد و بدن خودمو و ملحفه تخت تو زندگیم انقدر ازم آب نیومده بود آب میلاد و قورت دادم و میلاد همونجوری دراز کشید روم جفتمون نا نداشتیم فقط یه کم هولش دادم اونورتر که سنگینیش رو نباشه نیم ساعتی همونجوری خوابیدیم و بعدش باهم رفتیم حموم…
ادامه دارد…

نوشته: سهراب (sohsu2)


👍 9
👎 1
7201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید