سلام جوجوها ندام ۲۶ سالمه و شیمیلم
این داستانی که قراره بنویسم واس چند روز پیشه که قرار بود برم واس خودم لباس بخرم. خلاصه…
ساعت ۵ عصر بود رفتم یخورده لباس خریدم و اخرین خریدم شد خرید شلوار کلی گشتم و ویترین دیدم یه شلوار خوشگله تنگ خوشم اومد رفتم داخل مغازه یه مرد ۳۵،۳۶ ساله بود گفتم شلوارو اورد برام و رفتم پروف کردم و چون اتاقش کوچیک بود اومدم بیرون تن خور شلوارو ببینم
کیرم برجستگیش معلوم بود یهو دیدم یجوری نگاه میکنه و متعجب شده
منم از قصد هی دستمو میزدم به زیپه شلوار و اخرش کیرمو از رو شلوار مالیدم گه دوزاریش افتاد که من شیمیلم بعد هی میگفت حالا اینم میخوای بپوش و اونو بپوش منم گفتم اونکی شلوارم بده که شلوار دومو جوری عوض کردم که در اتاق باز بود و قشنگ کون و کیرمو با شورت دید وقتی داشتم عوض میکردم شلوارو خلاصه اخرش خودش گفت ببخشید خانم شما دو جنسه ای؟ گفتم اره مشگلش چیه؟ گفت هیچی …
چند دیقه دیگه که شلوار دومو پوشیدم دوباره گفت میشه یچیز بگم؟
گفتم بگو … برگشت گفت ببین من به دوجنسه علاقه خاصی دارم میشه منو بکنی؟ یه خنده کردم گفتم واااا خجالت بکش اقای محترم …
خلاصه اومد جلوتر و گفت تروخدا و لطفا …
گفتم کجا بکنمت اینجا؟ تو دید مردم؟
گفت نه بریم طبقه بالا مغازه خالیه
خلاصه منو برد بالا و شلوارمو در اورد و ساک زد بعدش گفت بیا بکن توش
ولی ترسیدم کونش عنی باشه خخخخ گفتم نمیکنم فقط ساک بزن
خلاصه ساک زد و تخمامو لیسید ابم پاشید دهنش بعدشم پاشدم اومدم خونه شلوارمم که ۴۵۰ پولش بود و مفتی گرفتم ازش خخخخخ
نوشته: ندا شیمیل
پروف؟؟؟؟؟؟
کیرم پس یقه بابات با اون بچه پس انداختنش
کاش اون شب مادرتو از کون کرده بود تو همقاطی انننت کف مستراح بودی الان
پروف آخه؟؟
خاطره
ملت هنوز فرق داستان و خاطره را متوجه نشدند. شیمیلخان، این خاطره جاش توی قسمت داستان نیست. شاشیدم توی خاطرات تخمی.
ها کـُکا
یاد یکی از نویسنده های اینجا افتادم که نوشته بود :
بالاخره روزگار نظری بما انداخت و یه دختر خوشگل و خوش اندام قد بلند که مناسب ازدواج باشه نصیب ما کرد …همونی که همیشه ارزوش رو داشتم …کارمند اداره پست بود اولین بار که دیدمش یه دل نه صد دل عاشقش شدم …خلاصه ششماه کشید تا مخش رو بزنه …شش ماه هم کشید تا اولین بار ببرتش خونه واسه عشق بازی …نوشت لختش کردم و داشتم از شدت هیجان میمردم …تابحال همچین بدنی ندیده بودم …اما هر کاری کردم نه شورتش رو دراورد ونه به کمر خوابید…گفت الا بلا باید کونم بذاری اونهم باید کیرت رو از کنارم شورتم رد کنی توش…بیچاره اطاعت میکنه …اونقدر هیجان داشت که نکرده آبش اومده بود …بعد نوشت رو کونش دراز کشیده بودم و گفتم عزیزم زن من میشی؟ گفت چرا که نه …یهو برگشت منو انداخت زمین …معطل نکرد سریع به شکم خوابوند اومد روم
تف انداخت در کونم یه چیز کلفت دراز گوشتی کرد تو کونم که نفس تنگی گرفتم … بی ناموس جوری نگهم داشته بود که نمیتونستم جنب بخورم …نفسم که برگشت گفتم اون چی بود کردی تو کونم …گفت زر نزن فعلا تو حالم …5 دقیقه لحاف رو گاز بگیر تا بعد بهت نشونش میدم …بیچاره ننه مرده بعدش گفت 5 دقیقه شد یه ربع …هی قربون صدقه کونم میرفت و میکرد منم هنوز نمیدونستم داستان چیه …هنوز دوجنسه نمیشناختم که وجود داره …ندیده بودم. …بعد یربع یه زوزه بلند بالا کشید و با کمال تعجب سیل اب داغی رو تو کونم حس کردم . …گفتم بسم اله نکنه دختره جن بوده خبر نداشتم …بعدش کشید بیرون آورد جلو صورتم …یه کیری نشونم داد که زهرِ ترک شدم …گفتم این از کجا اومد ؟ جنده همچین برق اسا کرد تو کونم که باورم نمیشد …فقط عجیب اینجا بود که چرا جر نخوردم …بعدش نوشت …هیچی دیگه نشون به اون نشون هفته ای سه بار منو میبرد جا خالیش …سیر منو میکرد .
اسم داستانش یادم نیست ولی ازخنده مرده بودم .
باریکلا به تو. ولی حقش بود بکنیشا …
بیچاره ارزوبه کون موند!
خخخخخ کصکش خدا شانش بده شیمیلم نشدیم ساک بزنند شلوارم مفتی بدن
ناز شصت ندا جون
نوش جونت ، شلوار مفتی هم مبارکت باشه
ولی ایکاش اون بدبخت رو میکردی که حسرت بدل نَمونه ، فوقش اگر کیرت عنی میشد ، یارو رو وادار میکردی با زبونش کیر خوشگلتو تمیز کنه 😂 😂
باحال بود میدونم واقعیه یه سریا شعور ندارن چرتو پرت میگن اگه دوست داشتی و شیمل هستی به من پیام بده من واقا خوشم میاد حرف بزنیم
طرف برگرده بگه عه خانوم ببخشید شما دوجنسه ای چه کص شریه بچه بیا پایین سرمون درد گرفت
من خیلی سعی کردم پیدا کنم
ولی اکثرا یا فیکن یا برا یه شب 5 تومن میخوان یا قیافشون مردونه است
خوب عکس کیرتو بزار معلوم شده واقعا دوجنسه ای اگه مزاری معلومه داری کص میگی
دنبال دوجنسه ام برای تریسام با دوست دخترم
جفتمونم کارمونو بلدیم بیاد که فقط عشق کنه
اگه پایه کسی هست تلگرام پی ام بده
@mehdi_tajik7
داستانت باورش برام سخته
رفتم پیراهن بگیرم عجله داشتم زود برگردم یادم رفت چی هستم
پیراهن قبلی وسط مغازه از تنم در آوردم . تنم فقط زیر پیراهنی روشن و سوتین زیرش موند . پیراهن جدید تنم کردم داشتم دکمه هاش میبستم یهو چشمم افتاد به فروشنده و همکارش چطور با تعجب چشماشون از حدقه بیرون زده نگاه سینه درشتم زیر لباسام میکنن .تازه فهمیدم چه گندی زدم سریع همه دکمه ها رو بستم . گفتی چنده قیمتش ؟ گفت ناقابله اصلا ارزشش شما رو نداره . فقط میخواستم بزنم بیرون یادم افتاد 70 گفته بود کارتم کشیدم سریعا قیمت و رمز زدم زدم بیرون مغازه
کیر تو داستانت خخخخ