وقتی کون قشنگ و سفید داری (۱)

1401/04/21

سلام به همه من اهورا هستم الان ۳۰ سالمه قدم ۱۸۰ وزن ۸۵ و چهره خوبی دارم پوستم سفید سفید و بدون مو هستم از اول میخوام داستان خودمو براتون تعریف کنم امیدوارم خوشتون بیاد

بعضی شبا با پسر عمه کوچیکم حسین و پسر عمه وسطیم محمد پشت بوم میخوابیدیم، یادش بخیر خیلی حال میداد هوا یکم خنک بود جنوب شهر ستاره ها رو نگاه میکردیم تا خوابمون ببره
محمدم برامون حرف میزد و چون بزرگ تر از ما بود جذاب بود برامون حرفاش سوالامونو از اون میپرسیدیم

چهارده سالم بود ی شب که خوابیده بودیم احساس کردم محمد از پشت بهم چسبید برگشتم گفتم چیه گفت سردت نیست گفتم نه گفت من سردمه بیا بهم بچسبیم گرم بشیم گفتم باشه بغل کردیم همو اون همش دست مالیم میکرد منم خیلی خوشم میومد اخه از قبل شیطون بودم و میدونستم داره باهام ور میره
گفتم چرا نمیخوابی و با من ور میری گفت اخه تو گرمی دست و جابجا میکنم از گرمای تنت گرم بشه😜 خیلی بلا بود دستشو به نوک سینم میزد و همه جای بدنم و دست مالی میکرد کیرشو از پشت هی میمالید به کونم منم حالم بد شده بود دیگه دستش خورد به کیرم دید سیخ شده گفت این چیه شیطون گفتم انقدر ور میری باهام خب گفت ببینمش گفتم نههههه توروخدا خجالت میکشم تازه حسین بیدار میشه ها
گفت خجالت نکش ما جفتمون پسریم و… حسینم بیدار بشو نیست بهونه نیار بذار ببینمش
خلاصه از من انکار و از اون اصرار دستشو برد زیر شرتم مالیدش گفت چقدرم خیس شدی از چی حالت بد شد گفتم میچسبی بهم دست مالیم میکنی اینجوری میشم دیگه گفت پس دوست داریییییی شیطون
منو چرخوند و کونمو چسبوند به خودش شلوار خودشو کشید پایین گفت بیا گرمای این و حس کن حالا داشت تحریکم میکرد تا وا بدم خودمو دستشو کرد تو شلوارم و با کیرم ور رفت گفتم نکن ابم میاد دستشو برد سمت کونم شروع کرد به مالیدنش و گه گاهیم میبرد سمت سوراخم دستشو دیگه هیچی نمیگفتم صدام درنمیومد از شهوت زیاد همون جوری که کونم تو بغلش بود و شلوارامون پایین و کیرش و گذاشته بود لای پام زیر پتو بالا تنمو چرخوند سمت خودش و تیشرتمو داد بالا و شروع کرد به خوردن سینم من دیگه تو بهشت بودم کلا خودم و وا داده بودم

اب کیرش لای پامو خیس خیس کرده بود و داشت لاپایی من و میکرد گفت دوست داری؟ گفتم خیلی گفت مال من میشی؟ گفتم چی؟ گفت مال من میشی مثل زن و شوهر همیشه بغلت کنم شبا با خجالت گفتم اره گفت جووووون رفت پایین شروع کرد به خوردن کونم لپاشو سوراخشو دیونه شده بود زبونشو میکرد تو سوراخم بهم گفت قمبل کن گفت نههههه میبینه کسی همون زیر پتو خوبه گفت بدو قمبل کن باید حرف گوش کن باشی بعدم تو این تاریکی کی میخواد ببینه مام که ساختمونمون از اطرافیا بلند تره دیدم راست میگه پتو رو دادم کنار قمبل کردم
انقدر لیسم زد و انگشتم کرد با روغنی که خودش از قبل اورده بود که داشتم بیهوش میشدم
من و به بغل خوابوند و کیرشو گذاشت رو سوراخم گفتم دردم میگیره ها گفت اصلا ننیذارم دردت بیاد شروع کرد به قربون صدقم رفتن و لبامو خورد و دست مالیم میکرد و انقدر باهام ور رفت که خودم کم کم انقدر کونمو دادم سمتش که کیرش تا ته رفته بود توم ی چند دقیقه ای ه همونجوری داشت باهام ور میرفت بعد که خیالش راحت شد باز شدم شروع کرد به عقب جلو کردن واااااااای که چقدر حال میداد پتو رومون بود و هوای خنک و تن داغ محمد داشتم حال میکردم واقعا بهش گفتم از فردا هر شب بهت میدم اونم میگفت افرین زن خودمی دیگه لبامو میخورد ابش داشت میومد من و سفت سفت بغل کرده بود و کیرش و کلی فشار داد تو کونم و همه ابشو خالی کرد توم گفت من کیرمو میکشم بیرون و میرم طبقه اول میشورمش و میرم میخوابم همونجا توام برو دستشویی طبقه دوم بعد بیا بخواب گفتم باشه خونه عمم ی حیات و پارکینگ بود بالاش طبقه اول که همه شلوغ بود بعد طبقه دوم که دست بچه ها بود بیشتر بعدم پشت بوم که تهشم دوتا اتاق بود که یکیش انباری بود و یکیش برای شوهر عمم بود که توش بعضی شبا توش میکشید 😜

محمد رفت و منم چند دقیقه بعد رفتم وقتی اومدم بالا دیدم محمد اومده خوابیده و پتوشم کشیده رو سرش
گفتم واقعا سردت شده دیگه😂با خنده رقتم تو رخت خواب خودم و پتورو کشیدم رو خودم دستشو اورد دوباره با کونم ور رفت منم که ارضا نشده بودم و شهوتی بودم هنوز با ناز گفتم بسه دیگه هیچی گفت ولی شلوار و شرتمو و کشید پایین خواستم برگردم که با دست نذاشت هولم داد و پتومو کشید رو سرم با صدای خفه گفت همونجا بمون و کونم و کشید سمت خودش کونم از پتو افتاده بود بیرون و بالا تنم زیر پتو بود
با دستاش کلی روغن مالید دوباره به کونم و کیرشو کرد توم کیرش تو نمیرفت خیلی دردم میومد با دستم سعی میکردم جلوشو بگیرم ولی بلاخره رفت تو شروع کرد عقب جلو کردن ووحشی شده بود دوباره این سری خیلی کرد بعد ازینکه منو قشنگ جر داد کیرشو تو کونم نگهداشت و دست چپشو اورد زیر سرمو کشید منو چسبوند به خودش و پتورم داد کنار و قبل اینکه برگردم با ی دستمال چشمامو بست لبامو میخورد و همش میگفت کونی منی میگفتم اره ی چک اروم میزد تو صورتم میگفت افرین پسر خودمی ولی انقدر اروم و از ته گلو حرف میزد که بزور میشنیدم حرفاشو گفت پاشو بخورش من و کرد زیر پتو و کیرشو کرد تو دهنم خیلی بزرگ بود تو دهنم جا نمیشد من اون زیر که بودم دستمال رو چشمام و باز کردم اخه دوست داشتم کیرشو ببینم ولی خیلی تاریک بود و نمیشد کلی خوردم براش و ابشو خالی کرد تو دهنم مجبور شدم برای اینکه نریزه رو تشک و کسی نفهمه همشو بخورم ی مزه ای داشت بوی وایتکس میداد کمبود بالا بیارم ولی مجبور بودم دستشو اورد و یکم همون پایین نوازشم کرد و دهنمو سفت سفت گرفت و کشید بالا سمت خودش چشمام که بهش افتاد کمبود از ترس سکته کنم تا نگاش کردم و دیدم اون محمد نبوده اگه دهنمو نگرفته بود داد میزدم از ترس ی چند لحظه نگام کرد و نگاش کردم دهنمو ول کرد و رفت.

ادامه دارد

نوشته: اهورا


👍 12
👎 5
22001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

884588
2022-07-12 10:12:11 +0430 +0430

تکراری بود

0 ❤️

884606
2022-07-12 13:37:56 +0430 +0430

یعنی اینقد کودن بودی فرق محمد و شوهر عمتو نفهمیدی؟تو این هیری ویری دستمال از کجا آورد چشماتو ببنده؟بعد شماها هر شب خونه عمت میخابیدین؟

1 ❤️

884614
2022-07-12 15:26:59 +0430 +0430

این چه سمی بود ینی باباشم آورد تورو بکنه😂برا باباش کون جور کرد
سم نیس این اسیده

2 ❤️

884678
2022-07-13 02:37:09 +0430 +0430

سایت داریتو گاییدم ادمین

0 ❤️

884702
2022-07-13 06:28:14 +0430 +0430

ادامش کی مینویسی

1 ❤️

884715
2022-07-13 09:02:40 +0430 +0430

جوووننن چه پسر بچه ای

1 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها