پابوسی

1397/12/04

تذکر:داستان داری فوت فتیش درصورت نداشتن اطلاع وعلاقه نخونید

اسمم شاهین ۱۸سالمه دو سه سال میام توی این سایت ولی تاحالا هیچی ننوشتم ولی می خوام الان تجربه امو بنویسم.داستانم واقعی کاملا

دو سه سال پیش بود فکرکنم ۱۴یا۱۵سالم بود.مابا کل خانواده قرار داریم هرجمعه خونه ی پدربزرگم اینا جمع میشیم من دوتا عمو دارم ودوتازن عمو به نام های شیرین و الهام.
دوتا دختر عمو هم دارم ژینا و پارمیس که به ترتیب ۶ماه و۱سال ازشون بزرگ ترم.
من راستش هیچی از فتیش و اینا نمی دونستم هیچی.
یه جمعه بود نشسته بودیم طبق معمول کلی فامیل دورهم قبل ترش خب بچه هاباهم بازی میکنن ماهم بازی می کردیم ولی دیگه تقریبا عقل هامون رسیده بودوباهم بازی نمی کردیم.
اون روز یه جوری بود همه کسل بودن که به پیشنهاد ژینا سه تایی رفتیم توی اتاق شروع کردیم منچ بازی کردن یه دست من بردم یه دست پارمیس اون خیلی قوی بود توی منچ و خرشانسی هم بود که ژیناگفت آقا شرطی ماهم به شوخی واینا رد کردیم ولی بازم پارمیس برد.
گفتم خب چیکارکنم ژیناگفت دیدم توی یک کلیپ پسره پاهای دختره ارو بومیکنه باید پاهای پارمیسو بوکنی.
پارمیس گفت نه نمی خوادو اینا ولی ژینا گفت چرا مردوحرفش .برای این که ضایع نشم گفتم باشه یکم دلا شدمو بوکردم ژیناگفت من چی گفتم نبردی که به حرفش گوش ندادم گفتم یه دست دیگه می خوام طلافی کنم.
ژیناگفت نه واین جورچیزا بهش گفتم ترسیدی ببازی بچه نه نه گفت باشه من یه چیز معمایی و شعبده بازی نشونت میدم اگه حل کردی هرکارخواستی می کنیم اگه نه زیرپای دوتامون دوتامون می خوابی قبوله گفتم باشه.
راستی یکم از زن عموهام بگم الهام ۴۰سالشه ولی ازدواج کرده مادر ژینا و پارمیسم دختر زن عمو شیرینم که خیلی مهربونه و۳۶سالشه‌.
رفت بیرونو بعد با یه جعبه کوچیک شیشه ای اومد که وسطش یه خط سوراخ بود داخلشم یه سکه گفت سکه ارو در بیار منم یه یک ربع باهاش ور رفتم ولی نشدکه نشد.
باختم ژینا وپارمیس نشستن روی تخت وپاهاشونو گرفتن بالا گفتن بفرما من خوابیدم چشامم بستم. ژیناپاهاشو اول گذاشت یکی روپیشونیم یکی رودماغ پارمیسم پاهاشو گذاشت یکی رو سینه ام یکی روی دهنم بعدم کلی خندیدن همین جورکه میخندیدن اومدم بپرسم تاکی باید بمونم که پاهای پارمیس خورد به دندونم گفت ببخشید منم فقط دستمو به سمت پایین اشاره دادم.
نمی دونم که چه قدر گذشت فکرکنم ده دقیقه که شیرین با سینی چایی وشیرینی اومد تو خیلی مهربون وبود همه اش به ماهامیرسید.
گفت وا این چه کاریه بچه ها ازخجالت مردم چشمام همون جوری بسته بود که ژینا گفت زن عمو شرط بستیم باخته باید پای حرفش وایسه شیرین گفت شرط بندی مرط بندی نداریم پاهاتونم بردارید از صورتش پاهاشونو برداشتن یه ذره بومیدادوکثیف بود اونم به خاطر جورابی بود که فکرکنم پوشیده بودن.
شیرین نشست روی تخت وگفت بچه هاشماها بایدباهم دوست باشین وبازی کنین نه این که حال همدیگروبگیرن پارمیس ازتوبعیده.
ژینا گفت زن عمو یه انگیزه ای باید برای بازی باشه دیگه شما نمی دونید که چه حالی میده یه بارتجربه کنید شاهین بخواب شیرین گفت وا زشته ژینا ادامه داد این باخته الان شمام برید من پاهامو میزارم روی صورتش یه ربع ور رفت نتونست دوبرابرش میشه نیم ساعت یه بارم قبلش جرزنی کرد ۴۵دقیقه باید بخوابه شیرین گفت خفه میشه خب با لحن خنده دار ژینا گفت امتحانش می ارزه بدنیستا من باورم نمیشد گفت بزاریکم فکر کنم که من فهمیدم می خواد ولی روش نمیشه خودم جلوی پاش دراز کشیدم گفت شاهین جان واقعا ببخشیداز دست شمابچه ها دمپایی ها ابری مشکیش رودرآوردوآروم گذاشت روی شیکمم ژینا گفت زن عمو صورتش گفت نه بسشه دیگه پارمیس گفت مامان خیلی حال میده گذاشت پاهاس بزرگ بود اولی روگذاشت روی پیشونیم وبعدی روی دهنم چشام بسته بود اون لاک قرمز رنگش رو ولی دیدم اصلا بونمیداد سفید نرم خوشگل وباحرارت احساس کردم دوست دارم وخوشم میاد.
بعد چند دقیقه گفت بچه ها حال میده ها گفتن گفتیم که من لبمو غنچه کردم و به کف پاش زدم شیرین سریع پاهاشو بلند کرد گفت چیکار کردی گفتم ببخشید هول کردم به ت تت پته افتادم که ژیناگفت ایراد نداره توی اون کلیپ اینم بود شیرین گفت کدوم کلیپ گفت این سایت است شیرین کنجکاوشده بود اسمشو دیدو دمپایی هاشوپوشید رفت من مردم اومدم پاشم ژیناگفت کجا حالا حالاها مونده بخواب اون روز گذشت.
هفته بعد شیرین گفت بچه هابیاین بریم توی اتاق من هنوز خجالت میکشیدم شیرینو ببینم گفت بچه هامن تحقیق کرده یه بازی ممنون ازت ژینا بابت کلیپ پابازی پسر پاهارو بومیشکشه میخوره می بوسه شاهین قبول کنی همه چیز حله گفتم باشه ولی کسی نفهمه زن عمو از شمام خجالت میکشم اگه ممکنه برید بیرون گفت باشه ولی چشم هاشو ببندید پاهاتونو بگیرید جلوش حدس بزنه مال کیه گفتن پارچه نداریم گفت اون بامن بعدم کلی خندید.
گفت چشاتو ببند بستم بایه پارچه سفت بستو رفت بیرو من هی بو میکردم نمیشد تشخیص داد که یهو ژینا چشامو بازکرد شیرینم بالاسرم بود گفتم مگه گفت ادامه نده من ازت کلی عکس گرفتم به نظرت مامانت بفهمه باجورابش چشاتو بستی چه حسی پیدامیکنه به پاش افتادم التماس کردم گفت باید بشی نوکرم زیرپاییم گفتم قبوله لطفا گفت برو خوش باش فردا ازمامانت اجازه اتو میگیریم بیای خونه امون. گفتم مدرسه گفت بامن نمی دونم به مامانم چی گفت که رضایت داد رفتم اونجا باآژانس پارمیس مدرسه بود گفت خونه ارو تمیز کن جارو بزن یه سطل آب بیار پاهامو بشور منم هنگامی که پاهاشو میشستم گفت من آدم بدی نیستم خیلیم مهربونم توهم خیلی دوست دارم ولی تقصیر ژینابود که منو با این حس آشنا کردنمی دونی چه قدر خوش می گذره برو درو بازکن ژینا و الهام بودن اومدن تو ژینا گفت من ازت نوکر ساختم مادرم ندونه الهام گفت خوبی کفشمو بوس کن دلا شدم یه بوس کردم رفتم همه اشون نشستن جلوم شیرین گفت آبو خالی کن بیا برگشتم الهام از این جوراب مشکی بلندا پوشیده بود باهاش چشامو بستن گفتن حدس بزن با بو نفهمیدی یا اشتباه بگی لیس زدن اون پا دیگه خوشم اومده بود حال میدادنمی دونم چرا پاها جلوی صورتم بود یکی رو بو کردم بونمیداد گفتم شیرین گفت درسته یه لیس زدم به پاهاش خندید گفت درست گفتی که گفتم مال شما خوش مزه است الهام صداش اومد مال منم خوبه بومیداد ولی خوش مزه بود ژینا پاهاشو گذاشت جلو شیرین گفت یالله بوسیدم وبوییدم گفتم ژینا شیرین گفت دقت کن لیسش بزن زدم گفتم الهام گفتن چشم بندنت روبردار چی مامانم بود گفت شیرین برام تلفنی توضیح داده بود ولی از امروز تمام کارهای خونه باتو دیگه ناراحت بودم باخوندن داستانو اینا واقعا یه برده حرفه ای وپاپرست شده بودم توی خونه یه مدت کارها بامن بود خونه ی اونام میرفتم برای پابوسی وانجام کارولی توی تولد پارسالم عموم اینا ۲۵۰تومن هرکدوم دادن ولی آخرشب شیرین گفت جفتش روپس بده یکیشوبدم به الهام کادوی ما اینه که دیگه لازم نیست نوکرو پابوس باشی آخرشبم که همه رفتن مادرم گفت کادوم منم همینه ازاون روز دیگه هیچ بارتجربه نکردم ولی هنوز میام اینجا این حس توم متولد شده.

نوشته: شاهین


👍 5
👎 15
37914 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

750199
2019-02-23 22:18:02 +0330 +0330

شاهین کیر یه شاهین توت!

1 ❤️

750207
2019-02-23 22:24:16 +0330 +0330

استاد شاهین
اون تذکر اول خیلی ایراد داره
میگی اگر نمی دونید فوت فیتیش چیه
خدمت استاد عرض کنم بچه های شهوانی همه می دونن و اینکه شما تعیین تکلیف نکن که بخونیم یا نخونیم
حالا کونت بسوزه من که نمی خونم

1 ❤️

750209
2019-02-23 22:28:28 +0330 +0330

یه بازی ما داریم کیر بوسی بیا اینم امتحان کن شاید بهت حال بده کیر بو کن ببین مال کیه

1 ❤️

750217
2019-02-23 22:42:33 +0330 +0330

یک بازی در تخار شهر داشته ایم باسم کیر جنگی !!
مه کیر را نمایان سازم تو دهان حلقه نمایی

0 ❤️

750235
2019-02-24 02:20:11 +0330 +0330

فک کنم یکم دیگه ادامه میدادی چشاتو میبستن میگفتن این پای کیه لیس میزنی بعد چشاتو باز میکردی میدیدی پاهای بابات تو حلقته . کم کم عموهات هم به گروه ملحق میشدن

0 ❤️

750289
2019-02-24 11:54:45 +0330 +0330

الان 18 سالته و دوسه سال پیش 14.15 سالت بوده کیرم تو کون معلم ریاضیت که بهت نگفت 18 منهای 2 یا 3 میشه 15 و 16 (dash)

0 ❤️

750306
2019-02-24 13:28:29 +0330 +0330

دیس لایک،ن بخاطر حسی که داری بخاطر داستان نویسیت که افتضاح بود

0 ❤️

750345
2019-02-24 20:09:28 +0330 +0330

ولی درستش این بود جای شاهین اسمت قناری میبود

0 ❤️

750454
2019-02-25 01:55:53 +0330 +0330

لاشخوره جغی.

0 ❤️