پارتنر جدید

1399/08/19

خب این داستان محتوای همجنس‌گرا دارد اهلش نیسید نخوانید
فک کنم داستان از اونجا شروع شد که تمایلاتم داخل هنرستان با یکی از همکلاسی هام شکل ویژه گرفت و من به مفعول بودن و مردای پر مو و بدن و تقریبا درشت تمایل پیدا کردم.
وقتی دانشگاه قبول شدم آخر هفته ها میرم خونه مجردی یکی از همشهری هام و وایمیسادم در مغازه یکی از آشناها خوب خلاصه پولش بد نبود تا این که ی عضو جدید اومد خونشون ی پسری که تقریبا 3 الی 4 سالی ازم بزرگ تر بود به شدت سکسی، پرمو، خوش هیکل (شایدبرای من اینجوری به نظرمی مد) و بکن به خاطر همین زود زنش داده بودند… ی وقت… ولی چون به خیانت به ک
خانومش طلاق گرفته بود ازش، البته بیشتر به زن و دختر حس داشت بچه خوشگلم بدش نمیومد اینو بعدا فهمیدم منم قیافم بد نبود و بدن خوبی داشتم و همه ی جورایی از کونم تعریف می کردند همش ولی نمیدونم چرا اصلا به چشمه این هم خونه ایمون نمیومدم خب اینم از شانسه من بود هر وقت از هرکسی خوشم میاد طرف نمیدونم چرا اهل گی نیست.
این بشر اصن همیشه حتی ی چرته کوتاه میزدم کیرش راست بود و منم دزرکی دید میزدم.، من همش فیلم سوپر جدید از دانشگاهمون میوردم و براش می فرستادم تا ی آخر هفته که اومدم و اینم معلوم بود زده بود تو چشاش شب گفت بفرس اگه آوردی منم براش فرستادم گفتم تو پیام حالشو ببر تا این که آخر شب که خوابیدیم شروع کرد به دیدن بقیه هم خسته کار زود خوابشون برد منم حشری و خوابم نمی برد دیدم مشغوله منه که کنارش بود خزیدم پیشش گفتم ببینیم؟؟؟ اونم ی سیم هنذفری داد گفت ببین موقع دیدن همه حواسم به این بود که چه جور شروع کنم باهش خودم بهش بیشتر نزدیک کردم دیدم نه اعتنایی نکرد تا گفتم ماله من که راست شده تو چی گفت نه بعد منم گفتم چرا گفت خیلی حال نمیده اینجوری منم دستمو انداختم دوره کمرش و خواستم بمالم براش اون فک کرد می خام بکنمش گفت تو ام عینه این بچه بازا البته با نیش خند منم دیدم فکره اشتبایی کرد دستمو کشیدم رفتم کنار تر داشتیم بعد چند دقیقه گفتم ماله منم داره راست میشه منم گفتم چراغ سبزو نشون داد دستمو آروم بردم سمته شلوارش خیلی تعجب کرد منم گفتم رفیقیم طوری نیست که اینجوری خیلی اذیتیو این حرفا من واقعا خیلی بهش حس داشتم دستم بردم تو شلوارش و از رو شرت می مالیدم براش وای همین الانم دارم از حشر میلرزم چه کیری دلشتمکلفت و حسابی صاف و گوشتی آروم دستم کردم تو شرتش خودشم همراهی کرد و دادم پایین البته با ترس و لرز شروع کردم براش جغ زدنکه گفت کثیف کاری میشه من دیگه داشتم دیونه میشد آروم رفتم پایین سرمو بردم تو پتوش و شروع کردم ساک زدن انگار دنیا را بهم دادن و با تمام وجود براش می خوردم تا تخماش و حتی زیره تخماش دیگه برام هیچی مهم نبود احساس کردم که داره میاد سرمو با دستای درشتش گرفت و فشار داد همه ی آبشو خوردم تا ته شاید باورتون نشه ولی همزمان آبه خودمم اومد اومدم بالا خیلی تعجب کرده بود آخه همشهری هم بودیم و کاملا منو می‌شناخت فقط خیلی وقت بود شاید (10سال همو ندیده بودیم) این شروع رابطه ما شد چون من تابستون اومدم پیششون دانشگاه که (تعطیل شد)

بعد ازون شروع اکثر سکس ها با من بود فقط بعدش پشیمون ام می کرد با حرفاش و می گفت نمی خام تو جرا این ما را می کنی و نزدیک بود آبرومو ببره و من با گریه ازش خواستم نکنه و تقریبا با هاش تموم کردم. نمیدونم چرا اینجوری می کرد شاید واقعا حس نداشت و من اشتباه کردم😓😓
اگه دوست داشتید بازم می گم که چطور صفرمو باز کرد.

نوشته: Gey boy


👍 4
👎 10
10501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

776142
2020-11-09 01:00:34 +0330 +0330

نگارش داستانت حکم کاندوم پاره رو داشت.

2 ❤️

776211
2020-11-09 15:24:41 +0330 +0330

این داستان یک سم خالص بود .

0 ❤️