پاهای زیبا دختر عمو (۱)

1401/03/11

سلام من نیما هستم ۲۱ ساله
فوت فتیش دارم و دوست داشتم برده خانوم ها بشم ، من از بچگی با دختر عموم بزرگ شدم ( اسمش میتراس) . تو یه خونه دو طبقه حیاط مشترک زندگی میکردیم دختر عموم یک سال از من بزرگ تره خوش اندام با پاهای کشیده همیشه لی تنگ و ساپورت چرمی میپوشه منو دیونم میکنه
از بچگی وقتی بازی میکردیم همیشه کنترل میکرد منو حرف حرف اون بود نمیتونستم هیچ اعتراضی بکنم شاید دختر عموم منو به این حس دچار کرده
یادمه ابتدایی از مدرسه میومدم ساعت دوازده و نیم جا کفشی شو باز میکردم میدیدم کتونی های میترا اونجاس گرمه هنوز دماغمو میبردم توش محکم بو میکردم اون موقع تحریک جنسی نمیشدم فقط دوست داشتم این کارو بکنم برده اش باشم هر موقع میباختم سر بازی یا چیزای دیگه مجازات تعیین میکردیم عمدا میباختم تا من تنبیه بشم
خلاصه
از اون موقع من هر وقت میدیدمش نمیتونستم خودمو کنترل کنم فقط به این فکر میکردم زیر پاش باشم
گذشت ۲۰ سالم شد
اخرای اسفند یه خورده هوا گرم شد خانواده تصمیم گرفتن برن مسافرت شمال وقتی صحبتش پیش اومد که به عموت اینا بگیم چشای من برق زد
شب خبرش اومد که اونا هم میان بار و بندیل رو جمع کردیم فرداش راهی سفر شدیم شب رسیدیم یه سوییت گرفتیم
بعدش رفتیم بازار
من وسطاش خسته شدم از عموم کلید سوییت رو گرفتم رفتم خونه
همین طور داشتم به میترا فکر میکردم زنگ در خونه رو زدن
زن عموم با میترا اومد خونه بعد سلام و احوال پرسی گفتن اینجا تنهایی چیکار میکنی گفتم خسته شدم زودتر اومدم گفتن باشه
با یه بالش رو زمین نشسته بودم دیدم میترا اومد لباس های بیرون هنوز تنش بود با جوراب نیم ساق سفید نشست رو مبل پاهاشو گذاشت رو میز پاهاشو انداخت رو هم معلوم بود خسته شده
یهو صدای زن عموم از دور اومد که بچه ها من رفتم حموم زیر اجاق رو روشن کنید چای بخوریم گفتم چشم زن عمو
تلویزیون سریال شروع شد به بهانه اینه میخام ببینم رفتم زیر مبلش اینقدر از صبح کفص اسپورت پاش بود قشنگ بو گرفته بود پاهاش ( بوی شیرینی مونده میداد که به ترشی بزنه 😍)
کف جوراباش یکم سیاهی داشت چند دقیقه زل زده بودم به پاهاش و داشتم به این فکر میکردم یواشکی ازشون عکس بگیرم
داشت دیونم میکرد بوش ، تو همین خیالات بودم که دیدم میگه هوی با توام حواست کجاست نیما برو اونطرف میخام پاهامو بزارم زمین گفتم دارم سریال میبینم برو اون یکی مبل گفت چص نکن خودتو خستم گفتم میگی چیکار کنم منم دارم سریال میبنیم گفتم اگه نری پاهامو میزارم رو گردن و کمرت منم چشام برق زد ولی به روی خودم نیاوردم گفتم به درک بزار
واااااای
هنوزم که هنوزه به اون لحظه فکر میکنم موی تنم سیخ میشه و شق میکنم
پاهاشو گذاشت رو کمرم یکیش رو گردنم اینقدر پاهاش گرم بود از رو جورابم
چند دقیقه ای گذشت دیدم میترا داره میخنده
گفتم به چی میخندی گفت گوشات چرا قرمز شده گفتم پاهات اینقد تو کفش اسپورت بوده گرمه ، گرماش به گوش منم رسیده قرمز شده
گفتم اره خیلی خسته شدم از بس راه رفتم کاش الان یکی اینجا بود پاهامو ماساژ میداد بعدش بلافاصله با عشوه گفت تو ماساژ میدی نیمااا اگه خوب ماساژ بدی فردا بریم کافه مهمون من ، منم داشتم میمردم از خوشحالی ولی به روی خودم نیاوردم و گفتم اگه حساب میکنی باشه
پاهاشو یکی از شونه چپم یکی از راستم درست دراز کرد جلو صورتم گفتم هم میتونی سریال ببینی الان هم پاهای منو ماساژ بدی بعدش گوشیو گرف دستش به من توجه ای نکرد
منم تایید کردم با سر اینقد هول بودم داشتم از رو جوراب ماساژ میدادم
گفت داری چیکار میکنی در بیار اونارو گفتم باشه حواسم نبود
جوراباشو اروم در اوردم گذاشتم رو شلوارم دقیقا رو کیرم جوداباش کثیف شده بود یه بوی عرقی هم میداد کیرم داشت منفجر میشد
پاهای لاک زده قرمز وای داشت دیونم میکرد
آروم شروع کردم به مالیدن پاهاش ، از کف پاش شروع کردم تا برسم به انگشتاش همینطوری با وله داشتم ماساژ میدادم پاهاشو تا رسیدم به انگشت هاش وقتی دستمو کردم لا انگشت های خوشگل پاش
دونه ها چرک سیاه دیدم چسبیده به دستم ، دستمو بردم لای انگشت کوچیکه پاش اونجا همیشه چرک بیشتر جمع میشه ، وقتی این دونه های گردو اوردم بالا بوی پاش بیشتر شدم ، دیگه کنترلم دست خودم نبود همونجا میخواستم جلوش زانو بزنم بگم التماست میکنم میترا بزار پاهاتو بلیسم بزار چرک پاهاتو بلیسم خواهش میکنم ولی ترس نمیزاشت
آروم دستمو که پر از چرک پاهای میترا شده بود اوردم جلو دماغم اروم بوش کنم وای بوی غلیظی داشت داشتم میترکیدم از شق درد
تو همین لحظه میترا متوجه صدای نفس کشیدن من شد
با عشوه گفت نیماا دستت درد نکنه دارم حال میکنم قشنگ کاش هر روز تو خونمون بودی پاهامو ماساژ میدادی ، فقط صدای نفس کشیدنت اومد بوش اذیتت نمیکنه ؟منم همه صورتم قرمز شده بود خودمو جم و جور کردم و گفتم نه بوی خوبی میده خودمم تعجب میکنم از صبح پاهات تو کفش اسپورته ولی بوی خوبی داره
گفتم ببینم بوشو پاهاشو برگردوند صورتش گفت اووووق اینجا کجاش بوی خوبه ، دیونه ای خوشت میاد از این بو
منم نمیدونستم چی بگم سریع بحث رو عوض کردم گفتم نه منظور اینه خوبی خیلی بدی نداره هشت ساعته پات تو کفشه اسپورته بوش خوبه دیگه
من میپوشیدم الان بوش همه جارو برمیداشت
دوباره با عشوه گفت اهاااا حتما که اینطوره بو بهشت میده پاهای من و خندید
دوباره پاشو اورد رو شونه ام ایندفه به صورت و دهنم نزدیک تر با لحن دستوری گفت خب به کارت ادامه بده تا مامانمم از حموم در نیومده خوب باید ماساژ بدی
منم با این حرفش خیلی تحریک شدم با شور بیشتری ماساژ میدادم
یهو یه فکری به سرم زد گردنمم خیلیروقت بود زیر فشار رون هاش بود خسته شده بودم ، برگشتم گفتم من گردنم درد گرفته بزار سرمو بزارم رو زمین تو پاهاتو بزار رو سینم من ماساژ میدم
گفت باشه
رفتم پایین سرمو جوری گذاشتم که پاهاش دقیقا بیوفته رو سرم یعنی باید دراز میکرد پاهاشو تا میزاشت سینه ام گفت داری چکار میکنی اینطوری باید پاهامو بزارم رو صورتت گفتم عیب نداره عوضش فردا کافه هر چی دلم خواست سفارش میدم ، خندید و گفت حالا بزار ببینیم چی میشه اگه بچه خوبی باشی میبرمت
و بعد گفتن این حرفش پاشو دقیقا گذاشت رو صورتم یکیشم تو دستم ، که تو هوا نگه داشته بودم تا بزاره تو دستم پاهاشو سنگینی پاش رو صورتم و حرفی که بهم زد واقعا دیگه حس میکردم برده اش شدم به زور زبونمو تو نگه داشته بودم لیس نزنم
بوی پاهاش و ترشی خفیف که داشت دیونم میکرد
اروم شروع کردم به ماساژ دادن پای چپش و بو کردن پاهاش
خیلی آروم نفس میکشیدم تا یه موقعه متوجه نشه
تو ذهنم همون لحظه ای بود که ۲۰ سال منتظرش بودم سگ بی چون و چرای میترا شده بودم پاهاشو گذاشته بود رو صورتم با دست هام پاهای بانو میترا رو ماساژ میدادم
دیگه داشتم از شق درد میمردم پاهامم جمع کرده بودم مبادا ببینه شق کردم
زبونمو به زور نگه داشته بود تو دهنم
دوست داشتم همین لحظه کامل بکشم به کف پاش لیسش بزنم
میترا هم داشت با گوشی کار میکرد صدای ویدیو های اینستا میومد
پاشو ماساژ میدادم و اون یکی پاشو بازی میکردم با صورتم میکشید با میکشید پایین انگشت هاش میوفتاد رو لبام
دیگه جسورتر شده بودم میخاستم زبونمو بیارم بیرون
تصمیمو گرفتم
آروم زبونمو اوردم بیرون نوک تیزش کردم میترا پاشو کشید رو زبونم
سریع متوجه شد و بهم گفت این چی بود خورد به پام خیلی خنک بود دوست داشتم گفتم زبونم بود نمی تونستم نفس بکشم زبونمو اوردم بیرون گفت اوو ببخشید نیما کثیف بود پام پاشو برو دهنشو بشور گفتم نه از مزه اش مشخص بود تمیزه ،خندیدمو گفتم به جای یه سفارش دو تا سفارش میدم فردا
اونم خندید و گفت مرررسی هیچیکی تا حالا اینقدر از پاهام تعریف نکرده بود
بعد پاهاش دوباره گذاشت صورتم و با عشوه گفت پس به نفعته بیشتر نفس بکشی😏 دوباره مشغول شدم به ماساژ دادن پاش
بعد از چند دقیقه گفتم الان وقتشه زبونمو کامل اوردم بیرون میترا زبونمو حس کرد ولی با اطمینان محکم کشید رو زبونم منم وقتی شوری پاهاشو حس کردم دیگه مغزم فرمان نمیداد
زبونمو اورده بودم بیرون مثل یه سگ تا اربابم پاهاشو بکشه روش تا به پاهای اربابم سرویس بدپ
میترا هم خوشش اومده بود خنده یواشکی میزد و پاهاشو اینبار محکم تر میکشید رو زبونم
یه لحظه آب دهنم خشک شد زبونمو بردم تو دهنم
دیدم میترا پاهاشو نگه داشته روی صورتم منتظره زبونمو در بیارم تا بکشه رو زبونم دیگه رسما شده بودم پالیس خانوم
اون یکی پاشم از دستم برداشت گذاشت رو صورتم
تند تند میکشید رو زبونم ازم کار میکشید
پاشو میزاشت رو بینی ایم انگشت هاش بالای دهنم بود
زبونمو تیز میکردم میکرد لا انگشت هاش
هر چقدر بیشتر لیس میزدم بوش بیشتر میشد
زبونمو لای تک تک انگشت های پاش میکشیدم وقتی به انگشت کوچیکه پاش رسیدم ، حس کردم یه چیزس گیر کرده اونجا وقتی زبونمو بیشتر کردم طعمش به تلخی زد فهمیدم چرک پای اربابم میترا عه محکم تر کردم زبونمو تو تا بالاخره اوردمش بیرون دهنم پر چرک و کثافت پاهای میترا شده بود همشو قورت دادم
اینقد لیس زده بودم که دیگه شوری نداشت
میترا هم خنده ملیح میزد و میگفت مررسی بهترین ماساژ پا با دهنه واقعا کاش میشد استخدامت کنم
تو همین حین صدای بسته شدن در حموم رو شنیدم
ترس به جونم افتاد
تصور میکردم الان زن عمو میاد منو در حالی میبینه که میترا رو مبل نشسته من زیر پاش دراز کشیدم دارم پاهاشو لیس میزنم جوراباش رو شلوارمه
این داستان ادامه دارد …

نوشته: نیما


👍 30
👎 9
61301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

877066
2022-06-01 02:23:28 +0430 +0430

این کوصشر ادامه دارد…

4 ❤️

877086
2022-06-01 04:17:24 +0430 +0430

قشنگ بود من حال کردم

0 ❤️

877105
2022-06-01 09:35:23 +0430 +0430

من فوت فتیشم.ولی فوت فتیش خالی.
تازه نه از اون فوت فتیشهاکه پای کثیف دوست داشته باشه.
پا تمیز ولی عرق کرده.

0 ❤️

877148
2022-06-01 15:17:57 +0430 +0430

باحال بود

1 ❤️

877165
2022-06-01 17:53:43 +0430 +0430

منم دقیقا با دختر عموم دقیقا تو این شرایط بودم منتها من میخواستم بکنمش و کردمش😈

0 ❤️

877345
2022-06-02 18:27:07 +0430 +0430

خوبه قشنگ بود ادامه بده

0 ❤️

877347
2022-06-02 19:27:36 +0430 +0430

خوشبحالت
منم دوستودارم کفپای دختر بلیسم

0 ❤️

877470
2022-06-03 11:54:37 +0430 +0430

بنویس حتما جالب بود

0 ❤️

877718
2022-06-04 23:01:26 +0430 +0430

بنظر خودم که طبیعی بود داستانش(نظر شخصیمه به گاو ندین منو😁♥️

1 ❤️

878494
2022-06-09 02:51:56 +0430 +0430

حتما بنویس ادامش رو

0 ❤️

881713
2022-06-26 19:26:12 +0430 +0430

بچه بیا پایین کصشعر نگو سرمون درد گرفت بیا پایین 😐😂

0 ❤️

884573
2022-07-12 05:02:59 +0430 +0430

جالب بود برام ! فکر نمیکردم کسی انقدر پا دوست داشته باشه !

0 ❤️

901345
2022-11-03 15:03:19 +0330 +0330

بهترین داستان شهوانی که تاالان خوندم

0 ❤️

906908
2022-12-16 04:15:32 +0330 +0330

چرا ننوشتی قسمت بعدو

0 ❤️

921233
2023-03-31 22:30:35 +0330 +0330

من ریدم تو سرت بیا کیرمو بخور اما گو نخور ابرو هرچی مرده میبری
ادامش در اندازی عش خواهر مادرت میدم🤬

0 ❤️