پدر: شنا کردنو یاد بگیر

1399/11/22

سلام
خب از خودم بگم که ۲۲سالمه و سفید و ببی فیس هستم و به خودم میرسم و این کارو خیلی دوست دارم و همیشه شیو هستم.این داستانم برمیگرده به ۱۹سالگیم .
خب من همیشه حس مفعول بودنو دوست داشتمو دارم و همیشه وقتی تنها میشم جلو آینه عکسای خفن و سکسی میگیرم و کلی لذت میبرم .
خب من نمیتونستم حسمو به کسی بگم ینی جراتشو نداشتم که بخام به کسی بگم بیا باهم باشیم توی دوستامم هیچکس نمیدونه ولی خب بهم میگن خیلی سفیدیا …یا چرا انقدر بدنت دخترونس … . انقدر سفید هستم که واسه باشگاه مجبور بودم سولار برم که یکم برنزه شم .
خب چن وقتی بود که خیلی تو کف بودم و هربار فیلمی چیزی میدیدم و خودمو جای مفعوله تصور میکردم تا دس میزدم به کیرم ابم میومد تو این چن وقتم هیچکس نبود که بتونه درکم کنه و باهام باشه .
تا این که داستان از جایی شروع شد که بابام با دوستاش هر هفته یه شب میرفتن استخر یا آب درمانی و این چیزا خب من تاحالا باشون نرفته بودم هر بارم که میگفت بیا نمیرفتم خب راستش واسه این که هم اونا هم سنم نبودن هم همه به بدنم نگاه میکنن جلو بابام روم نمیشد .دوست داشتم برم ولی خب هر بار به رفیقام گفتم بریم یا پایه نبودن یا هربار یکیشون نمیتونست دیگه بعداز کلی داستان و اینا به بابام گفتم این هفته اگه رفتین منم میام خب اون هفته شیو نکردم یکم پاهام سر سوزنی مو داشت .اینکارو کردم که یکم کمتر تو چشم باشه بدنم .
پنجشنبه شد و بابام هماهنگ کرد با دوستاش و رفتیم .چهار تا دوستاش بودن و دونفرم ما
رسیدیم جلو ی در استخر و پیاده شدیم منم چون زیاد راحت نبودم با دوستاش الکی با گوشیم ور میرفتم دوستای بابام همون همکاراش بودن و اومدن جلو و سلام و احوال پرسی کردیم یکیشون خیلی گرم گرفت و گفت به به چطوری اقا سامان چه پسری خوبی؟_ممنون خوبم .چرا استخر نمیایی پس شنا خیلی خوبه واسه بدن ._اره میدونم زیاد شنا کردن بلد نیستم .
همینجوری ک صحبت میکردیم میرفتیم تو سالن بابامم با دوستای دیگش درحال بگو بخند بود و گرم صحبت .محمود همون که با من گرم گرفته بود بهم گفت که شنا بلد نیستی ؟منم همه جوابام کوتاه بود و اروم .گفتم نه زیاد.گفت خب من بلدم یه زمان غریق نجات بودم تو جوونی تو استخر، شغلم بود اگه بخای بهت حرفه ای یاد میدم که بابامم وسط حرفش گفت سامان جان این محمود شناگر حرفه ایه یاد بگیر ازش شنا واسه بدن خیلی خوبه .خوبه که بلد باشی به دردت میخوره .
منم که دیگه داشت حوصلم سر میرفت همش قبول میکردم هرچی میگفتنو. خب دیگه رفتیم تو رختکن و هرکدوم سمت کمدا . کمد اقامحمودم افتاده بود رو به روی کمد من .داشتم لباسامو درمیاوردم کارم که تموم شد برگشتم دیدم اقا محمود خیره شده به من تا برگشتم حواسشو پرت کرد که تابلو تر نشه . رفتیم تو اب و من چون شنا کردن بلد نبودم تو عمقی بودم که پاهام به زمین برسه و بابامو دوستاشم شنا میکردن همه جا ،بعد بابام با اقا محمود اومد سمتم و محمود گفت سامان بیا شنا یادت بدم و بابامم تایید کرد و گف اره استفاده کن یاد بگیر که بتونی تو هر عمقی شنا کنی گفتم باشه چجوریه یکم حالت بدن اینارو گفت بهم و در همین حین بابامم کم کم میرفت پیش اون سه تای دیگه حوصلش سر نره و خب پیش منم راحت نبود نمیتونست شوخی کنه یا راحت حرف بزنه با رفیقاش .
یکم حالتایی که گفتو امتحان کردم و نشد ینی نمیتونستم خودمو نگهدارم رو اب، گفت من میگیرمت تو اروم کاری که گفتمو بکن از بغل کمرمو گرفت و منم سعی کردم یکم شنایی که گفتمو برم که دیدم دارم شنا میکنم ولی خب در اصل منو گرفته بود بعد گفت کم کم ولت میکنم ببین میتونی، ول کرد و منم وایسادم اصن حول شده بودم خیلی ترس داشتم از اب یهو دیدم زیر پاهام خالیه و نمیتونم خودمو نگهدارم سریع دست اقا محمودو گرفتم و خودمو کشیدم سمتش و بغلش کردم اصن حواسم نبود که چکار میکنم بعد که به خودم اومدم دیدم یکم قرمز شده گفتم ببخشید ولی شنا بلد نیستم گفت خب بزار ببرمت تو عمق کم اینجا نمیتونی داشتم ولش میکردم که رونم خورد بهش ینی مالیده شد بهش فهمیدم کیرش سیخ سیخه سریع خودمو زدم به اون راه و گفتم بریم کم عمق .
سانس تموم شد اومدیم بیرون و دوش گرفتم و رفتم که لباس عوض کنم و اونم اونجا بود هنوز بابام نیومده بود که اقا محمود با گوشی اومد سمتم گفت شمارتو بده منم با تعجب شماره رو گفتمو گفت بت زنگ زدم شمارمو سیو کن که سوالی داشتی راجب تمرین و شنا و بدنسازی ازم بپرسی (اخه بدن خوبی داشت و تیکه بود کلا)گفتم اها باشه مرسی .
خلاصه خدافظی کردیمو رفتیم رسیدیم خونه شامو خوردم و رفتم تو اتاق خسته بودم رو تخت خابیدم داشتم یکم پورن میدیدم که یهو یاد کیر اقامحمود افتادم که خیلی سفت شده بود اصن کلا رفتم تو فکر که چه خوب بود.همش به خودم فحش میدادم که چرا به کیرش حتی یه نگاهم ننداختم با فکر اون شبو خابیدم تا چن روز تو فکرش بودم که پنجشنبه برم استخر که یکم برانداز کنم کیرشو که پنجشنبه شد ولی بابام نرفت گفت نمیرم این هفته رو منم گفتم پس شنا یادگرفتن من چی میشه گفت از هفته ی دیگه .
فرداش یهو دیدم یکی اس داد که چرا نیومدی پس پرسیدم شما ؟گفت محمودم دوست پدرت، معلم شنا.
گفتم پدرم نیومد دیگه منم نتونستم بیام مگه بهتون نگفت؟_چرا گفت ولی خب تو خودت میومدی یا میگفتی میومدم دنبالت ،کلاسات فاصله بیوفته یاد نمیگیری._گفتم ،مرسی دوست داشتم بیام ولی نشد دیگه حالا این هفته حتما میام ._گفت،دیر میشه فاصله میوفته اگ دوست داری زودتر یاد بگیری میتونیم خودمون بریم هر روز یا یه روز درمیون بعد اون شبم با پدر اینا جدا بریم خب شغلش طوری بود که یه هفته خونه بود یه هفته سرکار .منم که خیلی دوست داشتم برم بیشتر به خاطر خود اقا محمود ،گفتم نمیدونم اگ پدرم اجازه بده .گفت من اجازتو میگیرم چطوره ؟._نمیدونم چی بگم خخخ._خب پس خبرت میکنم قبلش که اماده بشی …
زنگ زده بود اجازه رو از بابام گرفته بود و گفته بود که ظهر خلوته راحت تر یاد میگیره حواسمم بهش هستو… بابامم خب میشناخت رفیقشو چیزی نگفته بودو قبول کرده بود . بابامم زنگ زد به منو گفت که هرچی گفت گوش کنم و بعداز استخرم حتما برم خونه منم قبول کردم .خب چند روز بود که میرفتیم استخر با اقا محمود و هر روز به یه شکلی منو میمالید یا دست مالیم میکرد جوری که میگفت ماساژ واسه بدن خوبه و ریلکس میشی و منو دو سه بار تو سونا ماساژ داده بود که اینم بگم که خودمم خیلی خوشم میومد واقعا چون دستاش و که به بدنم میزد یجوری میشدم و خوشم میومد .دیگه بعداز یه هفته تمرین یکم یاد گرفته بودم ولی نه کلی بابامم هرروز گزارش میگرفت ازم که امروز چکار کردین که من میدونستم چیا رو بگم چیارو نه.
خب چون مرخصیش تموم شده بود دیگه نمیتونست بیاد استخر و باید صبر میکردم تا هفته ی دیگه که بیاد مرخصی
جمعه بهم اس زد که فردا تمرین استخر نیست من میخام بدنسازی کار کنم اگه بخای توام میتونی باهام تمرین کنی .
منم گفتم باشه هستم کجاست؟گفت میام دنبالت خونمون لوازم باشگا هست اونجا تمرین میکنیم بعد میرسونمت .منم گفتم باشه.
قشنگ واسم واضح بود که منو هرکسی تنها یجا داشته باشه نمیتونه ازم بگذره مخصوصا وقتی خودمم خوشم بیاد خب اخه یه مرد قدبلند و بدن خوب و چهارشونه خیلی جذاب بود ینی خوشم میومد تو بغل یکی مثل اون بخابم…
فردا صبح ساعت ۹بیدار شدم و رفتم حموم و خودمو تروتمیز کردم یه شرت هفت مشکی تنگ که خیلی دوسش دارم و پوشیدم و لباسای تمرینمم برداشتم و منتظر شدم و اومد دنبالم رفتیم.
تو خونه که وارد شدیم هیچکس نبود خداروشکر ینی دعا دعا میکردم کسی نباشه خب میدونستم که زنش نیست چند وقتی
یکم نشستم و اومد گفت پاشو عوض کن لباساتو که گرم کنیم لوازم تو اتاقه .گفتم کجا عوض کنم خندید و گفت منو تو که دیگه لخت همو دیدیم همینجا عوض کن دیگه.یکم لبخند با تعجب زدم و هیچی نگفتم شلوارمو دراوردم و تیشرتمم دراوردم فقط شرت پام بود میخاستم حشریش کنم که خم شدم شلوارکمو از توی ساک بردارم دیدم داره نگام میکنه و تا فهمید دارم نگاش میکنم رفت تو اتاق .
منم پوشیدم رفتم تو اتاق دیدم یه شرتک پوشیده همین بالاتنش لخت بود منم بدنشو نگا میکردم گفت گرم کنیم دیگه یکم گرم شدیم و چنتا حرکت مسخره هم گفت من زدم حدودا یه ۳۵یا۴۰ دقیقه طول کشید و گفت واسه امروز بسه، چطور بود ؟منم که بدم اومده بود از حرکتا گفتم خوبه واسه امروز. گفت خب برو تو حال از خودت پذیرایی کن من برم دوش بگیرم بیام
گفتم نه دیگ من برم گفت نه من میرسونمت نریا ناراحت میشم پدرت تورو سپرده دست من بشین لباساتم عوض نکن تا بیام گفتم چرا گفت بت میگم.
رفتم تو حال یچیزی خوردم همش تو فکر این بودم که چرا گفت لباساتو عوض نکن، فهمیدم که اومد بیرون دیدم یه حوله پیچیده دور کمرش اومد تو حال گفت خب توام برو حموم بعد لباساتو بپوش گفتم نه میرم خونه بعد میرم یهو حرفمو قطع کرد گفت تو که عجله نداری منم که جایی نمیرم تنهام هستیم کسی نیست با خیال راحت برو دوش بگیر بیا بریم
نمیدونم چرا قبول میکردم همشم نگام رو بدنش بود ،حوله عرقگیرمو برداشتم رفتم تو حموم لباسامو دراوردم دیدم در حموم دست گیره نداره که بسته بشه صداش کردم گفتم اقا محمود میشه یه لحظه بیاین ،پشت در وایساده بودم که گفت بگو جانم گفتم این دره خرابه فکر کنم بسته نمیشه گفت بزار بیام داخل درستش کنم منم هنوز شرت پام بود درو که اروم باز کردم دیدم لخت لخخخت بایه کیر سییخ ۱۸سانتی اومد تو چشمام داشت میزد بیرون رومو کردم اونور و گفتم این چه وضعشه من باید برم همین الان .گفت ببین عزیزم منو تو هردومون اینجا تنهاییم یا میتونیم باهم حال کنیم و لذت ببریم بدونه اینکه کسی مزاحممون بشه یا میتونی بری و واسه همیشه همو نبینیم و بعدا حتما پشیمون میشی منم هیچی نمیگفتم دیدم گرمای بدنش از پشت داره بهم نزدیک میشه گفت اگه بخای میرم ولی قول میدم اگه حال کنیم به هیچکس چیزی نگم فقط همین یه باره قول میدم ،منم تواین فکر بودم که راس میگه خیلی فرصت خوبیه جاشم که تمیزه… یهو دیدم همینجوری که صحبت میکنه از پشت اروم اروم چسبید بهم اومد درگوشم گفت چشماتو ببند بغلم کن…کیرش چسبیده بود به بالای کونم خیلی حشری شده بودم ضربانم رو هزااار بود یهو شروع کرد گردنمو بوسیدن و منم نفس نفس میزدم بغلم کرد و سینه هامو میمالید پاهام سست شده بود دیگه بی اختیار شده بودم و کمرو گود میکردم و کونمو میمالیدم بهش استرسم داشت کمتر میشد چشمام همچنان بسته بود توی عالم دیگه بودم یهو اومد رو لبام و لبامو میخورد وای خیلی حرفه ای بود به بدنم دست میکشید و میدونست چکار کنه که خودمو دراختیارش بزارم
اروم شیرآبو باز کردو همینجوری زیر دوش بودیم و تو بغل هم اروم شرتمو دراورد و منو برگردوند سمت خودش سینه هامو میخورد اصن حس میکردم سینه هام ورم کرده انقدر بدنمو میخورد و ماساژ میداد همه جام قرمز یا صورتی شده بود .یه دستشو برد روی سوراخم و ماساژ میداد منم داشتم لبامو گاز میگرفتم خیلی حس گرفته بودیم اصن هیچ حرفی نبود فقط صدای دوش حموم و نفس کشیدن من …
شروع کرد واسم ساک میزدو اروم نوک انگشتشو میکرد تو درمیاورد انگار میدونست داره چکار میکنه و حرفه ایه یکم که ساک زد منو برگردوند و پاهامو باز کرد و سوراخمو میخورد همزمانم به بدنم دست میکشید انگار داشتم از صدجا تحریک میشدم بلند شد دوباره یکم لبامو خورد و بهم گفت ساک میزنی منم بدون هیچ حرفی برگشتم نشستم و واسش خوردم اب دوش هم میخورد رو کمرم و حسابی کونم داغ شده بود کل حموم بخاری بود که از در میرفت بیرون و من درحال ساک زدن
بلندم کرد گفت عزیزم برگرد دستتو بزار رو دیوار کونتو بده عقب منم انجام دادم یکم دیگه کونمو خورد و انگشتشو راحت میکرد تو و میگفت وای چقد داغ شدی عزیزم .بلندشد یکم روان کننده زد کیرشو گذاشت رو سوراخم یکم فشار داد از درد خودمو صاف کردم و گفت ببخشید عزیزم ولی یکم طاقت بیاری ،بیشتر‌ حال میکنی تا درد. منم دوباره کونمو دادم سمتش یکم روان کننده زد دوباره کیرشو گذاشت و اروم اروم کرد تو همه ی درد جمع شده بود دو سوراخم ولی داشتم عشق میکردم و یه حسی بود هم درد هم حال همینجوری اروم عقب جلو میکرد و منم سرمو گرفته بودم پایین و دوش دقیقا کنارم بود دیگه راحت عقب جلو میکرد و یکم دیگ روان کننده ریخت و مالید به همه‌ی بدنم .کامل در اختیارش بودم دستشو گذاشت رو گردنم و گرفت و برد عقب و لبامو میخورد
کیرشو دراورد و منو برگردوند یکم منو بغل کرد و گردنمو میخورد زیر دوش چشمام خود به خود میرفت بالا و کمرشو سفت فشار میدادم
منو نشوند رو زمین حالت داگی قشنگ قمبل کرده بودمو اماده. نشست کیرشو میمالید رو سوراخم و ناله هام شروع شده بود با دستام کونم باز کرده بودم و سوراخم نبض میزد یکم سوراخمو خورد گفت تاحالا همچین سوراخ صورتی ندیدم پسر …
کیرشو گذاشت رو کونم و کاری نکرد من ناخودآگاه کیرشو گرفتم گذاشتم دقیق رو سوراخم و خودمو بردم عقب و سر کیرش رفت تو یه اه گفتم گفت ای جان شروع کرد تلمبه زدن و دستامو با یه دستش گرفته بود روی کمرم و یهو یه چک زد بهم و منم اه میکشیدم ضربانم تندتر شد وکیرم تو حالت نیمخاب اویزون بود گفتم ابم داره میاد گفت ای جان اب منم داره میاد وای چه حسی بود یهو کیرش جوری نبض زد تو کونم که قشن متوجه میشدم که بزرگوکوچیک میشه و کونم پراز آب شد یهو داغه داغ و سوراخم سفت شد و اب خودمم اومد بدون این که کیرم راست شده باشه همونجوری دراز کشیدم کف حموم وکیرمو ماساژ دادم و اونم نشسته بود کنارم و دستشو گذاشت رو کونم انقدر هنوز حشری بودم که دوست داشتم باز سکس کنم ولی خب اون نمیتونست میگف کمرم و کلا خالی کردی بلند شد و یکم دوش گرفت و منم یکم دوش گرفتم ورفتیم لباسامونو پوشیدیم بهم گفت چطور بود دوست داشتی؟گفتم نمیدونم ولی من نمیخام کسی بفهمه خواهش میکنم اونم گفت که من دوست پدرتم بهم اعتماد کن مطمعن باش به کسی نمیگم و گفت اگه بخای تا وقتی زنم نیست هروقت خواستی میتونی بیای پیشم ما دوستای خوبی میشیم واسه هم منم گفتم فلن میشه بریم من خیلی خسته‌م گفت بریم
توراه‌ رفتیم معجون خوردیم چون واقعا واجب بود زانوهام درد گرفته بود چون چندین دقیقه تواون حالت بودم رو سرامیک درد گرفته بود ولی بازم خیلی حال داد …و بازم تجربشو داشتم چن بار که اگه خواستین واستون میگم.

نوشته: Mon30


👍 46
👎 5
62101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

791069
2021-02-10 00:54:31 +0330 +0330

امشب که همش شد جمال بازی
خدایا بسه دیگه

2 ❤️

791128
2021-02-10 03:16:39 +0330 +0330

خوب بود

2 ❤️

791155
2021-02-10 04:49:07 +0330 +0330

جالب بود…
انگار داری رپ میخونی یه نفس نوشتی همرو علاعم نگارشو رعایت کنی خیلی بهتر میشه داستانت!
اما درکل موضوعت و متنت خوب بود بعید میدونم الکی باشه

3 ❤️

791197
2021-02-10 13:03:06 +0330 +0330

مبارکه

0 ❤️

791218
2021-02-10 17:21:44 +0330 +0330

اوووو چقد طولانی بود گشادیم میشه بخونم و از موضوعش خوشم نیومد.

1 ❤️

791224
2021-02-10 19:13:43 +0330 +0330

“ما دوستای خوبی میشیم”
دوستای خوب باهم سکس نمیکنن:/

3 ❤️

791236
2021-02-10 23:18:01 +0330 +0330

عالی بود

0 ❤️

791518
2021-02-12 02:51:22 +0330 +0330

🤷‍♂️🤷‍♂️🤷‍♂️

1 ❤️

791912
2021-02-14 14:27:32 +0330 +0330

منم خیلی دوست دارم به یه مرد عضلانی پشمالو کون بدم

1 ❤️