پرنده فروش (2)

1394/05/22

…قسمت قبل

این دنباله ی خاطرات پرنده فروش است که در همان قسمت اول گذاشته بودم و نمیدانم چطور نیامد. آن داستان مربوط به دختری به نام فاطی بود. اما فاطي يه استثنا بود و گرنه از صدتا مشتري پرنده فروشي 90 تاش پسراي نوجونن واسه همينه که امکان همجنس بازي بيشتره. برا منم خيلي پيش ميومد که طرف تنش ميخاريد يا پا ميداد ولي فقط وقتي ميکردمشون که اوضام خراب بود و دستم به کس نمي رسيد. يکي از اونا رو که استثنايي بود مختصر تعريف ميکنم.

يه روز يه جوون 12-13 ساله اومد بالا برا جوجه. اگه خودشو معرفي نميکرد نمي فهميدم پسره، از بس خوشکل بود و موهاي بلندش هم آدمو به اشتباه مينداخت. با لهجه شيرازي گفت که اسمش منصوره و چند وقتيه از شيراز اومدن و فاميل علي نجارن. علي که باباش کارگر نجاري بود مشتري من بود که چندتا چندتا جوجه ميگرفت ميبرد طرفاي انقلاب ميفروخت. در واقع بيشتر فروش ما از طريق همين بچه ها بود. علي بي پول که ميشد ازم ميخواست جاي پول سرويس بده که اگه حالشو داشتم قبول ميکردم. منصور 5 تا جوجه ميخواست. معلوم بود ميخواد ببره بفروشه. گفتم ميشه 25 تومن. گفت فقط 10 تومن دارم. گفتم پس فقط دوتا ميتوني بخري. گفت که 5 تا ميخواد بقيه پولشم حاضره مثل علي سرويس بده. گفتم با بچه طرف نميشم. بهش برخورد و گفت: من بچه نيستم، فقط يه سال از علي کوچيکترم. گفتم: از کجا بدونم مرد شدي؟ مرديت رو کجا ثابت کردي؟ گفت: ترتيب علي رو داده باشم کافيه؟ گفتم: اونم ترتيب تو رو داده؟ گفت: آره، هر وقت بي حوصله يا بي پول بشيم ميريم سراغ هم. گفتم: باورم نميشه اصلا کيرت بلند شه، کيرت رو راست کن ببينم. شلوارشو کشيد پايين، شورت سفيد قشنگي پاش بود. پر و پاچش و گردي لمبراش که از شورت مامانيش بيرون زده بود نظرمو عوض کرد. انصافا تيکه ي تر و تميزي بود ولي هرچي با خودش ور رفت کيرش راست نشد. گفتم: ديدي خالي بستي. با ناراحتي گفت: الان خجالتي شدم ولي به وقتش ميتونم. گفتم امتحانش مجانيه، دستت رو تکيه بده به ديوار و پشتت به من باشه. خودش فهميد و يه کم قنبل کرد. گفتم اگه راست گفته باشي اينجوري بايد کيرت راست شه، اگه شد معامله قبول. دستمو کردم تو شورتش با لمبراش بازي کردم. خيلي نرم و گاز زدني بود. انگشتمو رسوندم به سوراخش و قلقلکش دادم. ميخواستم لاي کونشو ببينم. شورتش رو تا زير قوس لمبراش دادم پايين و لپاي کونشو از هم باز کردم. سوراخش جمع جور بود و فرم قيفي جالبي داشت. آدم ميخواست با کير شيرجه بزنه توش ولي معلوم بود کير من براش یه هوا بزرگه. سوراخشو وازليني کردم و سر کيرمو گذاشتم دمش و شرو کردم به ضربه زدن. کيرشو گرفتم تو دستم و باش بازي کردم تا بلند شد. الحق خوشتراش و ظريف بود و آدم دلش ميخواست بخوردش. کيرم دم سوراخش عقب جلو ميشد و دستم به کير خوشکلش حال ميداد. ميدونستم که اگه حشري بشه بيشتر حال ميده و شايدم يه جوري بتونم بکنم تو کونش. گفتم که هر وقت خواست آبش بياد خبر بده. چون نميخواستم زودتر از من آب بده و بيحال شه. برا امتحان فشار کيرمو بيشتر کردم. يهو خودشو جمع کرد. فهميدم به اين راحتي توش نميره. ضربه هاي ملايمو ادامه دادم، چون وايساده بود کمبراش به هم چسبيده بود و خيلي کيرمو تحريک ميکرد. منصور هم از جلو تحريک ميشد هم از عقب. گفت که نزديکه آبش بياد. کيرشو ول کردم و تمرکز گذاشتم رو کونش. دوباره فشارو يه کم زياد کردم. دوباره خودشو جمع کرد که باعث تحريکم شد و ناخودآگاه فشارو بيشتر کردم. حس کردم يه کم از سرش رفت تو و همين حس باعث شد آبم بياد. آبم که ريخت زمين فهميدم توش نرفته بوده. نشستم رو چارپايه تا نفس بگيرم. لا پاي منصورم تميز کردم و نشوندمش رو کيرم. گفتم: يه جوجه جور شد، يه کم استراحت بعدش دوباره ميکنيم تا دوتاي ديگه هم رديف شه. تنگي کونش وسوسه ام کرده بود هر جور شده بکنم توش. ياد گرفته بودم که وقتي کون خيلي تنگه بايد قبل از اين که کيرت کاملا سفت شه بکني توش و بذاري اونجا سفت شه که خيلي حال ميده، چون تنگي کونو ذره ذره حس ميکني، طرفم خيلي کمتر دردش مياد چون کونش کم کم باز ميشه. بيشتر درد مال واز شدن سريع کون موقع وروده. بهش گفتم سرشو بزاره رو بالش قنبل کنه تا بکنم توش. دوباره چربش کردم و سر کيرمو که سست شده بود و نرم بود گذاشتم دم سوراخش. از انگشتم کمک گرفتم تا کلاهک کيرمو هل بدم تو. يه دقيقه اي تقلا کردم تا بالاخره سرش رفت تو. گفت که درد نداشت. گرما و فشاري که به کلاهک کيرم اومد باعث شد کم کم از سستي در بياد. مخصوصا فشار ندادم تو تا سريع بزرگ و کلفت نشه و مجبور نشم درش بيارم. با کيرش که هنوز راست بود بازي ميکردم تا ريلکس بشه و کارمون راحتتر انجام شه. گفتم: هر وقت آماده بودي خودتو بده عقب تا بره تو. خودشو يه کم داد عقب ولي چون کيرم هنوز سفت سفت نشده بود فقط يه ذره رفت تو. لمبراش که خورد به شکمم دوباره تحريک شدم و کيرم دوباره قد کشيد. دوباره يه کم خودشو داد عقب ولي يهو خودشو جمع کرد. کونش واقعا تنگ بود و هنوز جا واز نکرده بود. منم عجله اي نداشتم: کيرم تو بهترين کون جا خوش کرده بود، يه دفعه هم آب داده بود و عجله اي نبود. درضمن ميترسيدم فشار بيش از اندازه کونشو زخم کنه يا اينقدر دردش بياد که ديگه اينطرفا پيداش نشه. کيرمو يه کم کشيدم بيرون و ساقه اش رو بيشتر چرب کردم. گفتم: اگه ميخواد دوباره فشار بده، اگرم درد داشت خودش بکشه بيرون. با احتياط يه کم کونشو داد طرفم که دوسانتي از کيرمو غيب کرد. ظاهرا ديگه مشکلي نبود. بدون اين که بيشتر بکنم توش يه کم عقب جلو کردم تا مسير ليزتر شه. دوباره وازلين کاري کردم که بهترين چيزه. حالا نصف بيشتر کيرم تو کونش بود و آروم عقب جلو ميکردم. هنوز چند سانتش بيرون بود. پرسيدم باقيشم ميخواد يا نه که با فشار به عقب يه کم ديگه هم تحويل گرفت. ولي من احتياط کار بودم. گفتم دراز بکشه تا بخوابم روش. نميخواستم بيشتر بره توش. دراز کشيدن رو کونو از هر حالت ديگه اي بيشتر دوست دارم. برجستگي کون ميفته تو گودي شکم و با تموم بدن سکس رو احساس ميکنم. اينجوري بدون وحشي بازي آب ميدم و طرفم راضي تره. البته نبايد تلمبه بزني چون مسير تنگه و طرف رو اذيت ميکنه و ديگه بهتون حال نميده. سر کيرشو گرفتم تو دستم و چلوندم تا آبش اومد. چند لحظه بعد آب خودمم اومد. دلم نميخواست از روش بلند شم و کون نرمش هنوز به شکمم حال ميداد. ازش پرسيدم چطور بود، اذيت که نشدي؟ گفت: علي گفته بود که چقد خوب ميکني و هواي آدمو داري ولي نميدونستم اينقده باحالي. کيرت از مال علي بزرگتره ولي کمتر از اون درد داشت، هم به کونم حال دادي هم به کيرم. هر وقت بخواهي همه جوره در خدمتم. گفتم که به هيچکي حتا علي نگو که بهم دادي و اگه ميخواي با من باشي نبايد با هيچکس ديگه اي باشي، حتا علي. اينجوري اسمت بد در نميره، مريض هم نمي شيم. سر کيرمو به عنوان قبول حرفم ماچ کرد و با کارتن پرنده ها تو پيچ راه پله از ديدم بيرون رفت.

نوشته: bj


👍 0
👎 0
19757 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

467782
2015-08-13 13:37:43 +0430 +0430

اگرتو نویسنده ای من فوتباليستم
دركسه عمت هافبك مي ايستم

1 ❤️

467784
2015-08-13 18:47:47 +0430 +0430
NA

این کس چی بود تلاوت کردی؟؟؟؟

0 ❤️

467785
2015-08-13 22:03:31 +0430 +0430
NA

کم اند حتی پسران مثل تو دختر در دنیای هستی
…///… حیرانم چگونه درِ کُسِ عمه اش هافبک نشستی
.
.
درخشنده باشی چون ماه، فروزنده چون مهر

give_rose

give_rose

2 ❤️

467786
2015-08-14 01:18:31 +0430 +0430

Jaleeeeb bod

1 ❤️

467788
2015-08-14 09:30:20 +0430 +0430

گی و محارم و خیانتو نیستم,پاراگراف اولو خوندم و خلاص!..اما داستان…نخوندم که!!! diablo

0 ❤️

467789
2015-08-15 08:33:09 +0430 +0430

دخــــتر بــסِ …
تو فوق العاده ای…
مردم از خنده
شعرم میگیا

1 ❤️