پریچهر و شام با طعم سکس

1391/04/10

هنوز حس نوشتن ادامه داستان “شب زفاف پریچهر” و زندگی مشترک با فرهاد رو ندارم. ادامه داستان “روژان قربانی عشق و شهوت” هم به خاطر موضوعش خیلی انرژی میخواد چون جدا نوشتن از اون همه بدبختی سخته. این ادامه داستان "سکس پریچهر و مهندس برج زهرمار"ِ که امیدوارم خوشتون بیاد.
توی هواپیما وقتی سرم روی شونه پارسا بود و دستام تو دستاش، حس خیلی خوبی داشتم. خیلی آروم بودم. بعد از سینا دیگه هیچ وقت چنین حسی سراغم نیومد. آرامش خاصی که دقیقا حضور یه نفر بهت میده. شونه هایی که حس میکنی میتونی بهشون تکیه کنی. حتی تو زندگی مشترک با فرهاد هم چنین آرامشی نداشتم. فرهاد با همه خوبیا و بدیاش هیچ وقت نتونست دلمو بلرزونه. من دوسش داشتم. گاهی هم فکر میکردم بهش عادت کردم. آدمیزاده دیگه، بدترین بلاها هم سرش بیاد بالاخره عادت میکنه به شرایط موجود. با این که توی زندگی مشترکم از عشق دو طرفه خبری نبود اما از هیچ محبتی به فرهاد دریغ نکردم. زندگیمون اونقدر نرمال و خوب بود که از اعتیاد فرهاد شوکه بشم. اونقدر بهش علاقه داشتم که برای برگردوندنش از هیچ تلاشی دریغ نکنم ولی…
حالا بعد از چند سال، بعد از تجربه یه عشق از دست رفته و یه زندگی مشترک ناموفق و درب و داغون سرم رو شونه مردی بود که هواییم کرده بود و قلبم از هر حرکتش بالا پایین میشد. مردی که منو دوباره برگردونده بود به همون پری شر و شیطون و شاداب همیشگی. بعداز سینا فکر میکردم امکان نداره آدم بیشتر از یک بار عاشق بشه اما با دیدن پارسا به این نتیجه رسیدم که میشه بارها و بارها عاشق شد اما عشق رو از یه نوع و یه جنس دیگه تجربه کرد.
از دبی که برگشتیم پارسا بازم تاکید کرد که نمیخواد بهار و فرزاد چیزی از رابطه ما بدونن ومنم با چشمای گرد و خوشگلم که سعی میکردم یه کمم مظلومیت بریزم توش باز بهش اطمینان دادم که از دیوار صدا در بیاد از من صدا در نمیاد! آخ که فقط دلم میخواست بهار رو ببینم و هر چی توی دلمه بریزم بیرون. دلم میخواست برم بام تهران و داد بزنم و همه انرژی ای که از بودن با پارسا گرفتم یه جوری خالی کنم. البته بهار بهم قول داد چیزی به فرزاد نگه و بین خودمون بمونه اما متاسفانه ندونستن فرزدا باعث شد بعدا چنان گندی جلوی پارسا زده بشه که تا مدت ها نتونم جمعش کنم.
اون روز پارسا وقتی منو رسوند خونه باز رفت تو جلد برج زهرماریش و خیلی جدی گفت که فردا به موقع برم سر کار و تو محیط کارم حواسمو جمع کنم مبادا کسی چیزی بفهمه. انقدر خشک و جدی حرف زد که ناخودآگاه اخمام رفت تو هم. مثل آدم بزرگایی که برای بچه ها شرط و شروط میذارن حرف میزد. با سکوتم مهر تایید به حرفاش زدم. خواستم پیاده بشم که دستمو گرفت و گفت “پری؟ قهر نکن. از دخترایی که قهر کنن خوشم نمیاد. کار کاره و رابطه ما هیچ ربطی به محیط کار نداره، به همین سادگی و دلیل نداره اونجوری اخماتو بکشی تو هم و صورت خوشگلتو ازم برگردونی”
بهش لبخند زدم و توی دلم گفتم “چی کار کنم که با همه اخلاق گندت عاشقتم”
سر کار پارسا تو برخورد با من حس میکردم از قبل هم جدی تر شده. نمیشد دیگه حتی سمتش برم. قبلا اگه یه کم شیطنت میکردم الان دیگه اجازه همون رو هم بهم نمیداد. گاهی وقتا دلم میخواست با مشت بکوبم تو چونه خوش فرمش و دکورشو به هم بریزم. یه بار از لجم وقتی تو یه جلسه مهم بود براش پشت سر هم چند تا اس ام اس سکسی خنده دار فرستادم. آخر شب صدای داد و هوار پارسا رو از پشت تلفن نمیشد جمع کرد. خدا رو شکر میکردم که اون لحظه جلو دستش نیستم. ظاهرا باید دلمو به همون تماسا و اس ام اس های خارج از ساعت کاری خوش میکردم. تا یک هفته هم جلوش آفتابی نشدم تا اینکه قرار شد یه شب شام با هم بریم بیرون.
اون شب یه پالتوی 6 دکمه قرمز کوتاه پوشیدم. بیشتر شبیه کت بود تا پالتو. با شلوار مشکی جذب و نیم بوت پاشنه 10 سانتی مشکی که لبه برگردون قرمز داشت. موهامو باز گذاشتم و از هر طرف شال مشکیم یه دسته از موهام زده بود بیرون. موهام که میریخت تو صورتم خیلی جذاب میشدم. طبق معمول چشمامو خیلی ملایم آرایش کردم چون رژ لب قرمز جیغم ملایم بودن آرایش چشمامو جبران میکرد. یه گردنبند بلند با سنگای درشت مشکی هم انداختم روی پالتوم و با عطر ایفوریای سی کِی دوش گرفتم. یه نگاه به خودم تو آینه انداختم و چند تا قر خوشگل واسه خودم دادم و از خونه زدم بیرون.
وقتی نشستم تو ماشین از بوی عطر پارسا مست شدم. ابروهای گره خورده پارسا و قیافه عبوسش باعث شد نیشِ از بناگوش در رفته ام بماسه روی صورتم. نمیدونستم باز چی کار کردم که اون روی سگش بالا اومده. ماشینو از جا کند و کمی که از خونه دور شدیم یه گوشه پارک کرد و با عصبانیت و صدایی که از حد معمول بالاتر بود گفت “این چه سر و ریختیه پری؟! فکر کردی اینجا هم دبیه؟!” شوکه شده بودم از حرفش. با تعجب گفتم “یعنی چی؟!” با همون لحن عصبانی که ازش متنفر بودم گفت “منو مسخره کردی یا خودتو زدی به نفهمی؟! انتظار داری من با این سر و وضع دستتو بگیرم باهات راه بیفتم تو خیابون؟!”
دیگه داشت بهم برمیخورد. جوری حرف میزد انگار یا یه زن هرزه داره میره بیرون. من فقط خیلی شیک و خوشگل کرده بودم. انگار تو عمرش زن خراب ندیده بود که چی جوری لباس میپوشن و چی جوری آرایش میکنن! همه دلتنگی و ذوقی که برای دیدنش داشتم از سرم افتاد. همه جسارتمو جمع کردم و گفتم “مطمئن باش خودم بهتر از هر کسی تشخیص میدم اینجا کجاست و لازم نیست با من با این سر و وضع راه بیفتی تو خیابون” بعد هم در ماشین رو باز کردم و محکم کوبیدمش. با اون پاشنه ها مگه میتونستم راه برم حالا؟ وقتی عصبی میشدم سرعت همه کارام بالا میرفت و موقع راه رفتن پاهام گره میخورد تو هم. بی توجه به پارسا داشتم تو پیاده رو تقریبا میدُییدم که یکی بازومو کشید. پارسا بود ولی هنوز با اخم نگام میکرد. چنان دستمو کشید که دردم گرفت. برم گردوند سمت خودش و همون موقع پام پیچ خورد و برای این که نیفتم آویزون پارسا شدم و افتادم تو بغلش. بوی عطرش داشت دیوونم میکرد. تو دلم بهش فحش میدادم. دستاشو رو بازوهام فشار داد و در حالی که صورتش خیلی به صورتم نزدیک بود آروم اما عصبانی گفت “پری برنگردی تو ماشین من میدونم و تو”
چنان تحکمی تو صداش بود که مثل احمقا سرمو انداختم پایین و برگشتم تو ماشین. خودمو کشتم تا بغضم نترکه اما لعنتی آخرش ترکید. تو دلم میگفتم عجب استیک خوشمزه ای! اونم با سس گریه!
بی هیچ حرفی راه افتاد. بعد از نیم ساعت جلوی یه در بزرگ مشکی نگه داشت. با ریموت در رو باز کرد و ماشین رو برد تو حیاط. رد اشکام روی گونه هام خشک شده بود. حدس میزدم خونه اش باشه. قبلا بهار برام از این جا تعریف کرده بود. در ماشین رو باز کرد و گفت “بیا پایین” اخم کردم و رومو ازش برگردوندم. تو دلم گفتم الانه که کفرش در بیاد. ولی دستاشو گذاشت دو طرف صورتم و صورتمو برگردوند و لبای داغشو گذاشت روی لبام. شوکه شدم اولش. ولی دستاش که رفت روی گردنم و زبونشو که کشید روی لبام و عطرش که پیچید توی سرم وا دادم و لبای پارسا رو کشیدم توی دهنم. وقتی لباشو از لبام کشید بیرون خندم گرفت. یه دستمال از جیبش درآورد و با یه اخم ساختگی و لبخند محوی که سعی میکرد پنهانش کنه گفت “واسه همینه خوشم نمیاد رژ بزنی”
رفتیم تو. تلفنی سفارش غذا داد و اومد نشست کنارم. شالم افتاده بود روی شونه ام. دستاشو برد لای موهام. با انگشتاش با موهام بازی میکرد. داشتم غش میکردم. کافی بود یکی دست به موهام بزنه تا من خوابم بگیره و ولو بشم. همونجور که موهامو بازی میداد منو خوابوند رو مبل و خودشو کشید روم. زل زد تو چشمام. شروع کرد به باز کردن دکمه های پالتوم. زیرش یه بلوز بافت سورمه ای یقه هفت تنم بود. دیگه از اخم و عصبانیت خبری نبود. شده بود همون پارسایی که دلم میخواست. آروم آروم انگشتاشو از لای موهام کشید بیرون. پشت دستشو چند بار کشید روی گونه ام و بعد با پشت انگشت اشاره اش زیر چونه امو نوازش کرد. دلم لباشو میخواست. صورتش خیلی بهم نزدیک بود. داغی نفساشو روی پوست صورتم حس میکردم. انگشتاش کم کم اومد روی گلوم. بعد خم شد و زیر گلوم رو بوسید. لباش داغ و خیس بود. وقتی لباشو از توی یقه ام به بالای سینه هام رسوند صدای نفسام بلند شد. دستامو حلقه کردم دور شونه هاش و کشیدمش سمت خودم. لباشو کشیدم توی دهنم و شروع کردم به مکیدن. پارسا یه کم خودشو روم جابه جا کرد. پاهامو یه کم باز کردم و وسط پاهاش درست افتاد وسط پاهام. یه کم خودشو فشار داد بهم. دستاش دور صورتم حلقه شد و زبونمو کشید تو دهنش و محکم میک زد. دوباره کیر سفت شدشو فشار داد به وسط پاهام و خیس شدم.
داغ کرده بودم. انگار نه انگار چند دقیقه قبل رفته بود رو مخم و اعصابمو به هم ریخته بود. داشتم زیر هیکلش له میشدم اما خوشم میومد و بیشتر به خودم فشارش میدادم. زبون پارسا که روی پوست صورت و گردنم کشیده میشد انگار برق بهم وصل میکردن. نوک سینه هام زده بود بیرون و تو حال خودم نبودم. دستشو برد وسط پام و از روی شلوار شروع کرد به بالا پایین کردن دستش روی کسم. یه آه بلند و کشدار کشیدم و پارسا زبونشو فرو کرد توی دهنم. ربونشو مثل حرکت کیر توی کس توی دهنم عقب جلو میکرد. بعد زبونشو درآورد و انگشت شستشو فرو کرد توی دهنم. با ولع انگشتشو میک زدم. لبامو دور انگشتش فشار میدادم و با زبونم باهاش بازی میکردم. همون موقع دکمه شلوارمو باز کرد. زیپمو کشید پایین. خیس خیس شده بودم. دستش هنوز به چوچولم نرسیده بود که صدای زنگ در بلند شد.
به سختی خودشو از روم کشید کنار. یه دستی به موهاش کشید و رفت در رو باز کنه. من کاملا ولو شده بودم و نمیتونستم از جام تکون بخورم. حسابی حشریم کرده بود. وقتی برگشت از زیر چشمای خمارم که به زور بازشون نگه داشته بودم نگاش کردم. کیسه غذا رو گذاشت روی اوپن و اومد سمتم. دستشو انداخت زیر کمرم و بلندم کرد. کتمو درآورد. سینه هامو از روی بلوزم مالید و کم کم بلوزمو درآورد. ولی گردنبندمو درنیاورد. سنگای سیاهش با پوست تنم تضاد قشنگی ایجاد کرده بود و سینه هامو سکسی تر کرده بود. لباشو گذاشت رو لبام. دستشو برد پشتم و سگک سوتینمو باز کرد. لباش هنوز رو لبام بود که شروع کرد به چلوندن سینه هام. نوکشونو گرفت بین انگشتاشو فشارشون میداد. آروم دستاش سر خورد سمت کمرم. بلندم کرد و شلوار و شورتمو با هم داد پایین. دستامو حلقه کردم دور گردنش. یه دستش روی کونم بود و دست دیگه اشو میکشید روی لبه های کسم. نمیتونستم وایسم و تکیه دادم به پارسا. آب کسم حسابی راه افتاده بود. لبامو از لباش برداشتم و دکمه های پیراهنشو یکی یکی باز کردم. سینه هاشو بوسیدم و نوکشونو مک زدم. یهو پارسا یه آه بلند کشید. با لبام روی تنش آروم رفتم پایین سمت نافش. خدا رو شکر پارسا پشمالو نبود و موقع لیسیدن تنش یه مشت پشم نمیچپید توی دهنم. زانو زدم جلوش. کمرشو باز کردم. یکی یکی دکمه های جینشو باز کردم و شلوارشو کشیدم پایین. از روی شورت اروم کیرشو که حسابی باد کرده بود گرفتم بین لبام و یه کم فشار دادم. صدای آهش حشری ترم میکرد. شورت مشکیشو کشیدم پایین و بلافاصله سر کیرشو کردم تو دهنم و سریع هم کشیدمش بیرون. طاقت نیاورد و سرمو فشار داد به کیرش. زبونمو کشیدم به سر کیرش و باز کشیدم عقب. کیرشو با دست مالید به لبام. یه میک عمیق زدم و بعد یهو تا ته کیرشو کردم تو حلقم. وقتی خورد به ته حلقم یه آه بلند کشید. پیش از این که عق بزنم درش آوردم و بعد آروم آروم شروع کردم به لیسیدن و خوردن کیرش. صدای آه و ناله پارسا بریده بریده و سریع شده بود. همزمان با مکیدن کیرش با زبونم با نوکش بازی میکردم و با دستم زیر تخماشو میمالیدم. وقتی تخماشو لیسیدم و یکیشو کردم تو دهنم و مکیدمش شروع کرد به مالیدن کیرش. منم تخماشو حسابی میلیسیدم. دیگه طاقت نیاورد و گفت پری دارم میااااااااااااااااااااااام. نوک کیرشو کردم تو دهنم و پارسا تو دهنم شروع کرد به تلنبه زدن و به چند ثانیه نکشید که آبشو با فشار خالی کرد تو دهنم. فکرشم نمیکردم بذارم آبشو تو دهنم خالی کنه ولی انقدر از لذت بردنش حال کرده بودم که مخالفتی نکردم. افتاد روی مبل و از حال رفت. لخت و عور با چشمای گشاد شده و دهن پر که نمیتونستم بازش کنم دنبال دستشویی میگشتم که پارسا به دری اشاره کرد و دُییدم سمت در و پیش از این که بالا بیارم دهنمو خالی کردم. چند بار با آب دهنمو شستم. بعد از قرقره کردن دهانشویه حسم بهتر شد و برگشتم پیشش. نشستم کنارش. بغلم کرد و منو چسبوند به خودش. تنش هنوز داغ بود. سرمو گذاشتم روی سینه اش که آروم گفت “مرسی پری خیلی حال کردم. فوق العاده ای تو دختر”
خوشحال بودم از این که حال کرده. هنوز حشری بودم و دلم میخواستش ولی روم نشد چیزی بگم. گفتم “شام نمیخوریم؟” دستشو انداخت زیر زانوهام و با یه حرکت مثل پر کاه بلندم کرد و گذاشتم روی اوپن. لبامو بوسید و گفت اول تو بعد شام.
یه کم کمرمو کشید جلو. کسم حالا لبه اوپن بود. خم شد و زبونشو کشید لای کسم. صدای آهم در اومد. زبونشو فرو کرد توی کسم و با انگشت شستش شروع کرد به مالیدن چوچولم. از حال رفتم. دستامو از پشت تکیه گاه تنم کردم و سرم رفت عقب. کسمو کشید توی دهنش و دستاشو گذاشت روی سینه هام. سینه هامو فشار میداد و با زبونش با کسم بازی میکرد. وقتی زبونش به سوراخ کونم میخورد تنم میلرزید. دیگه روی اوپن غش کرده بودم و نمیتونستم خودمو صاف نگه دارم. رفت اونور اوپن توی آشپزخونه. منو چرخوند و بغلم کرد. دستامو دور گردنش و پاهامو دور کمرش حلقه کردم. کسم چسبید به کیرش که دوباره باد کرده بود. آروم گذاشتم روی میز آشپزخونه که ارتفاعش از اوپن کمتر بود. رفت و یه پتوی مسافرتی آورد و انداخت روی میز. صندلیا رو با صدا کنار زد و منو کشید لبه میز و سریع کیرشو فرو کرد توی کسم. به پشت افتادم و پارسا کیرشو توی کس داغ و خیسم محکم عقب جلو میکرد. با انگشتش چوچولمو محکم میمالید. شدت ضربه هاش خیلی زیاد بود. صدای آه و ناله های حشری من با صدای کشیده شدن میز روی سنگ کف آشپزخونه قاطی شده بود “وااااااااااااای پارسااااااااااااا واااااااااااااااای مُردم آآآآآهههههه … بکن پارسا محکم تر بکن واااااااااااییییییی”
پارسا با یه لحن حشری که یه کمم حرصی بود همونجور که کسمو داشت جر میداد و نفس نفس میزد گفت “دیگه اینجوری لباس نمیپوشی فهمیدی؟” نمیفهمیدم چی میگه فقط آه و اوه میکردم و دلم میخواست زودتر ارضا بشم. چنگ انداخت به سینه هامو محکم فشارشون داد و گفت “دیگه نبینیم اینجوری آرایش کنیا! وگرنه چنان میکنمت که نتونی از جات تکون بخوری پریییییییییی”
جوابشو نمیدادم. نمیتونستم حرف بزنم دلم میخواست فقط بکنه منو تا برسم. داشتم ارضا میشدم که یهو از حرکت وایساد. گفت “شنیدی چی گفتم؟” داشتم میمیردم. گفتم “پارسا تو رو خدا بکن. دارم میام” خیلی جدی گفت “میپوشی یا نمیپوشی؟” حشری بودم. داغ بودم. خیس بودم. اون تو موضع قدرت بود. اگه ارضا نمیشدم اعصابم میریخت به هم. دلم میخواستش. گفتم “باشه هر چی تو بگی. نمیپوشم. تو رو خدا بکن دارم میمیرم”
یه ضربه زد و صدای آهم در اومد. ضربه هاشو آروم و با فاصله کرده بود. با دست چوچولمو مالیدم ولی دستمو پس زد. دستمو گرفت تو دستش و ضربه هاش تندتر و محکم تر شد. باز صدای من و صدای میز با هم قاطی شد. کیرشو تا ته تو کسم فرو میکرد و بدون این که درش بیاره ضربه بعدی رو میزد. یهو کسم دور کیرش منقبض شد و همه تنم لرزید و لذت تو تنم پخش شد. چند بار لرزیدم و کمرم از روی میز بلند شد. پارسا هم همزمان کیرشو از کسم درآورد و آبشو خالی کرد روی نافم. خیس عرق بودیم هر دو. خم شد روم و دستاشو گذاشت دو طرف سرم. پشت دستشو میمالید به شقیقه هام. لبامو بوسید. زل زد تو صورتم و با یه لحن دستوری گفت “دیگه نه اینجوری لباس میپوشی نه اینجوری آرایش میکنی! چون خوشم نمیاد!”
شل تر و وارفته تر از اونی بودم که بتونم به حرفاش فکر کنم. دستمامو دور گردنش حلقه کردم و لبامو گذاشتم رو لباش. اون لحظه فقط دلم میخواست بغلم کنه. بعدا هم میتونستم به حرفاش و تعصبی که برام عجیب بود فکر کنم. بعدا…
دلم نمیخواست لذت شام اون شب با طعم سکس و بوس و بغل رو با فکر کردن به حرفای پارسا خراب کنم.

نوشته: پریچهر


👍 13
👎 0
127247 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

323381
2012-06-30 04:40:57 +0430 +0430
NA

خوب بود ولي يه خورده كشش داده بودي

0 ❤️

323383
2012-06-30 04:57:25 +0430 +0430
NA

فقط سکس بودمثل همیشه
خوب بود

0 ❤️

323384
2012-06-30 05:00:58 +0430 +0430
NA

کیرم وسط اول شدنت کس کش مگه اول شدن چه ذوقی داره همتون دعوا دارین سرش طرف داستانو نمیخونه میاد کامنت میزاره که نکنه کسی زودتر از اون کامنت بزاره دیوس اول داستانتو بخون بعدش نظرت و راجع به داستان بنویس اخه کیرم وسط او مغزت کنن که دیگه اول نشی تو اخرم نیستی چه برسه اول
در مورد داستان بگم این داستان نبود و شباهت به خاطره میادت اینجا جای داستان نوشتن نه خاطره پس لطفا دیگه ننویس… … .
اگه یه بار دیگه کس شعر بنویسی شروع میکنم به فحش دادنت

0 ❤️

323385
2012-06-30 05:15:20 +0430 +0430

خوب بود. ازین جهت میگم خوب بود چون داستانهای قبلیت رو خونده بودم و میدونم که این داستان با اونچیزی که همیشه توی ذهنته خیلی فاصله داره. به نظر میرسه که انتقادات بعضی از دوستان کار خودش رو کرده باشه چون خیلی کوتاه و خلاصه تقریبا سکسی ترین داستانت رو نوشتی. خیلی راحت و سریع رفتی سر اصل موضوع. البته چون ادامه یک داستانی که توضیحاتش رو قبلا دادی نوشتی نیاز به حاشیه نداشت. فضاسازیت و توصیفاتت از صحنه های سکسیت خیلی خوب و جذاب بود. هرچند من توی این داستانها دیگه دنبال اینجور صحنه ها نیستم و یه جورایی با نوع نگارش و موضوع داستانش بیشتر حال میکنم. ولی فکر کنم پاستیل خورها و اونهایی که اثرانگشتشون کف دستشون رو از دست دادن خوششون اومده باشه…
به شخصه منتظر روژان هستم اون جا واسه کار زیاد داره…

0 ❤️

323386
2012-06-30 06:14:07 +0430 +0430
NA

khob man dastanato dooos daram ama bishtar az ina montazere dastane rojhan hastam

0 ❤️

323387
2012-06-30 07:08:39 +0430 +0430
NA

:) پری خانم خسته نباشی
اول از ادمین تشکر کنم بعد از چند وقت خستگیم در رفت دو تا داستان خوب گذاشته.در مورد داستان هم خوب بود یه داستان سکسی بدون حاشیه بود نسبت به داستان های قبلیت درون مایه کمتری داشت ولی جم و جور و خوب نوشتی و میدونم از بس انتقاد کردن کوتاه بنویس سعی کردی زیاد شاخ و برگ ندی در مجموع خوب بود. از شخصیه داستانت خوشم میاد کلااز ین مردها که جذبه و تحکم تو حرف و رفتارشون هست خوشم میاد حتی اگه کتک هم میخوردی بازم سکس باهاش لذت داشت.منتظرادامه داستان روژان هستم
موفق باشی

0 ❤️

323388
2012-06-30 14:22:05 +0430 +0430

اوووففففففف باز هم بنویس. . . . . . . . . . . . . . .
عجب سکس خفنی بود. البته طولانی نبود ولی باحال بود. صحنه ها دلربا و دوست داشتنی و حشری کننده بود. دستتون درد نکنه. حالا با این کماندو چکار کنم امشب؟ باز هم بنویس. البته با این بحثی که بینتون پیش اومد معلومه که پارسا هم از زندگیت میره بیرون. همون بهتر که بره. ولی تو باز هم بنویس.

0 ❤️

323389
2012-06-30 14:49:25 +0430 +0430
NA

Khub bud… Bar khalafe bazi dustan man tarjiham ine ke age nemituni be mozue jadidi bepardazi ya laghal mozuate matrah tu jame’e ro az didgahi ke digaran nemibinan bayan koni hamun behtar ke matnet mozue khassi nadashte bashe… Faghat sex bud vali sexesh vaghan khub bud va nokteye mohem inke tu har dastanet sexe motefaveti ro tarif mikoni, sexe hich dastanit shabihe ghabli nis…in kheyli khube

0 ❤️

323390
2012-06-30 14:53:23 +0430 +0430
NA

داستانت خوب بود پری خانوم اما از نوشته های قبلت یه خورده ضعیف تر بود میتونستی بهتر از این بنویسی. :)
به هرحال خسته نباشی عزیز

0 ❤️

323391
2012-06-30 15:04:14 +0430 +0430
NA

مافیا باند
دوست عزیز واقعا نقد عـــــــــــــالی، دقیق و موشکافانه ای نوشتید. به خاطر داشتن همچین هنری به شما تبریک میگم. شخصا از خوندنش لذت بردم. :) امیدوارم مثل داستان شب زفاف، پریچهر هم بیاد و از داستانش دفاع کنه.

0 ❤️

323392
2012-06-30 16:28:57 +0430 +0430
NA

واااای پری جون عالی بود عزیزم مثل همیشه قشنگ توصیف کردی گلم.اونجاها که از بوی اودکلن میگفتی واقعا واسم خوشایند بود چون برام قابل درک و خاطره انگیزه آخه منم وقتی با عشقم هستم این حس خوب رو تجربه میکنم

0 ❤️

323393
2012-06-30 16:52:57 +0430 +0430
NA

مافیا شما چه نکته سنجی!منم مثل بلانش از خوندن نظرت خیلی خوشم اومد.واسه خاطر این دید عمیقی که دارین بهتون تبریک میگم.راستش از تیکه کلامات یاد یکی از بچه های قدیمی سایت افتادم که نقد و اصلاحیه هاش محشر بود حیف که دیگه نیست :(

0 ❤️

323394
2012-06-30 17:03:15 +0430 +0430
NA

پری جان مرسی.خوب بود اما من قبلیا رو بیشتر دوست داشتم.به نظرم حواشه و توضیحات غیر سکسیش کم بود. اما زیاد مهم نیس.من اصل حرفم اینه:تو همیشه اینقد بی نظمی؟بعد این همه مدت برگشتی رو اون داستان خیلی تو ذوق زد.من که مجبور شدم دوباره داستان اولیت رو بخونم.سعی کن داستانای سریالی رو پشت سر هم بنویسی که کاراکتر ها از دست درنره. بازم مرسی

0 ❤️

323395
2012-06-30 19:26:23 +0430 +0430
NA

پری جان خوب بود
پسندیدم
ولی یه چیزی.خیلی رو عصابه این که هر دفعه
دو کیلومتر از تیپی,که زدی تعریف میکنی
در ضمن این داستانت اصلا هیجان نداشت
فقط سکس بود
با توصیف خوب
بازم تشکر,ولی چنگی به دل نزد

0 ❤️

323396
2012-06-30 22:08:21 +0430 +0430

کی بود میگفت پریچهر دنیا بی تو هیچه منم همونو میگم :D
پری الهی ور بپری عنصافن خیلی خوب نوشتی دخدر اما خعلی خوب نبود! ینی نسبت به داستانای قبلیت یه کوچول ضعیفتر بود ولی خو همینشم از سر شهوانی زیادیه :P
میگم مافیا تو هم عجب حوصلت میشه. طومار نوشتنت منو یاده مکسی کس مغز میندازه ;) عوضش تو حرفاتو لااقل میشه فهمید اما اون بوزینه خودشم نمیفهمید داره چی بلغور میکنه کس مشنگ :D

0 ❤️

323397
2012-06-30 22:12:13 +0430 +0430
NA

felan ke systeme zede goluleye spam khefte ma ro chasbide vel nemikone ke be 4 ta comment makhsusan in Mafia javab bedam

0 ❤️

323398
2012-06-30 22:16:54 +0430 +0430

پریچهر چرا از ادمین نمیخوای بهت vip‏ بده تا اسپم یخه تورو بیخیال بشه؟! ادمین نمک نشناس نیس بچه خوفیه اگه ازش بخوای بهت میده چون هرچی باشه چندتا داستانه تر و تمیز نوشتی این حق مسلمه توئه ;)
از همین تریبون خطاب به ادمین اعلام میکنم اقدامات لازم را مبذول دارید! :)
با تشکر از طرف:
مارشال… :D

0 ❤️

323400
2012-07-01 02:32:11 +0430 +0430
NA

خدا پدر و مادر ادمین رو بیامرزه که کار ما رو راه انداخت و خفت ما رو از دست اسپم درآورد :)
حالا بریم سر وقت این جناب مافیا

از دست تو Mafia band که انگار تا دهن منو صاف نکنی ول نمیکنی ;)
قربون دست و روی نشستت این پری خانم وقتی دوست پسر داشت یا به قول شما معشوق (سینا تو داستان به پریچهر بگو منو ببخشه) فقط با همین دوست پسر جونش میپرید که بعد هم نامزد کردن بعد از به هم خوردن نامزدی با دکتر جونش (تو داستان شب پریچهر و آقای دکتر) ریخت رو هم بعد از دکتر هم با فرهاد ازدواج کرد (داستان شب زفاف پریچهر) و سه سال زندگی کرد تا این که شوهر جونش معتاد شد و طلاقش داد و بعد از مدتی با این مهندس کس مشنگی که شما بهش خیلی عنایت داری آشنا شد.
حالا کجای این رابطه ها جندگی و هرزگیه؟! اگه پری مرد بود و هر بار که رابطه اش با یه زنی تموم میشد با زن دیگه ای میپرید اشکال نداشت؟! آدما باید اگه دوستی یا رابطشون با جنس مخالف به هر دلیلی به هم خورد تا آخر عمر خودشونو از هر رابطه دیگه ای محروم کنن؟! یا فقط باید برم شوهر کنن؟!
ضمنا این منهدس کس مشنگ داستان ما جزو نوادره شک نکن. حواسش خیلی جَمعه و از رو پدرسوختگیش تو راند دوم از پری حرف کشید ;) دقت نمیکنی همین میشه دیگه ;)

0 ❤️

323401
2012-07-01 02:36:54 +0430 +0430
NA

از همه کامنتای موافق و مخالف هم ممنونم
از نوشتن این داستان و غالب کردن سکس به قصه، هدف خاصی داشتم و همونی هم که میخواستم شد ;)
ظاهرا وقتی سکس به قصه غالب میشه تعداد معترضا بیشتر میشه بنابراین حالا با خیال راحت کار خودمو میکنم و بقیه داستان روژان و قسمت آخر این داستان رو مینویسم. (لطفا حرف از توازن بین سکس و قصه نزنین که برقراریش کار حضرت فیله و هر کی بهتر میزنه بستونه بزنه ما بخیل نیستیم ;) )
این داستان هم نوش جون همه به خصوص جماعت محترم پاستیل خور دست به تنبون ;)
یه قدری هم به نویسنده حق بدین گاهی وقتا بخواد از قصه فاصله بگیره و بزنه تو یه خط دیگه.

1 ❤️

323402
2012-07-01 02:44:41 +0430 +0430
NA

ZimZex
خدا رو شکر که پسندیدی و این دفعه با لودر از این ورا رد نشدی ;)
فقط نمیدونم چی جوری یه پاراگراف رو دو کیلومتر حساب میکنی؟!
با لودر حساب کردیا ;)

1 ❤️

323403
2012-07-01 03:35:36 +0430 +0430

اتفاقا نوشته های طومار مانندش منو هم یاد مکس ماهونی میندازه. چندبار هم خواستم بگم ولی گفتم الان میگن دارن شانتاژ میکنن. ولی حالا کن هم قماشان یکدل و یکزبان هم اقرار به این موضوع کردن گفتم که دنبالش رو بگیرم تا خشک نشده. البته اون یارو مکس ماهونی یه چندتای مرید و هواخواه داشت طفلکی ولی این یارو به جز چندنفر که از یه اغل نشخوار میکنن کسی کاریشون نداره. هرچند خیلی طول میکشه که بخواد با این ای دی هم حلقه ی مریدانی چون شیخ خشتک دریده دور خودش جمع کنه…

0 ❤️

323404
2012-07-01 05:48:51 +0430 +0430

نمیگم داستانت بده چون میدونی که همیشه پای داستانات کامنت گذاشتم و ازش تعریف کردم اما یه جورایی شخصیت پریچهر داره بیمزه و تکراری میشه داستانت شده تکرار مکررات تعریف از زیبایی پریچهر رژ قرمز تند ترکیب قرمز مشکی لباسها غش و ضعف رفتن واسه عطر طرفت و یه سکس یا روال داستانتو عوض کن یا یه شخصیت دیگه بساز داستانهای پریچهر دیگه خوندن نداره

1 ❤️

323405
2012-07-01 08:24:28 +0430 +0430
NA

توعاشق نیستی یه جنده به تمام معنا که فقط میخواد ارضا بشه ولی خوشم اومد خوب میکنندت و جرت میدن

0 ❤️

323406
2012-07-01 09:34:47 +0430 +0430
NA

داستانت خوب بود پریچهرجون.ولی قدیما یه چیز دیگه بود.منظورم سال32هستش. این داستانتو زیاد دوس نداشتم.قسمت اول همین داستانت خیلی قشنگ بود.اینکه تو همه ی داستانات از رنگ بند کفش شروع میکنی و همینطور میای بالا و از مدل مو وآرایشت میگی خوبه به تجسم خواننده درمورد یه دختر زیبا کمک میکنه ولی دیگه خیلی تکراریش کردی.تو همه داستانات از این تکنیک استفاده کردی.دیگه اینکارو نکن.ولی یه نقطه قوتی که داستانات داره اینه که سکس رو خیلی خوب توصیف میکنی.توجه مینمویی؟؟؟!!!موفق باشی دخترم!

0 ❤️

323407
2012-07-01 11:32:44 +0430 +0430

اتفاقا تو گوه خوردی یاد مگس افتادی ویلی فاک کس نگو از روی گوه منم اسکی نرو پسرم یه وخت دیدی لیز خوردی کله پا شدی توش اونوقت گهم چه خشک باشه چه نمور جفتش دوتاس در هردوحال گوهی میشی :P
پس اگه میخوای بیشتر ازین نرینم بهت برو تو طویله ات افسارتو با سم خودت ببند به أخیه
J)
کس مغز یارو کاربریش سن باباته اگه میخواست مثل شما اسکولا دنبال باند بازی و مریدی گری باشه تاحالا نصف شهوانی نوچه اش بودن ابله :D
این کونی بازیا راسته کاره خودتونه چلغوز معلومه کونت بدجوری سوخته اوشون فشم
:bigsmile:

0 ❤️

323408
2012-07-01 11:36:55 +0430 +0430

پری دیدی گفتم ادمین بچه باحالیه اگه بهش بگی کارتو را میندازه ;)

0 ❤️

323410
2012-07-01 12:14:10 +0430 +0430
NA

پری جون سلام.خودت میدونی که من کونم گشاده داستان طولانی نمیخونم ولی دیدم که همه خوششون اومده فهمیدم داستانت مثل قبلیا قشنگ بود. در کل خسته نباشی

0 ❤️

323411
2012-07-01 13:30:40 +0430 +0430
NA

به قول دوستمS-Fحس میکنم الان دقیقا رویه نک برج میلاد نشستم…
اخیششش چه باد خنکی میاد…
جاتون خالی!!!
ازین جا که هستم میتونم کل تهرانو زیر خایم ببینم!!!
ادمین ، هر چی ویروسه،هرچی کرمه،هرچی تروجانه تو این سیستم ضد اسپم تخمیت…
کدوم کسمشنگی واست برنامشو نوشته؟
نه جون من بگو
اصلا معیارش واسه اسپم کردن پست من واسه این داستان چی بود؟
پریچهر شرمنده کلی کون خودمو پاره کردم تا یه کامنت قشنگ واسه داستانت(که الان فهمیدم واسه فهمیدن ذایقه ما بچه هایه شهوانی نوشتی تا بفهمی که دوست داریم سکس تو داستان غالب باشه یا اتفاقات اکشن!!!)نوشتم ولی الان فهمیدم که اسپم شده…
در کل بخوام یه نظر کوتاه بدم میگم معمولا واسه داستانات زیاد زحمت میکشی چه از جنبه املایی و چه انشا و نگارشی…
به نظرم همون که فهمیدی ما از تو یه سکس داستانی نمیخوایم فقط میخوایم یه داستان با فراز و نشیب از زبون تو بشنویم درسته فقط همین…

اگرم به فکر بیلیارد بازایه سایت هستی سکسم چاشنیه داستانات بکن ولی از حد حوصلم دیگه زیاد نشه ، پلیز…
به نظرم بهترین اثری که خلق کردی روژان بود که اخرشم نگفتی معنیش چیه پس همونو ادامه بده.
بدرود
®

0 ❤️

323413
2012-07-01 14:02:07 +0430 +0430
NA

پریچهر خانم یکروز ایران آزادی میاد من همه داستاناتو به اسم خودم چاپ میکنم بعدا نیای بگی نمی دونم مال من بود خوابم برد رایمو دزدیدند یه نره صد بهت دادم نوش جونت گوشت بشه به تنت بره داستانت اون بالابالاها

0 ❤️

323414
2012-07-01 19:42:25 +0430 +0430
NA

Man hosele kos lisi to ro nadaram
Dastanet sexye hast ke hast amma vagheyat ine ke to ye harzei ke ta hasharet zad bala be hashem afqanio jasem kheshtak pare ham kos midi
To in hame dastani ke neveshti be 193 nafar kos dadi hala baghi bian kos lisito bokonan man mundam chera har kos nanei inja dastan minvise khodesho sinderela farz mikone? Boro gomshu enqad az khodeto un heykle qenaset tarif nakon ke kheyli hal beham zane
Jende oskol

0 ❤️

323415
2012-07-02 01:41:28 +0430 +0430
NA

Angry Bird
روژان یک کلمه ایرانی با ریشه کردی است. روژان جمع کلمه روژ، به معنی روز است. روژان مترصد معنی رزق و روزی و روشنایی نیز می باشد. در بعضی متون کهن به معنی آفتاب نیز استفاده شده است. از دیر باز در حاشیه الوند، کرد ها دختران چشم رنگی خود را روژان نام گذاری می کردند.

این تعریفیه که تو لغت نامه آنلاین دهخدا اومده.
خودم هم داستان روژان رو بیشتر از پریچهر دوست دارم. همین روزا پریچهر رو تموم میکنم و از روژان مینویسم.

1 ❤️

323416
2012-07-02 02:09:13 +0430 +0430
NA

برادران و خواهران همیشه در صحنه ای که به نویسنده (البته فقط به نویسنده های زن!) انگ جندگی و هرزگی میچسبونن کی میخوان آدم بشن؟!
طرز فکر عهد بوقی داره خفشون میکنه و کاری هم از دستشون بر نمیاد جز منفجر شدن
اول و آخر داستان که دستشون تو تمبون مبارک خودشون و بغل دستیشونه نمیدونم کی وقت میکنن با مغز فندقیشون در مورد نویسنده قضاوت کنن!

جنده و هرزه به نویسنده ای که فرض میکنین بر اساس اسمش و گفته های خودش زنه و داستان هایی رو مینویسه که فرض میکنین اتفاق افتاده، نمیگن
جنده و هزره به زن و مردی میگن که دماغ بزرگشونو تو زندگی مرد زن دار و زن شوهر دار میکنن و با پرچم کردن دستاویزهایی مثل دین و صیغه تن به هزار جور کثافت کاری میدن.

0 ❤️

323417
2012-07-02 02:10:20 +0430 +0430
NA

shadi jojo انقدر شیطونی نکن ;)

0 ❤️

323418
2012-07-02 03:33:08 +0430 +0430
NA

داستان قشنگی بود…
دمت گرم
من یه پسر 20 ساله تنهام از اصفهان اگه دختر یا زن باحال و با معرفت هست پیام بده

0 ❤️

323419
2012-07-02 03:37:08 +0430 +0430
NA

…داستان قشنگی بود…
دمت گرم…
من یه پسر 20 ساله تنهام از اصفهان اگه دختر یا زن باحال و با معرفت هست پیام بده

0 ❤️

323420
2012-07-02 04:58:12 +0430 +0430
NA

ببین مافیا پری خودش هم گفت که نوع و جنس این عشق فرق میکنه
علاوه بر اون این احساس رو اونم از جنس دیگه بعد از حدود 5 سال تجربه کرده (یعنی بعد از مدتی که تحت درمان بوده و با توجه به شرایط روحیش به دکترش علاقه مند شده و بعد از اون هم تن به یه ازدواج ناخواسته داد و با گذشت 3 سال نتونست عاشق شوهرش بشه) بنابراین فاصله زمانی کم و اندک زمانی که قیدش میکنی محلی از اعراب پیدا نمیکنه و نمیشه عشق پری رو زیر سوال برد.
مطمئنا 3 سال زندگی مشترک چوب حراج زدن به تن نیست و مدتی هم که با دکترش ارتباط داشته حاصل عدم تعادل روحی این آدم اونم بعد از خودکشی بوده و زمانی که بهبود پیدا کرده به راحتی رابطه با دکترش رو کنار گذاشته و زندگی جدیدی رو شروع کرده.
برای پیدا کردن احساس جدید نسبت به پارسا این آدم بعد از گذشت چند سال و شکست های پی در پی به اندازه کافی پتانسیل و انگیزه داشته و نمیشه انتظار غارنشینی ازش داشت.
ضمنا جدا از این مسائل برآوردن نیازهای جنسی که هیچ کس فاقدش نیست نمیتونه عشق طرف رو زیر سوال ببره.
با قسمت دوم کامنتت تا حدودی موافقم و طبیعتا مردا در عین حال که عاشق زن یا دوست دخترشون هستن، دست رد نه به سینه سکس با زن دیگه ای میزنن و نه به موقعیت کاری و اجتماعی خوب پشت میکنن.
اما در مورد تصورات سکسی مردانه عده ای که تعهدشون رو زیر پا نمیذارن نظری ندارم. اگر اینطوره که میگی واقعا ناراحت کننده است.

0 ❤️

323421
2012-07-02 05:39:56 +0430 +0430
NA

مافیا باز گیر دادیا ;)
قسمت اول، داستان اولین سکس پریچهر و پاتریس لومومباست که از دانشگاه رفتنش شروع شده یعنی حول و حوش 18، 19 سالگی ;)
بعد به ترتیب:
به پریچهر بگو منو ببخشه
شب پریچهر و آقای دکتر
شب زفاف پریچهر
سکس پریچهر و مهندس برج زهرمار
پریچهر و شام با طعم سکس
قسمت آخر هم در حال نگارشه
زدی پری رو حاج خانوم کردی رفتیا بی انصاف :(
دقت نمیکنی همین میشه دیگه ;)

0 ❤️

323422
2012-07-02 06:06:33 +0430 +0430

خوشم میاد یه سیخ یهش میزنی، دوصفحه بع بع میکنه…

0 ❤️

323423
2012-07-02 06:32:31 +0430 +0430
NA

از داستانت خوشم میاد
100 میگیری
دنبال پایان خاصی نیستی فقط اون چیزی ک لازم هس رو ب خواننده القا میکنی
بیشتر بنویس
من داستان روژان رو ب شدت دوس دارم
از شخصیت سالار خیلی خوشم میاد
خسته نباشی پری جان

0 ❤️

323424
2012-07-02 06:37:51 +0430 +0430
NA

سیلور فاک جون آفرین تو از نسل جوونهای غیوری ممنون که حرف بابا بزرگ رو به تخم چپ نداشتت هم حساب نکردی. میگم سیلور این جریان سانتیمانتالیزم چی بوده بالاخره؟

0 ❤️

323425
2012-07-02 06:38:40 +0430 +0430
NA

سلام داستانت باحال بود
ولی نمیدونم یه حسی بهم میگه :
شما پسر تشریف دارید و دارید داستان مینویسید
شــایدم کپی باشه
خدامیدونه
از اسم سـالـار خوشم میاد
چون اسم عشق منم سالـار !
موفق بـــاشی!

0 ❤️

323426
2012-07-02 06:49:00 +0430 +0430
NA

جریان سانتی مانتالیسم چیه ورد زبون همه شده؟؟
این یارو سیلور چش شده داره پاچه میگیره؟!!!

0 ❤️

323427
2012-07-02 09:23:07 +0430 +0430

عرض نکردم یه سیخ بزنی دوصفحه بع بع میکنه… البته مثل اینکه ای دی هاشون داره زیاد میشه جوجه یه روزه هاشون سر از تخم دراوردن. حالا چرا از کیر کفتارپیر بالا رفتین لااقل یه حرکت جدید میزدین. شما که ماشالله دایره لغاتتون از چندتا فرهنگ لغت هم بیشتره فکر نکم پیداکردن یه اسم ای دی کار سختی بوده باشه…
برادر ایراندخت شما خودشو ناراحت نکن نهایت از پاچه گیری به پاچه خوری میفتیم و چند وقت بعد هم مثل جوجه یه روزه با یه ای دی جدید میایم اینکه کاری نداره…

0 ❤️

323428
2012-07-02 11:19:36 +0430 +0430
NA

عجب !!!
[quote=Silver_fuck]بیخیال داداش گوش اگر گوش منو ناله اگر ناله ی توست، البته انچه به جایی نرسد فریاد است…[/quote]
قسم عباس رو بقبولیم یا دم خروس :)

0 ❤️

323429
2012-07-02 16:48:27 +0430 +0430

بلانش جون این یارو یه گوهی خورده تو چرا باورت شد؟ ;)
باو این جماعتو من میشناسم الاغتر از اینا خودشونن به مولا :D
اینو الان به پوزش افسار زدن هرجا سخن از بگا رفته هاست نام سیلور آنجا میدرخشد :D
مافیا عنصافا از سیاستت خوشم اومد داداش ;)
خوشم میاد به کیرتم حسابش نمیکنی
لـــــــــــــول
بیچاره ازینکه سگ محلش کردی بدجوری دنبه سوز شده :D

0 ❤️

323430
2012-07-02 20:18:14 +0430 +0430
NA

داستان خوب بود. کامنتها هم انصافا خوب بود.

مرسی از همه که با ایجاد این فضای خوب :D باعث شدین چند دقیقه ایی بخندیم و شاد باشیم.

حالا داستان رو ول کنیم چه حیف شد ایتالیا باخت . البته ریدن با اون بازی کردنشون گل دوم رو هم که خوردن واقعا ریده شد توی روحیه تیم :(

0 ❤️

323431
2012-07-03 03:49:27 +0430 +0430
NA

من خودشو ناراحت نکردم شما به فکر خودت باش که با اینهمه واق واقت کسی محل سگ بهت نذاشته…;)

0 ❤️

323432
2012-07-03 04:15:24 +0430 +0430
NA

سلام به همه شما دوسدان شهواني

0 ❤️

323433
2012-07-03 05:43:52 +0430 +0430
NA

hiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiii

0 ❤️

323434
2012-07-03 08:18:56 +0430 +0430
NA

:love: پریچهر جون کلا باحاله داستاناتــــــــــــ

0 ❤️

323435
2012-07-05 04:16:00 +0430 +0430
NA

pari dastanat 20 hamishe hal kardam bashun alie alie bud man k khosham umad

0 ❤️

323436
2012-07-08 20:04:44 +0430 +0430
NA

روشن فکرانِ از دوله عمو بالا برو !!

0 ❤️

323440
2012-07-17 16:44:41 +0430 +0430
NA

من نمیفهمم اینجا سایت سکسیه یا فش خونه ؟؟
طرف داستانو نخونده در دهنشو باز میکنه ادب بابا ننشو میریزه بیرون
حالا هر چقدر داستانا دروغ و پوچ باشند دلیل نمیشه اینطوری حرف بزنین
خیلی گستاخو بد دهنید همتون.
خیر سرمون اسممونو گذاشتیم ایرانی ولی یک پاپاسی غیرتو فرهنگ ایرانی نداریم.
شرم !!!

1 ❤️

323441
2012-07-21 02:12:53 +0430 +0430
NA

داستانت خیلی باحاله از بین تمام داستانا من فقط از این خوشم اومد اینو واقعا راسته راست گفتم.من عاشق این جور مرد ها هستم متاسفانه دوست پسر من اصلا اینطوری نیست همه چیزش خیلی خوبه وقتی میبینمش محوش میشم ولی اصلا این شخصیت پارسا رو که جدیه نداره و این یکم برای من ناخوشاینده البته خیلی کم.سکس پری و پارسا به نظر من فوق العاده لذت بخش بود.

0 ❤️

676494
2018-03-07 20:16:07 +0330 +0330

گفته بودم که عالی هستی دختر لااایک

0 ❤️