پسری از روستا (۳ و پایانی)

1399/12/02

...قسمت قبل

دوستان عزیز سلام
با تشکر ویژه از رضا عزیزReza_sd77که خیلی داستانهاش رو دوست دارم
راستش داستان من در دو قسمت تمام شده بودولی چون عضو سایت نیسم نمیتونم کامنت بنویسم لازم دونستم توضیحی بدم.قبل از هرچیز از همه دوستان چه اونا که حمایت کردن چه اونا که انتقاد تشکر میکنم .ادعایی برای نویسندگی ندارم . ولی چیزهایی که توی ذهنم میگذره رو مینویسم.نپذیرفنتش هم مشکل شماست و من احترام میذارم. بنده نزدیک به 50 داستان توی این سایت دارم که در خیلی هاشون حتی از نام های دیگه استفاده کرده ام . همه داستانها من بر گرفته از یک خاطره یا روایت است که من کمی بهش پر وبال دادم وتقریبا هشتاد درصدش ربطی به واقعیت نداره .این داستان هم همینطور،این داستان بر اساس زندگی واقعی دوست عزیزی است که در این داستان بنام سعید معرفی شده ((اجازه ندارم اسم واقعیش رو بنویسم ))هست.این داستان در سال 1369اتفاق افتاده .خانواده پریا که به علت تصادفی دیگر قادر به بچه دار شدن نیستند .بعد از دیدن هوش وپشتکار سعید اون رو زیر بال وپر خود میگیرند و توی خونه وزندگیشون میپذیرند .وهمین هم باعث کمک به رشد وترقی سعید شد.در سال 76سعید وپریا ازدواج کردند و از ایران مهاجرت کردند. بازهم تاکید میکنم اصراری برای پذیرفتنش ندارم !چون مخاطب همین داستان فقط سعید،شاه ایکس یا رضای عزیز نیست وحداقل 1000 نفر دیگه هم این داستان رو میخونن ممکنه خوشش بیاد ممکن هم هست نه .پس برای سلیقه یک یا 20 نفر نمی نویسم .توی همین داستان میگم حقوق 90 روز یک کارگرشده18هزار تومان .بعد دوستمان آمار وارقام امسال رو روایت میکنه !مگه حقوق امسال ماهی 6هزار تومنه!؟میگم پریا گوشه خونه نشسته داره درس میخونه !!!خوب یعنی اینکه اگر معلم خصوصی هم بوده نمیخواستن بگیرن وقاطع قید شده :سعید توی درسا به پریا کمک کن !!مگه الان کسی که دانشجوی سال اوله برای کمک تحصیلیش کلاس خصوصی نمیگیره.بهش میگن برو، ما میخوایم پزشک بیکار بگیریم ؟شما وقتی حشری میشید ویکی دم دستتتون میاد میگید بچه کجایی؟چون پایین شهری یا دهاتی هستی برو؟
به همین راحتی بهانه برای سفسطه گری هست اگر طرف نخواد بپذیره جلوی چشمش هم که سکس کنی باز میگه نمیشه .
خدا کنه بتونیم بدون توهین به هم انتقاد کنیم وبه افکار هم احترام بذاریم .

یاسمن در فرصتی مناسب زهرش رو ریخت و گاز آب داری از دستم گرفتم
درد وحشتناکی پیچید توی دستم ولی از ترس چیزی نگفتم.همین که باز هم توی خونشون بودم و آبروم رو نبرده و به دردسر ننداخته برام کافیه .اشک جمع شد توی چشام . یاسمن که انگار دلش سوخته بود .با لحنی آمیخته با ترحم و حرص،گفت ،منم او ن روز دردم گرفت با وحشی بازی تو !!! حرفی نمیزدم . لعنتی انگار دندوناش زهر داشتند به اندازه یک سانت از جای دندوناش هم قرمز شده بود و تیر میکشید .دوتا سوال براش نوشتم و رفتم دستشویی و دستم رو گرفتم زیر آب تا کمی آروم شد. دلم میخواست فرصتی دیگه گیر بیارم وچنان بکنمش که زمین رو گاز بزنه !!!دختره کونی عوضی!!انگار من به زور کردمش!!
وقتی بر گشتم دیدم مامانش دراز کشیده روی مبل و با گوشی بیسیم داره صحبت میکنه .یاسمن عوضی ،سوال ها رو درست جواب داده بود. دلم پر بود از دستش (عجب خری هستی بگیرش به زبون وسیر بکنش!چرا مثل بچه ها ادا اطوار در میاریی)بلند شدم با خدا حافظی رفتم سمت در .مامانش به طرف گفت یک لحظه گوشی و بعد به من گفت ،آقا سعید ما سه روز نیستیم روز یکشنبه بیا !! توی دلم گفتم به جهنم کاش دخترت بمیره . برگشتم با غیظ به یاسمن گفتم یکشنبه از صفحه فلان تا فلان امتحان میگیرم و رفتم . خوشبختانه تا دوسه روز ندیدمش ،کمی آروم شدم و بعدش هم تا چند روز از کرم ریختنش خبری نشد .
خوشبختانه روز ششم شهریور دوتا امتحان پریا تموم شد و خودش که میگفت خوب امتحان داده . در اصل هم پریا برام مهم بود و یاسمن هم پولم رو بگیرم نمیخوام ریختش رو ببینم .اما این وسط یک مشکلی بود !!!
اونم مزه سکسی بود که چشیده بودم. و دیگه نمی تونستم بی خیال شم .دیگه با دیدن هر صحنه ای کیرم راست میشد و مدام خودش یا مامانش رو دید میزدم .نیازی هم به دزدکی دیدن نبود خودشون هم با رعایت نکردن کمکم میکردند .بعد از چند روز انگار یاسمن دوباره حشری شده بود .3 روز قبل از امتحانش که رسیدم خونه شون ،دیدم یاسمن نشسته پشت میز ناهار خوری داره یک پیاله بستنی میخوره و از اون خندهای شیطنت آمیز روی لبشه . پرسید بستنی میخوری؟گفتم نه . راستش دیگه خیلی هم میل به کمک کردن بهش نداشتم .و فقط بخاطر پولی که براش دندون تیز کرده بودم میرفتم .
بی شعور یک مسئله رو بهانه کرد که توضیح بدم براش،که معلوم بود دروغه چونه روزهای قبل ازش امتحان که گرفتم مشابه همین سوال رو جواب داده بود .ولی خوب برای همین، قرار بود بهم پول بدن .اومد نشست کنارم دیگه مطمئن شدم که باز میخواد کرم بریزه !کمی توضیح دادم.که دوباره دستش رو زیر شکمم حس کردم .هم منتظر بودم، هم میترسیدم دوباره سگ بشه!
خوب زورم ازش بیشتر بود و در حالت نرمال میتونستم حالش رو جا بیارم ولی اینجا خونشون بود ومنم مثل چیز ازمامانش میترسیدم .چون تهدید میکرد به مامانش میگه ! پرسیدم مامانت کو ؟گفت رفت بیرون !!دستش رو انداختم اونور و با غیظ گفتم .نکن!ولی واقعا حشری شده بود انگار نه انگار هفته پیش چطور جیغ میکشید .باز آدم نشده !!با سماجت یاسمن باز داشتم تحریکش میشدم .وچشمام رو بسته بودم که این جری ترش کرد ودستش رو کرد توی شلوارم .قطعا تهدید کار ساز نبود و باید به شکلی دیگه بهش می گفتم کوتاه بیاد به حالت ملتمسانه گفتم نکن یاسمن باز دردت میگیره !در کمال پررویی گفت نمیخواد بکنی !! من برای تو میخورم تو هم برای من لیس بزن .داشتم شاخ در میاوردم این چیزا رو از کجا میدونه و یا دیده ؟مگه برا من بخوره آبم میاد یا من کوسش رولیس بزنم اون ارضاءمیشه؟؟؟؟
توی این زمینه یاسمن معلم من بود !گفت :صندلی رو برگردون اینور .برگشتم پشت به میز ونشستم .یاسمن نشست روی زمین بین دو تا پام و زیپ شلوارم رو کشید پایین و کیرم رو که حالا دیگ سفت شده بود کشید بیرون و یکم فشارش داد و کرد توی دهنش،گرمی دهنش و آبی که کیرم رو خیس میکرد عجب حال خوبی میداد .فقط میکردتوی دهنش و در میاورد .لباش رو که سفت میکرد احساس میکردم کیرم توی کونشه ولی گاهی دندونش که میخورد بهش حالم بد میشد. چشام رو بسته بودم و داشتم کیف میکردم که یک باره صدای بسته شدن در حیاط اومد .همه چیز پرید باترس و بدوبدو خودمو مرتب کردم نشستیم پشت میز مامانش اومد تو سلام کردم جواب داد و رفت بالا .بد تو حالم خورد سریع رفتم سمت دستشویی و خودم رو خالی کردم وبرگشتم .
دیگه نه فرصتی پیش اومد ونه اتفاقی افتاد .روز 15 شهریور کارم باهاشون تموم شد وخوشبختانه پریا هر سه درس رو نمره خوبی گرفت و یاسمن هم با نمره 13 قبول شد .طبق قول مامانش15هزار تومان بهم دادند .اما عمو خسرو وخاله نسرین و پریا ،کل زندگیم رو به دادندو شدند خانواده جدیدم .سه سال باقی مونده از دبیرستانم رو ساکن همون اتاق بالا شدم وزمانهای بیکاریم هم در مغازه فرش فروشی عمو خسرو شاگردی میکردم .خوشبختانه دیگه هیچ وقت یاسمن رو ندیدم.
پایان

نوشته: سعید


👍 52
👎 3
30801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

792799
2021-02-20 01:00:11 +0330 +0330

زیبا مثل قسمتای قبل .

4 ❤️

792806
2021-02-20 01:15:38 +0330 +0330

لایک دوست عزیز ❤️

3 ❤️

792820
2021-02-20 01:42:31 +0330 +0330

خوب بود

2 ❤️

792831
2021-02-20 02:18:07 +0330 +0330

قوه تخیل بالایی داری ولی دیگه یه دستی تایپ نکن دمت گرم

1 ❤️

792840
2021-02-20 02:37:19 +0330 +0330

خوب بود .

1 ❤️

792935
2021-02-20 19:48:18 +0330 +0330

عالی بود دستت درد نکنه.
واقعا وقتی آدم یه نوشته خوبی رو که میخونه؛خیلی حال میده

1 ❤️

792965
2021-02-20 22:13:33 +0330 +0330

نخوندم داستانتو ولی از همینجا کیرم دهن شاه ایکس😄

2 ❤️

793168
2021-02-21 22:10:33 +0330 +0330

بایدترتیب هم یاسمن وهم مامانشوباهم میداد تا ازهرنظرتامین بشه

0 ❤️

914696
2023-02-11 15:31:48 +0330 +0330

در کل خوب بود سعید. با توضیحاتت دیگه منتقدین قسمتهای قبل غلاف کردن. حداقل میتونستن بیان ی عذرخواهی بکنن بابت اشتباهشون 😁 😎

0 ❤️