پسری که قیافه خوبی نداشت

1401/03/28

سلام من ناصرم اهل یکی از شهر های شمالی . من از بچگی شیطون بودم و همه من میشناختن منو واسه همین کسی بم پا نمیداد حالا چرا پا نمیداد ؟ خب معلوم بود من نه قیافه خوبی داشتم نه وضع مالی خوب نه جذاب بودم نه کیوت و نه هرکصشعر دیگه وضع مالی مونم کیری بود شرافتن 😂 تازه پدرم هم با خانوادش مشکل داشت و… خلاصه هیچکس منو دوست نداشت و من تنها بودم (: بجز ۲ نفر یکی رفیقم که اسمش محمد بود و نسترن. محمد پسر عموم بود و چون پدرم با خانواده مشکل داشت اون رو یواشکی ملاقات می‌کردم و رفیق خوبی بود دوست دختر های زیادی داشت و قیافشم خوب بود پدرشم تو شرکت کار میکر و نسترن نسترن دختر خاله من بود ی دختر خوشگل مهربون که خیلی منو دوست داشت ولی به عنوان داداشش 😑 همیشه بهم میگفت تو مث داداشمی من از نسترن ۴ سال بزرگتر بودم و آخرین بار ۱۳ سالش بود که دیدمش چون خونشون تهران بود و ما پول نداشتیم بریم مسافرت منم به یه ورم هم نبود چون مشغول بودم مشغول به جق مشغول به ترقه بازی مشغول به ولگردی و… خلاصه وقتم پر بود من اولین دوست دخترم ۱۵ سالگی بود دختر همسایمون بود ی دختر که قیافه معمولی داشت ولی منع بیشعور با قیافه تخمیم فقط خوشگل پسند بودم ولی باز باهاش رل زدم چون میدونستم دوست دختر خوشگل حالا حالا ها گیرم نمیاد 😂 آخه دخترا پول میخواستن من با پولدار شدن خیلی فاصله داشتم باید از رو آخوندا رد میشدم باید درس می‌خواندم باید کنکور میدادم باید دانشگاه میرفتم و این چیز هارو من بخاطر وضع کیری خانواده از خودم محروم کردم و از ۱۷ سالگی کار میکردم پدرم هم زود مرد سکته قلبی کرد 💔 من بزرگ شدم بزرگتر تر تا شد ۲۲ سالم راستیتش اوضاع بهتر شده بود من تو ی خانواده پر جمعیت به دنیا آمدم واسه همین همه کار میکردن واسه همین وضع مالیمون کمی بهتر بود من تو ی کارواش کار میکردم و اونونقع بهم ۱۲۰۰۰۰ تومن دستمزد میدادن که خیلی بود من که ی کار دوم هم داشتم قطعات خودرو جور میکردم واسه یکی از دوستام اونم میفروخت پولش تقسیم میشد واسه همین پول زیادی دستم میومد من تونستم ی لپ تاپ بخرم خیلی خوب بود لپتاپ سیم‌کارت خوار بود و من اینترنت میخریدم فیلم دانلود میکردم خیلی خوب بود 😁 یروز داشتم تو حیاط خونمون عین دیوونه ها قدم میزدم که یهو نسترن اومد تو ذهنم از اول تا آخرین لحظات رو مرور کردم و دلم تنگ شد من ی خواهر داشتم که تو ۲۰ سالگی شوهر کرده بود اونم تو تهران زندگی میکرد و گاهی میومد سر میزد با خالم اینا رابطه خوبی داشت واسه همین ازش خواستم که شماره صفحهنسرترن رو از خاله بگیره که بم گفت چیه عاشقش شدی ؟😂 گفتم نه بابا همینطور گفت : من که تورو میشناسم ولی باشه میگیرم خبرت میکنم . راستیتش خواهرم خیلی من رو دوست داشت قبلا خیلی باهم صمیمی بودیم ولی الان کمرنگ شده بود قبلا از دوست دخترام براش میگفتم یبارم با ی پسر دیدمش پسررو بدجور زدم خودشو هم دعوا کردم یشب اومد گفت که شماره رو گرفته و بهم دادش ( اگه دوست داشتین دامش می‌نویسم)

نوشته: ناصر


👍 0
👎 11
12201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

880127
2022-06-18 01:05:05 +0430 +0430

ناموسا فازت چیه؟
هدفت از نوشتن این مطلب چی بود؟
خودت یکبار بخون ببین چیزی میفهمی از این نوشته

1 ❤️

880148
2022-06-18 01:53:17 +0430 +0430

قصه ناصر کونی شبستری نوشتی؟

2 ❤️

880153
2022-06-18 01:58:12 +0430 +0430

سلام ساقی هستم اینم نمونه کار ، خدایا بسه دیگه اخه این چه داستان شیری بود

0 ❤️

880154
2022-06-18 01:58:25 +0430 +0430

روزی صد بار با خودت تکرار کن من کصمغزم 😂

0 ❤️

880218
2022-06-18 09:27:08 +0430 +0430

ننویس

0 ❤️

880284
2022-06-18 19:00:12 +0430 +0430

چیز خاصی ننوشتی که بخ. ای دوتیکه بکنی همچین خودمونی نوشتی داستان ولی نصفه ونیمه وبه هیچ موضوعی

0 ❤️

880349
2022-06-19 02:26:47 +0430 +0430

نه دوس نداریم ننویس 😂😂😂

0 ❤️

880429
2022-06-19 14:14:36 +0430 +0430

لپ تاپت سیمکارت خوار بود؟؟😆 کسکش سیمکارت خور منظورته؟
ای ننه ی کیر خوارتو گاییدم

0 ❤️

880476
2022-06-19 21:45:01 +0430 +0430

نه تنها قیافه نداشتی بلکه یه سر سوزن عقل و شعور هم نداری
این چه خزعبلاتیه که سرهم کردی جاکش ننه کیرقاپ…
تازه منتظری بهت بگن خوششون اومده تا بقیه شو بنویسی؟!؟!؟!
سیکتیری بابا
بزن بچاک

0 ❤️