پسر مدرسه ای برده ی زوج حشری

1395/06/11

پویا هستم و 19 سالمه شاید براتون عجیب باشه اما من همیشه حس برده بودن داشتم و دوست داشتم برده یه خانم یا آقا باشم.چنباری برده تلفنی چنتا دختر بودم اما هیچی حس حضوری نمیشه خب بریم سراغ داستان من یه پسر لاغر و سفیدم بدنم مثل دختراست کاملا بی مو موها و چشام مشکی کلن خوشکلو نازم اما بیشتر مرد پسند هستم تا دختر کش.چند وقتی بود با شبکه ای تو ماهواره به نام یوروتیک تی وی آشنا شده بودم که توش پیام میذاشتن از طریق آون شبکه با زوجی آشنا شدم محبوبه 34 ساله و ناصر40 ساله گفتن که دنبال یه پسر مفعول و برده هستن که تو سکس مثل سگ باهاش رفتار کنن منم از خدا خواسته قبول کردم و گفتم من کاملا حاضرم رفتم سر قرار
قرارمون تو پارک ساعی بود نشسته بودم که دیدم یه خانم آقا به سمتم میان آقاهه که ناصر بود یه مرد جا افتاده با قد متوسط و بدن عضلانی و تیپ اداری خانمه هم که محبوبه بود یه خانم تقریبا لاغر سفید ابرو مشکی با دماغ عملی با مانتو و مقنعه مثله اینکه از سرکار اومده بودن آخه جفتشون کارمند بانک سپه بودن خیلی صمیمی بودن آشنا شدیمو رفتیم خونشون تو خیابون سرسبیل تهران یه آپارتمان 65 متری دو خواب تو یه منطقه شلوغ وقتی که رفتیم ازم پذیرایی کردن ناصر گفت محبوبه جان این بچمونو ببر آمادش کن محبوبه هم با همون مانتو منو برد تو اتاق و حسابی آمایشم کرد و آورد پیش ناصر ناصر گفت جووون عجب چیزی هستی کونی جفتشون نشستن رو مبل محبوبه گفت بچه کونی یه ذره برامون برقص منم با همه خجالت شروع کردم به رقصیدن که محبوبه بلند بلند میخندید و ناصرم گفت جووون برقص جنده منم براشون میرقصیدم محبوبه گفت چار دستو پا بیا جلوم زانو بزن منم زانو زدم ناصر بلند شد زیپشو کشید پایین و یه کیر 20 سانتی کلفت پر پشم و گذاشت رو لبام دهنمو باز کردم گفت آه بخووور و کیرشو تا ته کرد تو دهنم و تند تند میکرد تو حلقم نفسم بند اومده بود کیرشو به صورتم میمالید و خایه هایه عرق کردشو میلیسیدم همینطور که میخوردم محبوبه میگفت کیر بخور کونیی محبوبه صورتمو گرفت و چسبوند به کسش از رویه شلوار پارچه ای شلوارشو درآورد یه کس سفید با یه ذره موهایه تازه در اومده انداخت جلوم بوی کسشو از دور میشد حس کرد محبوبه گفت کسمو لیس بزن منم تند تند لیس میزدم کسشم عرق کرده بود و عرقشو میخوردم رونشو لیس میزدم و محبوبه انگشتایه دراز و سفیده دستشو که حلقه هم دستش بود تو دهنم میکرد ناصر به خانمش گفت این کونی رو یه لحظه به من غرض میدی محبوبه هم دو تا سیلی بهم زد یه کم مثل گوسفند موهامو مالید و به شوهرش گفت آره عشقم این کونده ماله تو دهنشو بگا دوباره ناصر کیرشو کرد تو دهنم ناصر گفت محبوبه طاقتم داره تموم میشه آمادش کن این کونده رو محبوبه هم گفت چشششممم محبوبه شلوارمو کشید پایین به کونم چنگ میزد با دستایه زنونشو گفت جوون چه پسری حیف قراره خیلی درد بکشی ترسیدمو کونمو سفت کردم که محبوبه خندید و گفت آخی عزیزم اگه میخوای کمتر درد بکشی شلش کن شل کردمو محبوبه به سوراخم کرم مالیدو انگشتشو کرد تو کونم همینطور داشتم کیر میخورد گفتم آیی جفتشون با هم گفتن جووون دوتا انگشتتشو کرد تو کونمو بد شد چارتا آروم ناله میکردم و کیر میخوردم کونم کاملا در اختیار محبوبه خانم بود پنج تا انگشت میزد در کونم میزد کونمو بشکون میگرفت و دردم میومدو اون لذت میبرد برم گردوند محبوبه کسشو دوباره گذاشت دهنم و ناصر از پشت کیرشو کرد تو کونم و حالا نکن کی بکن وحشیانه طلمبه میزد که موقع کس لیسیدن صورتم به جلو پرت میشد یه چیزی حدود 10 دقیقه منو وحشیانه از کون گایید ناصر به زنش گفت خانم با هم ارضا شیم اونم با صدایه حشری گفت آره خوب لیس بزن کونی زبونمو میبردم تو کسشو و تند تند میخوردم که ناصر کونمو پر آب کیر کرد همزمان محبوبه جیغ زد سرمو به کسش فشار داد و آبش اومد تو دهنم و گفت قورتش بده پویا منم آبشو خوردم محبوبه کف پاشو که جوراب رنگ پا پاش بودو گذاشت رو صورتم و از رو کسش هولم داد اونور با شوهرش رفتن لباس پوشیدن اما من با کون پاره نای بلند شدن نداشتم اون تازه شروع ماجرا بود هنوزم که هنوزه برده و سگشونم و کارایی باهام میکنن که روم نمیشه بگم…

نوشته: پویا


👍 4
👎 16
86587 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

554564
2016-09-01 21:43:42 +0430 +0430

چه بیخود!؟

0 ❤️

554569
2016-09-01 21:48:58 +0430 +0430
NA

اه اه چه چقدر کون دادن زیاد شده تو شهوانی.

1 ❤️

554574
2016-09-01 22:08:14 +0430 +0430

هزار خفت و خواری ، هزار مهنت و درد
برای لذت انسان که صد حماقت محض
بشین کنار من و بخون ترانه ی درد
برای خفت انسان ، برای حرمت عشق
کنار این همه آشفتگی کنار این همه زجر
ندیده بگیر وزن و قافیه ها
هزار حرف نگفته ، هزار حرف دل و …
به نام حد بشر بکن تو درد و دل و …
همیشه چهره ی زشت سیاه روزی ما
هزار خنده ی وحشت برای تاریکی

3 ❤️

554580
2016-09-01 22:47:47 +0430 +0430

تو یه کونی قهرمانی =)

1 ❤️

554616
2016-09-02 07:11:00 +0430 +0430

خاک بر سرت بردگی در شان یک ادم نیست

1 ❤️

554648
2016-09-02 11:42:07 +0430 +0430

تازه روت نمیشه بگی؟ ! طلمبه؟!!اگه روت میشد ک بجای نیشگون بشگونت میگرفتن!بجای سلسبیل هم نمیبردنت سرسبیل!

1 ❤️

554657
2016-09-02 13:11:50 +0430 +0430

کون داده ححالا روش نمیشه بقیشو بگه ?

0 ❤️

554692
2016-09-02 20:36:57 +0430 +0430

مستر و میسترس از نظر ما ایرانیا فقط و فقط شده زجر دادن و فش و اینجور چیزا ولی این روش از نظر من اصلا مناسب و سنجیده نیس و برای حقارت و مزه واقعی به برده دادن راهای زیادی هس بدون زجر باید این رابطه جوری باشه اون اسلیو هم واقعا لذت ببره نه اینکه از کرده خودش پشیمون بشه و افسرده بشه
کمی بیشتر راجب حساتون تحقیق کنید بعد شروع کنید هم مستر و میس و اسلیو

1 ❤️

554714
2016-09-02 22:03:48 +0430 +0430

به طرز عجیب غریب و از شانس بدت همین امروز این داستان رو برای اولین بار خوندم الان که اومدم تو سایت دیدم همون داستانیه که چند ساعت پیش تو یه سایت دیگه بود منتها به خیال خودت زرنگی کردی و اسم احسانو کردی پوریا!!!
حتی اسم محبوبه و ناصر رو هم عوض نکردی این دیگه نوبرشه…

0 ❤️

554759
2016-09-03 09:10:15 +0430 +0430

از کون دادن که بدتر نیس باقیشم بگو

0 ❤️

554826
2016-09-03 20:13:04 +0430 +0430

وجدانن انگیزه ات از زنده بودن چیه ؟؟؟؟

0 ❤️

554924
2016-09-04 14:07:48 +0430 +0430

واقعا گفته برده تلفنی؟!

0 ❤️

554948
2016-09-04 18:06:49 +0430 +0430

بسیار منی کرد و ز تقدیر نترسید
بنگر که ازین چرخ جفا پیشه چه برخاست
ناگه زکمین گاه یکی سخت کمانی
تیری زقضای بد بگشاد بر او راست
بر بال عقاب آمد آن تیر جگر سوز
وز عرش مر اورا به سوی خاک فرو کاست
برخاک بیافتاد و بغلتید چو ماهی
آنگاه پر خویش؛ گشود از چپ و از راست
گفتا عجب است این که زچوبی و زآهن
این تیزی و تندی و پریدن زکجا خاست
بر تیر نظر کرد و پر خویش بر آن دید
گفتا زکه نالیم که «از ماست که بر ماست»

0 ❤️

563084
2016-11-02 05:26:50 +0330 +0330

اینکار عالیه

0 ❤️

856653
2022-01-31 21:11:47 +0330 +0330

عالی

0 ❤️