_پستونپرست؟!
_اینو دیگه کجای دلم بذارم؟!! (خندهی کاملا نخودی)
عه!
چه زود گنجایش دلت تموم شد!
خب حالا میخوای زیر دلت واسش جا باز کن!!
پریسا خسته که نشدی؟
همراه خوبی هستیااا
_آقای پستونپرست زیر دلم خط قرمزمههااا!
_همسر خوبی هم میتونم بشمااا!! (خندهی نسبتا شیطانی)
میدونم باو!
اینم میدونم که از خداته که خط قرمزتو بشکنم و واردش بشم و توش غرق بشم ولی خب من همون خط نارنجیه بالای دلت رو بیشتر دوست دارم!!
فعلا همون همراه اول باش!!
_اوم بهش فکر میکنم!
_ببینم تا کی باید راه بریم؟!
_اصلا دلیل انتخاب این مسیر و اصلا اشتیاقت واسه پیادهروی رو نمیفهمم
_حداقل میرفتیم روی نیمکتای پارک مینشستیم
_راستش خسته شدم یکم
_خیلی هم تشنمه
جووون تشنته؟!
جلوتر یه آبمیوهبستنیفروشی هست!
یه لیوان کیرموز مهمون من!!
_حرفی ندارم!! (اخم تقریبا تَخم)
پریسا خب درسته که پول و پله ندارم
ماشین ندارم
سرمایهای ندارم
تو که تقریبا تو این دو ماه شناختی منو
من هیچی ندارم
جز همین سه تا پا
ولی چیزی که خیلی زیاد دارم عشق به تو و پستوناته پری!!
_لعنت بهت که همهی حرفات به سینههای من ختم میشه!!
_فکر نمیکردم تو قرار اول باید مث خر پیاده برم و یه گاو هیز چشماش همیشه رو ممههام باشه!!
_اوم سه تا پا رو هم نفهمیدم!
آها داری راه میفتی کمکم
سینه شد ممه
بعدشم پستون!
ببین پریسا راستش من به دلیل همین کوتاهیه پا وسطیم سربازیم رو معاف شدم!!
البته اونقدری هست که از پس پریسا خانوم بر بیاد!!
_ایناهاش
_عمو حسن
_چرا اکثر مغازههای آبمیوهبستنی اسمشون با عمو یا بابا شروع میشه؟؟
باشه من دیگه غلاف کردم!
نکشیمون با این سوسکی بحث عوض کردنت!!
چی میخوری خانومکوچولو؟
_اومممم
_هرچیزی غیر از کیرموز!
پریسا یواشتر باو!
وقتی رفتیم تو آبرومونو نبری!
من خودم سرشار از عفت کلام اونوقت سرکارخانوم فاقد عصمت و اعظم کلام حتی!!
بفرمایید داخل موزمازِل!
_هه!
_دیوونهای ولی دوسِت دارم (خندهی؟)
_میدونی
_جفتمونم یهجورایی خراب کردیم
_ولی آینده روشنه
_نیست؟
قبول دارم آینده روشنه ولی واسه اونایی که ماهی پنجاه میلیون از بانک آینده سود میگیرن
شاید تو گذشتتو خراب کردی ولی من به فاک عظمی دادم
_اه ولش کن بیا طبق قرارمون امروزو کماکان خلوارانه بگذرونیم
_آقایی شیرپسته میخوام!
باشه خانومی
گردنش یعنی گردنم از مو باریکتر
ولی به شرطی واست شیرپسته میخرم که فردا بیای زیارت لاکپشت سیگاریم و بهم شیرپستون بدی!
خودمم شیرموز میخورم الآن!!
_وا!
_چی تو سرته کلهپوک؟!
_ببین من هنوزم همون پریسای سابقمااا!
_فقط خط نارنجی دیگه؟!
_ببین اگه پسر خوبی باشی صورتی و بنفش هم بهت میدم ولی قرمز نه!!
_کجایی تو؟!
_دارم با عمهم حرف میزنم؟!!
_هان؟!
_چخه!!
_بگو فکر خبیثتو وگرنه خودمو از پستونام دار میزنم که توئم نفله بشیااا!!
زندگی
لمس زندگی پس از پستونای پریسا.
نوشته: ویلیام والاس
ببین دادا خیلی طنز بود همین الان داشتم با یه دیلدو از فرط غم خودکشی میکردم که چشمم به این متن خورد و منصرف شدم لطفا دیگه ننویس
کسکش برو گمشو از شهوانی بیرون اینجا جای کش شعر تلاوت کردن نیس
بی نهایت بی معنی و بدون محتوای درست درحد یک داستان کوتاه هم نبود .
کیری بودا